به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، شهریار زرشناس در جلسه درسگفتار نقد ايدئولوژيهاي مدرن در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي بیان
داشت: در شرق هیچ گاه بردهداری به مفهوم رومی و یونانی آن ظهور و بروز
پیدا نکرد، برده خانگی وجود داشت که به نوعی عضوی از خانواده بود و کارها
را انجام میداد اما برده در غرب یک شی جاندار فاقد حق بود که تمام کار
تولیدی بر عهده او بود.
وی با بیان این که این درک یکی از مولفههای
اصلی مارکسیسم است، گفت: اکثر ایدئولوژیهای مخالف مارکسیسم هیچ مشکلی با
وجوه اقتصادی تحلیل مارکس از تاریخ ندارند و نوعا بر حیوان اقتصادی بودن
انسان تاکید دارند به عنوان مثال سیمون دوبووار به عنوان یک فمینیست تمام
عیار در کتاب جنس دوم خود وقتی میخواهد تاریخ را تحلیل کند کاملا وارد
حیطه ماتریالیسم تاریخی مارکسیستی میشود و از همین زاویه به تحلیل تاریخ
میپردازد.
وی
افزود: مارکس شدیدا تحت تاثیر تکنیک مدرن است و گمان میکند که ابزار تولید
روند تطوری طی میکنند و این ابزار هستند که باعث تغییرات در دورههای
تاریخی میشوند.
این
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بیان داشت: مارکس یک
اندیشمند تماما مدرنیست بود که مشکلات را ناشی از بورژوازی میدانست نه
مدرنیته.
وی با
بیان این که مارکس، فروید و نیچه بازتاب تام و تمام مدرنیته هستند که وجوه
سودمحوری، لذت طلبی و سیطرهطلبی استکباری بشر مدرن را بازتاب دادهاند
گفت: انسان مدرن را میتوان تجسم اراده نیستانگاری دانست که اغراض
اومانیستی خود را دنبال میکند.
زرشناس
در ادامه اظهار داشت: مارکس تکنیک را نجات بخش میداند؛ او مدعی است که
دولت به این دلیل به وجود آمد که استثمارکنندگان بتوانند استثمارشوندگان را
سرکوب و فاصله طبقاتی را حفظ کنند در واقع او معتقد است مالکیت خصوصی
استثمار را به وجود میآورد و استثمار خانواده و دولت را. در واقع با ظهور
بردهداری، دولت به وجود آمد.
زرشناس
گفت: مارکس معتقد بود در دوران پس از کمون اولیه به دلیل رشد ابزار تولید
عدهای ظهور کردند که بردهدار بودند و آنها را استثمار میکردند در صورتی
که این حرف درست نیست. اسکندر با فتوحاتش نگاه بردهداری خود را به شرق
آورد، ولی باز هم این مساله در شرق جا نیفتاد.
این
استاد دانشگاه بیان داشت: در شرق هیچگاه بردهداری به مفهوم رومی و
یونانی آن ظهور و بروز پیدا نکرد، برده خانگی وجود داشت که به نوعی عضوی از
خانواده بود و کارها را انجام میداد اما برده در غرب یک شی جاندار فاقد
حق بود که تمام کار تولیدی بر عهده او بود.
وی
در توضیح دوره سوم ماتریالیسم تاریخی مارکسیستی گفت: به زعم مارکس، بعد از
دوره بردهداری دوره فئودالیسم آغاز میشود که باز هم علت آن را پیشرفت
ابزار تولید میداند اما باید علت به وجود آمدن فئودالیسم را حمله اقوام
مختلف به امپراتوری روم و فروپاشی سیستم بردهداری به همراه سقوط این
امپراتوری دانست که در طی آن زمینهای بزرگ اروپایی از بین رفته و اقتصادی
مبتنی بر زمینهای کوچک (فئو) شکل گرفت که برده و بردهدار در آن وجود
نداشت.
زرشناس
بیان داشت: این اقتصاد دو بخش داشت. بخش اول آن کسانی بودند که به آنها
«سرو» میگفتند، افرادی که برده نبودند مقداری مایملک برای خود داشتند، اما
روی زمین ارباب کار میکردند و با آن خرید و فروش میشدند دومین بخش هم
این بود که مرکزیت این سیستم اقتصادی در روستاها بود و اصولا شهرها در
دوران نزدیک به رنسانس و مدرنیته به وجود آمدند که محل زندگی بورژواها
شدند.
وی در
انتها با انتقاد از سیستم دانشگاهی کشور گفت: یکی از ایرادهای ما این بود
که در طی دوران پس از انقلاب، کارها آکادمیک برای تولید علم انجام ندادیم
در صورتی که مارکسیستهای شوروری به شدت این کار را انجام دادند مثلا کتابی
حجیم در مورد مادها نوشتند که همگی بر مبنای تئوریهای متوهمانه است در
صورتی که ما در مورد مادها جز سخنان خیالبافانه و مغرضانه گزنفون و هرودت
چیز دیگری نداریم.