کد خبر: ۱۸۲۰۹۰
زمان انتشار: ۱۸:۴۷     ۲۵ آبان ۱۳۹۲

به گزارش سرویس کشکول؛

 

 درباره پیش‌گویی و نیز سخن گفتن از مظلومیت امام حسین(علیه اسلام) روایات بسیاری در منابع روایی موجود است که برای نمونه برخی از آنها بیان می‌شود:


حضرت آدم(ع)
علامه مجلسی(ره) به نقل از مؤلف کتاب «الدرّ الثّمین» در تفسیر  آیه شریفه «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ»،‏[1]

 

روایت می‌کند که حضرت آدم(علیه اسلام) نام‏هاى مبارک پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) را در عرش دید! جبرئیل(علیه اسلام) به آن‌حضرت این کلمات را تلقین کرد: «یا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یا عَالِی

 

بِحَقِّ عَلِی یا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ مِنْکَ الْإِحْسَانُ»،

 

هنگامى که نام امام حسین(علیه اسلام) را ذکر نمود، اشک‌هایش جارى و قلب مبارکش شکست. آن‌گاه به جبرئیل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ایشان را ذکر می‌کنم قلبم می‌شکند و اشکم

 

جارى می‏شود!؟ جبرئیل گفت: این پسر تو دچار یک مصیبتى خواهد شد که مصائب دیگر در مقابل آن کوچک خواهند بود، حضرت آدم(ع) فرمود: چه مصیبتى؟ جبرئیل(علیه اسلام) گفت:

 

حسین(علیه اسلام) در حالى شهید می‌شود که عطشان، غریب، تنها، بی‌یاور و بی‏معین خواهد بود. اى آدم! اگر تو او را می‌دیدى می‌شنیدى که می‌گفت: آه از عطش! آه از بی‏یاورى! کار

 

تشنگى آن‌حضرت به جایى می‌رسد که آسمان به نظرش مثل دود خواهد آمد. کسى جوابش را نمی‌دهد مگر با شمشیر، تا آن‌که مرگ او را دریابد. آن‌حضرت را از پشت، سر

 

می‌برند، خیمه‌هایش را به یغما می‌برند، سر مبارک وى و یارانش را در شهرها می‌گردانند، زن و بچه‌هایش را به اسیرى خواهند برد. در علم خدا این طور گذشته است. سپس

 

حضرت آدم و جبرئیل(علیه اسلام) همانند زن جوان مرده گریان شدند.[2]


حضرت ابراهیم(علیه اسلام)
فضل بن شاذان گوید: از امام رضا(علیه اسلام) شنیدم که می‌فرمود: «هنگامى که خداى مهربان به حضرت ابراهیم(علیه اسلام) دستور داد، آن قوچى را که براى او فرستاده شده است در عوض

 

فرزندش اسماعیل ذبح نماید. حضرت ابراهیم آرزو داشت، کاش پسرم اسماعیل را قربانى می‌کردم و مأمور نمی‌شدم که این قوچ را به جاى وى قربانى کنم ... ای ابراهیم!

 

محبوب‌ترین خلق من نزد تو کیست؟ گفت: پروردگارا! خلقى را نیافریدى که از حبیب تو محمّد(ص) نزد من عزیزتر باشد، خطاب شد: آیا محمّد نزد تو محبوب‌تر است یا خودت؟

 

گفت: بلکه محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد من از خودم محبوب‌تر است. خطاب رسید: فرزند محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد تو محبوب‌تر است یا فرزند خودت؟

گفت: بلکه فرزند آن‌حضرت نزد من محبوب‌تر

 

است... خطاب شد: ای ابراهیم! گروهى که گمان می‌کنند از امت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند پسرش حسین را بعد از آن‌حضرت به ظلم و دشمنى به نحوى خواهند کشت که

 

گوسفندان را سر می‌برند. آنان براى این جنایت مستوجب خشم من خواهند شد. حضرت ابراهیم(علیه السلام) براى این مصیبت نالان شد و قلبش سوخت و شروع به گریه کرد. پس از این

 

جریان بود که خطاب آمد: ای ابراهیم! ما این بی­قراری تو براى حسین(علیه السلام)را جایگزین قربانی کردن پسرت اسماعیل(علیه السلام) قرار داده و بدین وسیله رفیع‏ترین درجات افراد مصیبت

 

زده را به تو عطا نمودیم...».[3]


حضرت موسی(ع)
امام علی(علیه السلام) فرمود: «موسى بن عمران گفت: پروردگارا! برادرم هارون مرد، او را بیامرز! خدا وحى کرد: ای موسى! اگر تو درباره همه مردم اولین و آخرین از من تقاضا کنى من

 

می‌پذیرم، غیر از قاتل حسین بن على بن ابى‌طالب که از وى انتقام حسین را خواهم کشید». و «موسى بن عمران از خدا خواست که زیارت قبر حسین(علیه السلام) را به وى نصیب نماید،

 

آن‌گاه با هفتاد هزار ملک به زیارت قبر آن‌حضرت رفت».[4]


رسول خدا(ص)
انس بن سحیم می‌گوید: شنیدم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)که می‌فرمود: «این پسر من در زمین عراق شهید خواهد شد. هر کسى وى را درک کند باید او را یارى نماید!»، انس با امام

 

حسین(علیه السلام) در کربلا آمد و در رکاب آن‌حضرت شهید شد.[5]


از عایشه روایت شده است: «حسین بن علی(علیه السلام) در حالى‌که کودک بود نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: اى عایشه! آیا مایلى که من یک خبر شگفت‌انگیز به تو

 

