به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری فارس، در شرایطی که دور جدیدی از مذاکرات ایران و 1+5 در تاریخ 29 آبان و با هدف حصول یک توافق بدوی در خصوص مساله هستهای ایران آغاز میشود، بار دیگر نواهای ناامیدکنندهای از واشنگتن شنیده میشود که جای تامل دارند.
«جان کری»، وزیر امور خارجه ایالات متحده در سخنانی گفته است که ساختار تحریمهای ایرانی پس از مذاکرات آتی دست نخورده باقی خواهد ماند و تنها بخشی از داراییهای بلوکه شده ایران آزاد خواهد شد. از دیگر سو وی ابراز داشته که 95 درصد تحریمهای ضدایرانی ایالات متحده دستنخورده باقی خواهند ماند.
در همین راستا، باراک اوباما رئیسجمهور ایالات متحده نیز گفته است که تحریمهای اصلی ایالات متحده بر ضد ایران از جمله تحریمهای نفتی، مالی و بانکی بر سر جای خود خواهند ماند.
اتحادیه اروپا در خصوص اینکه آماده است کدام بخش از تحریمهای مالی – اقتصادی خود بر ضد ایران را ملغی یا تعلیق نماید، موضعگیری رسمی تا لحظه نگارش این گزارش نداشته است اما بعید است اروپا به راهی متباین با رویکرد واشنگتن بر ضد ایران قدم بگذارد.
روزنامه تایمز اسرائیل هم گزارشی را منتشر کرده که بر مبنای آن، وندی شرمن، معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده در جلسهای به روزنامهنگاران اسرائیلی گفته است که اختلافات ایالات متحده و اسرائیل در قبال ایران تنها اختلافات تاکتیکی است. فارس قبلا در گزارشهای خود متذکر شده بود که بین تلآویو و واشنگتن بر سر برنامه هستهای ایران هیچنوع اختلاف راهبردی قابل شناسایی نیست.
بر این اساس، بهنظر میرسد آمریکاییها قصد تغییرات شگرف در تحریمهای ایران را دستکم در کوتاهمدت ندارند و اگر بر اساس قواعد مبتنی بر قدرت به تحلیل ماجرا بپردازیم بدیهی است که شکست ساختار تحریمها در درازمدت نیز احتمال کمی دارد.
با این حال، آنچه بیش از همه چیز در آستانه مذاکرات 29 آبان جلب توجه میکند، تاکید مجدد رئیسجمهوری ایالات متحده بر «گزینه نظامی» است. اوباما باز هم جمله تکراری «گزینه نظامی بر روی میز است» را تکرار کرد.
طبعا انتظار چندانی دستکم در این برهه از زمان نمیرفت که آمریکاییها قصد تسهیل گسترده تحریمها را داشته باشند اما حداقل این انتظار معقول به نظر میرسید که پس از ساعتها مذاکره بین وزرای خارجه دو طرف و آغاز یک روند جدی دیپلماتیک، ایالات متحده دست از تهدید نظامی ایران بردارد، کاری که ظاهرا رئیسجمهوری ایالات متحده یا نمیخواهد یا نمیتواند انجام دهد.
همانطور که شرمن هم تلویحا اذعان کرده، تفاوت جدی بین اسرائیل و ایالات متحده در خصوص ایران وجود ندارد و این اظهار نظر اوباما در چنین شرایطی دقیقا به معنای تایید سخنان شرمن است. این نخستوزیر رژیم صهیونیستی است که مستمرا از ایالات متحده میخواهد یک تهدید نظامی معتبر علیه جمهوری اسلامی ایران را بهصورت مستمر حفظ کند.
با این حال اشاره به سه نکته مهم در خصوص اظهارات اوباما خالی از لطف نیست، سه نکتهای که با توجه به آنها میتوان مطمئن بود که گزینه نظامی حتی در اطراف میز آمریکاییها هم جایی ندارد چه رسد به روی میز!
1- جورج فریدمن، تحلیلگر زبردست مسائل ژئوپلتیک و بنیانگذار اندیشکده آمریکایی استراتفور به درستی به این نکته اشاره کرده است که عملیات نظامی گسترده از دکترین نظامی واشنگتن کنار گذاشته شده و جای خود را به «عمل جراحی نظامی» داده است. عمل جراحی نظامی به معنای حملات «بزن دررو» شبیه به حملات هواپیماهای بدون سرنشین است. قطعا استراتژیستهای نظامی آمریکایی بهتر از هرکسی میدانند که درگیری با ایران به معنای یک جنگ دامنهدار منطقهای است و نه یک عملیات بزن دررو.
2- از جنگ 8 روزه که البته با یک عملیات تروریستی رژیم صهیونیستی آغاز شده بود زمان درازی نمیگذرد. در این جنگ که اسرائیل آن را آغاز کرده بود و حریفش یک قدرت نظامی بسیار محدود در نوار غزه بود، اسرائیل برای دست یافتن به توافقی نجاتبخش سر از پا نمیشناخت. سرانجام نیز با وساطت آمریکا، محمد مرسی، رئیسجمهور مخلوع مصر وارد عمل شد و با یک توافق سیاسی، اسرائیل را از مخمصهای که در آن گیر افتاده بود رهانید. اگر اشارات فریدمن به معنای ناتوانی ایالات متحده از جنگ تمامعیار بود، عبرتهای جنگ 8 روزه غزه به معنای ناتوانی ایالات متحده از اداره یک جنگ نیابتی بر ضد ایران است. اسرائیل توان آن را ندارد که در جنگی با ایران به نیابت از ایالات متحده به تاسیسات هستهای کشورمان ضربه بزند که اگر میتوانست در نبرد با مقاومت اسلامی غزه به آن روز نمیافتاد.
3- بحران سوریه و ادعای استفاده حکومت قانونی این کشور از سلاح شیمیایی یکی دیگر از شواهد ناتوانی ایالات متحده در آغاز یک نبرد است. اوباما در جریان بحران سوریه یک خط قرمز تعیین کرده بود و با تدبیر تروریستهای سوری و متحدین منطقهای آنها همان چیزی که رئیسجمهور آمریکا به عنوان خط قرمز نام برد، در سوریه رخ داد. اگرچه کشتیهای آمریکایی گارد جنگی به خود گرفتند اما اوباما به محض دریافت پیشنهاد خلع سلاح شیمیایی سوریه از سوی مسکو در پذیرش آن و تخطی از خط قرمزی که خود ترسیم کرده بود تردید نکرد. بدیهی است که اگر ایالات متحده حاضر به پرداخت هزینههای یک جنگ محدود بود دستکم باید ابتدا ضرباتی سخت به ارتش سوریه وارد میکرد و پس از در موضع ضعف قرار دادن ارتش سوریه، از موضع پیروزمندانه طرح روسها را قبول کند اما اوباما ترجیح داد چنین هزینهای را نپذیرد. بنابراین ایالات متحده در این روزها تمایل چندانی به پرداخت هزینه جنگ حتی در سطح محدود هم ندارد، حتی اگر حریف کشوری جنگزده باشد که 10 درصد توان نظامی ایران را نیز ندارد. پس از این اتفاق، رسانههای بسیاری از خیل جمهوریخواهان آمریکایی اوباما را به خاطر این تصمیم به تمسخر گرفتند.
با این وصف، اوباما هرگز نمیتواند در خصوص گزینه نظامی و وجود آن بر روی میز جدی سخن گفته باشد؛ البته در آستانه مذاکرات با ایران چنین شوخیهایی هم میتواند برای سیاست خارجی واشنگتن بیهزینه نباشد.
کاخ سفید مستحضر است که حتی یک توافق نیمبند با ایران هم میتواند دموکراتها را در پیروزی در انتخابات میاندورهای آینده کنگره یاری رساند و اگر فرصت فعلی از دست برود، آنگاه دموکراتها باید هزینه این فرصت از دست رفته را بپردازند.