اگر
چه در اولين روزهاي مهره چيني دولت تدبير و اميد برخي در برابر تصميم
روحاني مبني بر انتخاب علي جنتي براي وزارت ارشاد روي ترش کرده و اخم به
پيشاني آورده بودند.اين گروه به جهت مخالفتهاي سياسي و فرهنگي پدر وزير
ارشاد(آيت الله احمد جنتي) هم در مقام امام جمعه تهران و هم در مسند رئيس
شوراي نگهبان با برخي از فعاليت هالي فرهنگي،نگران اين انتصاب و آن انتساب
بودند. اما همان روزها برخي از هنرمندان و فعالان سياسي اصلاح طلب با اشاره
به مشي اعتدالي فرزند دبير شوراي نگهبان،اين نگرانيها را بي مورد
ميدانستند.در اين ميان خود وزير ارشاد نيز با اتخاذ مواضع متفاوت با هشت
سال گذشته، تلاش کرد ابهامات پيش آمده در ذهن برخي از هنرمندان و فعالان
حوزههاي فرهنگي و البته مخاطبان اين بخش را برطرف کند. وي در يکي از اولين
سخنرانيهاي خود به صراحت گفته بود تلاش ميکند «راه خاتمي» را در عرصه
فرهنگ ادامه دهد؛راهي که بسياري از هنرمندان،نويسندگان و فعالان فرهنگ
همواره با حسرت از آن ياد ميکردند. اين موضع وزير ارشاد دولت جديد اميدهاي
بسياري از اهالي فرهنگ را زنده کرد. او اما به همين اکتفا نکرد بلکه در
جزئيات نيز وارد شد. ابتدا سخن از برداشتن مميزي در حوزه کتاب کرد. در دو
مورد به صراحت درباره شبکه اجتماعي فيلتر شده «فيس بوک» سخن گفت و ضمن
اعلام حضور در اين شبکه مجازي، خواستار رفع محدوديت از آن شد.يک بار به
صراحت از موضوع چالش بر انگيز آواز خواني زنان سخن گفت؛ امري که همواره از
خطوط قرمز فقهاي شيعه به شمار ميرفت.
اين مواضع وزير ارشاد در حالي
بيان ميشود که نه سيد محمد خاتمي، نه عطاء الله مهاجراني و نه احمد مسجد
جامعي- وزراي ارشاد در دولتهاي پيشين که در هشت سال گذشته سياستهاي
فرهنگي آنان دستمايه ي حمله اصولگرايان به اصلاح طلبان بوده - به صراحت
وارد اين حريمهاي ممنوعه نشده بودند.اين موضوع شايد دل برخي از افراد که
همواره از ممنوعيت طرح چنين مسائلي در فضاي کشور ناراحت بودند، را اندکي
خوش کند اما بدون ترديد دو اتفاق را به دنبال خواهد داشت:
1- انتساب
وزير ارشاد به دبير شوراي نگهبان نميتواند حاشيه امني براي وي ايجاد کند.
اگر چه خود آيت الله جنتي در اين باره به موضع گيري نپرداخته است - کاري
که در دولتهاي سازندگي و اصلاحات بارها انجام داده بود- اما در چند ماه
گذشته بسياري از اصولگرايان نزديک به وي و رسانههاي آنان به وزير ارشاد
هشدار داده و او را متهم کرده اند که راه و روش«فتنه گران» را دنبال
ميکند. اين امر سبب خواهد شد تا - آن چنان که برخي از چهرههاي افراطي در
چندماه اخير تهديد کرده اند- کفن پوشاني که در هشت سال گذشته به استراحت(!)
پرداخته بودند، دوباره روانه خيابان ها، سينماها و سالنهاي تئاتر و
موسيقي شده و امنيت نيم بندي که در سايه همسويي اين گروه با دولت احمدي
نژاد به دست آمده بود، با چالش جدي مواجه شود و فضاي فرهنگي ايران يک
بارديگر شاهد حمله به سينماها و پايين آوردن فيلم از پرده،تعطيلي نمايشها و
لغو کنسرتها باشد.
2- شنيدن وعدههاي حداکثري و اصلاح طلبانه از
زبان وزير ارشادي که يک پاي در اردوگاه قدرتمند اصولگرايي دارد، توقع
بسياري از هنرمندان، اهالي فرهنگ و مخاطبان اين حوزه را بيشتر از زماني
بالا ميبرد که عطاءالله مهاجراني وزير ارشاد دولت جمهوري اسلامي بود. از
اين منظر مطالبات اين قشر، فراتر از امکانات وزير ارشاد دولتي است که برخي
از اصولگرايان اين روزها آرزوي شکست برنامه هايش را در دل دارند و براي
برآوردن آن از هيچ تلاشي فروگذار نميکنند.ناهماهنگي و عدم تناسب انتظارات
بخش موثري از جامعه با ظرفيتها و محدوديتهاي دولتي که چشم اميد به آن
بسته اند، هم سبب سرخوردگي آنان خواهد شد و هم دولتي که با هدف احياي اميد و
تدبير امور دشوار کشور، برسر کار آمده را، در چشم مخالفان و موافقان
ناتوان جلوه خواهد داد.
