به گزارش 598 به نقل از جهان نیوز، البته مقامات آمریکا هنوز
نپذیرفتهاند که نقض پیمان کرده اند. آنان
مدعی اند که
در توافقنامه ژنو در مقابل انبوه امتیازاتی که گرفته اند، تنها تعهد
دادهاند که تحریم های مرتبط با موضوع هسته ای وضع نکنند! البته برخی دیگر
از آمریکایی ها حتی مدعی اند که می توان در موضوع هسته ای هم بر تحریم ها
اضافه اما زمان اجرای آن را به شش ماه بعد موکول کرد!
این رفتارهای
زورگویانه و طلبکارانه در شرایطی به مرحله عمل علیه ایران رسیده که از همان
روزهای اول پس از توافق ژنو هم، مقامات آمریکایی رسما پذیرفتن حق غنیسازی
ایران را رد کردند و حتی باراک اوباما بار دیگر ایران را تهدید نظامی کرد.
از
سوی دیگر با وجود آغاز اقدامات اعتمادساز طرف ایرانی طبق توافق ژنو، طرف
غربی همچنان حاضر به تعلیق بخش کوچکی از تحریمها که وعده کرده،
نشده است.
بسیاری
از فعالان سیاسی بر این باورند که این رفتارهای تامل برانگیز آمریکا با
توجه به کارنامه بلندبالای ضدایرانیاش، بعید نیست اما نگاه و رویکرد
هوشمندانه درباره مذاکرات هسته ای و نحوه مواجهه با آمریکا و غرب ضروری
است.
در این زمینه بازخوانی بخشی از بیانات مهم مقام معظم رهبری که
مقامات آمریکایی هر ساله با عملکردشان آن را تایید می کنند، برای تیم
مذاکره کننده ایرانی راهگشا و درس آموز است.
حضرت آیت الله خامنه ای
هفتم خرداد 82 در ديدار نمايندگان مجلس ششم عنوان کردند: «آنچه را كه دشمن
هدف گرفته، اين است؛ بايد به اين موضوع توجّه داشت. دشمن، سياسى و
سياستمدار است؛ مغزِ طرّاحِ سياسى دارد، فكر مىكند كه چهكار بايد بكند.
يكى
از طرّاحيها اين است كه حرف آخر را اوّل نزنند؛ آرام آرام و بتدريج
طلبكارى ايجاد نمايند و طرفِ مقابل را وادار به عقبنشينى كنند. بهمجرّدى
كه عقبنشينى كرديد، طلبكارى ديگرى شروع خواهد شد. حالا بعضيها مىگويند
چيزى بدهيم، چيزى بگيريم! بدهيمش درست است، بگيريمش درست نيست؛ هيچ چيز
نخواهند داد. شعارهايى را درست مىكنند؛ ايران را در محور شرارت
گذاشتهاند. فلان كارها را بكنيم تا ما را از محور شرارت بردارند! اين شد
حرف؟! غلط كردند گذاشتند كه حالا بخواهند بردارند. دوباره و هر وقت لازم
شد، ما را در محور شرارت مىگذارند.
اگر
قرار است قدرتى اين امكان و توان را پيدا كند كه اخمهايش را در هم بكشد و
بگويد من قوى هستم و مىزنم و مىبَرم و مىبندم؛ حواستان جمع باشد، انسان
جا بخورد، اين جاخوردن، حدّ يقف ندارد؛ شما اين سنگر را عقب مىنشينيد، فرض
كنيد فلان الحاقيه را قبول مىكنيد، بعد يك مطالبه ديگرى را مطرح مىكنند:
فلان دولت غيرقانونى را به رسميت بشناسيد! باز همان فشارها و همان
تهديدها. بهمجرّدى كه فلان دولت غيرقانونى را به رسميت شناختيد، باز يك
درخواست ديگر مطرح مىشود: اسم اسلام را از قانون اساسيتان برداريد! شما
بايد ذرّهذرّه عقب بنشينيد؛ اين حدّ يَقِفى ندارد. من اين موضوع را
بارها به بعضى از مسؤولانى كه دچار وسوسه و واهمههايى بودند، گفتهام كه
حدّ يَقفِ فشار آمريكا كجاست؛ آن را مشخّص كنيد، كه اگر به آنجا رسيديم،
ديگر بعد از آن هيچ فشارى عليه ما نخواهد بود.
من
عرض كنم حدّ يقف كجاست؟ آنجايى است كه شما - كه چنين حقّى را نه شما
داريد، نه من - از طرف ملت ايران اعلام كنيد كه ما اسلام، جمهورى اسلامى و
حكومت مردمى را نمىخواهيم؛ هر كسى كه شما مصلحت مىدانيد، بيايد در اين
مملكت حكومت كند! اين حدّ يَقِف است؛ اوّلِ اسارت مملكت. مگر مىتوانيم؟ من و شما مگر مىتوانيم مملكت را به دست دشمن بدهيم؟ مگر ما چنين حقى داريم؟ اين ملت ما را براى اين سرِ كار نياورد.»