کد خبر: ۱۸۱۸۹۴
زمان انتشار: ۱۰:۳۵     ۲۵ آبان ۱۳۹۲
به گزارش پایگاه 598، محمد غفاری در سروده‌ای جدید غزلی را تقدیم به عمه‌ی سادات نموده است که متن آن بدین شرح است:

گفتند از او بگذر و بگذار به ناچار

رفتم نه به دلخواه، به اجبار به ناچار...

در حلقه‌ای از اشک پریشان شده رفتم

آنگونه که انگشترت انگار به ناچار...

شهری همه خواب و به لبت آیه‌ای از کهف

تنها تو و یک قافله بیدار، به ناچار-

ماندیم جدا از تو، و با اشک گذشتیم

از هلهله‌ی کوچه و بازار به ناچار

سوگند به لب‌های تو صد بار شکستم

هر بار به یک علت و هر بار به ناچار

تو نیستی و ماندن من بی تو محال است

هر چند به ناچار به ناچار به ناچار...

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها