روزنامه ی کیهان در مطلبی که با عنوان«رمزگشایی از مذاکرات محرمانه ژنو»در ستون سرمقاله خود و به قلم محمد ایمانی به چاپ رساند اینگونه نوشت:
ژنو
سوئیس پنجشنبه و جمعه پر ازدحامی را پشت سر گذاشت. فضاسازی رسانهای بر
این شلوغی ناظر به مذاکرات 1+5 با ایران میافزود. دیروز وزیر خارجه آمریکا
از تلآویو به ژنو رفت تا در مذاکرات سهجانبه با مسئول سیاست خارجی
اتحادیه اروپا و وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران شرکت کند. کری برای سومین
بار در دو هفته اخیر بود که به تلآویو رفته و در آنجا گفته بود هدف ما و
اسرائیل در قبال برنامه هستهای ایران یکی است. بعد از ظهر جمعه خبر آمد که
وزرای خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان نیز به ژنو میروند. رسانهها از
احتمال یک توافق سخن گفتند و برخی از آنها از توافقی بزرگ نوشتند. اما تا
دیشب جزئیات مذاکرات و توافقات همچنان در هاله ابهام باقی ماند. آیا
میتوان به استناد قرائن و شواهد، برخی از ابهامات را برطرف ساخت و نگاه
شفافتری به مذاکرات ژنو- که آغاز راه است و نه پایان آن- داشت؟ آیا آمریکا
به دنبال یک توافق متوازن و پایاپای با ایران است یا مهندسی جدیدی برای
تداوم خدعه و خیانت با ایران در میان است؟ آیا صرف مخالفخوانی دیروز
نتانیاهو با توافق احتمالی- که ممکن است براساس یک تقسیم کار با آمریکا
باشد - میتواند مؤید درستی مسیر مذاکرات باشد؟ و بالاخره اینکه یک توافق
خوب حاوی چه مشخصاتی است؟
توافق خوب از نگاه ما با نگاه آمریکایی-
صهیونیستی متفاوت و متعارض است. از نگاه جمهوری اسلامی توافق خوب، ناظر به
حقوق بینالمللی و بهرسمیت شناختن کامل حقوق مشروع ایران در قبال اقدامات
شفافساز در چارچوب قانونی است. هیئت ایرانی همچنین امیدوار است در راستای
این شفافسازی و سلب بهانه از طرف مقابل، تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی
لغو شوند. اما در نقطه مقابل، تلاش اصلی بر این راهبرد استوار است که ایران
به صورت گامبه گام از حقوق مشروع خود در زمینه غنیسازی خلع شود و فشار
اصلی تحریمها به مثابه شمشیر داموکلس محفوظ بماند. در این تلقی گام
بهگام، غرب مایل به تعلیق غنیسازی 20درصد، کاهش تعداد و سرعت فعالیت
سانتریفیوژهای تاسیسات نطنز (غنیسازی 5/3درصد)، اجرای پروتکل الحاقی و
احیاناً خروج بخشی از مواد غنیسازی شده است و البته سرانجام، ایدهال خود
را همان چیزی میداند که 10 سال پیش به دست آورد؛ تعلیق کامل غنیسازی!
پیداست که فاصله دو تلقی بسیار است.
به همین خاطر هم هست که دکتر
عراقچی معاون وزیر خارجه در جمع خبرنگاران در ژنو گفت:«احتمالا سندی امضا
نمیشود و در این حد خواهد بود که یک بیانیه مشترک صادر شود. این بیانیه در
خصوص جزئیات گام اول، گام آخر و هدف مشترک و اقداماتی که باید صورت بگیرد،
است». همزمان دکتر ظریف نیز در جمع خبرنگاران اظهار داشت: «امکان دارد به
یک بیانیه مشترک یا چیزی مانند آن برسیم. این که نیاز به امضای آن باشد،
بحث دیگری است.» دکتر ظریف در عین حال در مصاحبه با سیانان گفته است
«برنامه غنیسازی به طور کامل تعلیق نمیشود. ما در سالهای 2003 تا 2005
برنامه غنی سازی را به طور کامل تعلیق کردیم اما نتایج مثبتی به همراه
نداشت و دیگر این مسئله را مورد آزمایش قرار نمیدهیم.» این سخن البته
احتمال گفتوگو بر سر بخشی از غنیسازی 20 درصد را تلویحاً تایید
میکند.آنچه در رسانهها از قول مقامات آمریکایی طی چند روز اخیر منتشر شد،
به تصریح و تلویح نشان میدهد واشنگتن مایل به توافقی نامتوازن است.
اوباما روز پنجشنبه به سیانان گفت«توافق مورد بحث به طور جزئی، تحریمها
را کاهش میدهد اما ساختار تحریمها حفظ شود.
امکان دارد به توافق
مرحلهای با ایران برسیم که بر اساس آن در مرحله اول گسترش فعالیت هستهای
ایران متوقف شود.» جیکارنی سخنگویی کاخ سفید در توضیح بیشتر گفت که
«کاهش تحریمها، محدود و هدفمند و برگشتپذیر است و ساختار اصلی تحریمها
را تحت تاثیر قرار نمیهد اما پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف
میکند. ساختار کلی تحریمها پابرجا خواهد ماند.» اما همزمان تیم جانسون
رئيس کمیته بانکی سنا اعلام کرد «بسته تحریمی جدید علیه ایران بعد از پایان
مذاکرات ژنو در این کمیته بررسی خواهد شد.» از سوی دیگر روزنامه نیویورک
تایمز در گزارشی خاطرنشان میکند«اگر چه آمریکا به طور رسمی در مورد
جزئیات گامهایی که باید از سوی ایران برداشته شود سخنی نمیگوید، یک مقام
دولتی آمریکایی میگوید این اقدامها درصد غنیسازی، ذخیره مواد هستهای،
قابلیتهای تاسیسات هستهای و همچنین راستیآزمایی برنامه اتمی ایران را در
برمیگیرد.
به گفته این مقام آمریکایی مدت زمان تعلیق برنامه
هستهای ایران هنوز مورد مناقشه است، اما تعلیق 6 ماهه یکی از چارچوبهایی
است که مورد بحث قرار گرفته است. در مقابل احتمال رفع مسدودیت بخشی از
اموال و داراییهای ایران در خارج مورد بحث است.»در واقع همانگونه که در
گمانهزنیهای قبلی رسانههای غربی نیز مطرح بوده،آمریکاییها قصد ندارند
حتی اندکی از تحریمهای اصلی را حذف کنند بلکه در نهایت مایلند امکان
دسترسی ایران به بخشی از درآمدها و داراییهای مسدوده شده در خارج- رقمی
بین 3 تا 10 میلیارد دلار- را فراهم کنند و نام آن را کاهش تحریمها
بگذارند! روزنامه دیلیتلگراف به شکل دیگر این خبر را تایید کرده و به نقل
از یک منبع در سنای آمریکا مینویسد: « در توافق محتمل اجازه [!] غنیسازی
محدود به ایران داده میشود اما برنامه هستهای آن به مدت 6ماه فریز می
شود. قدم اول توافق شامل توقف غنیسازی 20 درصد و اکسید کردن ذخایر
اورانیوم 20 درصد، کاهش تعداد سانتریفیوژهای فعال در غنیسازی 5/3 درصد،
عدم بهرهبرداری از رآکتور آب سنگین اراک در 6 ماهه مورد بحث و عدم استفاده
از سانتریفیوژهای پیشرفته آیآر2 است و در مقابل آمریکا برخی از
سرمایههای بلوکه شده ایران را آزاد میکند.» همین مضمون را خبرگزاری
فرانسه نیز منتشر کرده است.
از دیگر سو خبرگزاری رویتر- و ایسنا-
اظهارات یک مقام بلندپایه آمریکایی در جمع رسانههای این کشور را منتشر
کردهاند که تاکید میکند «ما در گام اول به هیچ وجه درباره تحریمهای اصلی
صحبت نمیکنیم... ما از تحریمها که نقش مهمی در آوردن ایران پای میز
مذاکره داشتهاند حمایت میکنیم و به دنبال ایجاد تغییر در استراتژي دولت
ایران هستیم... ما به یک توافق اولیه که تحریمهای موردی، محدود و موقتی را
لغو کند، دست مییابیم... ما به کنگره گفتیم اجازه دهند یک توقف کوتاه به
وجود بیاید. ما همه طرفدار تحریم هستیم که نقش مهمی داشته است...
ایرانیها در حال حاضر برنامه غنیسازی دارند بدون اینکه چنین حقی را داشته
باشند. ما در گام اول دنبال آن هستیم که سطح و ذخایر و تواناییهای
غنیسازی پیشرفت نکند... ما معتقدیم ایران و هیچ کشوری حق غنیسازی ندارد»!
در
این سناریو، رژیم صهیونیستی هر چند مخالفخوانی و تظاهر به مخالفت میکند-
که در اظهارات نتانیاهو پس از ملاقات با کری ظاهر بود- اما در واقع با
مقامات آمریکایی هماهنگ است. این حقیقت را روزنامه هاآرتص روز چهارشنبه
گذشته اذعان کرد آنجا که نوشت «شرمن در مصاحبه با شبکه 10 اسرائيل با بیان
اینکه آمریکا بر توقف برنامه هستهای ایران در طول مذاکرات تاکید خواهد
کرد، به برخی تقاضاهای اسرائيل پاسخ گفت. مقامات اسرائیل میگویند اگر
مصالحه آمریکا با ایران شامل تغییر اساسی و چشمگیر تحریمها نشود و تعلیق
برنامه هستهای ایران را تضمین کند، تل آویو این مصالحه را به طور تلویحی
میپذیرد. یک مقام ارشد اسرائیل در طول مذاکرات اخیر با مقامات آمریکا گفت
آمریکاییها به جای کنار گذاشتن تحریمها، آزاد کردن حدود 3 میلیارد دلار
از داراییهای مسدود شده ایران در بانکهای غربی را مورد توجه قرار
دادهاند. و اسرائیل هیچ مخالفتی با این امر ندارد... اسرائيل از توافقات
با آمریکاییها در هفتههای اخیر خرسند است.
یک مقام ارشد تلآویو
میگوید ما مذاکراتی را که در آن صحبت از کاهش تحریمهای موجود بود به
ممانعت از اعمال تحریمهای جدید تغییر دادیم.»قضاوت دقیق درباره مذاکرات
ژنو منوط به انتشار جزئیات قطعی است. اما در جبهه ایران درباره بدگمانی و
بیاعتمادی به رویکرد اخیر مقامات آمریکایی تقریبا هیچ تردیدی وجود ندارد.
یک سند درباره این مدعا مقاله روز چهارشنبه حسین موسویان عضو و سخنگوی اسبق
هیئت مذاکرهکننده ایرانی (از معتمدان دکتر روحانی) است که با اشاره به
همین موضعگیریهای رسمی و رسانهای در آمریکا (آزادسازی برخی اموال مسدود
شده ایران به جای کاهش یا حذف تحریمها در ازای دریافت برخی امتیازات) نوشت
«رئیسجمهور سابق ایران از پیشنهاد گام به گام لغو تحریمها و شناسایی حق
ایران در مقابل اقدامات اعتمادساز ایران استقبال کرد اما طرف آمریکایی این
مذاکرات را به شکست کشاند... تندروهای اسرائیلی و آمریکایی در دور جدید
مذاکرات هستهای، آزادسازی بخشی از اموال بلوکه شده بدون لغو تحریمها را
مطرح میکنند و این را به اعطای امتیاز ربط میدهند. پذیرش این شرایط توسط
ایران، به ساختار رژیم تحریمهای یکجانبه و چندجانبه لطمه نمیزند.
در
همین حال موافقت نکردن ایران، به بلوکه کردن پولهایش در خارج و قرار
گرفتن تحت تحریمی مجازی منجر میشود. بنابراین پیشنهاد مورد نظر چیزی جز یک
اسب تروا نیست. این سیاست نه تنها میتواند مانع تحقق توافق شود بلکه معما
را پیچیدهتر هم میکند... رسیدن به توافق پس از یک دهه، مشروط به آن است
که آمریکا در زمینه لغو تحریمها به اقدام واقعی بپردازد.»اکنون
خوشبینترین سیاستمداران و دیپلماتهای ایرانی، شیوه آمریکا را فریبکاری و
تعبیه اسب تروا در پوشش اعطای امتیاز به ایران تلقی میکنند که کاملا با
واقعیات هماهنگ است. بنابراین طبیعی است بازی رسانههای غرب و
تبلیغاتچیهای رسانهای آنها با کلماتی نظیر «توافق بزرگ» نمیتواند
واقعیتهای جاری در مذاکرات را کتمان کند. مذاکرات ژنو همچنان در آغاز یک
راه پرسنگلاخ است. ضمن حمایت همه جانبه از دیپلماتهای جمهوری اسلامی
ایران، باید از ایجاد انتظار و امید خلاف واقع پرهیز کرد. توهمپراکنی و
خیالپردازی به جای واقعیتها، شیوه مبنایی رسانههای غربی و دنباله
رسانهای آنها در داخل است. در حقیقت همین جریان رسانهای است که میکوشد
اسب تروا را امتیاز آمریکا جا بزند و روند پرهزینه 10 سال پیش را بازسازی
کند. آن هنگام، همچنان که اصل تعلیقها خسارت بزرگی بود، شکستن همان
تعلیقها نیز هزینه بزرگی را تحمیل کرد.
آيت ا... العظمي صافي گلپايگاني در یادداشتی تخصصی برای روزنامه ی خراسان مطلبی را با عنوان«خردمندان، مبهوت درس هاي کربلا»در قسمت یادداشت روز این روزنامه به چاپ رساندند:
در
توصيف قيام مقدس حضرت سيدالشهدا عليه السلام و شرح نهضت جاودان و پايدار
حسيني، زبان و بيان و الفاظ و کلمات ما در هر درجه از فصاحت و بلاغت باشد
عاجز و ناتوان است و بدون شک، قيام امام يکي از حوادث بينظيري است که هنوز
پس از سيزده قرن و اندي اسرار و عظمت و اهميت آن کاملاً آشکار نشده و فروغ
تجلّي آن خاموش نشده است و انوارش همواره در تابش و لمعان و راهنماي بشريت
به سوي آزادي و عزت نفس و فداکاري و جهاد در راه مبدأ و عقيده و پايداري و
مقاومت در برابر باطل و شرک و بشرپرستي بوده و خواهد بود.
مفاهيم
عاليهاي که براي پيشبرد مقاصد بلند و هدفهاي عالي انساني و ساختن اجتماع
مترقي از آن استنباط ميشود از هيچ نهضت و انقلاب ديگري درک نميشود.خلاصه
اين قيام اين است: وقتي که اسلام در چنگال عفريت کفر و شرک و استبداد
بنياميه دست و پا ميزد و قيافه کثيف و وحشتناک ارتجاع در همه جا مسلمانان
را نگران و ناراحت ميکرد و احکام خدا، مسخره و سنن دين پايمال مي شد و
کاريترين ضربت بر قلب اسلام و نظام اسلام به نام حکومت يزيد وارد شده بود،
بزرگ ترين رهبر و استاد الهي و معلم ربوبي با هفتاد نفر از اهل بيت و خواص
و شاگردان ممتاز و فارغ التحصيل و تربيت ديده دانشگاه خود - که گوش و چشم
جهان مانند آنان نديده و نشنيده - قيام کرد؛ جان و مال و فرزندان خود را در
طبق اخلاص گذاشتند و به ياري دين خدا شتافتند و در جلوي مقاصد تخريبي
بنياميه سدّي استوارتر از آهن و پولاد ساختند و درسهايي که به انسانهاي
خداپرست و آزادي خواه دادند، خردمندان را مات و مبهوت و ارباب بينش و بصيرت
را واله و حيران کرد؛ درس هايي که فقط يک مشت الفاظ، عبارات، سخنراني،
فرياد و ادعا نبود.
درسهاي آنها، فداکاريهاي قهرمانانه و از
خودگذشتگيهاي خالصانه و تصميم محکم و عزم راسخ بود. مانند شعلههاي آتش
بلکه اشعه نور در عمق درياهاي ژرف و بيکران مصايب جانکاه و امواج خروشان
آزمايش و بلا مردانه فرو ميرفتند و بر آفاق ابديت، پستي اين زندگي دنيا و
لذايذ جسماني را با قلمهاي نوري و زرين ثبت ميکردند و نشان دادند که جهاد
و جانبازي در راه مبدأ و حفظ شرف و کرامت عقيده عزيزتر و گراميتر از
زندگي مادي است و بشر، والاتر و برتر از آن است که اسير و بنده لذتهاي
فانيه باشد.
اين جهان و آنچه در آن بود از نعمتها، کامرانيها و زر
و زيوري که بيشتر خود را به آن ميفروشند و براي آن دين و ايمان و شرف را
از دست ميدهند، علاوه بر عزت، کرامت و شرافت خانوادگي و حسب و نسب و سوابق
درخشان بي مانند و اموال و فرزندان کوچک و بزرگ و بانوان و دختران و
برادران و خواهران و آنچه بشر به آن دلبستگي پيدا ميکند و متاع حيات دنيا
است، همه در اختيار حسين، عليه السلام، بود و بدون هيچ گونه چون و چرا احدي
با حسين عليه السلام هم وزن و هم تراز نبود و در جهان پهناور کسي مفاخر او
را نداشت. هر چه در اختيار آن حضرت بود، براي بقاي دين فدا کرد و با خود
به قربانگاه کربلا برد و در راه مبدأ و مقصد مقدس خود از همه چشم پوشيد.
اين
قيام و فداکاري از هر ناحيهاي براي بشر متضمن عبرتها و درس هايي است که
به فرموده علامه کبير شيخ محمد حسين کاشف الغطاء خردمندان در برابر آن خاضع
و در محراب عظمت آن، عقول پيشاني خضوع بر زمين ادب گذاردهاند.
کَالبَدرِ مِنْ حَيْثُ التَفَت وَجَدْتَهُ /يَهدِي اِلي عَيْنَيکَ نُوراً ثاقِباً
کَالْشَمْسِ فِي کَبَدِ السَماءِ و َنُورُها/ يَغشَي البِلادَ مَشارِقاً وَ مَغارِباً
کَالبَحرِ يَمنَحْ لِلقَريبِ جَواهِراً/ غُرَراً وَ يَبْعَثُ لِلبَعيدِ سَحائِباً( 1)
توفيق
ابوعلم نويسنده فاضل مصري پس از آن که اباء نفس و عظمت روح امام را
ميستايد و ميگويد جهان را از اينکه برايش همتا و شريکي بياورد عاجز کرد،
اقدام و قيام امام را به اين گونه توصيف ميکند:
اَقْدَمَ الامامُ
الْحُسَينُ عَلَي المَوتِ مُقْدِمَاً لِنَفْسِه وَ اَولادِه، وَ
اَطْفالِهِ، وَ اَهْلِ بَيْتِه لِلقَتْلِ قُرْباناً وَ وَفاءً لِدِينَ
جَدّهِ صَلَّي اللهِ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم بِکُلِّ سَخاء وَ طِيْبَةِ
نَفْس، وَ عَدَمِ تَرَدُد وَ تَوَقَفُ قائِلا بِلِسانِ حالِهِ.
اِنْ کانَ دِينُ مُحَمّد لَمْ يَستَقِم / اِلاّ بِنَفْسِي ياسُيُوفُ خُذِينِي(۲)
و پس از آن که در وصف شجاعت آن حضرت شرحي سخن رانده ميگويد:
«وَ
هُوَ الَذِي صَبَرَ عَلي طَعْنِ الْرّماحِ، وَ ضَرْبِ السُّيُوفِ، وَ
رَمْي السُّهامِ حتّي صارَتِ السّهامُ فِي دِرْعِه کَالشّوَکِ فِي جِلْدِ
القُنْفُذِ، وَ حتّي وُجِدَ فِي ثِيابِهِ مِأةُ وَ عِشرُونَ رَمْيَةً
بِسَهْم، وَ فِي جَسَدِهِ ثَلاثُ وَ ثَلثُونَ طَعْنَةً بِرُمْح، وَ اَربَعُ
وَ ثَلاثُونَ ضَرْبَةً بِسَيْف»
اين يک منظر مختصر و کوتاهي است از
قيام امام و اهل بيت و اصحاب آن حضرت و از مفهوم عالي و با ارزش آن از نظر
يک نفر استاد و دانشمند معاصر از اهل سنت(۳) و اما مناظري که نويسندگان
بزرگ و ادبا و شعرا و خطبا از اين قيام مقدس در قالب اشعار و نثر و نظم
ساخته و پرداختهاند بيش از اين است که در اين مقال بگنجد.
روزنامه رسالت در مطلبی از محمد کاظم انبار لویی با عنوان«نقدي بر اظهارات وزير اقتصاد»ضمن اشاره به قانون هدف مندی یارانه ها و اظهاارات وزیر اقتصاد به موارد دیگری نیز اشاره کرده است که در زیر میخوانید:
وزير
محترم اقتصاد و دارايي اخيرا در باب دريافتها و پرداختهاي مربوط به
قانون هدفمندي يارانهها گفته است: "در سال جاري بايد 42 هزار ميليارد
تومان يارانه پرداخت شود اما در آمد حاصل از افزايش حاملهاي انرژي در سال
جاري حداكثر 28 هزار ميليارد تومان برآورد ميشود. دولت مجاز است حداكثر 50
درصد از درآمد هدفمندي را به خانوارها اختصاص دهد يعني از اين رقم 14 هزار
ميليارد توماني ميتواند يارانه پرداخت نمايد. فاصله بين 14 تا 42 هزار
ميليارد تومان بايد خارج از قانون هدفمندي يارانهها تامين شود." (مشرق
دوشنبه 6 آبان)
قانون هدفمندي يارانهها چيست؟ منابع اين قانون از
كجا تامين و اين منبع چگونه برآورد ميشود؟ قانون هدفمندي يارانهها فروش
نفت خام در داخل را كه تا پيش از اين قانون در داخل در بودجه سنواتي صفر
بوده جزء منابع حاصل از هدفمندي يارانهها محسوب ميكند!قانون هدفمندي
يارانهها علاوه بر آن، منابع حاصل از فروش ميعانات گازي و فروش گاز طبيعي
را جزء منابع اين قانون ميشناسد.مطابق قانون هدفمندي يارانهها قيمت فروش
نفت خام و ميعانات گازي 95 درصد فوب خليج فارس تعيين شده است و قيمت فروش
گاز طبيعي در داخل 75 درصد متوسط قيمت گاز طبيعي صادراتي پس از كسر
هزينههاي انتقال، ماليات و عوارض تعيين شده است.علاوه بر نفت و گاز سخن از
افزايش قيمت آب و برق و... در اين قانون آمده كه بدون شك ميتواند جزء
منابع حاصل از قانون هدفمندي يارانهها باشد. شركت ملي نفت روزانه بيش از
5/1 ميليون بشكه نفت خام به شركت پخش و پالايش ميفروشد.
قبل از
قانون هدفمندي يارانهها قيمت فروش براي عوام مجهول و براي خواص مجهولتر
بود لذا در بودجه سنواتي اصلا به آن اشاره نميشد و برخلاف تبصره 38 قانون
بودجه سال 58 منابع حاصل از آن جزء درآمدهاي شركت ملي نفت محسوب ميشد و
نهادهاي نظارتي نيز چشم و گوش خود را بر اين تخلف بسته بودند.شركت پخش و
پالايش از 5/1 ميليون بشكه نفت خام تحويل گرفته روزانه خود بيش از 17
فرآورده نفتي توليد ميكرد و علاوه بر برطرف كردن نيازهاي داخل به
فرآوردههاي نفتي، ميلياردها دلار از اين فرآوردهها را نيز به خارج صادر
ميكرد. اينكه شركت ملي نفت ياشركت ملي پخش و پالايش طرف حساب دولت در
تامين منابع هدفمندي يارانههاست يا نه، بنده اطلاعي ندارم.اگر شركت ملي
نفت باشد بايد منابع حاصل از فروش نفت خام در داخل را وفق تبصره ماده يك
قانون هدفمندي يارانهها در اختيار دولت براي تامين منابع قانون هدفمندي
يارانهها قرار دهد. اگر پخش و پالايش است بايد وجوه ناشي از افزايش قيمت
حاملهاي انرژي را در اختيار دولت قرار دهد تا وفق قانون هدفمندي يارانهها
به پرداختهاي مورد نظر در اين قانون عمل شود.
نگاهي به صورتهاي
مالي شركت ملي نفت ايران در سال 91 نشان ميدهد در اين سال شركت ملي نفت،
بيش از 817 هزار ميليارد ريال نفت خام به شركت پالايش و پخش فروخته است.
اين مبلغ از مبلغ فروش نفت خام صادراتي هم بيشتر است كه در آمد حاصل، از
خردهفروشي آن در داخل كشور محقق شده است.فروش نفت در داخل همه ساله با
توجه به بازار روز افزون مصرف آن در داخل متغير و رو به رشد است. بهترين
دليل اين ادعا آنكه همين 817 هزار ميليارد ريال در سال 91 در سال 90 به
مبلغ 724 هزار ميليارد ريال بود. صد البته در سال 92 از رقم 817 ميليارد
ريال فراتر خواهد رفت. البته ممكن است با راهاندازي برخي پالايشگاهها
ميزان فروش نفت در داخل از 5/1 ميليون بشكه در روز هم فراتر رود. همچنين بر
اساس صورتهاي مالي شركت ملي نفت ايران در سال 91 فروش ميعانات و مايعات
گازي رقم نجومي پيش از 24 هزار ميليارد تومان ميباشد.
آقاي طيبنيا
ميگويد منابع حاصل از قانون هدفمندي يارانهها در سال جاري 28 هزار
ميليارد تومان است. ايشان اين رقم را مستند به آمار كدام نهاد رسمي
ميگويد؟مستند بنده يادداشتهاي توضيحي صورتهاي مالي در سال مالي منتهي به
30 اسفند 91 شركت ملي نفت است كه به امضاي اعضاي هيئت مديره از جمله وزير
نفت رسيده است كه سازمان حسابرسي هم قاعدتا طبق معمول بر آن مهر تاييد
خواهد زد. مستند جناب آقاي طيبنيا چيست؟ مستند عدد و رقم بنده شفاف است.
مستند آقاي مصباحي مقدم كه ميگويد بودجه يارانهها 12 هزار ميليارد تومان
كسري دارد چيست؟ (6 آبان 96 تسنيم)
حال اگر منابع حاصل از فروش گاز
طبيعي در داخل به مبلغ 9957 ميليارد ريال و فروش گاز صادراتي به خارج به
مبلغ 87 هزار ميليارد ريال را به همين مبلغ بيفزاييم تكليف اظهارات وزير
محترم اقتصاد و دارايي چه ميشود؟ همچنين اظهارات بيحساب و كتاب برخي
نمايندگان محترم مجلس در باب منابع حاصل از هدفمندي يارانهها در جريان
بررسي لوايح و طرحها در اين باب چه ميشود؟ طبق قانون مسئوليت وصول و
ايصال منابع درآمدي دولت به عهده عاليترين مقام مسئول در
وزارتخانههاست.سئوال اين است كه چرا وزير نفت براي تامين منابع هدفمندي
يارانهها اين مبالغ نجومي را به وزارت امور اقتصادي و دارايي نميدهد؟ از
سوي ديگر وزير اقتصاد و دارايي كه دادش از كمبود منابع قانون هدفمندي
يارانه و كسري فاحش آن به آسمان بلند است چرا در انتقال سهم هدفمندي
يارانهها از اين مبلغ عظيم از طريق برداشت از حسابهاي تمركز وجوه نفت
(حسابهاي شركت ملي نفت مفتوحه نزد خزانه به حسابهاي تمركز وجوه در آمد
عمومي نزد خزانه) تعلل ميورزد؟
بيحساب و كتاب حرف زدن در مورد
مسائل مالي و محاسباتي، ما را به اين وادي ميكشاند كه رئيس جمهور مملكت
بگويد خزانه خالي است. در حالي كه خزانه سرشار از منابع مالي است اما وجوهش
در حسابهاي موجود در خزانه متفرق است و طبق اصل 53 قانون اساسي "متمركز"
نيست!جناب آقاي وزير اقتصاد و دارايي! همين سه عدد و رقم كليدي را كنار هم
بگذاريد، خواهيد ديد در سال 92 بيش از 30 هزار ميليارد تومان مازاد درآمد
حاصل از منابع قانون هدفمندي يارانهها خواهيد داشت. متاسفانه خزانهدار كل
كشور نميداند با اين مازاد چه كند يا ممكن است مجاز به هزينه كردن اين
منابع مازاد نباشد؟!
در طرح اين مطلب به ساير منابع مالي قانون
هدفمندي يارانهها مثل آب و برق و نان و هزينههاي پستي اصلا اشاره نشده
بلكه فقط به سه قلم انفالي آن اشاره رفته است. برخي نهادهايي كه مسئول
تامين منابع هدفمندي يارانهها به وظيفه خود عمل نميكنند و منابع درآمدي
دولت را در بنگاههاي خود بلوكه ميكنند.شركت ملي نفت با قانوني كردن سهمي
از نصاب درصد ارزش فروش نفت خام به خود در بودجه سنواتي و ندادن سود شركت و
ماليات حقه، به درآمد عمومي خزانه در صف اول اين بيانضباطي مالي قرار
گرفته است. اگر ديگر بنگاههاي اقتصادي دولت هم با تاسي به بزرگترين بنگاه
اقتصادي دولت همين مسير را بروند نتيجهاش آن اين ميشود كه هر سال با
كسري بودجه بيشتري مواجه شويم.
حسین قدیانی ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به نوشته ای با عنوان«آمریکا تنهاتر از همیشه»اختصاص داد:
غلط
نکرده باشم جمعه حدود 2ماه پیش بود که اوباما میخواست به اسد حمله کند؛
چی شد پس؟! اتفاقا دیروز هم جمعه بود. همان جمعهای که حدودا 50 روز پیش به
عنوان روز دقیق حمله آمریکا به سوریه معین شد. حتی ساعت حمله هم توسط بعضی
رسانههای غربی فاش شد. تقریبا همه مطمئن بودند که حمله آمریکا به سوریه
قطعی است و تحقیقا کاخ سفید برای حمله به خط مقدم مقاومت، فقط و فقط فشار
دکمه جنگ را کم داشت. آن جمعه تاریخی، دست یانکیها روی ماشه بود، چشم
همگان به آغاز یک جنگ دیگر و نگاه قلمها به گلولهها. خبرنگاران حوزه جنگ،
با پوشش جلیقههای ضدگلوله، مهیای اعزام به شام بودند. اخبار، رنگ خون
گرفته بود و همه چیز برای حمله مساعد. اما جمعه شد شنبه، شنبه شد یکشنبه،
یکشنبه شد دوشنبه و... زنگ جنگ نواخته نشد! کار به جایی رسید که همه متحدان
کاخ سفید پا پس کشیدند؛ ما برای همراهی واشنگتن در حمله به سوریه دلیل
کافی نداریم، برای این لشکرکشی اوضاع مناسبی نداریم، حال یک درد سر جدید
نداریم، خودمان هم کمک کنیم افکار عمومیمان همراهی نمیکنند! اصلا به ما
چه؟ آمریکا میخواهد به هر کجا حمله کند هری! حتی انگلیسیها هم دبه خودشان
را درآوردند؛ «حالا ببینیم مجلسمان در این باره چه میگوید و کی
میگوید!» این آخری دبه دیوید کامرون بود برای باراک اوباما! و کاخ سفید
همین را کم داشت که انگلیس هم برایش ناز و ادا درآورد! «آمریکا تنهاتر از
همیشه» بیهیچ یار و یاوری، بهتر آن دید که دستش را از روی ماشه جنگ بردارد
و سر تعظیم فرود آورد مقابل آن دست مقدسی که نمیتواند ببرد!
اما
چه شد که «دست مقاومت» بالای دست آمریکا نشست؟! شیپور جنگ علیه سوریه آماده
نواختن بود که رهبر انقلاب در یک جمله کوتاه اما فوق دیپلماتیک که برای
کاخ سفید پر از معنی و مفهوم و تفسیر بود، به سران آمریکا هشدار دادند:
«جنگ علیه سوریه انتهای نامعلومی دارد». هراس از این «انتهای نامعلوم»، نقش
ویژه روسیه و صد البته « نه» گفتن همه جهانیان بویژه مردم خود آمریکا به
نقشه کاخ سفید، اوباما را مجبور کرد حتی ادای بوش کوچک را هم درنیاورد! و
این برای رئیسجمهور شیطان بزرگ، از همه چیز بدتر بود! مثلثی با اضلاع
کاملا آشکار، موجبات این عقبنشینی بزرگ را فراهم کرد؛ «جمهوری اسلامی،
روسیه و افکار عمومی دنیا». اما خب! آمریکا آمریکاست و اخلاقا درست نبود که
کدخدای جهان(!) بازی آغاز جنگ را 6 بر صفر به سوریه ببازد. متاثر از
همین فهم، از دل دیدار وزرای خارجه روسیه و آمریکا، توافق «خلع سلاح سوریه
از تجهیزات شیمیایی» حاصل شد تا محض رضای دل شیطان بزرگ، یکی، دو گل از
گلهای خورده آمریکا آفساید اعلام شود! ما بخیل نبودیم؛ چه عیبی داشت شیطان
بزرگ زخم خورده و بیآبرو که در رجز حمله نظامی به سوریه، مثل خر در گل
مانده بود، بخش کوچکی از خاک روی پالانش پاک شود!
دست آخر، نتیجه
کاخ سفید از ادعای حمله نظامی به سوریه، خلاصه در این شد که جهانیان،
بینیاز به هیچ تفسیر و توضیحی بفهمند و با چشم خود ببینند که «آمریکا
تنهاتر از همیشه» است. در این نتیجهگیری، از 2 مقاومت نمیتوان صرف نظر
کرد؛ نخست مقاومت ملت و دولت سوریه، آنهم به عنوان خط مقدم مقاومت، و دیگری
مقاومت مثلث فوقالذکر علیه کاخ سفید. موتلفین آمریکا در جنگ علیه سوریه
فیالواقع «نامعلوم» شدند اما ائتلاف میان «ایران و روسیه و مردم دنیا +
مقاومت خط مقدم مقاومت» حکم یک «ائتلاف معلوم» را داشت که به خوبی توانست
نقش خود را بر نقشه کاخ سفید برتری دهد. دیگر همه فهمیده بودند و
فهمیدهاند که آنچه مانع اجرای نقشههای شیطانی آمریکا میشود، مقاومت است و
لا غیر. اگر آمریکا در مواجهه با سازش و به شهادت تاریخ، همواره سیلی زده و
گامی به جلو برداشته، در مصاف با مقاومت، علیالدوام تودهنی خورده است.
«انتهای
نامعلوم» در کنار «ائتلاف معلوم» نه فقط مانع نقشه کاخ سفید شد، بلکه
بزرگترین و مهمترین سیلی این چند سال اخیر مقاومت بود بر گوش کاخ سفید.
لطفا دقت شود! جمعه 2 ماه پیش، یانکیها اساسا از مذاکره و صلح و دیپلماسی
عبور کرده بودند و دستشان واقعا روی ماشه جنگ بود. مذاکره و صلح و
دیپلماسی اگر قدرتی داشت، اصولا باید مانع اعلام روز آغاز جنگ میشد. شیپور
جنگی که آن جمعه به یادماندنی دست اوباما بود، هم مچ مذاکره را خوابانده
بود، هم مچ صلح را و هم مچ دیپلماسی را. اگر جز این بود، شیپور در یک دست
اوباما و اسلحه در دست دیگرش چه کار میکرد؟!
آنچه این بزدل کوچکتر
از بوش کوچک را سر جای خود نشاند، پیوند جمله «انتهای نامعلوم» بود و جمعه
«ائتلاف معلوم». در یک کلام، آنچه جور قصور مذاکره، سستی صلح و عجز
دیپلماسی، در راه امتناع از آغاز جنگ را کشید، «دست برتر مقاومت» بود. آن
جمعه تاریخی، به پشتوانه آن جمله فوق دیپلماتیک کلاس درس مبارزه بود برای
مذاکره و مشق مقاومت بود برای دیپلماسی؛ «جلوی وقوع جنگ را اینگونه
میگیرند، حتی اگر دست ابلیس بر ماشه باشد و ساعت آغاز جنگ! آنگونه که تو
داشتی میرفتی، آمریکا حمل بر این کرده بود که اجازه دارد برای شروع جنگ!»
