آويني فيلم: فیلمی که به مخاطب دروغ نمی گوید. بیننده اش می شوی و از دیدن آن لذت می بری. کارگردان می توانست لنز دوربین را درست در نقطه فقر و نازیبای جنوب متمرکز کند و لطافت و احساس دو نوجوان را زمخت و سیاه نشان دهد تا شاید او هم بتواند سال آینده نامزد دریافت اسکار شود!
"تنهای تنهای تنها” تنهاست. این فیلم که به تازگی در سینما ها اکران شده است مورد بی توجهی قرار گرفته است. نه اینکه بی توجهی از سر بد بودن و جذاب نبودن، بی توجهی از نداشتن سوپراستار و رنگارنگ نبودن بازیگران و اکشن نبودن اسمش!احسان عبدی پور با شناختی که از آداب و رسوم بومی جغرافیای داستانش دارد، اثری ساخته که در درجه اول با مخاطب داخلی و در مرحله بعد با تماشاگر جهانی ارتباط برقرار می کند.
تعامل میان دو پسربچه ایرانی و روسی (رنجرو و الگ) با در نظر گرفتن همه تفاوت های فرهنگی که این دو دارند، در تمام لحظاتش گرم و جذاب از آب در آمده است. یکی از سکانس های تاثیرگذار و حسی فیلم جایی است که الگ با چشمانی اشکبار به در خانه رنجرو می رود تا به او بگوید که دارد از بوشهر می رود. این دو نفر حرف یکدیگر را متوجه نمی شوند و پیش خاله (زن روس) می روند تا او برایشان نقش مترجم را بازی کند و…
رابطه صمیمانه این دو نفر در وجه نمادینش می تواند اشاره ای به رابطه بی غل و غش سیاستمداران داشته باشد. در آرمانشهری که فیلم تعریف می کند، اهالی سیاست نیز می توانند در حساب و کتاب هایشان به مسائلی فراتر از منافع مادی بیندیشند و صلح و رفاقت را جایگزین منازعات بی حاصل کنند. این فیلم کودکانه از این منظر با دنیای سیاست ارتباط برقرار می کند؛ چون شخصیت ها و اتفاقات در قالب استعاری شان مفاهیمی چون استثمار و استعمار را منتقل می کردند.
تنهای تنهای تنها یک الگوی مناسب برای فیلمسازان و مدیران شهرستانی است که نشان می دهد می توان با تکیه بر عناصر بومی و خروج از دایره سوژه های کلیشه ای اثری ملی خلق کرد. کافی است فیلمنامه نویسان و فیلمسازان خیالپردازی را از رنجرویی بیاموزند که خواب می دید سفینه ای از آسمان به زمین سقوط کرده است.
دیدن این فیلم که نام کارگردان نام آشنایی را یدک نمی کشد خستگی را از دیدگان مخاطب می گیرد.می توانید بعد از دیدن این نگاه تازه و بومی به حرف های بی غل و غش این اثر گوش دهید.
قصه "تنهای تنهای تنها” زبانی را انتخاب کرده که درکش برای همه مردم دنیا آسان است. شخصیت ها با زبان غیرکلامی با یکدیگر حرف می زنند و خود اثر نیز مخاطبش را دعوت به برقراری چنین ارتباطی می کند؛ ارتباطی که تار و پودش با محبت و دوستی تنیده شده و می تواند بین همه انسان ها با هر رنگ، نژاد و قومیتی برقرار شود. ارتباط دو پسربچه که تصادفی با یکدیگر آشنا می شوند، یادآور این شعر طبیب اصفهانی است که «بنازم به بزم محبت که آنجا/ گدایی به شاهی مقابل نشیند»
هنوز هم فرصت برای دیدن این اثر نوپا ولی عمیق باقی مانده است. دیدن فیلم خوب زمانی است برای مخاطبان فیلم ها آرزو شده است. دیدن فیلم خوب را از دست ندهید.