به گزارش 598 به نقل از مهر، دکتر محمد حسین رجبی دوانی در شب تاسوعای
حسینی در حسینیه هنر تهران گفت: رهبری انقلاب سالهاست در ارتباط با نقش
خواص جامعه در سعادت یا شقاوت جامعه تأکید دارند. این یک بحث کلیدی است و
در صدر اسلام نیز شاهد اهمیت این موضوع بوده ایم.
وی تصریح کرد:
مقام معظم رهبری چندی پیش نیز بر موضوع شکار لحظه ها و حضور به موقع خواص
در صحنه های دفاع از حق و حقیقت تأکید داشته اند.
رجبی با طرح این
پرسش که منظور از خواص در بحث رهبری و بحث صدر اسلام چیست گفت: خواص یا
نخبگان جامعه به کسانی می گویند که به سبب دارا بودن موقعیت اجتماعی مورد
احترام مردم جامعه هستند. خواص کسانی هستند که به افکار عمومی جهت می دهند و
مورد پذیرش و احترام هستند.
وی افزود: درجوامع عربی که اسلام در
آن ظهورکرد معیار برای نخبه بودن شیخوخیت یعنی سن و سال، بزرگ قبیله بودن و
یا سخاوتمند بودن یا خطیب برجسته بودن و یا شجاعت قابل توجه داشتن بود.
افرادی که این ویژگی ها را داشتند مورد احترام عامه مردم در جوامع عربی
بودند.
این محقق تاریخ اسلام تصریح کرد: اسلام وقتی به جامعه عربی
عرضه شد به تدریج ارزشهای نخبگی را عوض می کند. با توجه به اهمیت نقش
خواص، پیامبر(ص) در مکه علاوه بر اینکه مردم را مخاطب قرار می دهند به سراغ
خواص می روند. چون پیامبر می دانند خواص بر افکار عمومی تأثیرگذار هستند.
وی
یادآور شد: پیامبر ۱۳ سال در مکه تلاش زیاد و سختی کردند ولی تعداد اندکی
رسالت پیامبر را پذیرفته بودند. چون خواص جامعه با پیامبر مسأله داشتند و
وجود حضرت را معارض منافع و موقعیت خود می دانستند و توده ها نیز از آنها
تبعیت می کردند.
رجبی تأکید کرد: پیامبر وقتی به مدینه مهاجرت می
کنند و با اینکه در آنجا غریب هستند اما رسالت پیامبر مورد پذیرش قرار می
گیرد و ایشان حکومت اسلامی در آنجا تشکیل می دهند. علت این است که خواص
مدینه به حضرت ایمان آوردند و لذا توده ها رسالت ایشان را مورد پدیرش قرار
دادند و به سرعت اسلام گسترش یافت.
وی افزود: حضرت می دانند که
ویژگی های نخبگی در جامعه عرب بر اساس معیارهای درست و الهی نیست. چه بسا
فرد جوانی باشد که فکر و اندیشه او از فرد مسنی بهتر و درست تر باشد. لذا
حضرت معیارها را عوض کردند و به جای سن و سال و سایر ویژگی ها، ایمان، تقوا
و صداقت را ملاک قرار داد. لذا با این ویژگی ها فردی چون سلمان می آید
وسرآمد اصحاب پیامبر قرار می گیرد. سلمان هم عجم است و هم برده و بر اساس
معیارهای عرب جایگاهی در جامعه طبیعتا نمی داشت.
دوانی در ادامه
یادآور شد: نمونه دیگر ابوذر است. ابوذر درست است که به تعبیر امروزی قدرت
اجرایی نداشت و دلاوری و جنگندگی نداشت ولی سرشار از ایمان و صداقت بود.
اما پیامبر می گفت صداقت و سلامت در قول و فعل ابوذر است و از ابوذر یاد
بگیرید. او با اینکه از قبیله معروفی نیست ولی جایگاه ویژه ای نزد اصحاب
پیامبر پیدا می کند. در مورد عمار هم همینطور است. او با اینکه از قبیله
معروفی نیست ولی معیار تعیین حق می شود.
وی در ادامه افزود: بعد
از درگذشت پیامبر بر اثر عدم فهم درست مسأله ولایت اتفاقات ناگواری برای
اسلام می افتد. در حالیکه حکومت و ریاست یکی از شئون ولایت است ولی برخی با
تنگ نظری ولایت را تماماً حکومت و ریاست تعبیر می کردند و می گفتند چرا
ولایت مال بنی هاشم باشد. این عده فهم ولایت پیامبر را نداشتند. امثال این
عده در زمان پیامبر نیز فقط رسالت پیامبر را قبول کرده بودند ولی ولایت
پیامبر را قبول نکرده بودند چون ولایت اطاعت محض است.
دوانی در
ادامه تأکید کرد: این عده بارها مقابل فرامین ولایی پیامبر ایستادند. وقتی
پیامبر صلح حدیبیه را امضا کردند برخی اصحاب گفتند که این صلح باعث ننگ
ماست و باعث ضرر و زیان اسلام است. یعنی کار به جایی رسید که به مقام ولایت
توهین کردند و برای پیامبر تعیین تکلیف کردند. از اینجا معلوم می شود که
چرا پیام غدیر پیامبر نادیده گرفته شد. چرا که کسانی که ولایت خود پیامبر
را نپذیرفتند و درک نکردند طبیعی بود که ولایت علی را نیز قبول نکنند.
این
محقق تاریخ جهان اسلام تصریح کرد: این عده فکر می کردند که ولایت یعنی
تماماً حکومت و سلطنت. غافل از اینکه چه ضربه ای به اسلام در آن زمان و بعد
از آن زدند. سقیفه کار توده مردم نبود و کار خواص بود. باید توجه داشت
سقیفه در دوران جاهلیت محل اجتماع بزرگان قوم خزرج بود که جلسات مخفیانه
برگزار می شد و تصمیم گیری در آن صورت می گرفت. با آمدن اسلام حدود ۱۰ سال
بود که سقیفه تعطیل شده بود. ولی بعد از فوت پیامبر دوباره برقرار شد و
جانشین پیامبر در آن تعیین شد. در این هنگامه خواصی چون سلمان، ابوذر،
مقداد و ابو ایوب و امثال آنها که دور امیرالمؤمنین بودند به حاشیه رانده
شدند و مورد بی اعتنایی قرار گرفتند. لذا معیارها کاملا عوض شد.
وی
در ادامه یادآور شد: در واقع همین تغییر معیارها بود که باعث شد علی(ع)
خلافت را نپذیرد. چرا که جامعه ظرفیت پذیرش را نداشت ولی نهایتا با اصرار
فراوان حضرت خلافت را می پذیرد و سرانجام ارزشهایی که مورد توجه علی(ع) بود
را خواص برنتافتند لذا خلافت ایشان متزلزل شد.
وی تصریح کرد:
حضرت علی رانتهای خواص را قطع کرد و آنها را بین توده های مردم پخش کرد و
مردم به جای سپاسگزاری باز نگاه به رئیس قبیله و خواص خود داشتند و باز
حضرت علی را رها کردند. بر این اساس نقش خواص در زمان حضرت علی نقش مخربی
بود. در زمان امام حسن(ع) هم مردم با اینکه اول حضرت را مورد پذیرش قرار
دادند بعد به او پشت کردند. همین عامل باعث شد تا امام صلح با معاویه را
بپذیرد و این خیلی سنگین بود که معاویه رهبر جهان اسلام شد. باید توجه داشت
که معاویه و پدر و مادرش محکوم به اعدام بودند و مورد عفو پیامبر قرار
گرفته بودند.
رجبی در ادامه افزود: در واقع خواص در آن زمان باعث
شدند تا معاویه به چنین جایگاهی برسد. معاویه به اعتبار همین خواص که
علی(ع) و حسن(ع) را رها کرده بودند به چنین جایگاهی رسید. خواص تا جایی کار
پیش بردند که به معاویه خلیفه الله نیز لقب دادند.
وی تصریح کرد:
اگر امام حسین(ع) قیام نمی کرد بدعتی که معاویه پایه گذاشته بود توسط یزید
به سرانجام می رسید و اسلام محو نابود می شد. اگر امام حسین در کربلا تنها
می ماند باز هم به خاطر نقش مخرب خواص است.
این استاد دانشگاه در
ادامه یادآور شد: خواص با نامه های فراوان امام حسین را به کوفه دعوت
کردند و بیش از ۱۲ هزار نامه که برخی از آنها چندین امضا داشتند و برای
حضرت ارسال شد و زمانی که حضرت، مسلم بن عقیل را برای ارزیابی به کوفه می
فرستد به تدریج مردم کوفه از حمایت مسلم که فرستاده امام بود دست بر می
دارند و پشت امام را خالی می کنند.
رجبی با تأکید بر اینکه علل
وعوامل حادثه کربلا را باید دریافت گفت: اما از بعد عاطفی و احساسی واقعه
کربلا نیز نباید غافل شد. در اوایل انقلاب برخی می گفتند که ما دیگر انقلاب
کرده ایم و دسته های عزاداری یعنی چی! اما امام(ره) در مقابل این عده موضع
سختی گرفتند و گفتند که عزاداری ها باید به شکل سنتی و با شور برگزار شود.
وی در پایان تأکید کرد: در روایات است که اگر یک قطره اشک برای امام حسین(ع) جاری شود گناهان پاک می شود.