با وجود صحنه به این واضحی، طرفه حکایت اینجاست؛ بعضیها در داخل و بر خلاف
افکار عمومی دنیا، آنجا که میخواهند سخن از مثلث مانع جنگ آمریکا علیه
سوریه برانند، از خود آمریکا هم نام میبرند!
این کاتولیکتر از
پاپها، ملل آزاده دنیا، منجمله مردم خود آمریکا را کنار میگذارند و به
جای مثلث «ایران، روسیه و جهانیان» مثلث «آمریکا، روسیه و ایران» را مانع
جنگ میخوانند! و به کاخ سفید روحیه میدهند! و مینویسند: «اوباما با
زیرکی و در آخرین لحظه ممکن، جلوی جنگ را گرفت تا جلوتر از تهران و مسکو،
واشنگتن را تبدیل به ضلع اصلی مثلث مانع جنگ علیه سوریه کند»! به « ما 3
نفر» چگونه آمریکای دست بر ماشه را هم اضافه کردهاند، خدا عالم است؟! در
صحنهای که آمریکا اراده بر آغاز جنگ داشت و حتی روز جنگ را اعلام کرده
بود، در صحنهای که آمریکا طرف متهم بلکه مجرم ماجراست، در صحنهای که
ادعای «آمریکا تنهاتر از همیشه» نزد افکار عمومی دنیا به خوبی ثابت شده و
در صحنهای که آمریکا، نه از دیپلماسی و صلح و مذاکره، که از مقاومت سیلی
خورده و متنبه شده و سر جایش نشسته، چه مضحک است دستبرد زدن به اضلاع
«ائتلاف معلوم» و فروختن ضلع ملل آزاده دنیا به ضلع آمریکای جنایتکار.
اوباما جنگ میخواست؛ عدم تحقق جنگ، یعنی زیرکی مقاومت.
البته از
جماعتی که به «شیردالیسم» دچارند و متوجه 2000 سال قبل یا همین حدود سال
بعد از میلاد مسیح نیستند، خیلی نمیتوان توقع تحلیل وقایع، غیر از «زاویه
شیردالیسم» داشت اما به راستی، کدام ائتلاف مانع جنگ اوباما علیه اسد شد؟!
خوب است بعضیها به جای تحلیل سیاسی، مراقب باشند «مجسمه مال 2000 سال بعد
از میلاد آن پیامبر اولوالعزم» که با همه شیردال بودن، عمرش از13-14 سال
تجاوز نمیکند، در پاچه میراثشان فرو نرود! ائتلافی که آمریکا در آن بود،
از هم پاشید... و ائتلافی که آمریکا در آن بود، اگر چه از هم پاشید اما
«آمریکا تنهاتر از همیشه» خود آهنگ جنگ داشت. آمریکا در «ائتلاف مانع جنگ»
نبود، بلکه متاثر از ائتلاف مانع جنگ، مجبور شد فتیله ننگ و نیرنگ و جنگ را
بزدلانه پایین بکشد. از دیگر سو، مذاکره نیز برای متقاعد کردن آمریکا به
عدم استفاده از گزینه نظامی علیه سوریه، توان لازم را نداشت، چرا که اگر
مذاکره مثمر ثمر بود، پس چرا حتی روز آغاز جنگ هم اعلام رسمی شد؟! مگر
مذاکره نشد که به این روز نرسند؟! به دیپلماتهای هیچ کجای عالم برنخورد
اما آن مقامی در جمهوری اسلامی که تفنگ را از دست اوباما گرفت، سردار مقام
عظمای ولایت در سپاه قدس و مامور مستقیم پروژه عملیاتی «انتهای نامعلوم»،
«حاج قاسم سلیمانی» بود.
هراس از «انتهای نامعلوم جنگ آمریکا با خط
مقدم مقاومت»، کاخ سفید را از غلطی که میخواست بکند، پشیمان کرد.
آمریکاییها از مذاکره حساب نمیبرند، بلکه مذاکره را میخواهند تا از طرف
حسابشان، حساب بکشند! آمریکاییها از مبارزه و مقاومت حساب میبرند، حتی
آن دم که دستشان روی ماشه باشد! من خیلی عذر میخواهم اما اگر با
دیپلماتها بود، الان 50 روز از حمله آمریکا به سوریه گذشته بود، چرا که
روز جمعه، دست اوباما روی ماشه بود! هر چقدر برای آمریکاییها، انتهای
دیپلماسی، قابل محاسبه و معلوم است، انتهای مقاومت، نامعلوم و دهشتزاست!
دیپلماتها همین که فریب لبخند دشمن را نخورند، برای ما علیالظاهر اکتفا
میکند، گرفتن اسلحه از دست اوباما پیشکش! ما صد البته دیپلماتهایمان را
سازشکار نمیدانیم، ولو آنکه نقدهای جدی به ایشان داشته باشیم و نقدهای
جدیمان را باز هم بگوییم. خط قرمز ما سازشکارانی هستند که به بهانه
دیپلماسی میخواهند نسخه ذلت پیچیده شود. نه آمریکا در ائتلاف مانع جنگ
است، نه سازشکاران داخلی.
کمک به تحریم، جنگ، سازش، ذلت و... اصولا
و اساسا پروژه جماعت روشنفکر است. ستون پنجم دشمن و آنکه جدول دشمن را پر
میکند، بخواهد هم نمیتواند به جنگ و تحریم «نه» بگوید. از شیردالیستهای
وطنی، کدام عالیجناب شرمنده از انقلاب بود که در یکی از شهرهای شمالی، به
اوباما گرای جنگ علیه اسد را داد؟! حالا شدیم حکایت «حاجی انا شریک؟!» حالا
شدیم حکایت «ما 3 نفر را کجا میبرند؟!» نخیر عالیجنابان! شما انشاءالله
در ائتلاف با تحریم و تهدید و جنگطلبی شیطان بزرگ نباشید، که مثلث مانع
جنگ، ضلع پشیمان از «مرگ بر آمریکا» ندارد! همچنان نام رئیسجمهور سوریه
«بشار اسد» است. این خود به تنهایی یعنی شکست آمریکا و شکست سازشکاران. تو
بگذار نوبل را به سازمان منع سلاحهای شیمیایی بدهند! شأن بشار بالاتر از
«خرمهره»ای است که پرز و اوباما هم گرفتهاند!
اینکه ما بحق
میگوییم «بیداری اسلامی»، ناظر بر پشیمانی کاخ سفید از حمله نظامی به
سوریه است، آنهم در روز آغاز جنگ... جنگی که نشد! و الا اینکه در مصر،
فلانی رئیسجمهور باشد یا بهمانی در زندان، شاید به حاشیه بیداری اسلامی
ربط داشته باشد اما به متن بیداری اسلامی یعنی متن مقاومت علیه آمریکا و
اسرائیل خیلی ربط ندارد. باور مسلم ما این است که اگر بیداری اسلامی تا این
حد و اندازه، زمان بوش کوچک هم بود، حمله به عراق و افغانستان با
بهانههای واهی رخ نمیداد. محمد مرسی این روزها دارد چوب تلقی غلط خودش از
بیداری اسلامی را میخورد. او نفهمید که در منظومه بیداری اسلامی، دل اگر
به جای مقاومت به آمریکا و این و آن ببندد، میرسد روزی که مبارک آزاد باشد
و خودش دربند! با این همه، بیداری اسلامی دربند رئیسجمهور دربند نیست؛
دربند مقاومت است و کار خودش را میکند.
***
اینک اما محرم
است... موسم ائتلاف با حسین(ع)... بیداری اسلامی مثل انقلاب اسلامی ریشه
در خون امام عاشورا دارد... از کوچه صدای سنج میآید... سررسید به بهترین
صفحاتش رسیده... من امشب باز هم برای قاسم بنالحسن(ع) کف مرتب خواهم زد...
و در مسجد ارک، بردن دسته گل را فراموش نمیکنم... باید هم فریب داد دشمن
را... خوب دارد ورق میخورد تاریخ... بهبه از این روضههای تکراری... ما
راضی هستیم... اصلا این محرم اول ماست... و زبان ما تازه به حسین(ع) باز
شده... بگویی نو، میگویم نو... بگویی قدیمی، میگویم قدیمی... بگویی عشق،
میگویم اشک... ما هنوز کار داریم با چشمهایمان... و با علم علمدار...
عشق است «انتهای نامعلوم» خون حسین(ع) برای یزیدیان... حق با خانم زینب(س)
است؛ جز زیبایی هیچ چیز دیده نمیشود... خيمه ما خون حسین(ع) است... و مجمع
جهانی حضرت علی اصغر، دیروز جمعه بود... و یکی از کشورهای این مجمع،
آمریکا... شهادت در دستان سیدالشهدا کار خودش را کرده... عجب سعادتی داشتی
علیاصغرم... خون تو نوزاد، از تیر 3 شعبه کاریتر است... و هرگز به زمین
بازنمیگردد... در آغوش حسین(ع) عجب محشری به پا کردهای... ما باور چنین
حماسههایی را نداشتیم... کجای این گیتی است که کتیبه محتشم نداشته باشد؟!
آری! مقاومت همیشه و در همه جای عالم جواب میدهد؛ در آغوش سیدالشهدا
بیشتر... صدای سنج میآید... گهواره هم هست... دیروز جمعه سراسر جهان،
گهواره علی اصغر بود... و امروز هم... در اسم «رباب»، «آب» با دل مادر بازی
میکند؛ «گمانم تشنه آبی، چرا مادر نمیخوابی؟!» تازه این سمفونی نوزاد 6
ماهه سیدالشهداست... هنوز علیاکبر(ع) به میدان نیامده... باش تا حسین(ع)
با علمدار بیاید... با عباس... باش تا منتقم خون حسین(ع) بیاید... صدای
سنج میآید... ما در عزای محرم و «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
موتلف امام زمان(عج)ایم... شبپرستان جایی در «ائتلاف روشنایی»
ندارند... در کنار خورشید و ماه، حق سینه زدن برای ستارهها محفوظ است...
صحنههای نابی هست که خدا فقط برای ما کنار گذاشته... خدای خون حسین(ع)...
خدای اشکهای ما... خدای دستههای دوران کودکی... خدای «ای اهل حرم...»،
خدای شانههای لرزان... خدا عاشقان اباعبدالله را دوست دارد... صدای سنج
میآید... «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک...» دیگر پیمانه انتظار لبریز
شده... خداوند باید سهم ما را از «ظهور» بدهد... میدهد... انشاءالله
میدهد... ما چشم به راه سپیدهایم... و اعتراف میکنیم که برای «مرگ بر
آمریکا» یک جنگ بزرگ به شیطان بزرگ بدهکاریم... آن «انتهایی...» که «آقا»
گفت... برای ما «معلوم» است! صدای سنج میآید... .
محمود اسلامیان عضو هیئت رییسه اتاق ایران در ستون سرمقاله روزنامه ی دنیای اقتصاد مطلبی را با عنوان«تاملی بر معضل بیکاری»به چاپ رسانده است که در زیر مطالعه میکنید:
مرکز
آمار ایران گزارشهای نگرانکنندهای از بیکاری در کشور ارائه داده است.
با رفع محدوديتها از حوزه اطلاعات و آمار کشور، باید امیدوار بود با ارائه
گزارشهای دقیق، حداقل بدانیم درکجا قرار گرفتهایم. این مساله برای تحلیل
شرایط و درک مسائل، یک اولویت مهم است. نرخ بیکاری 12 درصد برای جامعه و
26 درصد برای جوانان میتواند هشداری برای کشور باشد. در کنار ارقام مذکور،
تورم 40 درصد و رشد اقتصادی 4/5- درصد نیز باید مورد توجه قرار گیرد.این
در شرایطی است که طی هشت سال گذشته، بالاترین درآمدهای نفتی عاید کشور شده
است؛ بنابراین ولو با فرض حل مساله تحریم، به این نکته استراتژیک باید توجه
کنیم که بدون تجزیه و تحلیل درست مسائل و مشکلات و صرفا به دنبال منابع
گشتن چارهساز نیست، زیرا اگر درآمدهای نفتی میتوانست راهگشا باشد، پس از
هشت سال باید در شرایط دیگری ميبوديم. از سالهای اخیر اگر تنها یک درس
گرفته باشیم، کافی است و آن این است که ما در حوزه اقتصاد و اداره کشور
نیاز به یک تغییر نگرش و تحول جدی داریم.
1- دولت توسعهگرا
دولت
باید با همه وجود و تلاش به دنبال توسعه کشور باشد و در این مسیر باید
نظام شایستهسالاری حاکم شود. در این حوزه باید قوانین و مقررات متناسب با
شرایط روز اصلاح شود. تفکر توسعه در میان مقامات و استانداران به عنوان یک
اصل باید پذیرفته و الزامات آن طراحی شود. رتبه کشور در فضای کسبوکار
بسیار پایین است. همت دولت و اجزای آن در جهت بهبود فضای کسبوکار بهکار
گرفته شود. مقرراتزدایی در همه حوزهها یک نیاز الزامی است.
2- اقتصاد دولتی
باید
بپذیریم برای دستیابی به توسعه، چارهای جز عبور از اقتصاد دولتی نداریم.
کشور ما تحتتاثیر عقاید چپگرا در گذشته به این سو کشیده شده است. نگاهی به
بنگاههای بزرگ دولتی و شبهدولتی و بهرهوری موجود در آنها و تضییقاتی که
برای مردم ایجاد میشود، نشان میدهد ادامه این مسیر جز اتلاف منابع،
حاصلی به همراه نخواهد داشت. تغييرات مكرر مديران، تصميمات غيراقتصادي و
سوءمديريت، بنگاهها را در مسيري منفي قرار ميدهد. تجربه جهاني نشان داده
است مراكز مالي ميتوانند در حوزه سهام فعاليت كنند و بلوكهاي مديريتي به
مردم واگذار شود. متاسفانه اصل 44 قانون اساسي وارونه عمل شده است. قانون
نياز به اصلاح فوري دارد، در صورتيكه واگذاريها با بررسي اهليت متقاضيان و
شكل درستي انجام شود، ميتوان اميدوار بود بدون نياز به سرمايهگذاري با
جهش در بهرهوري، شاهد دستيابي به رشد اقتصادي باشيم. اين روند نياز به يك
اجماع ملي، اراده و شجاعت هوشمندانه تغيير دارد.
3- امنيت سرمايهگذاري
يكي
از ويژگيهاي كشور ما سرمايهپذير بودن آن است. كشورهاي توسعهيافته به
دليل اشباع سرمايهگذاري در زيرساختها و صنايع، قابليت كمي در
سرمايهپذيري دارند. يكي از علل ركود اقتصادي در غرب نيز به همين دليل است.
منابع بزرگ خدادادي، اقليم متفاوت و موقعيت جغرافيايي و جمعيت، امكاناتي
است كه سرمايهپذير بودن كشور را توجيه ميكند. سرمايه از جنس ترس است و
صرفا در سرزميني امن فرود ميآيد. كشور ما از جهات مختلف يكي از امنترين
نقاط در منطقه است ليكن برخوردهاي سليقهاي و رانتهاي موجود و سامان
نداشتن كارآفرينان، از دلايلي است كه باعث ناامني اقتصادي ميشود. در
برخورد با تخلفات اقتصادي نياز به بگير و ببند نيست، زيرا تخلفات از طرق
مختلف قابل احصا است. بايد اصل را به حفظ بنگاه و اشتغال داد و بررسي مفاسد
اقتصادي با رعايت اصول مذكور باشد.آمارها و ارقام نشان ميدهد كه كشور
نيازمند يك تحول جدي اقتصادي است. جهت تحول مذكور، نياز به يك اجماع ملي بر
درك شرايط راهحلها داريم. كشور بهرغم همه مشكلات پتانسيل بالقوه جهت
عبور از مشكلات را دارد.
در ادامه به مطلبی در ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز میپردازیم که با عنوان«فصل نو هسته اي»و به قلم حشمت الله فلاحت پیشه به چاپ رسیده است:
مذاکرات
روز گذشته ژنو درکل در یک فضای خوب و مطلوب پیش رفت چرا كه از يك طرف
ايران بسته پيشنهادي واقع گرايانهاي را كه قابليت اجرايي دارد، ارائه داد و
از طرف ديگر هم گروه مذاكره كننده غربي كه تا به حال موارد مطرح شده توسط
گروه ایرانی را به عنوان پیش شرط قلمداد میکرد این بار حاضر شد به این
موارد در جایگاه نتیجه نهایی مذاکرات نگاه کند. مواردی که بر اساس آن
فنآوری هستهای ایران و تولید سوخت هستهای به رسمیت شناخته شود و همچنین
گامهای ملموسی براي حذف تحريمها برداشته شود. بر اساس آنچه رسانهها
منتشر کردند، کلیات این موارد مورد توافق قرار گرفت، تا جایی که زمینه برای
طرح یک دستور کار مشترک فراهم شد.آنچه در جریان مذاکرات روزگذشته باید
بدان توجه داشت و به آن اهمیت داد این است که حق ایران در رسیدن به فنآوری
کامل هستهای به رسمیت شناخته شد و در واقع ادامه مذاکرات بر سر کمیت و
کیفیت دستیابی به فنآوری هستهای خواهد بود.
نکته دیگری که در این
زمینه باید بدان توجه داشت سفر وزرای خارجه آمریکا، فرانسه، آلمان و
انگلستان به ژنو بود که این موضوع براساس توافقات قبلی بود که براساس آن
قرار شد هر زمان معاونان زمینه لازم برای رسیدن به توافق را فراهم
کنند،وزرا برای امضای سند نهایی در ژنو حضور پیدا کنند که معمولا در چنین
شرایطی وزرا وقت خود را خالی نگه میدارند. باید توجه داشته باشیم که آنچه
هیات ایرانی در جریان مذاکرات روز گذشته بر سر آن توافق کردند حتما در
راستای رسیدن به توافقی برای کاهش تحریمها و شناسایی حق هستهای ایران
بوده است و جز این موارد عملا اجازه هیچ گونه توافقی را نداشته اند.
