کارآگاهان پلیس آگاهی
تهران چندی قبل باند بزرگ زورگیری در پایتخت را متلاشی کردند. پرونده اعضای
این باند که با استفاده از سلاح سرد و توسل به خشونت دست به دزدی میزدند،
در حال حاضر مرحله مقدماتی را طی میکند. حضور سه دختر در این باند از
جمله ویژگیهای آن است. دختران متهم به زورگیری در گفتوگو با ما اتهامشان
را انکار کردند و خودشان را بیگناه خواندند.
من را ربودند
یکی از این متهمان دختری 18ساله است که میگوید اتهامش را قبول ندارد.
اگر در زورگیریها دخالت نداشتی چرا دستگیر شدی و بازداشت هستی؟
من را اشتباهی گرفتند من اصلا با اعضای این باند همدستی نداشتم.
پس هنگام دستگیری این افراد همراه آنها چه میکردی؟
من را به زور با خودشان برده بودند.
چطور ممکن است تو را به زور با خود برده باشند؟
یکی از اعضای این باند با پسر موردعلاقهام مشکل داشت، من و دوستپسرم
گوشه خیابان ایستاده بودیم که یکدفعه سرنشینان دو ماشین با قمه به ما حمله و
ما را بهزور سوار کردند و به بیابانهای اطراف ورامین بردند. در آنجا با
قمه شروع کردند به زدن دوستپسرم بعد هم من را به زور با خودشان بردند و تا
موقع دستگیری مرا با خودشان نگه داشتند.
برای پسر مورد علاقهات چه اتفاقی افتاد؟
بعد از آن از دوستپسرم خبر ندارم.
این ماجراها را برای قاضی و افسر پرونده تعریف کردهای؟
همه را گفتهام اما حرفم را باور نمیکنند و میگویند من هم عضو باند هستم.
تو توسط شاکیان این باند شناسایی شدهای؟
نه هیچکس به غیر از یک نفر من را شناسایی نکرده است. آن یک مورد هم زورگیری نیست.
هنوز افراد زیادی برای شناسایی اعضای این باند به پلیس آگاهی
مراجعه نکردهاند. چون سردسته و تعدادی از اعضای اصلی تازه دستگیر شدهاند.
چند نفر آمدهاند اما فقط یکنفر من را شناسایی کرده و او هم از طعمههای
زورگیری این باند نیست. فکر کنم روز دومی بود که من را بهزور با خودشان
این طرف و آن طرف میبردند که دم در یک مغازه لباسفروشی نگه داشتند. یکی
از آنها داخل مغازه رفت و یک دست لباس کامل پوشید و به بهانه اینکه
میخواهد لباسها را به همسرش که سوار ماشین است نشان دهد، سوار ماشین شد و
فرار کردیم.
نقش تو در این ماجرا چه بود؟
من هیچ نقشی نداشتم و فقط او به بهانه اینکه لباسها را به من نشان دهد از
مغازه بیرون آمد. آن روز ما سوار ماشین مسروقهای بودیم که در یکی از
زورگیرهایشان از آن استفاده کرده بودند. فروشنده شماره آن را برداشته و
شکایت کرده بود که همان ماشین باعث دستگیری ما شد.
اعضای این باند چه زمانی تو را بردند و چند روز با آنها بودی؟
فکر کنم ظهر ششمآبان بود که من را با خودشان بردند و دو،سهروزی با آنها بودم.
چرا سعی نکردی فرار کنی؟
جراتش را نداشتم. چون دیده بودم که چطور در بیابان دوستپسرم را با قمه زده بودند و اصلا هم عین خیالشان نبود.
چطور دستگیر شدی؟
ماموران به ماشینی که من و چند نفر از اعضای باند در آن بودیم مشکوک شدند و
بعد از تعقیبوگریز و تیراندازی ما را دستگیر کردند. من حتی تا بعد از
دستگیری اسم تعدادی از آنها را نمیدانستم و در بازجوییها بود که نام
آنها را شنیدم.
آیا اعضای باند هم همراه تو دستگیر شدند؟
آنها بعد از تعقیبوگریز و تیراندازی ماشین را نگه داشتند و فرار کردند اما در تحقیقات و جستوجوهای پلیسی دستگیر شدند.
چه ماده مخدری مصرف میکنی؟
من معتاد نیستم فقط قرص میخورم، دیازپام و کلونازپام.
زورگیر نیستم
متهم دوم که او نیز دختری 18ساله است، ادعا میکند در زورگیریها شرکت نداشته است.
چرا در این باند فعالیت میکردی؟
من همدست اینها نیستم. مرا به زور با خودشان این طرف و آن طرف میبردند.
چرا؟
برای اینکه اگر ماموران به آنها شک کردند فکر کنند ما زن و شوهر هستیم.
اعتیاد داری؟
شیشه. یکسال است مصرف میکنم.
همجرمت ادعا میکند اعضای باند او را به زور با خودشان بردند. تو هم به همین شکل با متهمان همراه شدی؟
یکی از آنها را میشناختم. دفعه اول که سوار ماشین آنها شدم خودم خواستم و
قرار شد آنها مرا تا خانه برسانند اما بعد از آنکه سوار شدم دیگر اجازه
پیادهشدن از ماشین را به من ندادند.
چرا فرار نکردی؟
جرات فرار نداشتم. شب اولی که من را پیش خودشان نگه داشتند ما را به جاده
ساوه بردند، آتش درست کردند و به ما گفتند کنار آتش بنشینیم تا کارشان تمام
شود. بعد هم خودشان مشغول تعمیر و پرکردن رد گلولههایی شدند که به یکی از
خودروهای گروهشان خورده بود. هرچه التماس کردم که مرا به خانه برسانند،
گفتند نمیتوانند. گفتم من را تا یک آژانس برسانند تا خودم به خانه بروم
اما آنها به حرفم گوش نمیدادند و در نهایت تهدید کردند که ما را با قمه
مجروح میکنند و میکشند. حتی سعید که سردسته باند است یکبار که داشت
تهدید میکرد قرصهایی را به من نشان داد و گفت من آب از سرم گذشته اگر یک
وقتی قرار باشد دستگیر شوم این قرصها را میخورم و خودم را میکشم اما شما
مراقب باشید که نخواهید فرار کنید وگرنه خونتان پای خودتان است. او این
اواخر اسلحه هم خریده بود.
اما سعید در بازجوییها گفته است شما با میل خودتان همراه آنها بودید.
دروغ میگوید.
تو را چند نفر از شاکیان شناسایی کردهاند؟
هیچکس. من اصلا با آنها برای زورگیری نرفتهام.
خودکشی میکنم
متهم سوم هم دختری 18ساله است و مانند دو نفر دیگر اتهاماتش را رد میکند.
تو چرا در این باند عضو بودی؟
من همسر سابق یکی از اعضای این باند به اسم مهدی هستم. اصلا در زورگیریها شرکت نداشتم.
پس چرا دستگیر شدهای؟
مهدی به من زنگ میزد و گاهی همدیگر را میدیدیم. روز دستگیری اعضای باند هم برای دیدن مهدی به تهران آمده بودم.
اما یکی از شاکیان تو را شناسایی کرده است.
آن شب میخواستم به خانهمان در کرج بروم اما مهدی گفت شب را باید آنجا
بمانم. اصرار کردم میخواهم به خانه بروم و بعد در خیابان خواستم سوار
ماشین شوم و بروم اما او گفت اگر بخواهی سوار هر ماشینی بشوی و بروی من و
دوستانم راننده ماشین را کتک میزنیم. بعد من مجبور شدم به حرف او گوش دهم.
آخر سر قرار شد مهدی و یکی از دوستانش ماشین بگیرند و من را برسانند اما
وسط راه که رسیدیم آنها چاقو درآوردند و راننده را تهدید و ماشینش را
زورگیری کردند.
یعنی هیچ همدستیای با اعضای این باند نداری؟
نه، من در برابر عمل انجامشده قرار گرفتم.
آیا تو هم اعتیاد داری؟
شیشه مصرف میکنم. اگر زندان بروم، خودم را میکشم.
چرا؟
چون بیدلیل متهم شدهام.