سخن مشفقانه با وزير ارشاد اين است که: شما
بهتر از هر کسي از فضاي سياسي ايران آگاهي داريد؛ هم از عزم جدي مخالفان
دولت براي شکست برنامههاي آن خبرداريد و هم از تواناييها و ظرفيتهاي آن.
پس لطفا يا برنامه هايتان را ابتدا عملي کرده و بعد رسانه اي کنيد و يا
آنها را در حد و اندازههاي تواناييها و امکانات خود و دولت متبوع خود
بيان کنيد.فراموش نکنيد که اين توقعات را خودتان بايد برآورده کنيد! آيا
ميتوانيد؟
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«چشم «اولاند»به دست صهيونيستها»توسط علی تتماج در ستون یادداشت خود به چاپ رساند که این مطلبی به شرح زیر است:فرانسوا
اولاند ، ریيسجمهوری فرانسه امروز راهي سرزمينهاي اشغالي ميشود تا با
سران صهيونيستها به مذاكره بنشيند. اين سفر در حالي صورت ميگيرد كه
اولاند در روزهاي اخير تلاشهاي گستردهاي براي بيان ارادت و خوشخدمتي به
صهيونيستها صورت داده است. اصرار بر بحرانسازي در سوريه نيز اقدامات
خصمانه ضد جمهوري اسلامي ايران در مذاكرات ژنو و حتي اعلام پيششرط براي
حضور ايران در نشست ژنو 2 درباره سوريه را مي توان در اين چارچوب دانست. با
توجه به موارد برشمردهشده اين سوال مطرح است كه چرا اولاند راهي
سرزمينهاي اشغالي شده است و چه اهدافي را پيگيري ميكند؟ در پاسخ به اين
پرسش چند نكته قابل توجه است: نخست آنكه اولاند در حوزه داخلي با چالشهاي
بسياري مواجه است بهگونهاي كه محبوبيت وي به 26 درصد تنزل پيدا كرده است.
از مهمترين چالشهاي وي را مباحث اقتصادي تشكيل ميدهد.
با توجه
به نقش صهيونيستها در عرصه اقتصاد جهاني مي توان گفت كه اولاند با رويكرد
به رژيم صهيونيستي به دنبال جلب رضايت لابي صهيونيستي برای حمايت و
سرمايهگذاري اقتصادي در فرانسه است. دوم آنكه رژيم صهيونيستي اين روزها
دوراني بحراني را سپري مي كند بويژه اينكه رويكرد جهاني به تقابل با اين
رژيم ابعاد گستردهتري گرفته که اين امر شرايط را براي ادامه حيات سياسي
بنیامین نتانياهو، نخستوزير صهيونيستها دشوار كرده است. با توجه به
وابستگي سران غرب به صهيونيستها مي توان گفت افرادي مانند اولاند با سفر
به سرزمينهاي اشغالي به دنبال نوعي نمايش جايگاه جهاني ساختگي و پوشالي
براي صهيونيستها هستند تا از يك سو انزواي جهاني آنان را پنهان سازند و از
سوي ديگر مانع از فروپاشي دولت نتانياهو شوند. سوم آنكه آمريكا اين روزها
تلاش كرده است تا ابعاد جديدي از روند سازش را به فلسطينيها و كشورهاي
عربي تحميل کند.
با توجه به اهميت روند سازش براي اهداف غرب در
منطقه، اولاند را ميتوان حلقه تكميلي تحركات آمريكا در منطقه دانست. وی از
يك سو سعي دارد تا خود را منجی صلح در غرب آسيا(خاورميانه) معرفي کند و از
سوي ديگر از طرحهاي آمريكا در منطقه حمايت كرده تا خدمتي ديگري به دوستان
آمريكايي خود داشته باشد. اولاند براي همراهي با آمريكا حتي منافع ملت خود
را ناديده گرفته است كه نمود آن را در اقدامات مغرضانه اين كشور ضد ايران
مي توان مشاهده كرد كه به اذعان جهانيان خسارتهاي بسياري براي مردم فرانسه
به همراه داشته است. به هر روی سفر اولاند به سرزمينهاي اشغالي را
ميتوان ادامه تلاشهاي وي براي خدمت به لابي صهيونيستي و البته آمريكا
دانست هر چند كه مردم فرانسه رضايتي از اين رويكرد ندارند و دوري از اين
رژيم را ضامن منافع كشورشان ميدانند ؛ امري كه نمود آن را در تظاهرات مردم
فرانسه در حمايت از فلسطين و مخالفت با صهيونيستها ميتوان مشاهده كرد.
در آخر نگاهی می اندازیم به مقاله ای از مهدی مال میر با عنوان«جناب رئيسجمهور «بيماريِ كوكاكولا» را جدي بگيريد!» چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری که این چنین نوشت:زماني
كه نوشيدني «كوكاكولا» تازه وارد بازار مواد خوراكي شده بود، در نخستين
تبليغش، اين جمله به چشم ميخورد: «داراي خاصيت گياه اعجابآور «كوكا» و
دانههاي معروف «كولا» است.» امروز براي تهيه اين نوشابه پرطرفدار، ديگر از
عصاره كوكا كه نوعي ماده سُكرآور است استفاده نميشود. اما اين محصول
همچنان با اصرار عجيبي از سوي توليدكنندگانش با نام «كوكاكولا» روانه بازار
ميشود و نام نخستينش را به عنوان برند تجاري حفظ كرده است.
امروز اصطلاح «بيماري كوكاكولا» را براي
اشاره به پديدههايي به كار ميبرند كه اندك اندك از محتوا تهي شدهاند و
فقط نام خود را حفظ كردهاند.
شايد براي بيماري كوكاكولا نمونه بهتري از
دولت پيشين نتوان يافت. دولتي كه با «مهرورزي» و شعار «عدالت» دلها را
ربود، اما زمان زيادي نياز نبود تا دريابيم مهرورزيش طبلي بلند بانگ بيش
نبود و نبض عدالتش در ناكجاها ميزد!عارضة كوكاكولا هم امروز نيز، خطر بزرگي است
كه سايه وار دولت تدبير و اميد را دنبال ميكند. اگرچه دولت جديد در حوزه
سياست خارجي موفقيتهاي انكارناشدني به كف آورده، اما در پهنه داخلي چندان
آيتي از «تدبير» دولت و برانگيختن «اميد» شهروندان به چشم نميخورد.
بياعتنايي به مشكلات جوانان به ويژه غيبت پرسشبرانگيز نسل آموختهاي كه
هر ساله هزاران هزار از دانشگاههاي كشور فارغالتحصيل ميشوند در كابينه
دولت، بيتوجهي به فعال كردن احزاب، سنديكاها و ادامه خردهگيريها در
حوزه مطبوعات، جملگي نشاندهنده اين است كه دولت حل و فصل تمامي معضلات
كشور را در گرو گشودن قفل سياست خارجي و كنار آمدن با گروه 1+5 ميداند.
اما به راستي اگر از نزديكتر بنگريم واقعيت به اين سرراستي نيست!
امروزه روز، روابط خارجي، اقتصاد، فرهنگ و
سياست داخلي كشورها، آن چنان در هم تنيده است كه بر ساختن مرز روشني ميان
اين حوزهها اگر نه ناممكن، دست كم بسيار دشوار مينمايد. امروز هيچ تصميمي
در حوزه سياست خارجي بيپشتيباني روحيه عمومي در داخل كشورها، حيثيت،
كارايي و اثرگذاري لازم را در درازمدت پيدا نميكند. تاكيد بيش از اندازه
بر يك حوزه به بهاي ناديده انگاشتن حوزههاي ديگر، البته پديده تازهاي در
زير آسمان سياست ايران نيست و زخم كهنه سياست در بيش از دو دهه اخير بوده
است.
در دوران سازندگي تمركز دولت بر توسعه
اقتصادي و چشم پوشيدن از توسعه سياسي و عدم شفافيت دخل و خرج كشور به دليل
فعال نبودن نهادهاي مدني، سبب شد تا كشور يكي از بالاترين نرخهاي تورم را
تجربه كند. در دوران اصلاحات نيز توجه به توسعه سياسي و نبود استراتژي
مناسب در حوزه اقتصاد، از جمله عواملي بود كه موجب برآمدن دولت پوپوليست
احمدينژاد با شعارهاي پرطمطراق اقتصادي شد. دولتي كه ميراث هشت ساله
فعاليتش، بر جاي گذاشتن مشكلات كوهآسايي است كه همچنان اوليايي دولت جديد
از شوك مواجهه با آنها به در نيامدهاند و هنوز چشمان خود را باور ندارند!
هم از اين رو، مبالغه نيست اگر بگوييم تفكيك
مكانيكي بين سياست داخلي و حوزه روابط خارجي و گذاردن تمامي تخممرغها در
سبد توافق با 1+5 خطايي است كه ميتواند دولت را در آينده به چالههاي خود
كنده بيندازد و در آخر كار، «تدبير و اميد» را به مانند كوكاكولاهاي امروزي
به اسمي بيمسما بدل سازد!امروز در نوشابههاي گازدار نه تنها ذرهاي
از گياه اعجابآور «كوكا» يافت نميشود سهل است، به سبب استفاده بيرويه از
شيرينكنندههاي مصنوعي و افزودنيهاي مجاز و غير مجاز در برخي از اين
نوشيدنيها، هر ساله صدها بيمار قندي، گوارشي و... روانه بيمارستانها و
مراكز درماني ميشوند. پس با اين وصف، جناب رئيسجمهور بيماري كوكاكولا را
جدي بگيريد!!