بدهم، چند لحظه قبل یک ملک نزد من آمد که تا به حال هرگز پیش من نیامده بود. این ملک به من خبر داد؛ این حسین تو به قتل خواهد رسید».[6]


امام علی(ع)
هرثمة بن سلیم می‌گوید: با علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) برای نبرد به صفین می‌رفتیم پس در کربلا فرود آمدیم نمازی با ما خواند پس چون سلام نماز را داد مقداری از خاک کربلا را

 

برداشت و بوئید سپس فرمود: «خوشا به حال تو ای خاک هر آینه از تو گروهی محشور می‌شوند که بی‌حساب وارد بهشت می‌شوند».[7]


امام حسن(ع)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «روزى حسین(علیه السلام) به حضور برادرش حسن(علیه السلام) آمد، هنگامى که چشم حسین(علیه السلام) به چهره برادر افتاد گریست، امام حسن(علیه السلام) پرسید: چرا گریه می‌کنى؟

 

حسین(علیه السلام) فرمود: گریه‌ام به خاطر آن مصائبى است که بر تو وارد می‌شود. امام حسن(علیه السلام) فرمود: آنچه بر من وارد شود زهرى است که آن‌را به من می‌خورانند، و به وسیله آن

 

کشته می‌شوم، ولى هیچ روزى به سختى روز (شهادت) تو اى ابا عبد اللَّه نیست، که سى هزار نفر تو را محاصره کنند، در حالى‌که ادّعا می‌کنند از امّت جدّ ما محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند،

 

خود را به اسلام نسبت می‌دهند، و همه آنها خود را براى کشتن و ریختن خون تو، و بی‌احترامى به حریم تو، و به اسارت گرفتن اهل بیت تو و غارت خیام تو آماده کرده‌اند، در این

 

هنگام است که خداوند لعنتش را شامل حال بنى‌امیه کند، و آسمان خون و خاکستر بر سر مردم بباراند، و هر چیزى حتى حیوانات وحشى و ماهیان دریاها براى مصیبت تو

 

می‌گریند».[8]


امام سجاد(ع)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: امام سجاد(علیه السلام)  سالیانی بر پدرشان گریستند و غذائى نبود که در مقابل حضرتشان بگذارند، مگر آن‌که حضرتش به یاد امام حسین(علیه السلام) گریه می‌کردند تا

 

جایى که خدمتکار حضرت به ایشان گفت: فدایت شوم اى پسر رسول خدا! می‌ترسم که شما جانتان را از دست دهید. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ

 

أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‏»؛[9] تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بی‌اندازه او چیزى دانم که شما نمی‌دانید. سپس فرمود: هیچ‌گاه محل کشته شدن فرزندان

 

فاطمه(سلام الله علیها) را به یاد نمی‌آورم، مگر آن‌که حزن و غصه، حلقوم من را می‌فشارد».[10]

 


و روایات دیگری که علامه مجلسی(ره) در ابواب مربوط به زندگی امام حسین(علیه السلام)[11] آورده است.

 

پی نوشت ها:

[1]. «پس از آن، آدم، از پروردگار خود کلماتى را آموخت»؛ بقره، 37. 


[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 44، ص 245، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.


[3]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 209، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.


[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 415، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.


[5]. همان، ج 44، ص 247.


[6]. همان.  


[7]. «غَزَوْنَا مَعَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ غَزْوَةَ صِفِّینَ‏ فَلَمَّا نَزَلْنَا بِکَرْبَلَاءَ صَلَّى بِنَا صَلَاةً فَلَمَّا سَلَّمَ رَفَعَ إِلَیهِ مِنْ تُرْبَتِهَا فَشَمَّهَا ثُمَّ قَالَ: وَاهاً لَکِ أَیتُهَا التُّرْبَةُ لَیحْشَرَنَّ مِنْکِ قَوْمٌ‏ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ... بِغَیرِ حِسابٍ‏»؛

 

نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق و مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ص 140، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق.


[8]. «أَنَّ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) دَخَلَ یوْماً إِلَى‏ الْحَسَنِ(علیه السلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیهِ بَکَى فَقَالَ لَهُ مَا یبْکِیکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْکِی لِمَا یصْنَعُ بِکَ

 

فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (علیه السلام) إِنَّ الَّذِی یؤْتَى إِلَی سَمٌّ یدَسُّ إِلَی فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یوْمَ‏ کَیوْمِکَ‏ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یزْدَلِفُ إِلَیکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم)

 

وَ ینْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْی ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً

 

وَ یبْکِی عَلَیکَ کُلُّ شَی‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ»؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب (ع)، ج 4، ص 86، انتشارات علامه، قم، چاپ اول،

1379ق.


[9]. یوسف، 12.


[10]. «بَکَى عَلِی بْنُ الْحُسَینِ عَلَى أَبِیهِ حُسَینِ بْنِ عَلِی ص عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَینَ یدَیهِ طعاما [طَعَامٌ‏] إِلَّا بَکَى عَلَى الْحُسَینِ حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یا

 

ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ قَالَ‏ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‏ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی الْعَبْرَةُ لِذَلِکَ»؛ ابن

 

قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 107، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش.


[11]. مانند: «باب إخبار الله تعالى أنبیاءه و نبینا(صلی الله علیه و آله و سلم) بشهادته‏»؛ یعنی باب خبر دادن خداوند متعال شهادت امام حسین(علیه السلام) را به پیامبران و رسول خدا(ص).


«باب ما أخبر به الرسول و أمیر المؤمنین و الحسین صلوات الله علیهم بشهادته صلوات الله علیه‏»؛ یعنی باب آنچه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیر مؤمنان(علیه السلام) و خود امام حسین(علیه السلام)

راجع به خبر دادن شهادتشان داده‌اند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها