روند مذاکرات وتصميم سازي ها در موضوعات بين المللي که داراي شاخصه هاي سياسي مي باشند تابع اصول و روش هاي خاصي است که باعث متمايز بودن آنها از مذاکرات صرف بازرگاني مي شود. در حقيقت يک تصميم و يا سند تعهدآور بين المللي فقط زماني ميتواند موثر باشد که متضمن مباني و استانداردهاي حقوقي، منافع و عوايد اقتصادي و دستاوردهاي سياسي براي طرفين باشد. بديهي است تکيه بر شاخصه هاي ذکر شده به معني مطلق بودن در روند مذاکرات فراملي نيست، بلکه در مراودات بين المللي که داراي هدف و چارچوب مشخص است، داشتن انعطاف و آلترناتيوهاي روشن، از لوازم بديهي نيل به هدف است. در حقيقت در روند مذاکرات فراملي که منجر به ايجاد يک تعهد و يا تنظيم سندي بين طرفين ميشود، نميتوان عوايد حد اکثري، اقتصادي، سياسي و اجتماعي را يکجا به دست آورد. زيرا ماهيت روابط بين المللي بر اين استوار است که در عين حالي که طرفين به دنبال منافع ملي خويش هستند در نهايت بايد در يک نقطه مرضي الطرفيني به توافق برسند، به ديگر سخن خواسته هاي حد اکثري طرفين بايد به يک نقطه اشتراک برسد که به آن نقطه تفاهم (Zone of Possible Agreement) گويند.
لذا براي رسيدن به اين نقطه گاه لازم است که طرفين بعضي از خواسته هاي خود را در حوزه هايي اعم از اقتصادي و يا سياسي تعديل کنند. ولي نکته اساسي اين است که خروجي اسناد تعهد آور بايد به گونه اي نباشد که خود مبنايي براي تفسير و مجادلات حقوقي پر هزينه و زمان بر شود! به ديگر سخن يکي از روشهايي که در روند مذاکرات بين المللي رايج است اين است که بعضي از اطراف مذاکره، نيازمند استفاده کوتاه مدت از موقعيت و منافع سياسي از يک موضوع مي باشند، در عين حال، با برنامه ريزيهاي خاصي اسناد را طوري تنظيم مي کنند که راه براي تفسيرهاي متعدد در آينده نيز باز باشد.
به عنوان مثال ، تفاسير متعدد کشورها از حقوق ناشي از معاهده منع گسترش
سلاحهاي هستهاي (NPT) به عنوان يک مثال روشن براي توجه به متون حقوقي در
معاهدات و اسناد بين المللي است. در حقيقت متن و حقوق ناشي از معاهده مذکور
اگر چه در قالب يک سند حقوقي مشخص شده، ولي متن آن به گونه اي است که
عملياتي کردن آن بيشتر در قالب حقوق بين الملل عرفي است، و در شرايط عادي
مشکل چنداني در خصوص اجرايي کردن حقوق ناشي از معاهده توسط اعضا وجود
ندارد. ولي در خصوص پرونده ايران، مسئله کاملا فرق دارد. در اينجا بايد
توجه داشت که کشور ما در يک ميدان مبارزه حقوقي قرار دارد، و حتي بر فرضي
که کسي در خصوص تفسير متن NPT ايرادي نداشته باشد، و حق غني سازي را حق
مسلم هر کشور عضو بداند، ولي اين مسئله تا زماني است که ما توجهي به
قطعنامه هاي شوراي امنيت نداشته باشيم! لذا صرف سکوت طرفين مذاکره در خصوص
حق غني سازي ايران را نمي توان اينگونه تفسير کرد که آنها مشکلي با اين حق
که طبق معاهده تمام کشورها از آن استفاده مي کنند ندارند! به طور قطع حتي
اگر همين الان اين مسئله را مطرح نکنند، در آينده توسط همين کشورها مطرح
خواهد شد که، اگر چه ايران بر اساس مفاد NPT به عنوان يک معاهده بين المللي
حق غني سازي دارد، ولي بايد توجه داشت اين حق طي يک فرآيند غيرقانوني و
مخالف مباني منطقي طبق چندين قطعنامه صادره توسط شوراي امنيت، که اعضاي
اصلي آن اکنون طرف مذاکره هستند! مقيد و به نحوي معلق شده.
لذا اگر اکنون اقدامي در جهت شناسايي اين حق از ناحيه کشورهاي مذاکره کننده نشود، آنها به راحتي مي توانند در آينده از آن به عنوان يک اهرم عليه ايران استفاده کنند، و ادعا کنند که ايران به عنوان يک عضو سازمان ملل، مستندا به مفاد منشور از حقوق ناشي از اجراي NPT محروم است. در اين زمينه آنها به آراي صادره توسط ديوان بين المللي دادگستري(ICJ) خصوصا راي آن دادگاه در پرونده لاکربي(Lockerbie) استناد خواهند کرد که طبق آن ديوان بيان داشت که مستندا به مواد 25 و 103 منشور سازمان ملل، قطعنامه هاي شوراي امنيت نسبت به ديگر معاهدات بين المللي برتري دارند و مي توانند حقوق و تعهدات کشورها را که ناشي از هر گونه معاهدات بين المللي است کاملا محدود کنند. لذا اگر فرض را بر اين بگذاريم که ايران در نهايت قصد داشته باشد موضوعات مورد اختلاف در خصوص حقوق هسته اي با 1+5 را در قالب يک سند که متضمن تعهدات و حقوق است تدوين نمايد، بديهي است که تيم مذاکره کننده بايد توجه لازم به تاکتيک هاي طرفين خصوصا در گنجاندن کلمات و تعهدات دو پهلو (Equivocal) که در آينده باعث تفاسير به راي بعضي از اطراف مذاکره شود مبذول دارند.
با نگاهي دقيق و نقادانه به اسناد تعهد آور بين المللي، مي توان ميزان هنر و توانايي تيم هاي مذاکره کننده و حقوقي طرفين را در تنظيم و انسجام دهي به توافقات طرفين به وضوح مشاهده کرد. به ديگر سخن، در مذاکرات بين المللي، تعيين هدف هميشه همراه است با تعيين کف و سقف خواسته، که به عنوان عنصر اوليه و مهم در رسيدن به توافق است. لذا نيل به هدف درمحدوده تعيين شده (Bargaining Range and Reservation Point) بستگي به توان و دانش تيم مذاکره کننده دارد. نتيجه اينکه، با در نظر داشتن سوابق اجرايي معاهدات و اسناد بين المللي، رويه هاي ديوان بين المللي دادگستري، و همچنين وضعيت پرونده هسته اي کشورمان در عرصه بين المللي که تلفيقي از موضوعات سياسي، اقتصادي، امنيتي و حقوقي است، اکنون تيم مذاکره کننده هسته اي که متشکل از ديپلمات هاي بسيار ورزيده اي مي باشد، وظيفه بسيار سنگيني بر عهده دارد خصوصا اينکه آنها بايد در مواجهه با تيم هاي حقوقي و سياسي 1+5 بتوانند اسنادي را تنظيم کنند که امکان تفسير به راي طرفين را به حد اقل برسانند.
امروز دور سوم گفتگوهاي ايران و 1+5 در ژنو آغاز شد. اينكه در اين دور گفتگوها توافقي حاصل ميشود يا دور باطل گفتگوها مانند يك دهه گذشته بدون نتيجه تكرار خواهد شد بستگي به نتايج آن دارد. ژنو در دور دوم گفتگوها شاهد ورود سراسيمه وزراي خارجه 1+5 بود. چون سخن از يك تفاهمنامه يا توافق به ميان آمده بود اما دقيقه 90 ظاهرا فرانسويها آن را بههم زدند. اينكه اين دور از گفتگو چه كسي زير ميز مذاكره ميزند معلوم نيست. چهره ايران در منظر جهانيان و افكار عمومي مشخص است. امروزه ايراني عزتمند، مستقل، متعهد به مقررات و معاهدات بينالمللي، مقتدر، صلحطلب، عقلاني و اهل مذاكره و در عين حال مقاوم در برابر پنج كشور اتمي جهان كه تا دندان مسلح به مخربترين سلاحهاي بيولوژيك و هستهاي هستند قرار گرفته است. آنها از ايران ميخواهند به راهي كه دولتهاي هستهاي در تجهيز به سلاحهاي كشتار جمعي رفتهاند، نرود. اين توصيه آنها يك توصيه ارشادي و اخلاقي نيست. چون خود آنها مرتكب اين معصيت شدهاندو بزرگترين تهديد را براي امنيت خود و صلح جهاني فراهم آوردهاند.