بنابراین نباید به حاشیه سازیهایی که در این باره صورت میگیرد توجه داشته
باشیم بخصوص که تندروها که پیش از این هم تلاش میکردند روند مذاکرات را
آشفته کنند، اکنون نیز تلاش میکنند با پررنگ کردن برخی موارد اینگونه
وانمود کنند که هیات ایرانی در ژنو از اصول و خطوط قرمز خود پا را فراتر
گذاشته است.
در حالی که توجه به واکنشهای تل آویو و شخص بنیامین
نتانیاهو نیز نشان میدهد ایران در این دور از مذاکرات به توافقات خوبی دست
یافته است.اینکه چرا تا به حال چنین مواردی حاصل نشده بود را باید به
موارد زیادی از جمله فضای مذاکرات که تا به حال ایجاد شده و همچنین آنچه در
ریز مذاکرات بین طرفین رخ داده است،ربط داد چراکه برخلاف دورههای گذشته
طرفین دوران جلوگیری از تصاعد بحران را پشت سر گذاشته اند و در حال سپری
کردن سه مرحله ویژه هستند که براساس آن در مرحله اول مانع از افزایش بحران
شدند.روز گذشته همچنين پس از رسیدن به یک توافق، میتوانیم بگوییم مرحله
تنش زدایی از روابط سپری شد.اکنون دو طرف مذاکره کننده باید در فرصت شش
ماههای که مشخص شده است برای رسیدن به آنچه عادی شدن روابط خوانده میشود،
گام بردارند.شش ماه فرصت مناسبی برای ارزیابی میزان دستیابی به مطالبات
است. اما موضوع دیگری که باید در نظر گرفت امضای بیانیه مشترک یا هر طرح
مشترکی است که برسرآن توافق میشود، به نظر میرسد با توجه به اینکه طرح
پیشنهادی ایران مورد بررسی گروه 5+1قرار گرفت، اگر در این زمینه بیانیهای
هم حاصل شود در قالب طرح ایران شکل خواهد گرفت.به نظر میرسد این بیانیه
هدف محور باشد که در آن به عنصر زمان بندی توجه ویژهای خواهد شد.
محمد علی وکیلی در مقاله ای با عنوان«سياست خارجي جاي حيدري، نعمتي نيست»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار این چنین نوشت:
در
اصطلاح، جنگهاي حيدري – نعمتي به در گيريهاي اطلاق ميشود که منشاء
منطقي درست و مشخصي ندارند و منشعب از تعصبات عوام و نوعي آشفتگي عمومي
است. دير زماني است که فضاي سياسي، اجتماعي ايران به اين نوع دعواها عادت
دارد و دودش هم به چشم توده مردم است. از زمان صفويه تا انقلاب اسلامي اين
دعواها در بستر اجتماعي، مذهبي رخ مينمود. گروههاي اجتماعي با توسل به زور
بازو و تير و طايفه در مقابل گروه مقابل به زور آزمايي و نمايش قدرت
ميپرداختند. ولي پس از انقلاب اين دعواها رنگ سياسي گرفت و در بستر سياسي
سامان و بازيابي شد. اين شکل دعوا با طعم چپ و راست، اصلاح طلب و اصولگرا
ادامه پيدا کرد. در پاره اي از زمان دعواي حيدري، نعمتي در درون جناح حاکم
رواج مييافت و بخصوص حوزه اقتصاد را متأثر ميساخت. دولتمردان که بحکم
جايگاه بايد صداي واحد داشته باشند و تابع سياست واحد، هر کدام با نوايي،
آهنگ مخالف مينواختند. اين يکي، ديگري را مقصر وضع و ديگري بر عکس آن
اظهار ميکرد.
روزي دعواي مظاهري - نمازي، روز ديگر دعواي مظاهري –
نوربخش، ستاري فر – مظاهري، شيباني – داوودي، دانش جعفري – داوودي، شمس
الدين حسيني – بهمني و.... بر وضعيت اقتصادي سايه ميانداخت و آخرش هم
معلوم نميشد که مسئله چيست، علت کجاست و مقصر واقعي چه کسي خواهد بود. با
همين روش چنان فضا گرد و غبار ميگرفت که موضوع گم ميشد و مرور زمان هم
باعث فراموشي ميگشت. سالهاست با دعواي حيدري و نعمتي جناح پيروز که بر خر
مراد سوار ميشود رفتاري متفاوت با دوران عزلتش پيش ميگيرد و گروه پياده
مصمم ميشود که سر راه سواره نشين سنگ اندازي کند. يکي خود را پشت ارزشها و
بنام ارزشها، ديگري را رجم ميکند آن ديگري هم فرياد « نميگذارند» سر
ميدهد. اکنون هم دعواي حيدري، نعمتي دامن سياست خارجه کشور را گرفته است.
اين در حالي است که سياست خارجه جاي ريسک و بازي جناحهاي سياسي نيست گروه
سرود سياست خارجه ميبايست تحت فرمان واحد و با هارموني يکسان نقش آفرين
باشند.
چرا که سياست خارجه انعکاس سياست داخلي است و سياست داخلي
هر کشور تابع سياست خارجي آن ميباشد بر اين اساس بايد ابتدا سياست داخلي
از دعواهاي حيدري، نعمتي پاک شود و آنگاه سياست خارجي مصونيت يابد. اين
روزها فضا به گونه اي است که گويا عده اي خائن، وطن فروش تصميم گرفته اند
منافع ملت و حقوق ايراني را يکجا تسليم غربيها نمايند و عده اي ديگر سينه
سپر کرده و رگ گردن فشرده و مشتها را بطرف خائنين فرضي نشانه رفته اند. در
حالي که اهداف تيم مذاکره کننده کنوني همان اهداف تيم مذاکره کننده قبلي
است. به عبارتي از نظر اهداف هيچ تفاوتي بين آنچه که سعيد جليلي ظرف هشت
سال گذشته دنبال ميکرد با آنچه اين روزها محمد جواد ظريف تعقيب ميکند
وجود ندارد. هر دو به دنبال تأمين منافع و حقوق ملت بوده و هستند. تفاوت در
روشها جزو ذات ديپلماسي است. تجربه نشان داد که روش تيم قبلي تأمين کننده
اهداف گفته شده نبود و در مواردي به نفع دشمن تمام شد. حال هم بايد اجازه
داد که تيم کنوني با روشهاي خود پيش روند تا معلوم شود که کدام روش به
اهداف مشترک نزديکتر خواهد بود.
هيات مذاکره کننده ي ايراني که هم
اکنون در ژنو مشغول چانه زني است قدمهاي خوب و اميدوار کننده اي براي به
سامان رساندن پرونده ي هسته اي برداشته اند. بي شک هر توافقي حاصل آيدبه
خواست مقامات عاليه نظام بوده است. با اين اوصاف ماهيت دعواي کنوني در
ارتباط با مذاکرات هسته اي نه گفتماني و نه ارزشي، که محصول جناح بنديهاي
سياسي و براي سنگ اندازي بر رقيب ميباشد. اين نوع دعوا نشان ميدهد که
دعوا از پشتوانه ارزش و حقوق ملت خارج است. اصل دعوا بر آمده از حسادت و
معطوف به قدرت طلبي است. نتيجه: در شرايطي که فشارها امان از مردم بريده و
عرصه هر روز بر مردم تنگ تر ميشود اينطور وانمود کردن و سقف دعواها را تا
سقف اعتقادات و باورهاي مردم بالا بردن، خود مصداق تدليس، تزوير و ظلم به
مردم خواهد بود.
و اما روزنامه ی حمایت مطلبی را در رابطه با تحقق یافتن کربلا و عاشورا با عنوان«سبک زندگی عاشورایی نقشه راه عزت و رستگاری»و نوشته شده توسط سید محمد مهدی موسوی در ستون یادداشت خود به چاپ رساند که در زیر میخوانید:
اگر
در چرایی تحقق کربلا و عاشورا نیک بنگریم و تعمقی ژرف داشته باشیم، به این
حقیقت تلخ میرسیم که روز واقعه زمانی رخ داد که سبک زندگی اسلامی رو به
فراموشی بود و سنتهای اسلام ناب محمدی (ص) عملا در حال تعطیلی؛ این گونه
بود که اباعبدالله الحسین (ع) دیگر نتوانست سکوت کند و این گونه قیام خونین
اما همیشه جاودانه خود را در اوج مظلومیت برپا کرد. در واقع وقتی سبک
زندگی مردمان صدر اسلام در پی حاکمیت سران اموی و بویژه در دوران یزید بن
معاویه چرخشی صد و هشتاد درجهای یافت و از رنگ و بوی معنوی و ایمانی مطابق
آنچه رسول خدا (ص) و امیرالمومنین علی (ع) میفرمود به سمت و سوی سبک
زندگی حیوانی و شهوانی سوق پیدا کرد و در این میان دستگاه حاکمیت نیز خود
عملا مروج فساد و ظلم و بیداد شد و تفسیر شیطانی خود از دین را ارایه
میکرد، امام حسین (ع) علم اصلاحگری برافراشت و با سلاح امر به معروف و
نهی از منکر به مقابله با دین فروشان اموی پرداخت و هدف از قیام خود را
اصلاح امت جدش و احیای دین و مکتب عنوان کرد.
