به گزارش 598 به نقل از فارس، اخلاق در دین مبین اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است، به گونهای که پیامبر اعظم(ع) در ذیل حدیثی هدف از رسالتش را احیای کمال اخلاق میداند: «إنّما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَکارِم الأخلاق»؛ به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شدم و قرآن کریم نیز در این رابطه به بهترین نحو از اخلاق رسول اکرم(ع) یاد میکند: «اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ».
طبیعی است که اسلام در همه زمینههای فردی، خانوادگی و اجتماعی خواستار اشاعه اخلاق باشد و پیروانش را از هر گونه بیعفتی برحذر میدارد، بیشک ورود اخلاق در حیطه افکار و عقاید مردم از اهمیت خاصی برخوردار است و هر گونه نوشتاری که قصد بر هم زدن عفت کلام را داشته باشد بر نمیتابد، وجود آیات و روایات مختلف در رابطه با این موضوع خود گویای این امر است.
آنچه که امروز در قالب ممیزی کتاب در محدوده نوشتاری مطرح میشود، همان توجه ویژه به اشاعه اخلاق اسلامی در جامعه است، گاهی در برخی از کتب مشاهده میشود که نویسندگان از به کار بردن الفاظ رکیک و نامناسب خلاف عفت عمومی و ترویج افکار و عقاید باطل در نوشتههایشان ابایی ندارند، به منظور بررسی بیشتر در رابطه با اهمیت عفت در محصولات فرهنگی مکتوب به برخی از آیات و روایات رجوع میکنیم و از زاویه عفت کلام در گفتار و نوشتار به آن مینگریم، البته ناگفته نماند در روزگار ائمه معصومین(ع) با توجه به شرایط زمانی آن دوران، بیشتر به بحث عفت کلام در گفتار توجه داشتند که به نوعی این کلام آن بزرگواران در نوشتههای مکتوب هم مصداق دارد.
*عفت در کلام
عفت از ریشه (عَ فَ فَ) است، راغب اصفهانی در معنای این واژه میگوید: «العفة حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة... و اصله الاقتصار علی تناول الشیء القلیل الجاری مجری العفافه والعفة ای البقیة من الشیء او مجری العفعف و هو ثمر الاراک» (معجم مفردات الفاظ القرآن)؛ عفت بروز حالتی برای نفس است که به واسطه آن از چیرگی خواستههای نفسانی (شهوتها) جلوگیری میشود، ریشه این واژه در بسنده کردن بر چیز اندک نهفته است که یا از عُفافه و عُفَه به معنای ته مانده چیزی است و یا از عفعف است که میوه گیاه تلخ و شور مزه است.
معنای توسعه یافته «عفت» در امور نفسانی به کار رفته است،به این معنا که نفس در بهرهمندی از خواستههایش به آنچه عقل و شرع حکم میکند، بسنده کند و از آن منحرف نشود، شاید از همین رو، عالمان علمِ لغت، عفت را به معنای بازداشتن معنا کردهاند.
کلامی عفیف است که از نظر محتوا و شیوه بیان همراه با عفت باشد و آوا و آهنگ صدا- یا نوشتار- به گونهای باشد که ادب و عفت را رعایت کند، به این آیات توجه کنید: «یا نِساءَ النَّبِی لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (احزاب،32)، «وَ لا جُناحَ عَلَیکُمْ فیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَه النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فی أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً» (بقره، 235)
در این آیات علاوه بر کیفیت سخن گفتن با نامحرم به محتوای کلام که باید «قول معروف» باشد، اشاره شده است، علامه طباطبایی در ذیل این آیه میگوید: منظور از قول معروف آن سخنی است که شرع و عرف اسلامی آن را بپسندد و آن سخنی است که تنها مدلول خود را برساند. (طباطبایی، ج16،ص309)
سید قطب هم در تفسیر «قول معروف» بیان میکند: «قول معروف یعنی اینکه سخن آنها در امور معروف و نیک باشد نه منکر و زشت مانند شوخی کردن و …» (سید قطب،ج5، ص2859) پس میتوان این گونه گفت که از دیدگاه قرآن هر گونه کلامی که همراه با ناز، غمزه و تغییر صدا باشد و زمینه گناه را فراهم کند، ممنوع و از حوزه عفت خارج است، حال این کلام میخواهد در گفتار باشد یا در نوشتار.
عفاف دامنه گستردهای دارد که محدودههای متفاوتی را پوشش میدهد که عبارتند از عفت در فکر، عفت در نگاه، عفت در معاشرت، عفت در زینت، عفت در کلام و عفت در حجاب که اثراتی نظیر استحکام خانواده، پاکی نسل انسان، آرامش روانی و تمرکز حواس و سلامت جامعه و فرد را به همراه دارد.
و اما عفت کلام عبارت است از پیراستن کلام از آنچه که در عقل و شرع ممنوع است و برای زبان و کلام آفت شمرده میشود، به عبارت دیگر، عفت کلام، یعنی خویشتنداری در به کارگیری گفتار ناشایست.
بعد از معنای واژه عفت و بیان محدوده و اثرات آن در ادامه به برخی از پارامترهای گفتارهای خلاف عفت کلام اشاره میشود:
*دشنام
«فحش» عبارت است از اظهار کردن امور زشت و قبیح با الفاظ و عبارت صریح و بیشتر اوقات به وسیله الفاظ وقاع (آمیزش) و متعلقات آن به کار مىرود و اهل فساد آن واژگان را به صراحت بیان میکنند و نیک گفتارها متعرض آنها نمىشوند، بلکه اگر احساس ضرورت کردند به کنایه و با رمز به آنها اشاره مىکنند.
در قرآن کریم در خصوص برخی مسائل نظیر قضای حاجت، نزدیکی و ... با کنایه سخن میگوید که نشان از توجه قرآن و سیره بر عفت کلام دارد و این راه را بهتر از به کار بردن الفاظ مستهجن و رکیک میداند، پس به طور قطع همه الفاظ فحش ممنوع و مذموم و گناهش بیشتر است، حال میخواهد به عنوان دشنام و اذیت و آزار باشد یا در مقام شوخى و مزاح یا به عنوانى دیگر.
*دشنام در احادیث و روایات
در متون و منابع غنی اسلامی و روایات ائمه معصومین(ع) صحبت رکیک٬ فحش دادن و عدم عفت کلام بسیار مذمت و نهی شده است:
پیامبر اکرم(ص): «ایاکُم وَالفُحشَ؛ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لایحِبُّ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ»؛ از دشنامگویی بپرهیزید، زیرا خدای عزوجلّ ناسزاگوی بد دهن را دوست ندارد.
پیامبر اعظم(ع): «ما کَانَ الفُحشُ فی شیءٍ قَطُّ اِلّا شانَهُ وَلا کانَ الحَیاءُ فی شیءٍ قَطُّ الّا زانَهُ»؛ زشتگویی (و زشت کرداری) هرگز در چیزی نبود، مگر اینکه آن را عیبناک گردانید و شرم و حیا هرگز در چیزی نبود مگر اینکه آن را آراست.
امام علی(ع): «اَسفَهُ السُّفَهاءِ المُتَبجِّحُ بِفُحشِ الکَلامِ»؛ نابخردترین نابخردان، کسی است که به دشنامگویی افتخار کند.
امام علی(ع): «الفُحشُ وَالتَّفَحُّشُ لَیسا مِن الإسلامِ»؛ دشنام دادن و بد دهنی (یا دشنام شنیدن) از اسلام بدورند.
امام باقر(ع): «اِنَّ اللهَ یبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحُّشَ»؛ خداوند شخص ناسزاگوی بد دهن (یا دشنام شنو) را دشمن دارد.
امام صادق(ع): «اِحفَظ لِسانَک عَن خَبیثِ الکلامِ»؛ زبان خود را از بیان کلمات زشت و رکیک محافظت کن.
امام صادق(ع): «مِن عَلاماتِ شِرکِ الشَّیطانِ الذی لایشُکَّ فیهِ ان یکونَ فحّاشاً لایبالی ما قالَ ولا ما قیلَ فیهِ»؛ یکی از نشانههای شریک شیطان که تردیدی در آن نیست، این است که شخص دشنامگوی باشد و باکی نداشته باشد که چه گوید و چه شنود.
*اشاعه فحشاء از طریق گفتاری و نوشتاری
«اشاعه» در لغت یعنی چیزی را شیوع دادن و منظور از فحشاء، رفتار یا گفتارى است که قباحت و زشتى آنها بسى بزرگ و آشکار است؛ یعنی قبح و زشتی نزد شرع و عرف زشتیاش معلوم و مشخص است، اما معنای اصطلاحی اشاعه فحشاء این است که هر کار یا فعلی که گناه و معصیتی را در جامعه و در میان آحاد مردم ترویج دهد.
در قرآن کریم تنها گناهی که حتی دوست داشتن آن ولو اینکه به منصه ظهور و بروز نرسد، دارای عذاب بوده و وعده عقاب دربارهاش داده شده است، همین گناه اشاعه فحشاء است، آنجا که میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ کسانى که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکى براى آنها در دنیا و آخرت است و خداوند مىداند و شما نمىدانید.(نور:19)
با این وجود وقتى کسى گناهی را براى افراد دیگر نقل مىکند، قباحت و زشتى گناه در نظر مردم کم کم زایل مىشود و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها -که خود سد بزرگى در برابر فساد است- با اشاعه فحشاء و نشر گناه شکسته میشود و این سد شکسته شده، گناه را کوچک مىکند و آلودگى به آن را ساده مىسازد و به مسألهاى رایج و عادى تبدیل مىشود تا اینکه منجر به گناهان علنى میشود، رسول خاتم(ص) در این رابطه میفرماید: «من اذاع فاحشة کان کمبتدئها»؛ کسى که کار زشتى را نشر دهد، همانند کسى است که آن را در آغاز انجام داده است.
بنابراین مطابق با روایات دینی هر کس گناهی را در جامعه نهادینه سازد، هر زمانی که کسی مرتکب آن شود، وی نیز در عقوبت آن شریک خواهد بود، پس ترویج عمل خلافی عفت و اشاعه فحشاء در نوشتههای مکتوب علاوه بر اینکه عواقب جبران ناپذیری برای نویسنده آن در دنیا و عقبی خواهد داشت، میتواند پایههای اخلاق اسلامی را در جامعه به لرزه در آورد که این گناه نابخشودنی است.