به گزارش 598 به نقل از گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم؛ دنیس راس، مشاور مؤسسه سیاستگذاری خاور نزدیک واشنگتن و دستیار ویژه سابق اوباما در امور خاورمیانه از سال 2009 تا 2011، طی یادداشتی در وبسایت "نیوریپابلیک" به بررسی آخرین رویدادهای مرتبط با مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 پرداخته و مینویسد: پس از اینکه جان کری، وزیر خارجه آمریکا، و سایر وزراء در هفته گذشته به ژنو رسیدند، انتظاراتی پدید آمد مبنی بر اینکه شاید درباره برنامه هستهای ایران به یک توافقنامه محدود دست یافته شود. این امر محقق نشد اما نشست بعدی برای 20 نوامبر (29 آبان) برنامهریزی شده است. در حالیکه مباحث درباره معنادار بودن یک توافقنامه محدود در زمان کنونی در جریان است، بهتر است گامی رو به عقب برداریم و این سؤال را مطرح کنیم که هماکنون به چه چیزی میتوانیم دست یابیم و چگونه آن را قابل پذیرش سازیم.
برای شروع، باید به یاد داشته باشیم که طرح "توقف در ازای توقف" پیشنهادی بود که توسط خاویر سولانا، به نمایندگی از اتحادیه اروپا، مطرح شد. وی سعی داشت که در گفتوگو باطرفهای ایرانی در سال 2007 این طرح را پیاده سازد. ایده طرح این بود که ایرانیها توسعه برنامه هستهای خود را متوقف کنند – یعنی غنیسازی اورانیوم و تولید سانتریفیوژ – و در ازای آن تحریمهای ضد ایرانی نیز متوقف گردند. در آن زمان، برنامه هستهای ایران مواد لازم برای ساخت حتی یک بمب را نیز تولید نکرده بود و سانتریفیوژهای آنها نیز تنها تعداد کمی از آنچه هماکنون نصب کرده و به کار گرفتهاند بود – و در حالیکه دولت بوش از این پیشنهاد حمایت میکرد اما نقشی در مذاکرات مستقیم سه کشور اروپایی و ایرانیها نداشت.
ایده توقف در برابر توقف هیچگاه توسط ایرانیها پذیرفته نشد، حتی اگر گام ابتدایی در فرآیند دستیابی به یک توافقنامه وسیعتر باشد. امروز، نسخهای دیگر از ایده توقف در ازای توقف، به عنوان گام اول یک فرآیند، مطرح شده است. یقینا واقعیتهای امروز نسبت به شش سال گذشته فرق دارند. امروز، آمریکا بسیار بیشتر در فرآیند مذاکرات دخیل است؛ ایران اورانیوم غنی سازی شده برای ساخت شش بمب را در اختیار دارد، و در حدود 19 هزار سانتریفیوژ، شامل هزار سانتریفیوژ نسل بعدی مدل IR-2 که احتمالا پنج برابر سریعتر از فرآوریکنندههای IR-1 است، در اختیار دارد؛ و نیز در حال ساخت یک رآکتور آب سنگین است که میتواند پلوتونیوم را فرآوری کند. و البته، بر خلاف شش سال پیش، ایرانیها از سنگینی طاقتفرسای تحریمهای اقتصادی رنج میبرند.
توافی که در مذاکرات ژنو درباره آن بحث شد و شاید به زودی به نتیجه برسد نه از نوع توقف در ازای توقف بلکه "مدل سرپوش در ازای سرپوش" خواهد بود – یعنی سرپوشی بر برنامه هستهای ایران و نیز سرپوشی بر تحریمهایی که علیه این کشور اعمال میگردد گذاشته میشود. ایرانیها غنیسازی اورانیوم 20 درصد را متوقف کرده و فرآیند تبدیل آن به سوخت و یا تبدیل آن به نوع کمتری غنیشده را آغاز میکنند، و تعداد سانتریفیوژها خود را نیز افزایش نمیدهند. اگرچه ایرانیها میتوانند استفاده از حدودا 10 هزار سانتریفیوژ، اندکی بیش از نیمی از سانتریفیوژهایی که در اختیار دارند، را ادامه دهند اما به تعداد مجموع آنها اضافه نخواهند کرد. اما میتوانند که سانتریفیوژهای از کار افتاده را جایگزین نمایند یعنی ایران میتواند غنیسازی اورانیوم را در سطح 3/5 تا 5 درصد ادامه دهد. بنابراین غنیسازی درحوزه سطح خالصسازی اورانیوم محدود خواهد شد نه حجم اورانیوم غنیسازی شده.
یک موضوع مهم دیگر در برنامه هستهای ایران وجود دارد که هماکنون یکی از مسائل مطروحه در توافق در حال ظهور است: رآکتور آب سنگینی که ایرانیها در اراک میسازند. مسأله ظاهرا این است که آیا تمام فعالیتها مرتبط با این رآکتور به عنوان بخشی از توافقنامه "گام اول" به مدت شش ماه متوقف خواهد شد یا نه. رآکتور آب سنگین ایرانیها را قادر خواهد ساخت تا به روش دیگری برای ساخت بمب هستهای دست یابند – یا از طریق پلوتونیوم و یا غنیسازی اورانیوم تا سطح تسلیحاتی. یقینا، اگر فعالیت بر روی رآکتور اراک متوقف نشود، ایرانیها میتوانند مسیری را ادامه دهند که آنها را قادر خواهد ساخت کار تکمیل رآکتور را تا پایان سال 2014 تمام کنند. زمانی که رآکتور وارد چرخه فعالیت شد دیگر نمیتوان آن را بدون بروز خطر پرتوافکنی به مانند آنچه در چرنوبیل روی داد، مورد حمله قرار داد. علاوه بر این، دلیل اینکه اسرائیلیها به رآکتور اوسیراک در عراق در سال 1981 و نیز رآکتور الخیبر سوریه در سال 2006 و قبل از عملیاتی شدن آنها حمله کرد این بود که از تشعشع احتمالی رادیواکتیو اجتناب شود.
به صورت خلاصه، توافق در حال ظهور طرحی است که بر برنامه هستهای ایران سرپوش خواهدگذاشت اما همه برنامه را محدود نخواهد کرد. در ازای آن، رژیم تحریمها برچیده نخواهد شد، اما بخشی از آن تسهیل خواهد شد. تحریمهایی که فروش نفت و مبادلات مالی عادی ایران را محدود میکنند، دست نخورده باقی خواهند ماند، اما ایرانی ها اجازه خواهند یافت به 15 میلیارد دلار از داراییها خود در بانک ها خارجی دسترسی داشته، ازطلا و سایر فلزات گرانبها برای تجارت استفاده کند و ظاهرا قادر خواهد بود که میزان محدودی از مواد و تجهیزات لازم را برای صنایع داخلی خود وارد نماید.
نکتهای دیگر درباره توافق در حال ظهور: این توافق به عنوان گام اول در دستیابی به طرحی پیشنهاد شده که میتوان آن را به عنوان تعریف مورد توافق درباره انرژی هستهای غیرنظامی که ایران اجازه برخورداری ازآن را خواهد داشت، توصیف کرد. نکته کلیدی برای آمریکا اطمینان از این امر است که برنامه هستهای ایران این کشور را در موقعیتی قرار نخواهد داد که از توانایی "break-out" – یعنی زمانی که تصمیم به ساخت بمب هستهای میگیرد بتواند فورا و سریعا آن را عملی سازد – برخوردار باشد. این طرح ایرانیها را قادر به تداوم غنیسازی خواهد کرد و محدودیتهای اعمال شده این کشور را مستثنی نکرده و یا آنها را از دستاوردهای اصلیشان محروم نخواهد کرد. بر روی کاغذ، اگر ایرانیها واقعا بخواهند که یک توانمندی هستههای صلحآمیز داخلی داشته باشند میتوان تفاوتها را بر طرف کرد.
هماکنون، دولت اوباما و متحدین آن در مذاکرات اعتقاد دارند که حسن روحانی و محمد جواد ظریف، تمایل به محدودتر کردن برنامه هستهای ایران دارند اما در مرحله کنونی نمیتوانند به آن اندازه که ما میخواهیم تمرکز زیرساختهای هستهای ایران را به صورت گسترده بکشند – و ما نیز نمیتوانیم تحریمهای فلج کننده را تا زمانی که چنین کاری نکردهاند برداریم. از یک طرف، ما برای دستیابی به یک توافق گسترده و یا حداقل سنجش امکان چنین توافقی به زمان بیشتری نیاز داریم؛ از طرف دیگر، ما نمیخواهیم آنها در این بازه زمانی برنامه هستهای خود را ادامه دهند. بنابراین توافق به اصطلاح گام اول برای این طراحی شده است که با سرپوش گذاشتن و یا محدود کردن توسعه و زیرساختهای هستهای ایران برای ما اندکی زمان فراهم شود و در ازای پذیرش چنین سرپوشی تحریمهای ایرانیها به صورت محدودی تسهیل خواهد شد.
و اما موضع اسرائیلیها و سایر کشورها در خاورمیانه از این قرار است: آنها نگران هستند که انعطاف موقتی تحریمها منجر به فرسایش سریع رژیم تحریمها خواهد شد. علیرغم ادعاهای ما مبنی بر اینکه ساختار تحریمها به قوت خود باقی خواهد ماند، نهادهای اطلاعاتی اسرائیل قویا معتقد هستند که بسیاری از دولتها و بخش خصوصی آنها این امر را به منزله یک گشایش قلمداد کرده و متقاعد خواهند شد که میتوانند و باید دوباره به تجارت با ایران روی آورند. در حالیکه آنها با ایران ارتباط برقرار میکنند، ایرانیها مشاهده خواهند کرد که تحریمها دچار فرسایش شدهاند و آنها صرفا باید محکم ایستاده و امتیاز بیشتری ندهند. از نقطه نظر اسرائیل، بنابراین اولین گام آخرین گام خواهد بود و برنامه هستهای ایران حتی اگر بر آن سرپوش گذاشته شود در چنان آستانه بالایی قرار خواهد داشت که این کشور دارای یک توانمندی break-out خواهد بود. آنها هیچ دلیلی نمیبینند که چرا باید هماکنون از اهرم فشار خود چشم پوشیده و شرایط ایرانیها را تسهیل سازیم.
اما دولت آمریکا به نوبه خود چنین برداشتی ندارند. به نظر آنها نیازهای اقتصادی ایرانیها بسیار زیاد است و تسهیل محدود این تحریمها به روحانی فضا و اختیارات سیاسی بیشتری خواهد داد تا بیشتر مذاکره کند – اگر قرار است اقتصاد ایران در دورانی که انتظارات افکار عمومی کشور بالا رفته است بهبود یابد وی باید چنین کاری [مذاکره] را انجام دهد. بدین ترتیب، دولت آمریکا توافق محدود را نه به عنوان تضعیف کننده موضع مذاکرهای ما و نه ساختار تحریمها قلمداد میکند. آیا امکان دارد که پلی بین این اختلافات زد به گونهای که هدف عقب راندن برنامه هستهای ایران را نیز برآورده سازد؟
به نظر من چنین امری امکانپذیر است. نخست باید به وضوح مشخص سازیم که تسهیل تحریمها محدود بوده و بر تحریمهای جاری تأثیری نخواهد گذاشت. ما به پوشش ساعیانه تمام نقاط ضعف و نیز تلاشهای مرتبط با تحریمها ادامه خواهیم داد. این امر یعنی ما باید بر هزینههای هر نوع داد و ستد مستقیم و غیرمستقیم با ایران تأکید کنیم.
دوم اینکه به نظر من در حالیکه دولت از کنگره خواسته تا تصویب تحریمهای بیشتر را به منظور جلوگیری از تحریم روحانی به تعویق اندازد، بسیار اهمیت خواهد داشت که به ایرانیها و سایرین نشان دهیم که اگر دیپلماسی به یک توافق نهایی دست نیابد تحریمها تشدید خواهند شد. روحانی دقیقا به دلیل هزینه بالای همین تحریمها رئیسجمهور شد. نباید درباره اینکه در صورت شکست دیپلماسی در متوقف ساختن برنامه هستهای ایران چه چیزهایی رخ خواهد داد، کمترین ابهامی نشان دهیم. اگرچنین بنمایانیم که تحریمهای بیشتری وجود نخواهد داشت - حتی اگر چنین نمایانده شود که توافقی وجود ندارد - این امر لطفی به روحانی نخواهد بود. از این نقطه نظر، چرا نباید رویکردی را بپذیریم که در آن کنگره دور بعدی تحریمها را تصویب نماید اما در عین حال اعلام کند که این تحریمها تا دوره شش ماهه آتی گام اول توافقنامه و یا یک گشایش واضح دیپلماتیک اعمال نخواهد شد.
سوم اینکه دستکم باید دوستانمان که درباره برداشتشان مبنی بر اینکه ما علاقهمند به دستیابی به توافقی با ایران هستیم نگران میباشند – این برداشت در میان دوستان عرب ما بیش از حتی اسرائیلیها رایج است – به وضوح مطلع شوند که منظور ما ازعقبرفت برنامه هستهای ایران چیست. من عدم تمایل به مذاکره را درک میکنم اما یکی از دلایلی که گام اول برای اسرائیلیها و سایرین تا بدین حد هشداردهنده میباشد این است که آنها نمیدانند منظور ما از توافق بد چیست. آنها ظاهرا معتقدند که ما چنان از بکارگیری زور به علت افکار عمومی اجتناب میورزیم که هر چیزی را خواهیم پذیرفت. ما نیاز داریم که دیگران نیز حداقل به صورت خصوصی مطلع گردند که بازداشتن [ایران از دستیابی به بمب هستهای] هنوز هم یکی از اهداف است و همیشه به این معنا بوده که اگر دیپلماسی به شکست انجامد، استفاده از زور در پی آن روی خواهد داد. علاوه بر آن، باید کاملا روشن سازیم که ما برخی الزامات مطلق را درباره هر نوع توافق نهایی هستهای داریم: ایران باید تعداد سانتریفیوژها خود را به میزان زیادی کاهش دهد؛ تمام اورانیوم غنیسازی شده خود را به خارج از کشور منتقل کند و تأسیسات آب سنگین خود را به یک رآکتور آب سنگین تبدیل کند. خلاصه اینکه باید به صورت شفافتری نشان دهیم که درباره برنامه هستهای ایران به چه سمتی حرکت میکنیم.
مزیت رویکرد ذکر شده این است که نه تنها به منزله هشداری برای ایرانیها است همچنین دوستان ما را نیز در منطقه مطمئن میسازد. در دورانی که دولت نیاز دارد پیامی دیگر غیر از اینکه منافع و درگیریمان در منطقه را کاهش داده و به دنبال ماهی بزرگتری در منطقه دیگری از جهان هستیم، ارسال دارد، این رویکرد از اهمیتی اساسی برخوردار است.