این روزها برخی آقازادگان و دانه درشت ها که اتهامات سنگین امنیتی و
اقتصادی در پرونده دارند در خارج از زندان و در آزادی کامل به ریش دیگر
سفید شده ی مردی از جنس مردم می خندند که روزگاری دمار از روزگار باندهای
فاسد در آورده بود. مردی که امروز باید همچون سایر همجنسان خود (مردم) در
دادگاه حاضر شود و به اتهاماتی که نه ناشی از فساد اقتصادی و نه امنیتی است
بلکه صرفا بنابر ادعای شکات، سوء مدیریتی است، پاسخ گوید.
به گزارش 598 به نقل از بی باک، در
اینجا برای بسیاری از مردم جای این سئوال باقی مانده است؛ در شرایطی که
افرادی چون مهدی هاشمی با آنهمه اتهامات سنگین و سران فتنه - که دستشان در
خون مردم آغشته است - موسوی، کروبی، خاتمی، خوئینی ها و بسیاری که حتی بردن
نامشان هزینه دارد، هنوز از دادگاه شان خبری نیست، چنین تعجیل و شتاب زدگی
در دادگاه دکتر احمدی نژاد برای چه می باشد و چرا رسانه های افراطی و حامی
سران فتنه از این موضوع اینگونه به شوق آمده اند؟
تنها پاسخ قانع کننده ای که به ذهن
تبادر می کند اینکه؛ از جنس مردم بودن یعنی مثل مردم باید بدوی و تلاش کنی،
مثل مردم باید رنج بخوری و با سیلی صورتت را سرخ نگه داری، مثل مردم باید
در ساده زیستی زندگی کنی، مثل مردم باید از حقوق و دستاوردهای ملی و انقلاب
دفاع کنی، مثل نباید فساد داشته باشی، مثل مردم باید با کوچکترین مساله ای
جوابگو باشی و ... ، که این نقطه بارز دادگاه امروز دکتر احمدی نژاد است
که اگر غیر از این باشد نه آقای احمدی نژاد رئیس جمهور 24 میلیونی مردم
بودند و نه از جنس مردم.
«آن چیزهائی که امروز برای دولت و برای رئیسجمهور نقاط قوّت محسوب
میشود، اینها باید در رئیسجمهور بعدی وجود داشته باشد، اینها را باید
در خود تأمین کند؛ آن چیزهائی که امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ که
ممکن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از
خود دور کند.»
این بخش از بیانات رهبر انقلاب در
اولین روز از سال ۹۲ در حرم رضوی، متر و معیار خوبی است که هم میتواند
بکار ناظران و منتقدان دولت یازدهم بیاید و هم دولتمردان را در چهار سال
آینده برای اداره کشور یاری کند.
«سادهزیستی» از جمله نقاط قوت دولت نهم
و دهم بود که از شعار به عمل تبدیل شد و زمینه را برای مدیریت کشور با
هزینه پایین و جلوگیری از خرجهای گسترده و بیدلیل توسط مسئولان، فراهم
کرد. این منش و روش حكمراني كه ریشه در آرمانهای انقلاب اسلامی و از آن
مهمتر، از رفتارها و سبک حكومت پیامبر اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) داشت،
ارزش غيرقابل خدشه از سوي مردم و مسئولين شناخته ميشد اما با آغاز دهه 70 و
شروع دولت سازندگی، به تدريج دولتمردان دولت هاشمي رفسنجاني بر اثر تهاجم
فرهنگی غرب و سستي در پايبندي به ارزشهاي انقلاب اسلامي، ترجیح دادند
نوع سلوک اجتماعی و سياسي خودشان را از تقيد به ساده زیستی به اشرافیگری
و تجمل گرايي تغییر دهند.
تغيير منش دولتمردان سبب شد تا به تدريج
شکاف عمیقی میان دولتمردان و مسئولين با مردم ایجاد شود و مردم ببینند که
به جز برخي مسئولين، اغلب دولتمردان به سمت سبك زندگي غربي و ترويج
ارزشهای دوران قبل از انقلاب نزدیک شدهاند؛ مسالهای که به طور ویژه در
دولت اصلاحات هم ادامه پیدا کرد و به عنوان مثال، در انتقال دفتر
رئیسجمهور از میدان پاستور به کاخ سعدآباد و همچنین استفاده از خودروهای
گرانقیمت برای دولتمردان نمایان شد.
اشرافيگري با پايان دولت كارگزاران به
پايان نرسيد و با دولت اصلاحات ادامه پيدا كرد. چوبكاري و تزئين دفاتر
مسئولين و وزرا در شرايط تورم بالا، خريد خودروهاي گرانقيمت براي تشريفات،
انتقال دفتر كار و محل زندگي رئيسجمهور و هيات دولت از مركز شهر به شمال
شهر و ... از جمله مصاديق ادامه اين روند بود.
اما سال 84 و انتخابات رياست جمهوري
نهم، مردم در جریان تبلیغات انتخاباتی محمود احمدینژاد، احساس کنند که
امکان بازگشت به ارزشهای اولیه انقلاب اسلامی وجود دارد و اين ارزش
انقلابي امكان احيا پيدا كرده است. رویکرد صادقانه احمدینژاد در این زمینه
هم باعث جلب اعتماد بیشتر مردم شد؛ چرا که او به دنبال ارائه یک نمایش و
ویترین در این زمینه نبود و به طور حقیقی، ساده زیستی را دنبال میکرد و
هزینههای اضافی را حذف کرذ و در منزل مستضعفین در دورافتادهترین روستاهای
کشور حاضر شد.
احمدينژاد تلاش كرد تا اشرافيگري را
به عنوان يك انحراف از آرمانهاي انقلاب اسلامي، از خود و مجموعه همكارانش
و عملكرد مجموعه تحت مديريتش خارج كند. سفرهاي استاني نمونه مطلوبي از
همراهي مقامات ارشد نظام با مردم عادي در نقاط مختلف كشور بود.
همراهی و همدردی با مردم و ایجاد این
احساس که مردم عادی با مسئولین کشور در لحاظ سطح زندگی تفاوت دارند، موضوعی
بود که به طور برجسته در دولتهای نهم و دهم مشاهده شد. در واقع این
رویکرد را باید محکی برای شعار «شیفتگان خدمت، نه تشنگان قدرت» دانست؛ چرا
که پس از پایان جنگ تحمیلی و در دوران حکومت شانزده ساله دولتهای سازندگی
و اصلاحات، تهاجم فرهنگی در خوی اشرافیت به طور جدی در جامعه پیدا شد و
حتی برخی مسئولین ارشد کشور نیز نسبت به افتخار میکردند و صراحتا از لزوم
برقراری «مانور تجمل» سخن میگفتند.
ترویج اشرافیگری و تحمیل هزینههای
زیاد و سنگین به بیتالمال از جمله رویکردهایی بود که پس از روی کار آمدن
دولت نهم به طور کامل مطرود شد و محمود احمدینژاد توانست فضا را تغییر
دهد. نوع رفت و آمدها، خودروهای دولتی، نحوه سفرهای استانی و میزان
تشریفات در مجموعه نهاد ریاست جمهوری از جمله موضوعاتی بودند که به طور
کامل دستخوش تغییرات گسترده شدند و در مسیر احیای سادهزیستی مسئولان کشور
قرار گرفتند. دفتر کار رئیسجمهور نیز که در دولتهای قبلی به منطقه کاخ
سعدآباد رفته بود، به میدان پاستور در مرکز شهر منتقل شد و رئیسجمهور محل
زندگی و فعالیت خود را در منطقهای قرار داد که همه مردم امکان دسترسی به
آن را داشتند.