از این منظر چنانچه
نهضت عاشورا را صرف یک رخداد نپنداشته و به آن به صورت یک فرهنگ متعالی
نگاه کنیم، از عمق وجود این فرهنگ میتوانیم به «سبک زندگی عاشورایی»
برسیم؛ سبکی که در آن شاخصههایی چون شناخت حق از باطل، ارجحیت مرگ با عزت
بر زندگی با ذلت، زیر بار حرف ناحق نرفتن، ایثار، بصیرت، حجاب و عفاف،
ولایتمداری و تسلیم بودن در برابر خواست خدا، جوانمردی و اخلاص، تبلور و
درخشش خاصی دارند. با توجه به اینکه یکی از مسایل مهم امروز، وجود سبکهای
مختلف زندگی است که جامعه را دچار مشکل کرده، بنابراین ضرورت ایجاد و معرفی
یک سبک زندگی مناسب به جامعه و همه جوامع انسانی کلید سعادت و کامیابی
است. در این میان، رجوع به زندگی و سیره امام حسین (ع) بیانگر این موضوع
است که همه موارد برای ارایه گونه ای از سبک زندگی برای انسانها وجود دارد
که بتواند در همه زمانها و مکانها عملیاتی باشد و همواره به عنوان
الگویی مناسب مطرح شود. «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» نیز اشاره به همین
حقیقت است که سبک زندگی حسینی و عاشورایی، یگانه راه رستگاری است و این
نقشه راه در همه دوران و سرزمینها، فرا روی حق طلبان و آزادی خواهان و ظلم
ستیزان عالم قرار دارد.
در آخر مروری داریم بر مطلبی از میرزا بابا مطهری نژاد با عنوان«نمود قدرت، نماد مديريت»که در ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری به چاپ رسید:
مذاکرات
هستهاي دولت يازدهم و تفاوتهايي که با اين نوع مذاکرات در دولتهاي نهم و
دهم ايجاد شده است، کم کم دارد به عنوان يک هويت براي دولت يازدهم خود
نمايي ميکند. تفاوتها به حدي است که طرفداران مذاکرات گذشته را نگران
کرده است، چرا؟ چون اگر اين مذاکرات با حفظ اصول و منافع ملي به
موفقيتهايي برسد و راههايي براي برون رفت از مشکلات ناشي از اين موضوع
فرا روي کشور قرار دهد، خود ميزاني ميشود براي ارزيابي عيني از گذشته.
دولت يازدهم با بهرهمندي از شم فرصت يابي براي موفقيت در مذاکرات، تلاش
اميد بخشي را آغاز کرده است. اين تلاش ممکن نيست مگر اين که مذاکره کنندگان
و سياستگذاران مذاکره توانايي تشخيص مشکلات و شکافهاي موجود را داشته
باشند. با يافتن فرصتهاي مناسب و ارائه راه حل در خور قابليت خود را به
ظهور برسانند.
رقباي سياسي و طرفداران دولتهاي نهم و دهم از موفقيت
دولت يازدهم به علل مختلف از جمله به اين علت که اين موفقيت يک ميزان براي
توانايي و واقع گرايي اين دولت و ناتواني و ذهنگرايي دولت قبل خواهد
شد،نگرانند ! به همين جهت با تمام ظرفيت اجتماعي و سياسي خود به دنبال نفي
اين تلاشها و ايجاد موانع جدي بر سر راه آن هستند. بزرگنمايي در پنهان
نگهداشتن طرح ارائه شده توسط دولت به 1+5 و متهم کردن دولت به سازشکاري و
القاي مخالفت رهبري با اين طرح در رسانهها و فعال شدن توپخانه مداحان
معروف از نشانههاي اين نگراني است.
محيط اجتماعي، سياسي کشور به
طور پيوسته دستخوش تغيير است وخود اين تغييرات، نوعي فرصت آفريني جديد براي
دولت در تقابل با مخالفان و تعامل با همراهان و موافقان بوجود ميآورد که
بايد نهايت بهرهبرداري از آن صورت گيرد. از جمله سخنان بسيار مهم رهبري در
ديدار دانش آموزان و دانشجويان با معظم له،که در بخشي از آن حمايت خود را
از تلاشهاي دولت در اين راستا ابراز فرمودند و به صراحت سازشکار خواندن
دولت را منع کردند.در ادامه اين نوشته، به اختصار و به اشاره،به دو محور که
به بهانه 13 آبان، مخالفين تلاشهاي دولت در مذاکرات هستهاي را مستمسک
قرار دادند ميپردازم:
1- پنهان ماندن طرح پيشنهادي دولت يازدهم
براي مذاکرات هستهاي قوت است، يا ضعف؟ قدرت يک مدير به روشها و رويههايي
است که براي رسيدن به هدف با حفظ اصول و منافع سازمان (و در اينجا منافع
ملي و منافع مردم ) خلق ميکند. اگر مدير نتواند در روشها و رويهها اعمال
نظر کند،که ديگر مدير نيست ! خود طرح و پنهان نگهداشتن آن به هر علت، يک
روش است براي اداره و مديريت و در دست داشتن کنترل مذاکره. به نظر من اين
امر نماد قدرت تيم مذاکره کننده دولت و نمود مديريت مذاکره است. بديهي است
دولت بنا به وظيفه اي که دارد و بنا به سوگندي که ياد کرده است حافظ اصول و
منافع ملي است. قصاص قبل از جنايت و پيش داوري و قضاوت زود هنگام شايسته
نيست و عاملين آن در پيشگاه ملت پاسخي نخواهند داشت.به قول زنده ياد سهراب
سپهري:
يادمان باشد: امروز حتماً ناز گل را بکشيم، حق به شب بو بدهيم، و نخنديم به ترکهاي دل هر گلدان.
2-
مداح و مداحي و آيينهاي سنتي مذهبي، سابقه اي طولاني در کشور دارند. بار
عظيم انتقال فرهنگ مذهبي و ديني توسط مداحان،و آئينهاي سنتي مثل تعزيه و
مجالس و محافل و مساجد، منتقل شده است، هيچ فرد و گروهي، نبايد از اين
ميراث گرانبها و از اين بستر قدرتمند فرهنگ آفرين، استفاده ناصحيح داشته
باشد. اگر افرادي قصد دارند در معادلات قدرت و جابجايي آن فعال شوند، بايد
بدانند بستر اين فعاليتها احزاب و گروههاي سياسي است، بروند تشکيل حزب
بدهند. حق هر فرد ايراني است که در معادلات سياسي کشور و در مبادلات قدرت
از طريقي که قانون تعيين کرده است، دخالت نمايد. هيچ کس را نميتوان از آن
منع کرد، اما بايد در بستر مناسب از اين حق خود بهره گيرد. سوء استفاده از
موقعيت مداحي يا امام جماعتي و مشابه آن موجب فاصله گرفتن مردم از آئينهاي
مذهبي و مجالس و محافل، مساجد و جايگاههاي مرتبط با آن خواهد شد و اين
لطمه زدن به فرهنگي است که از اين طريق عميق شده است و نقش آفرين است.
يادمان
باشد، وقتي تعدادي از بزرگان و همراهان انقلاب از بستر مسئوليت و جايگاه
مديريت، به ايجاد حزب و توسعه حضور سياسي خود اهتمام کردند، امام راحل به
آنها نهيب زدند، که يا مسئوليت را رها کنيد و يا حزبي را که با استفاده از
بستر مسئوليت خود ساخته ايد. که البته آن بزرگان کار حزبي را رها کردند و
حزب را تعطيل اعلام نمودند.به عبارت سادهتر: اگر از بستر فعاليت قانوني
حزبي به کسب قدرت رسيديد، يا قدرت را جابجا کرديد، کاري است پسنديده و خوب.
اما اگر از بستر قدرت به تشکيل حزب پرداختيد، و در تعاملات قدرت دخالت
کرديد و با استفاده از اهرمهاي قدرت، رقبا را از صحنه به در کرديد، و
شرايطي متفاوت از ديگر گروهها بوجود آورديد و امکان رقابت را از سايرين
سلب کرديد، امري ناپسند و مذموم است.
مداحان بايد بدانند که چگونه
حضور در مجالس آئيني اجماعي و امکان در اختيار داشتن تريبونهاي ملي و
مردمي و رسانههاي عمومي را به دست آورده اند، نبايد از اين جايگاه آهنگ
جابجايي قدرت و يا دخالت در تعاملات قدرت را داشته باشند. رسانههاي عمومي
مثل صدا و سيما و روزنامههايي که از امکانات عمومي و ملي بهره ميگيرند و
مساجد و حسينيههايي که با امکانات عمومي و مشارکتهاي مردمي از هر قشر و
گروه و حزب ساخته شدهاند، موقوفاتي که واقف براي تقويت پايههاي اعتقادي
عمومي و تقويت اصل دين تعيين کرده است، نبايد در اختيار منافع و افکار يک
گروه و يک حزب قرار گيرد.
اين امکانات بايد نمود قدرت ملي و نماد تقويت اصول و پايههاي فکري و انديشههاي امام (ره) و رهبري باشند.
به قول زنده ياد قيصر امين پور:
نه از مهر و نه از کين مينويسم
نه از کفر و نه از دين مينويسم
دلم خون است،ميداني برادر
دلم خون است، از اين مينويسم.