روزنامه کیهان ستون یادداشت روز خود را به مطلبی با عنوان«دعای آهسته»نوشته شده توسط حسین شریعتمداری اختصاص داد:
1-
برخلاف آنچه این روزها، برخی از جریانات سیاسی به غلط تصور و یا به عمد
القاء میکنند، بیانات حکیمانه رهبر معظم انقلاب که در دیدار اخیر و پرشور
دانشآموزان و دانشجویان با ایشان ایراد شده بود، مجموعهای از چندجزء جدا
از هم و بیارتباط با یکدیگر نیست که کسانی بتوانند و یا در پی آن باشند،
بخشی از آن را به میل و دلخواه خود برجسته کرده و بخشهای دیگر را که
تفسیرکننده و توضیحدهنده بخش مورد نظر است، وانهاده و نادیده بگیرند.
بیانات اخیر حضرت آقا مانند سایر رهنمودهای ایشان، یک مجموعه هماهنگ است که
اجزاء آن با یکدیگر پیوندی ارگانیک دارند و هر جزء در کنار و در پیوست با
سایر اجزاء قابل تعریف است.
در مثل مناقشه نیست، از این روی
بهعنوان مثال- و فقط بهعنوان مثال- و برای تقریب ذهن میتوان به داستان
معروف آن ژولیده دورهگرد اشاره کرد که از او پرسیدند؛ چرا نماز نمیخوانی؟
پاسخ داد؛ در کلام خدا آمده است «لا تقربوا الصلوه... به نماز نزدیک
نشوید» گفتند اما، این آیه دنباله «و انتم سکاری... در حالی که مست هستید»
هم دارد، یعنی در حال مستی نماز نخوانید. مدعی گفت؛ مگر بخش اول، دستور خدا
نیست؟ چه گناهی دارم اگر به این دستور عمل کرده باشم؟! او را گفتند؛ این
بخش از بخش دوم جدا نیست و اگر چنان کنی، نه فقط بخشی از فرمان خدا را بجای
نیاوردهای، بلکه مصداق آنانی هستی که به بعضی از آیات ایمان آورده و به
برخی دیگر کفر میورزند- نومن ببعض و نکفر ببعض- و این، شیوه کافران و
منافقان است.
2- رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات آن روز- 12
آبان ماه- و به عنوان «یک تذکر مهم و لازم» فرمودند؛«هیچ کس نباید این
مجموعه مذاکرهکنندگان ما را با مجموعه شامل آمریکا- همان شش دولت، به
اصطلاح پنج بعلاوه یک- سازشکار بداند؛ این غلط است؛ اینها ماموران دولت
جمهوری اسلامی ایران هستند، اینها بچههای خودمان هستند، بچههای انقلابند،
یک ماموریتی را دارند انجام میدهند. کار سختی هم هست [که] بر عهده اینها
است؛ دارند با تلاش فراوان آن کاری را که بر عهده آنها است انجام میدهند.
بنابراین نباید ماموری را که مشغول یک کاری است و مسئول یک فرایندی است
مورد تضعیف یا توهین یا بعضی از تعبیراتی که گاهی شنیده میشود- که اینها
سازشکارند، و مانند اینها- قرار داد؛ نه، این حرفها نیست.»
این
تذکر «مهم» از آن روی «لازم» و ضروری بوده و هست که مجموعه مذاکرهکنندگان
کشورمان به گفته حضرت آقا که همه شواهد نیز گواه آن است؛ «ماموران دولت
جمهوری اسلامی ایران» و «بچههای انقلاب» هستند و ماموریت «سخت» و «مهمی»
را برعهده دارند و بدیهی است که اتهام «سازشکاری» به آنان، نه فقط «گناه» و
جرمی نابخشودنی است بلکه دستکم 3 پیامد خطرناک و پرآسیب نیز به دنبال
خواهد داشت. اول؛ دلسردی تیم مذاکرهکننده و پیدایش احتمالی این احساس در
آنها که کسانی در داخل کشور اصرار دارند، تلاش و زحمات آنان را نادیده
بگیرند و بدتر و خطرناکتر آن که مأموران اعزامی نظام به خطمقدم چالش با
دشمن را غیرقابل اعتماد معرفی کنند! و دوم؛ این که دشمنان بیرونی و حریف به
توهم «سازشکار»! بودن تیم مذاکرهکننده کشورمان! مذاکرات را جدی نگرفته و
به خیال موهوم خود، با وقتکشی در پی بهرهکشی باشد! و سوم؛ پیدایش این
توهم در حریف که مأموران اعزامی جمهوری اسلامی ایران، در چالش پیشروی،
نماینده تمامی مردم و جریانات سیاسی درون نظام نیستند! و پیامدهای ناگوار
دیگری که تلقی عدم انسجام داخلی، وجود حاکمیت دوگانه در کشور و ناهمراهی
ملت در حمایت از تیم مذاکرهکننده و... از جمله آنهاست که اشاره به آن از
محدوده این نوشته محدود بیرون است.
3- و اما، بیانات اخیر حضرت آقا
شامل بخشهای فراوان دیگری هم بود که به هشدار و برشمردن «باید»ها و
«نباید»ها در مذاکرات یاد شده با گروه کشورهای 1+5 اختصاص داشت و این
هشدارها به وضوح حکایت از آن دارند که نه فقط راه نقد منصفانه و دلسوزانه
در چرخه مذاکرات پیشروی بسته نیست، بلکه این نقدها اگر منصفانه و دلسوزانه
و بیرون از غرضورزیها و قبیلهگراییهای سیاسی باشد، میتواند تیم
مذاکرهکننده کشورمان را در مأموریتی که برعهده دارند، تقویت و پشتیبانی
کند. ایشان در بخشی از سخنان آن روز خود میفرمایند؛
«هر کاری که به
مصلحت کشور باشد و مسئولین کشور انجام بدهند، ما از آن کار حمایت میکنیم،
کمکشان میکنیم، دعایشان هم میکنیم، لکن توصیه هم میکنیم، هم به آحاد
مردم، هم بخصوص به شما جوانهای عزیز که چشم و گوشها را باز کنید. هر ملتی
با آگاهی، با هوشیاری، با بیدار ماندن و به خواب نرفتن میتواند به اهداف
والای خود دست پیدا کند.»
رهبر معظم انقلاب در این فراز از بیانات
مهم و سرنوشتساز خود تأکید میفرمایند «از هر کاری که به مصلحت کشور باشد و
مسئولین کشور انجام بدهند، حمایت میکنیم». و این به معنای آن است که
اولاً؛ علیرغم دلسوز و مورد اعتماد بودن مسئولان محترم، احتمال خطا در
اقدامات آنان وجود دارد. ثانیاً؛ این خطاهای احتمالی نمیتواند مورد تأیید
باشد و ثالثاً؛ از آحاد مردم میخواهند که با «چشم و گوش باز» و هوشیاری و
بیداری به صحنه بنگرند. بنابراین به آسانی و بدون کمترین ابهامی میتوان
نتیجه گرفت به همان اندازه که «تخریب» و اتهاماتی نظیر «سازشکاری» به تیم
مذاکره کننده کشورمان مذموم و ناپسند است، «هوشیاری و دقت» در این عرصه که
نقد منصفانه و دلسوزانه ترجمان دیگر آن است، ضروری و حیاتی خواهد بود.
4-
نکته درخور توجه این که نسبت «سازشکاری» به مسئولان دلسوز و فرزندان اسلام
و انقلاب، یک «اتهام» است و «مسئول سازشکار» قابل طرد است که باید از
مسئولیت کنارگذارده شود. اما، مسئول دلسوز و فداکار در صورت خطا، «قابل
نقد» است و این نقد اگر دلسوزانه و خیرخواهانه باشد، نقش تقویت کننده دارد و
نه تضعیف کننده. و این نکته در جایجای بیانات روز 12 آبان حضرت آقا به
وضوح قابل دیدن است.
5- رهبر معظم انقلاب در بیانات یاد شده، به چند
نمونه از توهمپراکنیهای دشمنان بیرونی و دامن زدن سادهلوحانه و یا
غرضورزانه همان توهمات از سوی برخی افراد و جریانات داخلی اشاره فرمودند.
از جمله آن که؛«یکی از ترفندها و خلافگوییها این است که این جور القا
کنند به افکارعمومی مردم که اگر ما در قضیه هستهای، تسلیم طرف مقابل شدیم،
همه مشکلات اقتصادی و معیشتی و غیره حل خواهد شد؛ این را دارند تبلیغ
میکنند. البته تبلیغاتچیهای خارجی با شیوههای کاملا ماهرانه تبلیغاتی خط
میدهند، در داخل هم بعضی از روی سادهلوحی و بدون اینکه نیت سوئی داشته
باشند، بعضی هم واقعا از روی غرض همین را دارند تبلیغ میکنند که اگر ما
در این قضیه کوتاه آمدیم و تسلیم شدیم در مقابل طرف مقابل، همه مشکلات
اقتصادی و مانند اینها حل خواهد شد؛ این خطا است.»
اکنون باید پرسید
که آیا «ترفند» مورد اشاره نباید نقد شود تا «سادهلوحان» به خود آیند و
آنان که به قول حضرت آقا «با غرضورزی» به این توهم دامن میزنند مورد
اعتراض قرار گیرند؟! در جریان سفر هیئت بلندپایه کشورمان به نیویورک، علاوه
بر رسانههای بیرونی، بسیاری از روزنامههای زنجیرهای و سایتهای وابسته
به اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی، «کلید حل مشکلات اقتصادی» را تسلیم در
برابر باجخواهیها و زورگوییهای حریف معرفی میکردند. آنها میدانستند که
هیئت مذاکرهکننده کشورمان تسلیم حریف نمیشود بنابراین نتیجه تبلیغات سوء
آنان فقط این خواهد بود که مسئولان اعزامی بعد از بازگشت در افکار عمومی
«ناتوان»! معرفی شوند. این عده همانهایی بوده و هستند که آشکارا در جلسات
پنهان خود از دولت آقای روحانی با عنوان یک «پُل» برای رسیدن به مقصود خویش
یاد میکنند. بدیهی است که روشنگری در این زمینه و هشدار به دولت محترم
درباره ترفند این جماعت، نه فقط تضعیف نیست که دلسوزی و حمایت نیز هست.
6-
بعد از بازگشت هیئت مذاکرهکننده کشورمان از سفر نیویورک، حضرتآقا ضمن
تقدیر از تحرک دیپلماتیک آنان و تلاش پیگیری که در روند مذاکرات
داشتهاند، برخی از اقدامات انجام گرفته را «بهجا» ندانستند.این هشدار
رهبر معظم انقلاب در حالی است که هم ایشان در بیانات اخیر خود، آنان را
فرزندان دلسوز انقلاب نامیدهاند.گفتنی است چند روز بعد از اظهارات حضرت
آقا، دکتر ظریف در نشست با اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس
شورای اسلامی، از مکالمه آقای دکتر روحانی با رئیس جمهور آمریکا و طولانی
شدن مذاکرات خود با «جان کری» به عنوان اقداماتی یاد کرد که «بهجا» نبوده
است و کیهان در تیتر اول خود، صداقت و شجاعت ایشان را ستودنی و درخور تقدیر
دانست. اگرچه برخی از مدعیان اصلاحات و اصحاب فتنه که به دروغ خود را مدعی
حمایت از دولت محترم میدانند، این تقدیر کیهان از صداقت آقای ظریف را
«دشمنی»! با ایشان و تیم مذاکرهکننده قلمداد کردند و فشار بر این مسئول
محترم تا آنجا بود که کار ایشان را به بیمارستان کشاندند!
7- و
بالاخره در این باره اگرچه گفتنیهای دیگری نظیر تاکید حضرت آقا بر غیرقابل
اعتماد بودن حریف، بهانه بودن برنامه هستهای ایران، هوشیاری نسبت به
لبخندهای فریبکارانه دشمن و... نیز هست ولی در خاتمه وجیزه پیش روی تنها به
این نکته- بخوانید نتیجه- بسنده میکنیم که بیانات رهبر معظمانقلاب -
همانگونه که اشاره شد- یک مجموعه بههم پیوسته و منظومهای است که اجزاء آن
از یکدیگر جداییپذیر نیستند و ضمن آن که هیچکس نباید خود را بیرون از
حلقه مخاطبان مجموعه یاد شده بداند، این ادعا که حضرت آقا راه نقد منصفانه و
دلسوزانه را سد فرمودهاند، برداشت غیرواقعی از بیانات ایشان است و نقد
اگر منصفانه و دلسوزانه باشد به قول خواجه شیراز جای دعا مینشیند؛
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد
روزنامه خراسان در مطلبی که با عنوان«چرا مذاکرات امروز سخت و پيچيده است؟»در ستون یادداشت روز،روزنامه خود از امیر حسین یزدان پناه به چاپ رساند اینگونه نوشت:
رويکرد
آمريکا در قبال ايران به خصوص در حوزه برنامه هسته اي و شبکه تحريم هايي
که عليه کشورمان وضع شده چه تغييري کرده است؟ آيا فضايي که هم رسانه هاي
داخلي و هم غربي پس از اولين دور مذاکرات تيم جديد هسته اي ايران با ۱+۵ از
آن به عنوان فضاي مثبت ياد مي کنند، توصيف کننده واقعي شرايط موجود است؟
يا زير پوست خبرها و تحليل هاي بزرگنمايي شده رسانه اي واقعيت هاي ديگري
وجود دارد که ديده نمي شود يا دقيق تر بگويم کمتر ديده مي شود؟
تامل
در اظهارات اخير «وندي شرمن» مسئول تيم آمريکايي در مذاکرات هسته اي ايران
و 1+5 که برخي به او «شاه کليد آمريکا» در مذاکرات لقب داده اند شايد پاسخ
را روشن کند: « پيشنهاد واشنگتن تخفيف «بسيار محدود»، «موقت» و «برگشت
پذير» در تحريم هاست. درحالي که شاکله اصلي تحريم ها که همان تحريم هاي
بانکي و نفتي هستند همچنان باقي مي مانند چرا که براي دستيابي به يک توافق
جامع به اين تحريم ها نياز است.» شرمن همان کسي است که طي 2 سال اخير به
نمايندگي از آمريکا در مذاکرات ايران و 1+5 حاضر مي شود تا لااقل در حوزه
شکلي، با وجود اين که ايران تغييراتي در اداره پرونده هسته اي خود داده است
و آن را به وزيرامورخارجه سپرده است، آمريکا کماکان بدون تغيير در مذاکره
کننده ارشد به مذاکرات بيايد.
اما گذشته از اين شباهت شکلي، آن چه
مي تواند ما را در رسيدن به پاسخ پرسش ابتدايي رهنمون شود، تاکيد آمريکا بر
ثابت بودن تحريم هاي نفتي و بانکي است. جايي که علاوه بر بحث به رسميت
شناخته شدن حق غني سازي ايران مهم ترين چالش ايران با 1+5 و به خصوص
آمريکاست. چرا که بسياري از اين تحريم ها به صورت يکجانبه و بدون مجوزهاي
شوراي امنيت و سازمان ملل و تنها با فشار آمريکا بر ايران اعمال شده است.
به بيان ديگر با وجود فضاي مثبتي که رسانه ها از مذاکرات ايران و 1+5 ترسيم
کردهاند و حتي خود مقامات آمريکايي هم از آن يادکرده و با اشاره به دور
اول مذاکرات ژنو گفته بودند که «تاکنون ايران تا اين حد صريح و جدي نبوده
است» اما بايد گفت در خوشبينانه ترين حالت ممکن، آمريکا هنوز حاضر نشده حتي
در مقام اظهارنظر به موضوع لغو تحريم هاي يکجانبه بانکي و نفتي ورود پيدا
کند.
