«بار دیگر مصر به روسیه نزدیک شده است.» این خبری است که قطعا برای دستگاه سیاست خارجی واشنگتن چندان خوش نیست. پس از انقلابهای عربی، آمریکاییها تلاش زیادی کردند تا تنها پایگاه منطقهای مسکو در سوریه را مصادره کنند؛ نه که نتوانستند، اکنون شاهد نفوذ مسکو در حیات خلوت منطقهای خود در مصر هستند.
مصر قراردادی به ارزش حدود 2 میلیارد دلار برای خرید تسلیحات با روسیه منعقد کرده است که بر اساس گزارش پایگاه صهیونیستی دبکا، موشکهای دوربرد نیز در این قرارداد ملحوظ بودهاند. این قرارداد در حالی بسته میشود که ساختار ارتش مصر همچنان ساختاری غربی است.
شبهکودتای پوپولیستی مصر که منجر به سرنگونی دولت محمد مرسی شد از جهات مختلف قابل انتقادات جدی است اما این نکته هم قابل چشمپوشی نیست که سیاست خارجی واشنگتن در مصر اکنون به یک چالش جدی برخورده است.
روسیه با حامیان اصلی این شبهکودتا یعنی صهیونیستها و ارتجاع عربی روابط خوبی ندارد. حمایت قاطع مسکو از دولت قانونی سوریه بیتردید خشم حامیان اصلی کودتا را برانگیخته و با این وصف خرید تسلیحاتی جدید مصر از روسیه را باید نوعی دهنکجی به سیاستهای واشنگتن دانست.
روند نزول واشنگتن در افکار عمومی مصر در روزهای پس از سقوط دولت مرسی کاملا مشهود بود. هم در اردوگاه تحریر و هم در اردوگاه رابعة العدویة، یک انگاره مشترک وجود داشت: «نفرت از ایالات متحده».
در تاریخ معاصر منطقه، داستان روابط مصر و ایالات متحده ماجراهای جالبی دارد. آمریکاییها در جریان ساخت «سد اسوان» و فراهم آوردن منابع مالی برای آن، به راحتی به مصر اجازه دادند که به دامان قطب مخالف یعنی اتحاد جماهیر شوروی پناه ببرد. در تمام دوران ریاستجمهوری «جمال عبدالناصر» بر مصر، این کشور نماینده تفکر بلوک شرق در خاورمیانه بود و تا سال 1967 و شکست سخت اعراب از اسرائیل در جنگ ششروزه که ناشی از سوءتدبیر ناصر بود، مصر بی کم و کاست در برابر تفکر آمریکایی قرار داشت.
با این حال شکست 1967 و سپس مرگ ناصر و روی کار آمدن «انور سادات» در مصر معادلات را تا حدودی بر هم زد.
سادات بهتدریج به این نتیجه میرسید که نمیتواند در عین اتحاد با شوروی تمامیت ارضی مصر را حفظ کند و طبعا به مرور به قطب مقابل تمایل مییافت. از سوی دیگر پس از جنگ 1967، دو انقلاب متمایل به روسها در عراق و لیبی موازنه را در منطقه تا حدودی بر هم میزد و نگرانی را در واشنگتن بر میانگیخت. این درست همان دورانی است که دیپلماتی کارکشته در ایالات متحده زمام امور وزارت خارجه را بهدست گرفته بود: «هنری کیسینجر».
جنگ 1973 به سادات ثابت کرد که با توان نظامی کلاسیک برساخته روسها دیگر نمیتواند از پس اسرائیل برآید. اسرائیل تا غرب کانال سوئز پیش آمد و سادات نهتنها صحرای سینا را پس نگرفت که در موقعیت بدتری هم قرار گرفت. در این شرایط با اخراج مستشاران نظامی شوروی از مصر، روابط مصر و شوروی هم رو به وخامت گذاشته بود و مشکلات اقتصادی هم شروع به فشردن گلوی سادات کردند.
این فرصتی نبود که کیسینجر آن را از دست بدهد. وی در طول این دوران، بیش از 30 بار بین سرزمینهای اشغالی فلسطین و مصر تردد کرد تا در نقش نوعی حکم یا میانجی راهحلی سیاسی برای مشکلات بین قاهره و تلآویو بیابد.
این تلاشها که البته از حمایت حکومت پهلوی در ایران نیز برخوردار بود، قراردادهای سینای 1 و سینای 2 و سرانجام کمپدیوید را از پی خود داشت. در سینای 1، سادات توانست از حضور قوای اسرائیلی در سوئز غربی خلاص شود و در سینای 2 به کنترل چاههای نفت شبهجزیره سینا دست یافت. در این توافق نقش شاه ایران با وعده فروش نفت به اسرائیل کاملا مشهود بود.
این روند در نهایت به کمپ دیوید انجامید که مصر را به طور کامل در اردوگاه غرب پیوند داد. سادات تصور میکرد که حمایت ایالات متحده از اسرائیل بیش از هر چیز از آن روست که اسرائیل حامی منافع واشنگتن در خاورمیانه است و مصر که از اسرائیل بزرگتر و پرجمعیتتر است، به تصدی چنین نقشی اولیست؛ تصوری که هرگز به حقیقت نپیوست.
به هر روی، دستگاه سیاست خارجی آن دوران آمریکا تلاش زیادی کرد تا مصر از اردوگاه سیاسی شرق به اردوگاه غرب بپیوندد و صدالبته تمایل شخص سادات به این فرآیند هم در حصول موفقیت وی کاملا تاثیرگذار بود.
آنچه امروز در مصر رخ داده، اگر نه در چارچوب یک نظام دوقطبی و نه به معنای پیوستن مصر به اردوگاه روسهاست اما دستکم این معنی را به ذهن متبادر میکند که سیاست خارجی اوباما در مصر شکست خورده و فرصتی جدی برای رقیب فراهم آورده است.
این قرارداد نظامی بهمنزله یک توسعه قدرت در ساختار منطقهای و بینالمللی توسط روسهاست و تردیدی نیست که با واکنش واشنگتن و متحدانش مواجه میشود. با این حال، شاید در این فرآیند یک عامل دیگر هم دخیل باشد و آن دشمنی مشترک به نام سلفیگری است. حکام جدید مصر و کرملین هر دو با مشکلی به نام توسعه سلفیگری در خاورمیانه مواجهاند که باید آن را در ایجاد نوعی ائتلاف جدید موثر دانست؛ هرچند که در عمل و در برهه زمانی فعلی، نمیتوان این ائتلاف را راهبردی و مستحکم دانست.
به هر روی، دولت اوباما با عملکرد شکننده خود در مصر، عملا رشتههای «سیاس پیر آمریکایی» را پنبه کرده است. با هر تفسیری از این قرارداد، مصر دیگر حیات خلوت واشنگتن نیست.
* علیرضا کریمی