ايران به آنها اطمينان داده است ما چنين راهي را نخواهيم رفت. همكاري با
آژانس و نحوه رويكرد فناوري صلحآميز هستهاي ايران گواه اين مدعاست. علاوه
بر آن، مهمترين دليل اين رويكرد صلحآميز،فتواي مقام معظم رهبري مبني بر
تحريم توليد و تكثير و اشاعه سلاحهاي هستهاي است اما آنها چشم خود را بر
همه واقعيتها بستهاند و ميگويند شما حتي حق غنيسازي براساس مقررات
آژانس بينالمللي انرژي اتمي كه عضو آن هستيد را هم نداريد!طبيعي است زيادهگويي و زيادهخواهي آنان باعزت و كرامت ملت ايران سازگار
نيست و ملت ايران هرگز زير بار چنين تحكمي نخواهد رفت. 1+5 به راه شرارت و
تهديد و تحريم رفتند تا شايد نتيجه بگيرند. اما نهتنها نتيجه نگرفتند بلكه
ايران اسلامي عملا وارد باشگاه اتمي جهان شد و قدرتهاي جهان مجبور شدند
در گفتگوها جلوي پاي نمايندگان ايران بلند شوند و اداي احترام كنند. آنها
رسما اعلام كردهاند در يك "جنگ غيررسمي" با ايران به سر ميبرند و گاهي هم
گزينه نظامي را به رخ ملت ايران ميكشند. پيداست اگر ميتوانستند از اين
گزينه استفاده كنند تاكنون كرده بودند رژيم صهيونيستي كه امروز از ترس
امنيت خود به 1+5 فشار ميآورد تا توافقي صورت نگيرد ميداند كه در صورت
وقوع جنگ در منطقه در همان لحظات آغاز جنگ از صفحه جغرافياي منطقه حذف
خواهد شد و بايد مورخان سالها تلاش كنند تا وجود چنين رژيمي را در اين
صفحه جغرافيايي اثبات كنند و يا تشخيص بدهند. پيشرفت مذاكرات در ژنو 2 نشان
از ظهور اندكي عقلانيت در برخورد آنها داشت. البته معلوم شد شكست مذاكرات
به خاطر ناهمخواني آنها در تشخيص منافع و مصالح خودشان است.
ايران در اين دور گفتگوها پيش از مذاكرات در توافق با آژانس اقدامات
اعتمادساز بيسابقهاي انجام داده تا بهانه را از آنها بگيرد لذا در اين
دور از گفتگوها آنها هيچ بهانهاي نخواهند داشت و اگر از عقلانيت سياسي
پيروي كرده، شرارت را رها نمايند ميشود به نتيجه رسيد. آنها نيك ميدانند
كه تحريمها و تهديدها هيچ اثري در پيشرفت پروژه هستهاي ايران نداشته است
بنابراين بايد اين رويكرد را رها كنند. ادامه تحريمها ممكن است ايران را
به مسيري بكشاند كه هرگز به فكر آن نبوده است. لذا 1+5 بايد ادبيات جديد
گفتگو كه محصول دولت يازدهم است را قدر بداند. اگر با نمايندگان اعزامي
ايران به ژنو توافق نكنند ديگر در هيچ تاريخي و هيچ دولتي روي توافق
نميتوانند حساب باز كنند.تيم مذاكره كننده ايراني قبل از پرواز به ژنو با كميسيون امنيت ملي ديدار
كرد. آنچه در اين كميسيون به تيم مذاكره كننده گفته شد حرف دل مردم است.
مردم ميگويند ادامه تحريمها را ادامه مذاكرات معنا ندارد بايد به سمت
تعليق مذاكرات رفت تا 1+5 تعليق غنيسازي را به گور ببرد.مردم ميگويند تا
تحريمها لغو نشود ديگر نبايد به مذاكرات دل بست، دشمن ميخواهد روي عزت و
كرامت ملت معامله كرده و استقلال كشور را نابود كند. ملت هرگز به چنين
معاملهاي تن نخواهد داد. امروز بايد به ماجراجويي دشمنان خاتمه داد. ملت
اطمينان دارد فرزندان انقلابي ايران كه در اين گفتگو نمايندگي ملت را به
عهده دارند حرف آخر را كه از اول به آنها گوشزد كردهاند خواهند زد و براي
هميشه آنها را از ادامه دشمني با جمهوري اسلامي پشيمان خواهند كرد. طرح سه
فوريتي الزام دولت به حفظ حقوق هستهاي با بيش از 100 امضا كه ديروز در
آستانه سفر نمايندگان اعزامي جمهوري اسلامي به ژنو به هيئت رئيسه تقديم شد.
نشانه هوشمندي نمايندگان ملت و حس بدبيني و مقاصد سوء دشمني اسلام و نظام
است. اين طرح كه متضمن حقوق هستهاي ملت است براي هميشه طمع دشمنان را از
تسليم شدن دولت در برابر زورگوييهاي آنان قطع ميكند.
«تحلیل سیاسی هفته»در ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسید که در زیر مطالعه میکنید:
هفته پرشور و گدازي را پشت سر گذاشتيم كه با بزرگترين ماتم عالم همراه بود. ملت ايران در اين هفته، سياهپوش و سوگوار مصيبتي بود كه در كربلاي سال 61 بر آلالله رفت و جهان را براي هميشه از اين قساوت در ماتم فرو برد. گرچه اكنون 14 قرن از جنايت عناصر دنياطلب و مسلمان نماهاي كفرپيشه عليه اهل بيت عصمت و طهارت و جگر گوشههاي پيامبر اسلام ميگذرد، ولي همچنان با رسيدن ماه محرم، ملتهاي آزاده جهان، از پير و جوان، همه مويهكنان در عزاي شهادت شهيدان كربلا و اسارت نواميس پيامبر ميخروشند و خيمههاي عزا برپا ميكنند.
شيعيان جهان و آزادگان عالم در اين ايام، اين واقعيت
تاريخي را معنا ميكنند كه هر چند اسلام، "نبوي الحدوث" است و با مجاهدتهاي
پيامبر خاتم، حضرت محمد مصطفي(ص) مستقر شد ولي بقا و دوام آن به قيام امام
حسين عليه السلام و خونهاي پاكي است كه در راه حفظ و احياي آن ريخته شد و
در ادامه همين خونهاي سرخ، با صبر و شجاعت كاروان اسراي كربلا، بويژه
پيام رساني حضرت سجاد(ع) و مرارتهاي عمه مظلومهاش حضرت زينب كبري(س) ثبت
شد و ريشه در اعماق تاريخ دواند.اين هفته همچنين با سالروز شهادت يادگار
حادثه كربلا، حضرت سيدالساجدين علي بن الحسين(ع) مقارن بود و مردم با اين
خورشيد معرفت و استوانه معنويت بيعتي دوباره كردند. ايشان پس از واقعه
عاشورا با در پيش گرفتن شيوهاي بسيار مؤثر به تبيين معارف اهل بيت نبوت
پرداختند و در آن عصر سياه ستم، خورشيد فروزاني براي جويندگان حقيقت شدند.
آن حضرت در ترويج پيام واقعه كربلا از هيچ تلاشي فروگذار نكرد و با زبان
وعظ و دعا در مبارزه با ستمگران زمانه كوشيد و هماره در راه هدايت و ارشاد
جامعه و زنده نگاهداشتن قيام عاشورا با تمام قامت ايستادند.
هفته
جاري سرانجام پس از سه ماه بلاتكليفي، قفل وزارت ورزش و جوانان باز شد و
نمايندگان مجلس با رأي دادن به چهارمين وزير پيشنهادي رئيسجمهور براي تصدي
اين سمت، تركيب دولت تدبير و اميد را تكميل كردند. طبعاً انتظار ميرود
موضوع ورزش كه در اين سالها به فوتبال و زدوبندهاي پشت پرده آن منحصر شده و
رسانهها، بويژه رسانه ملي نيز در دامن زدن به جو فوتبال زدگي سهمي بزرگ
داشته و از ديگر رشتههاي ورزشي بويژه ورزش پايه و همگاني غفلت شده، به
تعميق ورزش و نهادينه كردن رشتههاي ورزشي كمك كرده و دو بال ورزش و جوانان
را توأمان مورد توجه جدي قرار دهند.از مناسبتهاي هفته جاري بايد به آغاز
هفته كتاب در كشور اشاره كرد كه فرصتي مغتنم در جهت اشاعه فرهنگ و فرزانگي و
ارتباط مردم با موضوع كتاب و كتابخواني است. واقعيت اينست كه امروزه كتاب
در سطح جهاني به آئينه تمامنماي زندگي تبديل شده كه در آن، دانش دانشمندان
و تجارب پيشينيان گردهم آمده و از همين رو ميل به كتابخواني در سطح جهاني
روز به روز گسترش مييابد ولي متأسفانه در كشور ما طي سالهاي اخير به دليل
وجود مشكلات اقتصادي در جامعه و كاهش سهم كتاب در سبد زندگي مردم، گرايش به
اين سرمايه فاخر كمتر شده كه متوليان با ارائه راهكارهاي مناسب بايد به
رونق گيري بازار نشر كتابهاي مفيد و اشاعه كتابخواني همت كنند.
مقر
اروپايي سازمان ملل در هواي بسيار سرد شهر ژنو، ديروز ميزبان دور سوم
مذاكرات ايران و گروه 1+5 بود؛ مذاكراتي سخت، فشرده و جدي كه طرفين در دور
قبلي، ساعتها بر سر هر موضوع با يكديگر گفتگو كرده ولي در لحظه دستيابي به
تفاهم، با شيطنت فرانسه، به نمايندگي از رژيم صهيونيستي و برخي كشورهاي
مرتجع عرب، به بن بست انجاميد. وزير خارجه ايران ديروز با خانم اشتون مسئول
سياست خارجي اتحاديه اروپا گفتگو كرد تا طرفين بتوانند ادامه مذاكرات را
با حضور ديگر كشورهاي عضو پيگيري كنند. دكتر ظريف قبل از اين ديدار تاكيد
كرد "ما براي رسيدن به توافق تلاش خواهيم كرد ولي اين امر بستگي به اين
دارد كه طرف مقابل تا چه حد آمادگي داشته باشد تا حقوق مردم ايران را به
رسميت بشناسد." وي تصريح نمود "ضروري است كه در گفتار و عمل، غني سازي در
ايران پذيرفته شده و ادامه يابد."
به هر حال گامهايي كه حاكي از
اعتمادسازي و حسن نيت در مذاكرات باشد، توسط هيأت ايراني برداشته شده و
آنچه كه ژنو 3 بايد در انتظار آن باشد، تحقق صداقت غربيها در قول و فعل
است كه بايد بزودي محقق شود.
از رويدادهاي داخلي هفته جاري اينكه
رهبر معظم انقلاب ديروز و در آستانه آغاز هفته بسيج با 50 هزار نفر از
فرماندهان بسيج سراسر كشور در مصلاي بزرگ امام خميني(ره) تهران ديدار و
خاطرنشان كردند: "بدانيد بدون هيچ ترديدي آينده روشن و اميدبخش اين كشور
متعلق به شماست؛ شما خواهيد توانست كشورتان را و ملتتان را به اوج افتخار
برسانيد. براي اين كه بتوانيد اين وظايف بزرگ را انجام بدهيد بايستي دين،
تقوا، عفت و پاكيزگي روحي را در ميان خودتان هرچه بيشتر ترويج و تقويت
كنيد." ايشان همچنين بر لزوم رعايت خطوط قرمز در مذاكرات تاكيد كردند.
اين
هفته در موضوعات خارجي، چند رويداد را مورد بررسي قرار ميدهيم. سفر
اولاند به فلسطين اشغالي و ديدار با سران رژيم صهيونيستي را ميتوان از اهم
رويدادهاي هفته در صحنه بينالمللي دانست چرا كه اين سفر متعاقب موضعگيري
ضدايراني دولت فرانسه در جريان مذاكرات هستهاي ژنو صورت گرفت و مشخص بود
كه اولاند، رئيسجمهور فرانسه به فلسطين اشغالي ميرود تا مزدش را كه همانا
كسب تأييد و خشنودي سردمداران صهيونيست از دولت فرانسه و شخص اولاند بود،
دريافت كند به اميد اينكه اين خوش خدمتي و كرنش بتواند جايگاه اولاند را در
صحنه فرانسه، كه در تسلط شبكههاي صهيونيستي است تقويت كند و موقعيت
فرانسه را در فضاي سياسي اروپا بهبود بخشد.
فرانسويها طي چند
سال اخير تلاش كردهاند با سرسپردگي بيشتر به صهيونيستها و گرمتر كردن
مناسبات با رژيم اشغالگر قدس، به زعم خود، قدرت سياسي برتر اروپا گردند و
ابتكار عمل را در اين زمينه به دست گيرند. با اينحال بعيد است كه
فرانسويها با اين خوش خدمتي و نوكري بتوانند به هدف مورد نظر خود برسند
همانگونه كه روز سه شنبه و همزمان با ديدار اولاند از فلسطين اشغالي، تزيپي
ليوني، رهبر حزب "كاديماي" رژيم صهيونيستي در واكنشي تحقيرآميز عليه
فرانسه، نتانياهو را به باد انتقاد گرفت كه بيش از حد به فرانسه اهميت
ميدهد چرا كه به گفته ليوني، متحد واقعي اسرائيل، آمريكاست و با اين سخن،
در واقع اين منظور را ميخواست القا كند كه از فرانسه كاري براي رژيم
صهيونيستي و حفظ منافع اين رژيم ساخته نيست.
اين هفته، همزمان با
پيشرويهاي ارتش سوريه، به خصوص در استان حلب كه منجر به پاكسازي يك منطقه
مهم از شورشيان و تروريستها شد تحركات ديپلماتيك نيز براي فراهم كردن
مقدمات كنفرانس "ژنو 2" تشديد گرديد. پس از ديدار اخضر ابراهيمي نماينده
سازمان ملل در سوريه از چند كشور منطقه كه به نحوي با بحران سوريه درگير
هستند، ائتلاف مخالفان سوري اعلام كرد كه حاضر است در اجلاس ژنو 2 شركت
كند.اين نخستين بار است كه اين تشكيلات بدون پيش كشيدن پيش شرط، با شركت در
اجلاس ژنو موافقت ميكند. اين تحول، نيز خود بيانگر سنگينتر شدن كفه
موازنه قدرت به نفع دولت سوريه ميباشد كه موجب گرديده است مخالفان به اين
جمع بندي برسند كه توانايي ساقط كردن دولت سوريه را ندارند و اين حكومت
همچنان در سوريه قدرت دارد و باقي است و چارهاي ندارند جز اينكه در شرايط
موجود، با اين حكومت مذاكره كنند.
طيف مخالفان كه از سوي چند
رژيم ثروتمند عرب حمايت مالي و تسليحاتي ميشوند و از حمايت سياسي غرب نيز
برخوردارند اكنون به شدت ضعيف شده و دچار تفرقه هستند. آمريكاييها نيز
اگرچه اخيراً طرفدار مذاكره شدهاند ولي واقعيت اين است كه آنها نيز از
ساقط كردن حكومت سوريه، از طريق زور و نظامي نااميد شده و پشت مخالفان را
خالي كردهاند.در مصر نيز درحالي كه طرفداران مرسي و اخوان المسلمين تلاش
ميكنند اعتراضها عليه اقدام نظاميان را زنده نگهدارند و خيابانها را خالي
نكنند، با اينحال روز به روز از تعداد تظاهر كنندگان كاسته ميشود. در اين
هفته، اخوان المسلمين اعلام كرد حاضر است با نظاميان حاكم و دولت دست
نشانده آنها تحت عنوان "گفتگوهاي نجات ملي" به گفتگو بنشيند. اين نخستين
بار پس از وقوع كودتا در مصر و بركناري محمد مرسي رئيسجمهور اين كشور است
كه اخوان المسلمين حاضر به مذاكره با دولت جديد ميشود كه بيانگر احساس يأس
و عدم توانايي مقابله با كودتاچيان از طريق ادامه اعتراضات است.
با
اينحال كودتاچيان به اين پيشنهاد اخوان المسلمين وقعي ننهادهاند.
رئيسجمهور دست نشانده نظاميان در اين باره گفته است كه محال است دولت جديد
با اخوان المسلمين مذاكره كند و با اين حرف، در واقع ضمن تحقير
اخوانالمسلمين، اين پيام را داده است كه نظاميان قصد دارند تا آخر خط
بروند و هرگز حاضر به تقسيم قدرت با اخوانيها نخواهند شد. اخوانالمسلمين
در واقع، از آنجا ضربه خورد كه به خواست ملت مصر اعتنا نكرد و به جاي آن به
حمايتهاي آمريكا دلخوش كرد و اكنون چوب آن را ميخورد.اين هفته و در
آستانه برگزاري اجلاس "لويه جرگه" افغانستان درباره پيمان امنيتي با اين
كشور با آمريكا، مخالفتها با اين پيمان و همچنين برگزاري نشست "لويه جرگه"
تشديد شد. مخالفان، پيمان مذكور را وسيلهاي ميدانند كه توسط آن،
آمريكاييها قصد دارند ادامه حضور خود در افغانستان را قانوني كنند و براي
خود در افغانستان حق و حقوق انحصاري ايجاد كنند. در اين ميان، دولت
افغانستان تحت فشار آمريكا، مقدمات برگزاري اجلاس مشورتي ريش سفيدان افغان
موسوم به "لويه جرگه" را فراهم كرده و قرار است تكليف پيمان امنيتي مذكور
در اين نشست مشخص شود.
نكته قابل تأمل اينست كه اكثر اعضاي اين
اجلاس را دولت تعيين ميكند و به همين جهت تأييد پيمان مذكور در اين اجلاس
تقريباً حتمي است و در واقع دولت افغانستان و آمريكا با برگزاري اين اجلاس
قصد دارند براي پيمان مذكور پوششي قانوني تهيه كنند. لويه جرگه اگر برخلاف
نظر مردم و احزاب، به خواست آمريكا تن بدهد و بندهاي مورد نظر آمريكا را
تأييد كند، براي هميشه اعتبار خود را از دست خواهد داد و به جاده صاف كن
سلطه آمريكا بر افغانستان تبديل خواهد شد.
روزنامه دنیای اقتصاد در مطلبی که با عنوان«تاملی بر معاملات ایران و چین»در ستون سرمقاله ی خود به چاپ رساند به این نکته که تا حصول نتیجه باید بتوان از ظرفیتهای موجود حداکثر استفاده را کرد هم اشاره کرد:
به دنبال تحریمهای مالی، بخش عمدهای از منابع حاصل از فروش نفت ایران به بانکهای چینی منتقل شد. در حقیقت به نوعی کشور محدود به استفاده از منابع در چند کشور شد. هرچند فضای جدید مذاکرات امید زیادی را به تغییر ایجاد کرده است، امید است کشور و طرفهای مذاکره بتوانند با عدم تاثیرپذیری از عوامل تندرو به نتایج مطلوبی برسند. به هر حال تا حصول نتیجه باید بتوان از ظرفیتهای موجود حداکثر استفاده را کرد. در باب معاملات با کشور چین چند نکته حائز اهمیت است:
1- دولت چین تا کنون سعی کرده از منابع
موجود ایران به ازای هر دلار یک دلار فاینانس کند. در حقیقت، عملا، هیچ
فاینانسی صورت نمیپذیرد. بنا به اطلاعات موجود در پی مذاکرات ریاست جمهوری
در بیشکک و آقای دکتر لاریجانی، ریاست مجلس، در پکن این ظرفیت به 2 برابر
افزایش یافته است. باید تلاش کرد این ظرفیت افزایش بیشتری یابد. چنانچه
دولت چین بخواهد طبق عرف بینالمللی عمل کند، میتواند حداقل تا 4 برابر
این امکان را افزایش دهد.
2- ساخت داخلی
آمارها
نشان میدهد کشور دارای 5/3 میلیون نفر بیکار رسمی است، این عدد علاوه بر
پنج میلیون دانشجو، ضرورت توجه جدی به اشتغال را به عنوان یک اولویت جدی
نشان مي دهد. اشتغال از چند جهت حاصل میشود. در طرحهای عمرانی و تولیدی،
بخشی از اشتغال در حین اجرا و ساخت حادث میشود. در گذشته در طرحهای
تولیدی به صورت فاینانس حداقل 50 تا 70 درصد از پروژهها در داخل انجام
میشد. این امر باعث میشد علاوه بر ایجاد اشتغال در حین ساخت، انتقال
تکنولوژی نیز تا حدی انجام شود. شرکتهای چینی اصرار زیادی بر انجام کل
ساخت در کشور چین دارند، حتی تاکید بر ارسال اسکلت فلزی نیز دارند، این
شرایط ما را به سالهای اول انقلاب برمیگرداند. دولت چین در برخورد با
شرکتهای اروپایی محدودیتهای زیادی ایجاد و حتی آنان را مجبور به احداث
واحدهای ساخت در محدودههای ویژه کرد.
هدف از این اقدام توسعه اشتغال و
انتقال تکنولوژی بوده است. بجا است کشوری که از شرکای تجاری خود چنین
انتظاری دارد با دیگران نیز در همین حدود عمل کند.البته بر مسوولان دولتی
ذیربط کشور فرض است که تعاملات لازم را با مقامات چینی برقرار و نسبت به
احقاق حقوق طرفهای ایرانی در حد معقول و عرف اقدام کنند.
3- اجتناب از انحصار
اینکه
به دلیل وجود منابع در کشور چین باید از آنان خرید کنیم یک الزام است،
لیکن خرید با ترک تشریفات از شرکتهای خاص الزام نیست. تجربه نشان داده است
با عدم انجام مناقصه در پروژهها علاوه بر تحمیل هزینههای بالا امکان
سوءاستفاده متصور است. خوشبختانه در کشور چین در هر حوزهای دهها شرکت
بزرگ و بینالمللی و صاحب برند وجود دارد. تردید نداشته باشیم با انجام
مناقصه میتوان طوري عمل كرد كه شرکتهای معتبر ایرانی با شرکتهای مطرح
چینی مجموعه مشترکی ایجاد و آنان را در طرحها به صورت رقابتی درگیر کنند.
تجربیات و حواشی تلخی از ترک تشریفات و خصوصا در ارقام بالا وجود داشته که
امیدواریم در بهکارگیری منابع موجود در سایر ممالک تکرار نشود.
اصولا
معاملات تجاری آنگاه پایدار خواهند بود که طرفین به انصاف و عدل الزام
داشته باشند. دولت چین باید بداند تحریمها زمان دارد و روزی برچیده خواهد
شد، آنان میتوانند با رعایت عدالت و انصاف در معاملات خود با شرکای
ایرانی، شرایطی ایجاد کنند تا این روابط ماندگار شود.
محمد صالح جوکار ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز را به مطلبی با عنوان«بازي جديد غربيها و تدابير ايران»اختصاص داد:
تاكيد مجدد رهبر معظم انقلاب بر خط قرمز ايران در مذاكرات هستهاي در
حالي صورت گرفت كه طرفهاي مذاكره خود را براي آغاز يك مذاكره جديد آماده
ميكردند و در واقع پيامي قاطع از سوي نظام جمهوري اسلامي به برخي طرفهاي
مذاكرهكننده بود كه اين روزها در صددند با تفاسير عجيب و غريب حق هستهاي
كشورهاي عضو ان.پي.تي را ناديده بگيرند. اين بيانات نوعي اتمام حجت براي
طرفهاي غربي است تا ديگر از زبان تهديد و تطميع با ايران صحبت نكرده و
انتظارات نابجايي از ايران نداشته باشند. چرا كه ايران در گذشته در برههاي
از زمان و با هدف راستآزمايي غربيها اقداماتي را انجام داد كه متاسفانه
غربيها از اين امتحان سربلند بيرون نيامدند و آنان به هيچوجه به تعهدات
خود در قبال ايران عمل نكردند. بنابراين جمهوري اسلامي ايران چارهاي
نداشته و ندارد مگر اينكه بر حقوق هستهاي خود در قالب كنوانسيونهاي
بينالمللي اصرار كند تا بعدها غرب با تفاسير جديدي اين حقوق را از حيز
انتفاع خارج نسازد.
