دکتر حسن روحانی در واکنش به منتقدین توافق هستهای ژنو: «آنهایی که این حرفها را میزنند، حقوقدان نیستند و سرهنگاند.»
مصاحبه تلویزیونی، ۵ آذر ۱۳۹۲
...
دکتر محمدجواد ظریف در واکنش به منتقدین توافق هستهای ژنو: «آنهایی که این حرفها را میزنند، کم اطلاع و بیسواد هستند.»
برنامه دو نیمساعت شبکه خبر، ۴ آذر ۱۳۹۲
...
دکتر
حسن روحانی در واکنش به منتقدینش، کسانی که به او رای ندادند را اینگونه
توصیف کرد: «مردم در ۲۴ خرداد به افراط، تفریط، خشونت، خودرأیی، تکرأیی،
عدم مشورت و عدمتدبیر رأی ندادند و به اعتدال، تدبیر و عقلانیت رأی
دادند.»
جلسه رای اعتماد به وزیر ورزش، ۱۹ آبان ۱۳۹۲
...
اینها تنها نمونهای از ادبیات
دولتمردانی است که وعده دادند «راستگو» و اهل «امید» باشند. دولت صد روزه
حسن روحانی نشان داده که کوچکترین نقدی را هم برنمیتابد و صریحا منتقدین
خودش را بیسواد و عامه و بیاطلاع معرفی میکند. فرقی هم نمیکند که این
منتقدین، از اساتید دانشگاه باشند یا نمایندگان مجلس یا فعالان رسانه یا
حتی مدیران و مسئولان ارشد نظام؛ هر کس که لب به انتقاد از دولت تدبیر و
امید باز کند، قطعا پیام انتخابات ۲۴ خرداد را درک نکرده و خشونت طلب است و
افراطی و از این طور القاب عریض و طویل.
حسن روحانی و همکارانش فقط حق نقد را
برای خودشان قائل هستند. «مسکن مهر» را که از طرحهای ماندگار تاریخ انقلاب
اسلامی است، میکویند و از خالی بودن خزانه کشور حکایت میکنند.
رئیسجمهور حتی وعده انتخاباتی خود برای ارائه گزارش صد روزه به مردم را هم
فراموش کرده و برنامه تلویزیونی خود را به حمله و انتقاد از دولت قبل
اختصاص میدهد. معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی از اینکه
خواهر و همسرش نمیتوانند به قلیان پُک بزنند، انتقاد میکند و وزیر فرهنگ و
ارشاد اسلامی هم منع تکخوانی زنان را امری نکوهیده میداند.
عملکرد حدودا سه ماهه دولت یازدهم یک
تابلوی تمام عیار از استراتژی «من روشنفکرم؛ پس مخالفین من متحجر هستند»
است که در لابهلای سخنان شخص دکتر روحانی و سایر وزرای کابینه به طور واضح
قابل مشاهده است. استفاده از ادبیات زننده و توهینآمیز در قبال منتقدین و
ایجاد فضای فشار بر کسانی که طور دیگری فکر میکنند و افکار خود را به
صورت عالمانه و با ادبیات حرفهای و محترمانه در رسانهها منتشر میکنند،
رویکرد اصلی دولت در ماههای اخیر بوده است.
البته این مساله اصلا عجیب نیست و حتی
قابل پیشبینی هم بوده است؛ چرا که مشاور ارشد رئیسجمهور و نظریهپرداز
اصلی دولت یازدهم یعنی دکتر محمود سریعالقلم ید طولایی در اتخاذ این
رویکرد دارد؛ تا جایی که معتقد است «کسی که زبان انگلیسی نمیداند، منطقی
فکر نمیکند.» طبیعی است که از دکتر روحانی و دولتش هم با وجود چنین
مشاورینی، نباید بیشتر از بیسواد خواندن مردم و منتقدین انتظار داشت.
با این حال هنوز معتقدیم کهای کاش آقای
رئیسجمهور و دوستانش همچنان به منتقدین حمله کنند و بیادبانه، منتقدین
را بنوازند اما برای مردم کار کنند؛ گرهای از کار مستضعفین باز کنند و
وضعیت اقتصادی نابسامان کشور را مدیریت کنند. منتقدین حاضرند که بیسواد
خطاب شوند اما یک پدر از خانوادهاش خجالت نکشد و با دست خالی به خانه
بازنگردد. مخالفین قلیان کشیدن خواهر و همسر آقای رئیس سازمان میراث فرهنگی
با جان و دل میپذیرند که متحجر و عقب مانده نامیده شوند اما هیچ مادری
مجبور نباشد تا برای تامین هزینههای خانه، مهر مادرانه را از فرزندانش
دریغ کند.
این رویا اما انگار قرار است در حد رویا
باقی بماند؛ چرا که گزارش صد روزه رئیسجمهور از اقدامات دولت، تنها روایت
سیاهیها و مصداق نمک بر زخم پاشیدن بود؛ نه خبری از امید و تدبیر. انگار
قرار است هم چوب را بخوریم و هم پیاز را؛ هم ادبیات توهین آمیز دولتمردان
را بشنویم و هم هیچ اقدامی برای رفع مشکلات معبشتی مردم صورت نگیرد.