به گزارش سرویس نقد رسانه 598 به نقل از رجانیوز؛ روز گذشته گزارش مفصلي منتشر كرديم(اينجا) از
ابعاد تا به حال پنهان كارنامهي عجيب و غريب مديريت «محمد آفريده» بر
مركز گسترش سينماي مستند و تجربي و همچنين پيش از آن، در انجمن سينماي
جوان. اتفاقات هولناك و تا امروز ناپيدا و ناگفتهاي كه ابعاد تازهاي به
وضعيت وخيم مديريت فرهنگي مملكت ميبخشند و تا ماهها و سالها قابليت بحث و
جدل و گفتوگو دارند؛ اتفاقاتي كه همچنين قابل پيگرد قانونياند و از
آنچه از ظواهر امر برميآيد قطعاتي هستند از يك پازل گستردهتر ضدايراني.
اما اصل ماجرا چيست؟ ماجرا به زبان ساده
از اين قرار است كه سالها در اين مملكت بخشي از مديريت فرهنگي دولتي با
پول بيتالمال مشغول ساخت فيلمهايي بوده است، نه براي اكران در سينما و
تلويزيون و جشنوارههاي داخلي و نمايش براي مخاطب عام و بحث و گفتوگو در
بين كارشناسان و رسانههاي ايراني، بلكه صرفا براي نمايش در آنور مرزها و
در بين نخبگان فرهنگي و در جشنوارههاي مختلف و حتي در بين عامه مردم غرب،
براي تكميل كردن پازل تصوير مطلوبي كه غرب ميخواهد از «ايران اسلامي» در
بين نخبگان و مردمش جا بيندازد. و در اين ميان چه چيزي بهتر از فيلمي كه
خود ايرانيان با پولهاي دولتي ساختهاند؟ چه محصولي قانعكنندهتر از
«فيلمي از ايران» با «عوامل ايراني» با بودجه «ارگانهاي فرهنگي دولت
ايران» كه دربارهي وضعيت بغرنج و سياه داخل «جمهوري اسلامي ايران» ساخته
شده است؟ چه فيلمي تاثيرگذارتر و مجابكنندهتر از اثاري كه توسط «خود
ايرانيان» در رابطه با «فلاكت و مشكلات دوران پس از رفتن شاه و پيروزي
انقلاب اسلامي»، «قوانين ناعادلانه اسلامي»، «كاسبكاري و شخصيت نازل
روحانيون» و ... ساخته شده باشد؟ براي غربيها چه فرصت و دستمايهاي
مناسبتر از يك موج «اعتراف از درون» ايران؟
اين چيزيست كه از آن به عنوان «سينماي
سفارتي» ياد ميكنيم و به نظر، بزرگترين معضل و مشكل سالهاي اخير سينماي
ايران هست و خواهد بود.
به مدل ساخت اين نمونه دقت كنيد: سال
88، فيلمي توسط یک سینماگر دورگهی ایرانیالاصل مقیم فرانسه به نام «رضا
سرکانیان» با بودجهي مشترك مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و فرانسه
تولید ميشود با عنوان اولیهی «نزدیکتر از آشنا». فیلم قبل از اکران و
در پروسهی تولید، با عنوان «یک فیلم مذهبی» در رسانهها مطرح میگردد و در
خلاصه داستان منتشر شدهی این فیلم در رسانهها چنین میآید كه: «نزديکتر
از آشنا» داستان زندگی خانوادهاي سنتي است که پدر خانواده وصيت ميکند در
زمان مرگ، او را در امامزادهی منطقهای که محل تدریس وی بوده دفن کنند. در
زمان تدفین او، یک نفر در این امامزاده شفا مییابد و نقارهها نواخته
میشود و اتفاقات دیگری رخ میدهد...
ماجرا ميگذرد و درست چند روز مانده به
آغاز جشنوارهی بیست و هشتم فجر و در حالی که نام فیلم «نزدیکتر از آشنا»
در لیست فیلمهای اول جشنوارهی فیلم فجر دیده میشود، عوامل فیلم
«نزدیکتر از آشنا» اعلام میکنند که به دلیل طولانی شدن مراحل فنی، این
فیلم به نمایش در جشنواره نمیرسد و از این رو خواهان حذف فیلم از جدول
جشنوارهی فیلم فجر میشوند و همچنين اعلام میکنند که احتمالاً نخستین
نمایش این فیلم در جشنوارهی کن فرانسه خواهد بود.
چیزی نمیگذرد که موعد جشنوارهی کن فرا
میرسد و فیلمی به نام «ازدواج موقت» یا «صیغه» که سابق بر این در ایران
با نام معنوینمای «نزدیکتر از آشنا» شناخته میشد در آن به نمايش
درميايد. فیلمی که خلاصه داستان واقعی آن چنین است: «همسر عروس جوان
خانوادهای سنتی میمیرد و برادر کوچکتر درصدد ارتباط با عروس بیوه قرار
میگیرد و در این میان، بحث ازدواج موقت پیش میآید...»
به زودی مشخص میگردد «نزدیکتر از
آشنا»ي وطنی از ابتدا همان «صیغه»ی فرانسویها بوده و امامزاده و صبغهی
مذهبی و ... جز یک بازی برای فریب افکار عمومی معنای دیگری نداشته است. در
واقع، «ازدواج موقت» به کارگردانی «رضا سرکانیان» از همان ابتدا فیلمی با
موضوع صیغه بوده است که به سفارش سفارتهای خارجی و با پول ايران تولید شده
است و قرار بوده روایتی بیشرمانه و تحريف شده باشد از قوانين اسلامي و
وضعيت داخل ايران. فیلمی که از همان ابتدا ساخته شد تا تصویری زشت و
واپسگرا از دین اسلام و روحانیت در پیش چشم فرانسویها ترسیم کند.
جالب آنکه بعدها مشخص گردید که فیلم دو
نسخه داشته است و در نسخهای که برای اکران در فرانسه آماده شده بود،
بازیگر زن فیلم -مهناز محمدی که در سال 90 به اتهام اقدامات ضد امنیت ملی
بازداشت شد- در برخی سکانسها حجاب نداشته است.
حالا به تكرار همين مدل در پروژهاي
ديگر دقت كنيد: تولید فیلم «یک خانوادهی محترم» در ابتدا با نام «خرمشهر» و
با مشارکت فرانسه و البته سیمافیلم کلید میخورد. فیلمی که تهیهکنندهی
آن در گفتگويي در مورد موضوعش چنین میگوید:«پس از پیروزی انقلاب اسلامی،
نخستین و شاید مهمترین پیروزی عظیم ملت ایران در آزادی خرمشهر رقم خورد و
انشاءالله امسال در نظر دارم به مناسبت سیامین سالگرد دفاع مقدس، فیلمی
بلند با استانداردهای سینمای جهان، با اشاره و یاد این حماسه تهیه کنم.»
اما با اولين اكران در جشنواره كن معلوم
ميشود كه انتشار آن داستان بياساس دروغي بوده براي دريافت بودجه و فيلم
آني نيست كه بايد باشد. انتقادات از این فیلم زمانی شدت میگیرد که هیئت
عریض و طویل ایرانی حاضر در کن فرانسه، از دیدن تصاویر توهینآمیز این فیلم
ضدایرانی شگفتزده میشوند و در بازگشت به تهران زبان به انتقاد میگشایند
و از تصویر سیاهی که «یک خانواده محترم» از مردم ایران و دفاع مقدس این
ملت به نمایش میگذارد، گلایه میکنند.
****
اين حالا يك مدل جاافتادهي ساخت فيلم
بر اساس منويات سفارتهاي غربيست كه اساسا براي نمايش در خارج از كشور
توليد ميشود و در بسياري از موارد اصلا در داخل كشور خبري هم از توليد
چنين فيلمي منتشر نميشود. يعني اين فيلم در داخل اصلا وجود خارجي ندارد
اما به عنوان «نماينده ايران» در بسياري از جشنوارهها و محافل هنري غربي
شركت ميكند و بعضا در شبكههاي ماهوارهاي به نمايش درميايد يا حتي اكران
ميشود.
حالا به اين اضافه كنيد جريان فيلمهاي
زيرزميني توليدشده در داخل را كه با حمايت مستقيم سفارتخانهها توليد
ميشوند و در ايران بصورت زيرزميني و از طريق شبكه قاچاق فيلم توزيع
ميشوند و در محافل شبهروشنفكري به نمايش درميايند و در آنسوي آبها نيز
نماينده سينماي ايران به حساب ميآيند و جايزه ميگيرند.
ايضا اضافه كنيد جريان «سينماي در
تبعيد» را كه تشكيل شده است از شبهروشنفكران و سينماگران فراري و
دورگههاي مقيم اروپا و آمريكا كه دست به توليد در همان كشورها ميزنند و
به جاي سينماي ايران به روشنفكران و عامه مردم غرب قالب ميكنند.
و تازگيها به همهي اين سه جريان اضافه
كنيد جريان چهارمي از فيلمسازان را كه از دل جريان اصلي فيلمسازي در
ايران جدا ميشوند و پروژههايي را در كشورهاي اروپايي ميسازند، يا در
داخل جرياني از فيلمهاي مطلوب غرب- مانند جريان فيلمهاي ضدقصاص- به راه
مياندازند و اتفاقا بصورت گسترده اكران هم ميشوند.
****
توضيح بحث «سينماي سفارتي» فرصتي بسيار
بيشتر از اين ميطلبد و در مطالبي ديگر بايد به آن پرداخته شود اما حالا
بايد به اين نكتهي مهم اشاره كرد كه با توجه به اين 4 جريان فيلمهاي
زيرزميني و فيلمهاي توليدشده در غرب و فيلمهاي توليدشده توسط محمد آفريده
و همچنين فيلمهاي جريان اصلي توليدشده بر اساس منويات غرب، بخش قابل
توجهي از مديريت سينماي ايران و تعيين پازل آن - چه در داخل و چه در خارج
از كشور- از دست مديران دولتي خارج شده است و توسط جاهاي ديگري كنترل
ميشود و فيلمهايي كه در طول سال به روي پرده ميروند- حتي اگر بر اساس
سليقه مديران دولتي توليد شده باشند- درصد كمي از آنچه واقعا در سينماي
ايران در جريان است را بازتاب ميدهند. «سينماي سفارتي» پديدهايست كه بايد
در آينده بيشتر در مورد آن صحبت كنيم.
امير ابيلي- گروه فرهنگي رجانيوز