کد خبر: ۲۰۰۳۹
زمان انتشار: ۰۹:۴۸     ۲۲ شهريور ۱۳۹۰
ارسال این فیلم به اسکار به عنوان نمایندۀ جمهوری اسلامی کاری غیرمنطقی است. زیرا نمایندۀ یک مجموعه باید دارای معیارهای آن مجموعه باشد و این در حالی است که "جدایی نادر از سیمین" نه تنها بوی از معیارهای دینی و انقلابی ما نبرده، بلکه در تعارض با آنها قرار داشته و به نظر می‌رسد می‌تواند نمایندۀ دشمنان ما باشد تا نمایندۀ ما. چرا باید وارد فضایی شد که در هر صورت، نتیجه‌اش توهین به جمهوری اسلامی است؟ چون اگر آثار فاخرمان را بفرستیم مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد و...

به گزارش 598 به نقل از بولتن نیوز: جایزۀ آکادمی اسکار، جایزه‌ای است که هر ساله توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک (AMPAS)  به بهترین آثار صنعت سینما اهدا می‌شود. این مراسم که یکی از شاخص ترین مراسم اهدای جوایز در جهان است هر ساله در بیش از ۲۰۰ کشور جهان بصورت زنده پخش می‌شود. در بخش رسانه نیز قدیمی‌ترین مراسم اهدای جوایز به شمار رفته و جوایزی نظیر جایزۀ گرمی (برای موسیقی)، جایزۀ امی (برای تلویزیون) و جایزۀ تونی (برای تئاتر) پس از آن شکل گرفتند. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک توسط لوئیز بی. مایر مدیر استودیوی متروگلدوین مایر ایجاد شد.

در مورد ریشۀ نام "اسکار" اختلافاتی وجود دارد. در بیوگرافی بت دیویس عنوان شده که او اسکار را از نام همسر اولش هارمون اسکار نلسون جونیور (۱۹۰۷-۱۹۷۵) رهبر ارکستر گرفته است. ادعای دیگر در مورد انتشار نام اسکار به مقالۀ مجله تایم در مورد ششمین مراسم اسکار در سال ۱۹۳۴ و دریافت جایزۀ توسط بت دیویس در ۱۹۳۶ برمی‌گردد. در جایی عنوان شده در ۱۹۳۱ مارگارت هریک (۱۹۰۲-۱۹۷۶) دبیر اجرایی آکادمی برای نخستین بار تندیس را دید که او را به یاد "عمو اسکارش" (نام مستعار پسر عمویش اسکار پیرس) انداخت.

 سیدنی اسکلسکی (۱۹۰۵-۱۹۸۳) مقاله‌نویس در زمان نامگذاری توسط هریک حضور داشت و در مقاله‌اش نوشت "کارکنان با علاقه تندیس معروف خود را اسکار نامیدند". آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک در سال ۱۹۳۹ رسماً جایزه را اسکار نامید. در جایی دیگر آمده النور لیلبرگ نروژی-آمریکایی مدیر اجرایی لوییز بی. مایر نخستین تندیس را دید و گفت: به نظر شاه اسکار دوم (اسکار فردریک شاه سابق نروژ و سوئد) میرسه. در پایان روز پرسید "باید با اسکار چیکار کنیم، بذاریمش تو گاوصندوق ؟ و این نام بر رویش ماند.

سینمای ایران برای اولین بار سال‌ها پیش و در سال 1356 فیلم «دایرۀ مینا» پنجمین ساختۀ‌ داریوش مهرجویی را به اسكار معرفی كرد، اما برخلاف تصوراتی که سران سینمای وقت از این فیلمساز داشتند، توفیقی برای سینمای ایران حاصل نشد. یک سال پس از این، از میان آثار سینماگران ایرانی‌الاصل، هیچ فیلمی از دید هیات انتخاب لایق اسکار دیده نشد تا اینکه فیلم سینمایی «باد صبا» ساختۀ «آلبر لاموریس» به عنوان نمایندۀ ایران در سال 57 راهی آكادمی اسكار شد.

بعد از این و در حالی که جشن اسکار مصادف شده بود با پیروزی انقلاب اسلامی، سینمای ایران تا 16 سال نماینده‌ای به اسكار معرفی نكرد. انتظار می‌رفت بعد از این همه وقفه، جمهوری اسلامی فیلم‌هایی متناسب با  ارزش‌های انقلابی‌اش را به این فستیوال بفرستد اما این موج روشنفکرمآب سینمای ایران بود که میدان را به دست گرفت و چند سال پشت‌سر هم فیلم‌هایی را به اسکار فرستاد که نتیجۀ همۀ‌شان چیزی جز ناکامی نبود.

«زیر درختان زیتون» ساختۀ عباس كیارستمی سومین حضور ایران در اسکار را در سال 1373 رقم زد، اما بازهم پیش از رسیدن به مرحلۀ نهایی رقابت فیلم‌های خارجی زبان، از حضور در مرحلۀ نهایی بازماند.  «بادکنک سفید» در سال 1374 اولین حضور جعفر پناهی و چهارمین حضور ایران در این فستیوال بین‌المللی را رقم زد و باز طبق معمول چهارمین ناکامی کشورمان در این ضیافت را. سینمای ایران در سال 75 هیچ فیلمی را به اسکار معرفی نکرد تا اینکه فیلم پرسروصدای «گبه» ساختۀ «محسن مخملباف» در ششمین سال از دهۀ 70 راهی اسکار شد و باز حکایت تکراری ناکامی برای ایران را ارمغان آورد.

به عبارت دیگر، کارگردانانی که معروف به "جشنواره‌ای ساز" بودند و برای توفیق در این عرصه، همۀ ارزش‌های دینی، انقلابی و حتی ملی را زیرپا می‌گذاشتند تا شاید بتوانند در دل جشنواره‌های نامدار سینمایی جایی برای خودشان باز کنند، با شکست روبه‌رو می‌شدند و تنها مجال ایشان، فستیوال‌های دست چندم اروپایی بود. گویی برای رسیدن به جایگاهی در اسکار باید بیشتر از این‌ها ارزش‌های مذکور را زیرپا می‌گذاشتند.

اما اوج موفقیت ایران در این جشن جهانی که هنوز هم سینماگران ما به آن فخر می فروشند سال 77 بود، سالی که فیلم موفق «بچه‌های آسمان» اثر تحسین برانگیز مجید مجیدی به اسکار رفت و برای اولین بار نامزدی بهترین فیلم خارجی زبان را برای کشورمان به ارمغان آورد. تجربۀ موفق حضور مجیدی در اسکار و شاید اتکا به نامی که او برای خود در این مراسم دست و پا کرده بود، هیات انتخاب ایران را مجاب کرد تا دومین حضور پیاپی مجیدی را با «رنگ خدا» رقم بزنند، اما این بار آنچه انتظارش می رفت اتفاق نیفتاد و «رنگ خدا» به جمع نامزدها راه نیافت.

معلوم نیست چرا سینمای ایران که توانسته بود با یک فیلم و فیلم‌ساز در خور انقلاب اسلامی به جایگاه مناسبی در این عرصه برسد بر روی این چنین آثار و کارگردانانی سرمایه‌گذاری نکرد و باز تجربۀ شکست خوردۀ سینمای روشنفکر‌مآب را پیش کشید. «زمانی برای مستی اسبها» در سال 79 به عنوان نمایندۀ کشورمان به اسکار معرفی شد تا «بهمن قبادی» جوان هم برای یک بار این ناکامی ها را تجربه کند.

فیلم «باران» که پنجمین اثر مجیدی بود، در سال 80 به عنوان نماینده ایران به اسکار رفت، ولی مجیدی که با دوران اوجش فاصلۀ زیادی گرفته بود باز هم به جایی نرسید. اما صدرعاملی که خود چندین دوره حضور در هیات انتخاب اسکار ایران را تجربه کرده، در سال 81 خودش به این ضیافت رفت تا از نزدیک شاهد این ناکامی ها باشد. «من ترانه 15 سال دارم» اولین قسمت از 3 گانه دخترانه او در این سال به عنوان نماینده ایران به اسکار فرستاده شد، اما این فیلم هم پیش از رسیدن به مرحله نهایی از رقابت بازماند.

سال‌ 82 پرویز شهبازی «نفس عمیق» را ساخته بود. این فیلم که چیزی جز نهلیسم و پوچ‌انگاری را ترویج نمی‌کرد از بین چندین کاندیدای دیگر از سینمای ایران به اسکار 2004  معرفی شد و همانطور که انتظار می‌رفت باز از رقابت بازماند.

«بهمن قبادی» با فیلم جدیدش «لاك‌پشتها هم پرواز می‌كنند» در سال 83 به اسکار معرفی شد، ولی این بار هم امید ایران را از دومین موفقیت جهانی ناامید کرد. بعد از این و در سال 84 در حالی «خیلی دور، خیلی نزدیك» ساخته «رضا میركریمی» به اسکار رفت که رقبای زیادی برای رسیدن به این مرحله با این فیلم رقابت کردند، با این حال و حسب صلاحدید هیات داوران این فیلم به عنوان دوازدهمین نماینده ایران به اسکار هفتاد و هفتم معرفی شد، ولی سران تصمیم گیرنده اسکار برای یازدهمین بار نماینده کشورمان را از فهرست نامزدهای بهترین های خارجی زبان خط زدند تا دوباره ایران از کورس رقابت اسکاری جا بماند.

«كافه ترانزیت» که در جشنواره فجر نامزد دريافت جايزه و برنده دو سيمرغ بلورين شده بود و تحسین داوران جشنواره های مختلفی چون تورنتو، نيويورك، شيكاگو، تسالونيكي و ريودوژانيرو را نیز برانگیخته بود در سال 85 رخنه امیدی برای حضور کشورمان در اسکار محسوب می شد، اما در حالی که همگان تا آخرین لحظه این فیلم را تداعی کننده خاطره خوب «بچه های آسمان» دانستند از رسیدن به مرحله رقابتی بازماند. سال 86 نیز سفر ابدی مرحوم «رسول ملاقلی پور» و انتخاب فیلمش به عنوان نماینده ایران در اسکار حضور یافت و داستان تکراری سال‌های پیش اتفاق افتاد. داستانی که برای سال پیش و دو سال پیش نیز صادق است.



امسال هم هیأت انتخاب فیلم برای اعزام اسکار، بین فیلم‌‌هایی چون "جدایی نادر از سیمین"، "یک حبه قند" و "آلزایمر" معطل مانده و البته جریان روشنفکری سینما سعی می‌کند تا اولین فیلم را راهی این فستیوال کند. اما قبل از اینکه به بررسی حضور "جدایی نادر از سیمین" بپردازیم، لازم است تا انتقاداتی که بر اسکار وارد شده را مدنظر قرار دهیم تا از این منظر به این بررسی بپردازیم.

جوایز آکادمی اسکار خصوصاً طی سال‌های اخیر مورد اختلاف و انتقاد بسیاری بوده است. منقدان بر این عقیده هستند که بسیاری از برندگان جایزۀ بهترین فیلم سینمایی در گذشته در مقابل آزمون زمان باقی نماندند. منتقدان چنین استدلال می‌کنند که برخی از این فیلم‌ها از جمله فیلم "بزرگترین نمایش روی زمین" ساختۀ سیسیل بی. دیمیل با گذشت زمان تاثیراتی را که در زمان اولین اکران داشته‌اند از دست داده‌اند.

علاوه بر این برخی فیلم‌های نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلم که این عنوان را از دست دادند، در نظر بسیاری از منتقدان و فیلم‌سازان شاهکار هستند. بارزترین نمونه، فیلم "سیتیزن کین" است که نامزد دریافت نهمین اسکار شد اما تنها جایزۀ (بهترین فیلمنامۀ اصیل) را به خود اختصاص داد. در حالیکه طرفداران فیلم‌ها، علم دوستان و فیلم‌سازان این فیلم را به عنوان بهترین فیلم تمامی دوران‌ها درنظر گرفته‌اند.

انتقادی دیگر این است که برخی از کارگردانان که به هنرمندی آنها اذعان شده است (مانند اورسن ولز، آلفرد هیچکاک، استنلی کوبریک و هوارد هاکز) هرگز جایزۀ بهترین کارگردان را نبرده‌اند. از دیگر انتقادات عینی افزایش تاثیر اعمال نفوذ کارگردانان و شرکت‌های سازنده فیلم در مورد برخی فیلم‌ها است، به این معنا که جوایز بیشتر منعکس کننده تلاش‌ها برای اعمال نفوذ هستند و این قضیه شایستگی فیلم‌ها را تحت تاثر قرار داده است.

اما جدی‌ترین انتقاد وارد بر فستیوال و جوایز اسکار، سیاسی بودن آن و مستمسک قرارگرفتن هنر در این زمینه است. برای مثال در بخش‌هایی از مصاحبۀ سایت رجانیوز با سعید مستغاثی، منتقد سینما در مورد پشت‌پردۀ اسکار می‌خوانیم:

«مي‌توان مراسم اعطاي جوايز اسكار را جهاني‌ترين شكل يك نمايش محلي دانست كه با پروپاگانداي قدرتمندترين رسانه‌هاي بين‌المللي به هواخواهان و علاقمندان سينما در سراسر كرۀ زمين، يك فستيوال فراقاره‌اي نمايانده شده است در حالي كه حدود 96 درصد كل جوايز آن، تنها به آثاري اختصاص دارد كه محصول آمريكا و انگليسي زبان هستند و در زمان و مدت خاصي در سينماهاي لس‌آنجلس به نمايش درآمده‌اند و فقط 4 درصد بقيه به فيلم‌هاي ديگر كشورها تعلق دارد كه آنها هم حتما بايستي در همان زمان و مدت خاص در يك يا چند سالن سينماي لس‌آنجلس، اكران عمومي يافته باشند.

از طرف ديگر حجم و شدت تبليغات كمپاني‌هاي بزرگ و رسانه‌هاي عظيم (كه در تيول هين كمپاني‌هاست) مهمترين و اساسي‌ترين عنصر مدنظر قرار گرفتن و قضاوت روي فيلم‌ها از سوي اعضاي آكادمي به نظر مي‌آيد. امتيازي كه طبعاً نصيب محصولات همان كمپاني‌ها مي‌شود و از همين رو آثار سينماي مستقل معمولاً هیچگونه سهمی در نظرگاه اعضاي آكادمي ندارند. در واقع نقش اصلی در قضاوت این اعضاء را بمباران عظيم تبليغاتي توسط رسانه‌هاي مختلف متعلق به كمپاني‌هاي اصلي، ايفا مي‌كند.»

وی در ادامه می‌گوید: «مطلب پوشیده‌ای به نظر نمی‌آید. حتی رسانه‌های خود آمریکا بارها اذعان داشته‌اند که اکثر رسانه‌های خبری و کمپانی‌های فیلمسازی هالیوود توسط یهودیان وابسته به محافل صهیونیستی و یا اوانجلیست‌ها اداره می‌شود. چرا که اساساً بنیانگذاران هالیوود و آکادمی اسکار یا از اشراف یهود مهاجر از اروپا بودند مانند لویی بی مه یر و سلزنیک و وارنرها و ... و یا از پیورتن‌های مهاجر که جامۀ عمل پوشاندن به اندیشه‌های صهیونیستی را در دستور کار خویش قرار داده بودند و اوانجلیست‌های امروز حاکم بر آمریکا در واقع اخلاف آنها به حساب می‌آیند. طبیعی است که اغلب مردم آمریکا از جمله اعضای آکادمی نیز از همین رسانه‌ها، خوراک روزانۀشان را دریافت کرده و می‌نمایند.

کارکرد مراسمی مانند اسکار صرفاً جهت گیری سیاسی و بلکه ایدئولوژیک در سمت و سوی طرح و برنامه‌های کانون‌هایی است که گردانندۀ اصلی هالیوود و ویترین آن یعنی مراسم اسکار به شمار می‌آید. این واقعیت دیگر نکته و مسئله پنهان و رمز آلودی نیست بلکه امروزه بسیاری از روشنفکران غربی، رسانه‌های آمریکایی و حتی خود سردمداران ر‌سانه های صهیونی برآن تایید دارند.

 فی‌المثل پال اسکات در نشریۀ معتبر "دیلی میل" در سال 2004 پس از پیوستن برخی از هنرپیشه‌ها و سینماگران هالیوود به فرقۀ کابالا، از فعالیت‌های شدید این فرقۀ صهیونیستی و رهبر 75 سالۀ آن به نام فیووال کروبرگر یا فیلیپ برگ پرده برداشت و تاکید کرد که فرقۀ کابالا عملاً بر هالیوود حکومت می‌کند. اين رهبر «خودخوانده» فرقۀ کابالا فعاليت خود را بر هاليوود متمرکز کرد. در طی دو-سه ساله از طريق جلب هنرپيشگان و ستاره‌هاي هاليوود و مشاهير هنر غرب به شهرت و ثروت و قدرت فراوان دست يافت. خانه‌هاي اعياني در لس‌آنجلس و منهتن خريد و شيوۀ زندگي پرخرجي را در پيش گرفت. امروزه، شبکۀ فرقۀ برگ از توکيو تا لندن و بوئنوس‌آيرس گسترده است و اين سازمان داراي چهل دفتر در سراسر جهان است.»

با توجه به انتقادات وارده بر فستیوال اسکار، ارسال فیلم "جدایی نادر از سیمین" از یک منظر خوب است و از منظری دیگر بد. اگر سینمای ایران و مسئولین فرهنگی ما تنها به دنبال گرفتن جایزه اسکار آن هم به قیمت فروختن ارزش‌های دینی، انقلابی و ملی ما باشند خوب است. در این صورت یقینا فیلمی جایزه و حتی در مرتبه پایین تر، کاندیدا و منتخب دریافت اسکار می شود که تصویری سیاه و گنگ از جامعه ایران به نمایش بگذارند. کاری که اسلاف پیش از وی یعنی کیارستمی و پناهی و مخملباف و... انجام دادند و جدایی نادر از سیمین هم. البته با وجود این سیاه‌نمایی از وضعیت ایران اسلامی، باز هم موفق به دریافت اسکار نشدند.

اما از منظر دیگر، ارسال این فیلم به اسکار به عنوان نمایندۀ جمهوری اسلامی کاری غیرمنطقی است. زیرا نمایندۀ یک مجموعه باید دارای معیارهای آن مجموعه باشد و این در حالی است که "جدایی نادر از سیمین" نه تنها بوی از معیارهای دینی و انقلابی ما نبرده، بلکه در تعارض با آنها قرار داشته و به نظر می‌رسد می‌تواند نمایندۀ دشمنان ما باشد تا نمایندۀ ما.

به نظر می‌آید داوران انتخاب فیلم به جشنوارۀ اسکار، در امتحانی سخت قرار دارند و باید بین حفظ شخصیت اسلامی و انقلابی خود یا تن‌دادن به معیارهای ضدانقلابی اسکار و گرفتن جایزه یکی را انتخاب کنند. امیدواریم که در این امتحان موفق بیرون آیند و انقلاب اسلامی را با هیچ چیز دیگر عوض نکنند.

اما در انتها ذکر یک نکته ضروری است. حال که ماهیت جشنوارۀ اسکار را شناختیم و سابقۀ حضور ایران در این فستیوال نیز معلوم است، سوالی اساسی به ذهن می‌رسد و آن اینکه چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت سینمایی آن، اصرار بر حضور ایران در این بازی دشمن ساخته دارند؟ چرا باید وارد فضایی شد که در هر صورت، نتیجه‌اش توهین به جمهوری اسلامی است؟ چون اگر آثار فاخرمان را بفرستیم مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد و اگر جایزه بگیریم، به احتمال زیاد باید مبتلا به خودفروشی شده باشیم. به نظر می‌رسد مسئولین فرهنگی باید یک بار برای همیشه دندان لق فستیوال اسکار را بکنند و دور بیاندازند و به فکر اعتلای جشنواره‌های ملی خودمان باشند. ایشان نباید آبرو و آخرت خود را خرج چیزهای کنند که ارزش خود را از دشمنان اسلام و انقلاب می‌گیرند و موجودیت‌شان محصول ازخودبیگانگی ما از ارزش‌های ماست.

سیدمجتبی نعیمی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها