به گزارش 598 به نقل از رجا، امیر ابیلی: از همان سال 56 که داستان معرفی نمایندهی ایران به مراسم اسکار با فیلم "دایره مینا" داریوش مهرجويی آغاز شد تا به امروز، این ماجرا تبدیل شده است به یک بهانهی مناسب برای ایجاد حاشیههای مختلف و بحث و جدلهای سالانه در فضای سینمایی کشور. همچنین در این چند سالی که از دولت اصولگرا میگذرد، این حاشیهها و بحثها، موجب ایجاد فضا برای تقابل هرچه بیشتر جریانهاي روشنفکری با تفکرهاي منتسب به حاکميت شده است.
اما امسال ظاهرا این حاشیهها و بحث و جدلها گرمتر و داغتر از هر زمان دیگری، از طرف رسانههای جریان موسوم به روشنفکري در حال پیگیری است و تقريباً روزی نیست که شاهد برگزاری انواع نظرسنجی در این رسانهها، یا انتشار نامه و بیانیهای از طرف هنرمندان مختلف، در تايید فیلم متعلق به این جریان نباشیم.
ولی مسئلهای که در این بین بیش از همیشه جلب توجه میکند، ضعف مدیریت معاونت سینمایی در حلکردن سریعتر و بهتر این ماجراست. قطعا این نوع رفتار از طیف روشنفکر سینمای ایران بعید نبوده و نیست. اسکار مهمترین جایزهی سینمایی جهان است و روشنفکران غربزدهی ایران، قلهی آرزوهاشان دیده شدن در مجامع فرهنگی و هنری غرب، اما نکتهی سوالبرانگیز در این ماجرا، بازی کردن معاونت سینمايی در اين زمین است و در این داستان بیش از اینکه به روشنفکران نقد وارد باشد به مدیران دولتی سینما نقد وارد است.
امروز حتی خود روشنفکران هم به این مسئله معترف هستند که ملاک دیده شدن در جشنوارههای معتبر جهان، بهويژه جشنوارههايی مثل کن و یا مراسم اسکار، بیشتر از اینکه به مسائل فنی و هنری مربوط باشد، به همسويی با سیاستهای آنان مربوط است و ابهام در اینجاست که با وجود چنین پیشفرضی دیده شدن در مراسمی مثل اسکار چرا باید برای معاونت سینمایی به ظاهر ارزشی دولت اصولگرا مهم باشد؟ مگر معیار پیشرفت و یا پسرفت سینمای ایران دیده شدن و بردن جایزه در این جشنوارههاست که مسئولین معاونت سینمایی هرسال باعث ایجاد چنین حاشیههايی برای دولت میشوند؟ مگر داوري بردن به طاغوت (يعني هر جرياني كه مبناي آن غيرالهي باشد)، در قرآن و منابع ديني ما به صراحت تقبيح نشده است كه اكنون بايد براي آن سر و دست شكست؟
دربارهی امیدهای امسال
از مهم بودن یا نبودن اسکار که بگذریم، میرسیم به چند فیلمی که تا به این لحظه از بیشترین امید برای معرفی به آکادمی اسکار برخوردارند. تا به امروز در رسانههای مختلف و محافل گوناگون فرهنگی و هنری از فیلمهای "جدایی نادر از سیمین" اصغر فرهادی، "آلزایمر" احمد رضا معتمدی و "مرهم" عليرضا داودنژاد به عنوان شانسهای اصلی حضور در اسکار یادشده كه در بین این سه فیلم "مرهم" از شانس بسیار کمتری برخوردار است. در بین دو فیلم دیگر هم، "جدایی..." نمایندهی جریان روشنفکری است و "آلزایمر" مورد تائید بیشتر دولتیها. اما با تمام این مسائل و حواشی و بحثها و جنگ و جدلها، باید گفت "جدایی نادر از سیمین" قطعا بهترین گزینه برای معرفی به اين اسکار است و به اين مراسم ميآيد؛ به چند دلیل:
1- فرض کنید از نظر دوستان معاونت سینمایی گرفتن جایزهی اسکار معیار پیشرفت سینمای ایران باشد و بهدست آوردن آن مهم، خب در این مواقع عقل حکم میکند فیلمی به آکادمی اسکار معرفی شود که همخوانی بیشتری با مناسبات حاکم بر آنجا داشته باشد، تا شانس دیده شدن را تا حد ممکن بالاتر ببرد.
طبق تجربهی سالهاي گذشته و نظر کارشناسان مختلف، فیلمی در اسکار از امید بیشتری برای دیده شدن برخوردار است که؛ اولاً با سیاستها و تفکرات غرب تطابق بیشتری داشته باشد، دوماً از یک پخشکنندهی معتبر جهانی برخوردار باشد، سوماً اکران پرفروشتری در خارج از کشور داشته باشد و ديگر اينكه حرف و حدیثها و حاشیههای بیشتری را در محافل سینمایی جهان به راه انداخته باشد، پس واضح است که با این شرایط این "جدایی..." است که باید به اسکار معرفی شود نه آثاری مثل "آلزایمر" و یا شبیه آن.
اما در یک تناقض آشکار در چند سال گذشته، دوستان معاونت سینمایی علی رغم تمام اظهارنظرها و گفتوگوها و عملکردشان، که از اشتیاقشان در دیده شدن و جایزه گرفتن در چنین جشنوارهها و مراسمهایی خبر میداد، همواره نمایندهای به اسکار معرفی کردهاند که از قبل دیدهنشدنش برای همه واضح بوده، به این علت که مثلاً فیلم مواضع ضد استکباری و ضد آمریکايی داشته و یا فیلمی به شدت ایرانی و ایرانیفهم بوده که قطعا باعث دیدهنشدنش در خارج مرزهای ایران میشده. چنین تناقض آشکاری بالاخره چه روزی باید به پایان برسد؟
2- فرض کنید دوستان معاونت سینمایی ارزشی برای اسکار قائل نیستند و به فکر داشتن سینمایی کاملاً اسلامی و ایرانیاند. خب در چنین شرایطی چرا باید برای چنین موضوع بیاهمیتی چنین حاشیهها و هزینههایی را برای دولت ایجاد كرد؟ آن هم به دلیل انتقادها -استثنا این بار درست- اکثر فعالان سینمای کشور. در چنین موضوع کماهمیتی بهتر نیست انتخاب نمایندهی ایران در اسکار را به دست خود روشنفکران سینمای ایران بسپاریم و با بخشيدن عطايش به لقايش، از ایجاد حاشیههای بیشتر که باعث روی زمین ماندن کارهای واجبتر میشود، جلوگیری کنیم؟ در چنین شرایطی باید گفت بازهم "جدایی..." انتخاب مناسبتری است نسبت به "آلزایمر".
کلام آخر
وارد شدن معاونت سینمایی در چنین جنجالهای بیثمری علاوه بر اینکه پایگاه مدیران دولتی را در میان هنرمندان سست میکند، این مدیران را از انجام کارهای اساسیتر و بااهمیتتر نیز بازمیدارد، و همچنین مصداق بارز حاشیهسازی برای مهمترین معاونت وزارت فرنگ و ارشاد اسلامی است، که در درازمدت به ضرر دولت تمام خواهد شد.