بياعتمادي ايران به غرب نهتنها غيرواقعي نيست كه
دقيقا منطبق بر واقعيت است. بهعنوان مثال طي روزهاي اخير آشكار شده است كه
غربيها به تفسيرهاي عجيب و غريب رو آورده و از جمله اصل غنيسازي را در
خاك كشورهاي عضو ان.پي.تي انكار ميكنند!! چنين تفاسيري بيش از آنكه
داشتهاي براي غرب داشته باشد، موجبات سلب اعتماد اعضاي ان.پي.تي بهحقوق
مصرح در اين كنوانسيون بينالمللي بهواسطه تفاسير عجيب و غريب غربيها از
آن ميشود. بنابراين طبيعيترين راهحل اين است كه ايران در هر نوع تفاهم
احتمالي كه با غربيها به نگارش درميآورد، خواستار اذعان صريح غربيها
بهحق غنيسازي در خاك خود شود. در واقع تفسير صحيحتر اين است بگوييم كه
ايران هيچگاه خواستهاي فراتر از قوانين و پروتكلهاي آژانس بينالمللي
انرژي اتمي نداشته و نخواهد داشت و اين غربيها هستند كه هر روز بازي جديدي
را در ميآورند.
لذا اگر اعضاي 5+1 در مذاكرات ژنو خارج از قوانين آژانس و فراتر از
آنچه كه امروز عرف ديپلماتيك در دنياست خواستهاي از ايران داشته
باشند،ايران زير بار آن نخواهد رفت. چرا كه بنا به فرموده مقام معظم رهبري
طرف ايراني حاضر در مذاكرات به پشتوانه ملت ايران از هياهو و فشار ترسي
نداشته و محكم ايستادهاند. آنچه مسلم است اينكه غرب بايد با ابزار منطق
پشت ميز مذاكرات حاضر شده و دنبال اعمال فشار براي جلب امتياز از ايران
نباشد. مقام معظم رهبري سياستهاي كلان مذاكرات را تبيين ميكنند و تيم
مذاكرهكننده نبايد خارج از آن عمل كند. البته تاكنون تيم مذاكرهكننده كه
از سوي مقام معظم رهبري بارها حمايت شد،در همين چارچوب عمل كرده است.
هشدارهايي كه مقام معظم رهبري درباره خط قرمز مسائل هستهاي مطرح كردند،
دغدغه خاطر ملت و نمايندگان ملت نيز هست.
علی تتماج در مطلبی با عنوان«دستان خالي نتانياهو»در ستون سرمقاله روزنامه حمایت نوشت:
بنیامین نتانياهو، نخستوزير رژیم صهیونیستی، ديروز راهي مسكو شد. بررسي تحولات منطقه نشان ميدهد كه نتانياهو از سفر به مسكو چند هدف را پيگيري ميكند. برخي ناظران سياسي با بیان اينكه عقلاي آمريكا رويكرد به پذيرش جايگاه منطقهاي ايران و نيز حركت در مسير سياسي در قبال سوريه را در راستای منافع آمريكا ارزیابی میکنند، اختلافهای بهوجود آمده ميان میان آمريكا و صهيونيستها را امري واقعي ميدانند. آنها تاكيد دارند كه صهيونيستها با رويكرد به فرانسه و روسيه به دنبال تنبيه آمريكا هستند تا در نهايت اين كشور بيش از گذشته در مسير خواست صهيونيستها قرار گيرد.
برخي ديگر
از ناظران نيز با توجه به تحولات سوريه و مساله هستهاي ايران سفر نتانياهو
را اقدامي براي تغيير موضع مسكو يا حداقل تعديل آن عنوان داشتهاند. مسكو
از يك سو بر حمايت قاطع از سوريه تاكيد دارد و از سوي ديگر از فعاليتهاي
هستهاي ايران حمايت میکند و مخالف رفتار غرب در قبال تهران است. اين
مواضع، وضع نامطلوبی را براي صهيونيستها به وجود آورده است. هر چند كه به
طور معمول ديدار سران كشورها با مقامات رژیم صهیونیستی به صورت يكطرفه به
نفع صهيونيستها تمام میشود،چنانكه اولاند ریيس جمهوری فرانسه در
سرزمينهاي اشغالي ارادت كامل خود به اين رژيم را نشان داد، نوع نگاه مسكو
در مقطع كنوني متفاوت است. مواضع سران مسكو از جمله ولادیمیر پوتين،
رییسجمهوری روسیه، نشان ميدهد كه آنها در كنار روابط با صهيونيستها يك
اصل را مورد نظر دارند و آن هشدار به صهيونيستها درباره پيامدهاي اقدام
نسنجيده در قبال سوريه و ايران است. نمود عيني اين امر را در مواضع پوتين
هنگام سفر به سرزمينهاي اشغالي مي توان مشاهده كرد. وی در آن سفر رسما
صهيونيستها را تهديد به اقدام نظامي در صورت هرگونه حمله به سوريه و ايران
کرد.