به گزارش 598 به نقل از سایت دیدبان، هاشمی رفسنجانی با وجود آنکه در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری تایید صلاحیت نشدند و نام ایشان در روز انتخابات در فهرست کاندیداها وجود نداشت، اما باید ایشان را جزء دسته پیروزان انتخابات قرار داد. او از این که دولت قبل نیز در انتخابات شکست خورده، خشنود است و پیروزی روحانی را در حقیقت پیروزی خودش میداند؛ هر چند که با ثبت نام دیرهنگام خویش در انتخابات عملا نشان داده بود که به ریاست جمهوری روحانی راضی نیست و لازم میداند که خودش در انتخابات حضور داشته باشد. در هر صورت از منظر هاشمی او جزو برندگان انتخابات است.
در ماههایی که از سر کار آمدن دولت جدید میگذرد، موضعگیریها و رفتارهای هاشمی، مواضع یک فرد پیروز شده است. اما سوال دیدبان این است که در ادامه این روند، رفتار هاشمی چگونه قابل پیش بینی است؟
آنچه در پی میآید برخی از سناریوهای پیش روی هاشمی است که البته این موارد الزاما علیه یکدیگر نیستند و امکان دارد که برخی از آنها قابل تجمیع باشند. یعنی ممکن است چند مورد از این سناریوها با هم اجرا شوند. اما از سوی دیگر باید توجه داشت که برخی از این موارد نیز با هم قابل جمع نیستند چرا که بر مبنای فرضهای مختلفی چیده شدهاند.
1. مدیریت پشت صحنه دولت
یکی از سناریوهایی که ظاهرا هاشمی رفسنجانی برای خود تعریف کرده، این است که به عنوان صحنه گردانِ دولت جدید، شناخته شود. برخی از رفتارها، اقدامات و رسانههای نزدیک به او نشان از چنین امری دارد. به عنوان مثال او در اولین روزهای کاری دولت جدید به محل ریاست جمهوری میرود و بیان میدارد: «آمدهام ببینم کارها در دولت خوب پیش میرود یا نه»
علاوه بر این حضور برخی از عناصر نزدیک به او در تصمیم گیرندگان اصلی کابینه مانند معاون اول و ... باعث شده است که برخی از طرفداران هاشمی او را پدر خوانده دولت جدید و پشتوانه تجربی دولتمردان بدانند.
چنین شواهدی احتمال عملی شدن یا عملی بودن این سناریو را تقویت میکند. علاوه بر این شاهد آن هستیم که وب سایت شخصی هاشمی رفسنجانی، توافق نامه ژنو را حاصل تلاشهای داخلی او معرفی کرده و چنان جلوه میدهد که ایشان ایجاد کننده، زمینه ساز و حافظ این توافق نامه است. این تصور البته مبتنی بر این فرض است که توافق نامه یک پیروزی بزرگ است و البته هاشمی هم ایجاد کننده و مدافع آن.
همچنین شاهد آن هستیم که هاشمی تلاش میکند به عنوان فرد فعال و کلیدی در حل مشکلاتی که از نظر آنها اصلیترین مشکلات کشور محسوب میشوند، وارد شود. به عنوان مثال او با بیان این که «به عربستان میروم» تلاش کرد که نشان دهد که عامل اصلی حل مشکلات سیاست خارجی است.
به نظر میرسد که این سناریو یکی از جذاب ترین سناریوها برای هاشمی رفسنجانی و طرفداران اوست چرا که تصور میکنند این نشان از فعالیت بالا و موفق او دارد و بر شکستهای سابق او در عرصه سیاست در ایران نیز سرپوش میگذارد. البته باید توجه داشت که این سناریو خیلی مورد علاقه دولت دکتر شیخ حسن روحانی، رئیس جمهور محترم و طرفداران ایشان نیست. چرا که رئیس جمهور محترم را در حد ویترین و آلت دست دیگران جلوه میدهد و همه نقشهای مهم را به عناصر پشت پرده واگذار مینماید. این در حالی است که رئیس جمهور محترم خود از آن میزان سابقه، توان و تاثیرگذاری برخوردار است که خوب و بد اعمال دولتش را به خود او نسبت دهیم و دیگران را تصمیم گیرنده برای او ندانیم.
2. آمادگی برای انتخابات خبرگان و مجلس آتی
سناریوی دیگر پیش روی هاشمی رفسنجانی تلاش برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری است. انتخاباتهایی که نزدیک نیستند ولی برای برنامهریزی و آماده شدن جهت ورود به آنها نیز باید از همین الان تلاش کرد.
در انتخابات مجلس دهم، هاشمی نقشی غیر مستقیم خواهد داشت. یعنی نه به عنوان یک کاندیدا بلکه به عنوان یک تعیین کننده لیست نقش ایفا خواهد کرد. سابقه هاشمی در مجلس جدی است و هاشمی رفسنجانی یک بار در اوج حملات به خود در انتخابات مجلس ششم تلاش کرد که دوباره به مجلس بازگردد که با دستکاری جریان اصلاح طلب در آراء تهران که منجر به باطل شدن بخشی از آراء تهران شد، او از ورود به مجلس بازماند. البته به طور رسمی هاشمی در بدترین حالت، و با همان آرائی که اصلاح طلبان دست کاری کرده بودند نیز جزو 30 نفر اول تهران بود، اما شدت دشمنی اصلاح طلبان با او به حدی بود که هاشمی مصلحت را در این دید که از مجلس چشم بپوشد و کناره بگیرد.
(نکته قابل توجه این است که همین اصلاح طلبان اکنون از حامیان دو آتشه هاشمی هستند) با توجه به این امر خیلی بعید به نظر میرسد که هاشمی برای مجلس دوباره کاندیدا شود. اما با توجه به این که هاشمی معمولا نشان داده است که میل به شرکت در انتخابات در او زنده است باید یک احتمال حداقلی را برای این امر نیز بازگذاشت. نه از آن جهت که چنین کاری عاقلانه است بلکه از آن جهت که هاشمی میلی جدی به شرکت در انتخاباتهای مختلف از خود نشان داده است. بنابراین آنچه جدا محتمل است این است که جریان سیاسیای که هاشمی خود را حامی آن میداند در انتخابات با حضور و بروز جدیتر نسبت به گذشته فعالیت کنند.
اما انتخابات خبرگان از وضعیتی متفاوت قائل است. با اینکه، چند سالی است که هاشمی از ریاست خبرگان و حتی نایب رئیسی آن کناره گیری کرده است یا کنار گذاشته شده است اما به عنوان یک عضو این مجلس خیلی بعید است که هاشمی دراین انتخابات شرکت نکند. از این رو هاشمی برای انتخابات خبرگان حضور خواهد داشت. اما به نظر نمیرسد که او صرفا به حضور در انتخابات اکتفا کند بلکه این حضور به احتمال قوی یک حضور پررنگ و تعیین کننده خواهد بود که بتواند سرنوشت انتخابات خبرگان و حتی نتیجه هیات رئیسه آتی آن را مشخص نماید.
مطابق این سناریو هاشمی تلاش خواهد کرد تا در انتخابات مجلس خبرگان به صورت یک جریان سیاسی خاص ظهور پیدا کند. البته انتخابات خبرگان معمولاً غیر گروهی و کمتر لیستی واحد در آن دیده شده است. اگر هم که گروهی و حزبی(و به معنای غلط آن سیاسی) شود به ضرر کل کشور خواهد بود. اما به نظر میرسد اکنون گروه های سیاسی مورد حمایت هاشمی نیاز به چنین فضاسازیای دارند و از این رو مطابق این سناریو شاهد گروهی و حزبی شدن انتخابات مجلس خبرگان رهبری خواهیم بود.
مجموعه هایی که در ظاهر هاشمی را در انجام چنین سناریویی حمایت خواهند کرد مجموعه هایی هستند که به طور سنتی در حمایت از جریان اصلاحات بودهاند و به لحاظ جایگاه در حوزه علمیه قم جایگاه قوی ای ندارند و به لحاظ سیاسی نیز رابطه مستحکمی با هاشمی نداشتهاند؛ مانند: مجمع محققین و مدرسین و ... .
3. تلاش برای متمرکز کردن همه نیروهای اصلاح طلب و توسعهگرای غربی
سناریوی سوم مساله متمرکز کردن همه نیروهای اصلاح طلب و توسعه گرا به معنی غربی آن و تشکیل یک جبهه واحد به مرکزیت هاشمی است. اگر چه در ظاهر این سناریو فاصله چندانی با سناریوهای قبلی ندارد اما باید دانست که این سناریو در عمل نتایجی کاملا متفاوت با سناریوهای قبلی برای هاشمی خواهد داشت. در سناریوهای قبلی هاشمی نیرویی اجرایی بود و در این سناریو به قلب مرکزیت استراتژی سازی و خط دهی اصلاح طلبان وارد میشود.
باید خاطر نشان ساخت که هاشمی در این سناریو نه تنها با سران جبهه اصلاحات همراه نیست، بلکه آنها رقیب جدی او در این سناریو هستند. هر چند در ظاهر اصلاح طلبان به هاشمی گرایش نشان میدهند و توپخانههای سابق آنها که علیه حیثیت و سوابق هاشمی غرش میکرد خاموش است اما رئوس آنها ظاهرا چندان دل خوشی از هاشمی و بروز و ظهور او در عرصه اصلاح طلبی ندارند.
اگر هاشمی به جای اجرای یک نقش اجرایی و بر عهده گرفتن نقش سرلیستی و انتخاباتی به نقش مرکزیت اصلاح طلبان نزدیک شود و بخواهد این سناریو را اجرا کند اولین مخالفان و دشمنان او همان سران اصلاح طلبی خواهند بود که در دوران اوج اصلاحات حیثیت هاشمی را هدف گرفته بودند و او را دشمن درجه یک خویش میدیدند. از منظر رهبران اصلاح طلب، هاشمی تا هنگامی قابل تحمل است که برای سبد آنها رای جمع کند یا اوضاع اجرایی کشور را به سمتی ببرد که فضای تنفسی لازم برای آنها فراهم شود. اما اگر هاشمی بخواهد جریان اصلاحات را در خود هضم کند و رهبری آن را بر عهده گیرد، اولین کسانی که علیه او اقدام خواهند کرد اصلاح طلبان دو آتشه خواهند بود.
این تصور هاشمی که اصلاح طلبان را میتوان به دو گروه تندرو و میانه رو تقسیم کرد که میانهروها او را میپسندند و تندروها با او مخالفند تصوری ساختگی است. وقتی که جریان اصلاح طلبی در اوج کار خویش تیغ بر هاشمی کشید حتی آنها که هاشمی آنها را میانه رو میپندارد نیز سکوتی رضایت مندانه داشتند و همراه با جریان منهدم کننده هاشمی عمل میکردند.
4. ناخشنودی از روند دولت و تلاش برای یک دولت جایگزین در دوره آتی
از سناریویی کاملا متفاوت نیز نباید غافل شد. این سناریو البته در حال حاضر به فکر بسیاری عجیب و دور از ذهن میرسد اما در واقع چندان خیلی هم غیر محتمل نیست. دولت کنونی هرچند در ظواهر هماهنگیهایی با هاشمی دارد اما مشخص است که رئیس جمهور با نهایت حفظ احترام برای هاشمی، در حال پیمودن راه خود است و از هاشمی یا افراد دیگری در سطح او خط نمیگیرد. اصولا این تفکر که روحانی آلت دست و پیرو دیگران است، تفکر صحیحی به نظر نمیرسد. روحانی البته برای هاشمی و بسیاری دیگر از رجال سیاسی احترام قائل است. اما آیا این سیاسیون به صرف احترام راضی و خشنود میشوند؟
این سناریو بر این فرض استوار است که هاشمی به مرور از این که در کنار دولت به عنوان یک حامی ساده و یا گاه یک حامی ویژه ایفای نقش کند، اما در تصمیم گیریهای اصلی نقش و حضور پررنگی نداشته باشد خسته میشود و آهسته آهسته این خستگی و نارضایتی به یک اقدام سیاسی متفاوت منجر خواهد شد. البته برخی نیز از بروز چنین نارضایتیای خبرهایی میدهند که هنوز باید برای بررسی بیشتر آنها صبر کرد.
اگر این سناریو به اجرا گذاشته شود، جریان سیاسی حامی هاشمی تلاش خواهند کرد تا دوره ریاست جمهوری روحانی 4 ساله باشد و در دور دوم به جای حمایت از روحانی از یک فرد همراهتر که در تبعیت از منویات این جریان و هاشمی بهتر عمل کند حمایت خواهند کرد.
شاید برای برخی این گزینه دور از ذهن جلوه کند، اما باید توجه داشت که در انتخابات 92 نیز حجت الاسلام روحانی گزینه اصلی مورد نظر هاشمی نبود. هاشمی رفسنجانی در حالی وارد عرصه رقابتها شد و ثبت نام کرد که روحانی پیش از آن ثبت نام کرده بود و رسما کاندیدا شده بود و حتی از حمایت هاشمی از خودش صحبت نیز نموده بود. اما هاشمی با ثبت نام خود نشان داد که روحانی را برای ریاست جمهوری نمیپسندد و در نهایت هاشمی به حمایت رسمی از کاندیداتوری روحانی تن داد. از این جهت دور از ذهن نیست که هاشمی و جریان او به دنبال کاندیدایی دیگر باشند.
هنوز باید صبر کرد؟
اما این که کدام یک از این سناریوهای محتمل و یا سناریوهای جایگزین آن در عمل رخ خواهد داد مسالهای است که باید صبر بیشتری داشت و منتظر گذر زمان بود. آنچه مهم است این است با چشمانی باز نظاره گر رفتارهای افراد و نشانههای بروز حوادث آتی باشیم.