نزدیك در كه رسیدم، دیدم شیخی از داخل، با ابرو به محافظین اشاره كرد كه فلانی را بگردید. حالا من، وزیر كشور، یعنی مسؤول امنیت كشور بودم، اما وقتی دیدم كه او با ابرو اشاره كرد، شخصی هم جلو آمد تا مرا بازدید كند، او را كنار زدم و با عصبانیت و تندی، دفتر ایشان را ترك كردم.
598 به نقل از مشرق، روزی در زمانی كه وزیر كشور بودم، با رییس
شهربانی و تعدادی از مسؤولین امنیتی به منزل آقای منتظری در قم رفتیم. وقتی
خواستم وارد شوم فردی آمد كه مرا بازرسی بدنی كند او را رد كردم و به داخل
حیاط حسینیه رفتم. یك در هم از حیاط به اندرون باز میشد. نزدیك در كه
رسیدم، دیدم شیخی از داخل، با ابرو به محافظین اشاره كرد كه فلانی را
بگردید. حالا من، وزیر كشور، یعنی مسؤول امنیت كشور بودم، اما وقتی دیدم كه
او با ابرو اشاره كرد، شخصی هم جلو آمد تا مرا بازدید كند، او را كنار زدم
و با عصبانیت و تندی، دفتر ایشان را ترك كردم. در آن لحظه، آقای منتظری
داخل اطاق نشسته بود و مرا میدید. به عنوان اعتراض برگشتم و با ایشان هم
ملاقات نكردم و هر چه در حیاط سعی كردند كه مرا برگردانند، قبول نكردم و
گفتم یك مشت عمله را این جا جمع كردید و از این حرفها.
بنا بود پس
از این ملاقات به ملاقات آقای مشكینی بروم. با این برخورد، آن قدر عصبانی
شدم كه مستقیم به تهران بازگشتم. پیش آقای هاشمی رفتم و گفتم: این چه
مسخرهبازی است؟! یك مشت آدمهای عجیب و غریبی را جمع كردند، باید شأن
افراد رعایت شود. آقای هاشمی به آقای منتظری زنگ زد و به این برخوردها
اعتراض كرد. البته آقای منتظری عذرخواهی كرد و بار دیگری كه رفتم، ما را
آشتی دادند و او عذرخواهی كرد. او در یك سخنرانی ـ كه نیروی هوایی نزد
ایشان رفته بود ـ به عنوان عذرخواهی همین موضوع را گفته بود. ....[1]
[1]- خاطرات علياکبر ناطق نوري - انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي