به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، عزتالله ضرغامی، رئیس سازمان صداو سیمای جمهوری اسلامی
ایران با حضور در جمع هنرمندان، برنامهسازان، تولیدکنندگان و مدیران این
سازمان که در مراسم اختتامیه سومین دوره جشنواره تلویزیونی جامجم حضور
پیدا کرده بودندف به ایراد سخنرانی پرداخت. سخنان ضرغامی در این جلسه را در
ادامه میخوانید:
در ابتدای کلام عرض احترام، ادب و تواضع دارم خدمت
همه عزیزان و بزرگان حاضر در این جلسه. در نشست امشب که به نظر بنده یک
نشست استثنایی است و جمع کثیری از بزرگان هنر و رسانه دور هم جمع شدهاند،
جا دارد از حضور گرم همه شما به خصوص بزرگان و پیشکسوتان تشکر کنم.
از
همه همکاران، هنرمندان پرتوان و ارزشمند کشور به ویژه فعالان در خانواده
بزرگ صداوسیما که امشب صدها چهره برجسته کشور را در حوزههای مختلف هنری از
میان آنان میبینیم و جمعی از آنان در این جشن حضور دارند، به واسطه
تلاشهایشان تشکر میکنم.
تصمیم داشتم دو مطلب را در این جلسه عرض
کنم که به علت کمی وقت از یک مطلب عبور میکنم. مطلبی که درباره جایگاه هنر
و هنر متعالی با استناد به کلام حضرت امام تهیه کرده بودم.
رئیس سازمان
صداوسیما بخش اصلی سخنان خود را به واکنش به صحبتهای بحثبرانگیز حسن
روحانی، رئیسجمهور ایران در دیدار با هنرمندان اختصاص داد، به ویژه بخشی
از صحبتهای روحانی که در آن از هنرمندان خواسته بود که برنامه هایشان را
امیدوارکننده بسازند و مردم را امیدوار کنند.ادامه صحبتهای ضرغامی را
بخوانید:
بعد از فرمایش آقای رئیسجمهوری، یکی از همکاران ما که هم در
سینما و هم در تلویزیون سابقه زیادی دارد؛ به حرفهای آقای رئیس جمهور
اعتراض کرد. با این دو استدلال. اول اینکه اعتراض کردند که اینجور صحبت
کردنها؛ بخش نامهای و دستورالعملی است و داشتن لحن آمرانه در گفتگو
باهنرمندان نگاه درستی نیست؛ هنرمند باید آزاد باشد و آن چیزی که خودش
انگیزه دارد را خلق کند و هرگونه اجبار به یک کار خاص، خلاف آزادمنشی در
فضای هنری است.نکته دومی که منتقدان به حرف رئیسجمهور، استدلال میکنند هم
این است که هنرمند باید واقعیتهای جامعه و آسیبها و مشکلات را ببیند و
در مورد آن کار بسازند.
من این مطلب را بهانه کردم که در دفاع از
رهنمود رئیس جمهوری و در نقد نقد ایشان مطلبی را عرض کنم. چون معتقدم که
نباید در جامعه بحثهای مجادلهامیز به شکلی انجام شود که شفافیت از بین
برود و منازعه حیدری نعمتی راه بیافتد و عدهای با کاسبکاری و عدهای هم با
نیت درست راه بیفتد و در جامعه دعواهایی بدون مبنا راه بیندازند. درست مثل
همان بحثی که در اویل انقلاب در مورد فقه پویا و فقه سنتی راه افتاده بود
و هر کدام برای خودشان استدلالهایی داشتند و دعوایی در سطح جامعه راه
افتاده بود که حضرت امام با یک جمله دعوا را حل کرد. امام گفت: فقه سنتی
جواهری در ذات خودش پویاست. پویایی ذاتی فقه سنتی است. همه منتظر یک دم
مسیحایی بودند که این دعوا را خاتمه بدهد و امام این مساله را حل کرد.
اینجا هم همینطور، من فکر میکنم باید حتما در مورد این مساله حرف زده شود
تا تبدیل به یک منازعه بیفایده نشود.
من حتما باید در مورد امید
چند جمله کوتاه بگویم؛ چون امید و امیدسازی از اولویتهای مهم رسانه ملی
است. شاید مهمترین استدلالی که بر نقد سخنان رئیبس جمهوری قابل طرح بود این
بود که هنرمند باید آزاد باشد و نباید اجباری روی هنرمند باشد و اگر
اجباری باشد انگیزه هنرمند از بین میرود. در ادامه همین بحث هم هست که
چیزی به نام کار سفارشی در فضای منتقدان ما مطرح میشود و با این برچسب
خیلی از کارهای خوب کنار گذاشته میشود و نکته دوم هم این بود که آیا یک
هنرمند نباید واقعیات را ببیند؟ نباید آسیب ها و مشکلات مردم را ببیند و
رصد کند و طرح کند؟
چه کسی گفته است که منظور کسانی که میگویند کار
امیدوارانه انجام دهد این است که در اثر هنری نباید نقد نباشد و نگاه نباید
به واقعیات جامعه باشد؟ در این مساله هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. اتفاقا
این ویژگی یک نظام قدرتمند است که میل به آسیب شناسی داشته باشد و نقدپذیر
باشد. همه بر کار مسطلند؛ کار را جلو می برند و نیاز به اصلاح و نقد هم
دارند. بنابراین اصل مطلب اساسا این نیست که در تولیدات هنری نگاه به
واقعیت و آسیبها نباشد. بلکه حرف اصلی این است که همه اینها باید در بستری
از امید تولید شود و به مردم عرضه شود؛امید همه چیر انسان است؛ وقتی امید
هست همه چیز هست. مادر با امید به فرزندش شیر میدهند. کشاورز با امید بذر
در دل زمین میکارد و هر کس حرکتی میکند چشم به امید دوخته است. اتفاقا در
بسیاری از فیلمهای هالیوودی، امید شاخصه برجسته است. بنابراین اگر بحث
امید انجام میشود به این دلیل است که یک هنرمند در نگاه متعهدانه خود به
گونهای حرکت کند که کسی که در مقابل اثر قرار میگیرد نهایتا بعد از
استفاده از اثر هنری یک قدم به امیدواری نزدیک شود"
اینکه هنرمند
نباید مورد اجبار و زور قرار گیرد و آنچه خودش به آن میرسد باید حرف اول
را بزند،چیزی نیست که مورد اختلاف ما باشد. اصل انگیزه و اصل رسیدن به یک
موضوع روشن در دل و جان هنرمند؛ چیزی است که همه به آن معتقدیم. هنرمندی که
هنری خلق میکند باید با همه وجود احساس کند که به آن رسیده است تا آن را
خلق کند.مولانا میگوید" آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و
پست" این حرف و تفسیر زیبای آیت الله جوادی آملی از آن هم دقیقا به همین
معناست که وقتی کسی تشنه میرود دنبال آب میرود؛ اگر کسی دنبال علم باشد
تا چین می رود و این همان بحث انگیزه است.
اما این جا یک نکته ظریف
وجود دارد: آیا صرف یک انگیزه شخصی و یک اولویت فردی در دنیایی که
موضوعاتی و مسائل به شدت متنوع و گسترده و کثیر شده است برای خلق یک اثر
هنری کفایت میکند؟ یا دیگران هم میتوانند در این مسیر به هنرمند کمک کنند
و به او مشاوره بدهند. کسی که در حال حرکت است نیاز به راهنمایی و مشورت
دارد. رابطه بین مدیران و هنرمندان هم در واقع همین است. خارج از تعارفات
با بار ارزشی مثبت کلمه؛ کار مدیران صرفا یک کار اداری نیست. مدیران مشاور و
همفکر هنرمندان هستند و به آنها کمک میکنند اینها در واقع حلقههای یک
زنجیرند. هنرمند، تهیهکننده، برنامه ساز، رئیس شبکه، مدیرگروه، معاونت ،
همه و همه با هم یک مسیر را میروند. من در دفاع از همه مدیران فرهنگی در
همه نهادهای فرهنگی این را میگویم که ما باید جایگاه خودمان را خوب
بشناسیم، گاهی اوقات هنرمندی کاری میخواهد بسازد؛ اما این مطلب نیاز به یک
روتوش مدیریتی دارد برای عرضه به جامعه در رسانه. اگر این مشاورهها داده
نشود خیلی از اثرها معلوم نیست به کجا میرود و چه سرنوشتی پیدا میکند.