به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری تسنیم به نقل از نشریه فایننشال تایمز، سید حسین موسویان، عضو پیشین تیم مذاکرات هستهای ایران، در یادداشتی برای این نشریه تأکید میکند که غرب پیش از این نیز فرصت حل و فصل مسالمت آمیز مسئله هستهای ایران را از دست داد و این بار هم اگر تسلیم فشارهای نامشروع اسرائیل شود باز هم نمیتواند با ایران به توافق برسد.
با آماده شدن مقامات غربی برای مذاکره با ایران در ژنو، در دور دوم از مذاکرات این ماه بر سر برنامه هستهای ایران، از گوشه و کنار زمزمه کارآمد بودن تهدیداتی به گوش میرسد که بالاخره پس از چندین دهه اختلاف و ناسازگاری ایران را به پای میز مذاکرات کشیده است.
اما این تفکر که این تحریمها بود که تهران را پای میز مذاکرات کشانده، اشتباه است. دلیل اصلی این ماجرا، تمایل حسن روحانی، رئیس جمهور جدید ایران برای تغییر رویکرد نسبت به آمریکا، اتحادیه اروپا، همسایگان و دیگر قدرتهای دنیا است؛ این در حالی است که خط قرمز آمریکا از «عدم غنی سازی» به «نبود تسلیحات هستهای» تغییر کرده است. در واقع تهران هرگز از آغاز مذاکرات در سال 2003، میز مذاکرات را ترک نکرده است، حتی در زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد. در زمانی که بنده در تیم مذاکرات هستهای ایران در سالهای 2003 تا 2005 خدمت میکردم، ایران تحت فشار شدید تحریمها نبود. با این حال در مارس سال 2005، آمریکا انجام اقداماتی جدی شبیه به طرحهای اخیر را پیشنهاد کرد: اول حصول اطمینان از شفافیت فعالیتها در سایتهای هستهای؛ و دوم دادن تضمینی واقعی مبنی بر عهدم انحراف برنامه هستهای به سمت تسلیحاتی شدن.
طرحهای مذکور شامل اجرای پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز میشدند که حضور ناظران آژانس در محل را ممکن میساخت، گسترش برنامه غنی سازی را محدود میکرد، غنی سازی اورانیوم را در سطح 5 درصد باقی نگاه میداشت که از این طریق استفاده سوختی و نه تسلیحاتی از این ماده را تضمین میکرد، و تبدیل همه اورانیوم غنی شده به میلههای سوختی که این اطمینان را به وجود میآورد که هیچ بازگشتی صورت نخواهد گرفت یا پلوتونیومی در راکتور آب سنگین اراک از آن حاصل نمیشود ـ مادهای که میتواند تسلیحاتی شدن برنامه را تسهیل کند. تهران همچنین پیشنهاداتی را مطرح کرد که مانعی دائمی بر سر راه تولید، ذخیره و استفاده از تسلیحات هستهای ایجاد میکرد، در مقابل خواهان پذیرش حق غنی سازی اورانیوم تحت شرایطی شد که معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (انپیتی) مشخص میساخت. طرحها شامل خواستههای مشابهی میشد که اولاند، رئیس جمهور فرانسه در سفر 17 نوامبر خود به اسرائیل از ایران مطالبه کرد. گفتگوهای مذکور در سال 2005 با شکست مواجه شد، چرا که آمریکا اصرار داشت مانع بهرمندی ایران از حقوق مشروع غنی سازی خود شود. غرب فرصت برطرف کردن اختلاف را از دست داد و به جای آن تحریمهای بیشتری را علیه ایران وضع کرد. بر خلاف دعاوی برخی از وکلای آمریکایی و مقامات اسرائیلی، تحریمها تنها منجر به گسترش و افزایش توان هستهای ایران شد، چرا که تهران خواست نشان دهد در برابر فشار تسلیم نخواهد شد. پیش از این، ایران تنها در ی سایت با 3 هزار سانتریفیوژ تا سطح کمتر از 5 درصد به غنی سازی مشغول بود و ذخیرهای بسیار اندک از اورانیوم غنی شده را در اختیار داشت. امروز ایران قادر است در دو سایت مجزا و با 19 هزار سانتریفیوژ اورانیوم را تا 20 درصد غنی کند. در حال حاضر ذخیره اورانیوم غنی شده ایران 8 هزار کیلوگرم است و سانتریفیوژهای پیشرفتهتری را نیز در اختیار دارد.
توافقنامه پیشنویس شدهای که در دور اول مذاکرات ژنو مورد تأیید ایران و شش کشور غربی (به غیر از فرانسه) بود، همه نگرانیهای مهم قدرتهای جهان را پوشش میداد. فرانسه آن را رد کرد چرا که این پیشنویس اساساً توسط ایران و آمریکا تهیه شده بود و دیگر کشورها در آن سهمی نداشتند. علاوه بر این، اسرائیل توانست فرانسه را تحت فشار قرار دهد و وادار به همکاری با خود کند. اسرائیل همچنین با کنگره آمریکا لابی کرد تا از تصویب پیشنویس مذکور ممانعت شود و نیز تحریمهای شدیدتری علیه ایران وضع گردد تا از این طریق ایران وادار به دادن امتیازات بیشتری شود.
دولت اوباما میکوشد مانع جنگی در منطقه شود که جان آمریکاییهای بسیاری را در معرض خطر قرار میدهد؛ بنیامین ناتنیاهو، نخست وزیر اسرائیل خواهان انجام اقدام نظامی است، چرا که خواهان تحقق رویای نابود کردن جمهوری اسلامی به عنوان یک قدرت منطقهای است. اوباما و کنگره باید جان آمریکاییها را به عنوان اصلیترین منفعت ملی، در اولویت قرار دهند. تشنج زدایی با تهران، به مثابه تحقق منافع کوتاه و بلند مدت آمریکا در منطقه است.
دولت اوباما، درست همانند روسیه و دیگر کشورهای اروپایی و چین، خوشبین است که قدرتهای جهانی و ایران میتوانند به توافق برسند. افزایش دادن فشار تحریمها و دست کم گرفتن فرصتهایی که ایران پیشنهاد کرده است، بار دیگر منجر به پیامدهای ناخواسته خواهد شد ـ که این بار فاجعهآمیز خواهد بود. به جای این ناسازگاریها، قدرتهای جهانی باید از این فرصت حداکثر استفاده را ببرند و پایانی مطلوب به مذاکرات بخشند و راهحلی واقعگرایانه و مسالمت آمیز برای مسئله هستهای از آن حاصل کنند که وجهه ایشان را نیز حفظ میکند و درها را برای همکاری لازم باز بگذارند تا بحران در خاورمیانه به روشی مسالمتآمیز مدیریت شود.