در مقابل اما آن چه از سوي مقامات آمريکايي درباره اين دسته
از تحريم ها عنوان شده تنها يک نکته مهم و اساسي است و آن هم اين که «از
لغو تحريم هاي بانکي و نفتي خبري نيست.» جک لو وزير خزانه داري، چاک هيگل
وزير دفاع و وندي شرمن معاون وزيرخارجه و رئيس تيم مذاکراتي آمريکا تنها
تعدادي از مهم ترين مقامات اين کشور هستند که طي 3 هفته گذشته (پس از دور
اول مذاکرات در ژنو) تاکيد کرده اند که آمريکا برنامه اي براي لغو اين
تحريم ها ندارد. حدود يک ماه پيش نيز باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا به
نوعي ديگر همين اظهارات را گفته بود و تاکيد کرده بود که «اين تحريم ها
هستند که ايران را پاي ميز مذاکره نشانده است.» با وجود چنين اظهاراتي اين
پرسش به ذهن متبادر مي شود که «آيا لغو تحريم هاي بانکي و نفتي خط قرمز
آمريکاست؟»
پاسخ به اين پرسش مهم و راهگشا را شايد بايد در اين جمله
مارک دوبوويتز، سناتور آمريکايي پيدا کرد: «مهم ترين نگراني من اين است که
اگر آمريکا آجري را از شبکه تحريم هاي اعمال شده عليه ايران حذف کند ديگر
نمي توان آن را سرجايش نشاند.من پيشنهاد مي کنم بخشي از پول هاي ايران که
بلوکه شده است را براي کمک مالي به ايراني ها آزاد کنيم.» (نيويورک تايمز
17 اکتبر 2013)آمريکا چه بيم آن داشته باشد که لغو هرکدام از تحريم هاي
يکجانبه اعمال شده عليه ايران، به سست شدن شبکه تحريم ها بينجامد وچه اين
که لغو اين تحريم ها را خط قرمز خود بداند، نکته مهم اين جاست که دولت
اوباما باوجود همه شعارهاي زيبا و فضاسازي هاي رسانه اي که انجام داده است،
هنوز حتي لغو مهم ترين تحريم هاي اعمال شده عليه ايران را به زبان هم
نياورده است. اين در حالي است که سياهه خواسته هاي طرف مقابل به ويژه
آمريکا طي هفته هاي اخير از تعليق بخشي از فعاليت هاي غني سازي از سوي
ايران تا پذيرش پروتکل الحاقي و... را شامل شده است.
با اين حال
نکته نگران کننده ديگر در اين موضوع آن جاست که بلافاصله بعد از دور اول
مذاکرات ژنو، روزنامه نيويورک تايمز که نزديک به دولت اوباما محسوب مي شود،
در گزارشي که اظهارات مارک «دوبوويتز» بخشي از همان گزارش بود، مدعي شد که
دولت آمريکا در حال سبک و سنگين کردن طرحي است که با آزادسازي بخشي از پول
هاي بلوکه شده ايران در بانک هاي جهاني، «نيش» تحريمها را کم کند. آن چه
در اين گزارش کمتر مورد توجه قرار گرفت در حقيقت به کار بردن اين جمله توسط
نويسنده نيويورک تايمز بود که: «to ease the pain of sanctions on Tehran»
، يا به بيان دقيق تر به افکار عمومي راه يافت، "کاهش درد تحريمها" عليه
ايران بود و نه کاهش تحريم ها. آن چه در اين سناريو دنبال مي شد و مي شود،
نوعي تحريم در تحريم يا تحريم ثانويه است. به اين معنا که در قبال برآورده
شدن خواسته هاي هسته اي غرب در مذاکره با ايران، به جاي آن که تحريم هاي
شوراي امنيت و يکجانبه را لغو کند به شبکه تحريم هاي يکجانبه بانکي و نفتي
که به گفته «وندي شرمن» «شاکله اصلي تحريم ها عليه ايران» هستند دست نمي
زند و به جاي آن پولي که درقبال فروش نفت ايران دربانک هاي جهاني بلوکه شده
است را تحت شرايط خاصي به ايران پس مي دهد.
اين فضا که نوعي
انحراف در مذاکرات و گام هاي متقابل محسوب مي شود و به طور جدي تري ابتدا
از سوي محافل کارشناسي و رسانه اي و سپس مقام هاي سياسي مطرح شد و همچنين
خودداري مقامات اين کشور از اظهارنظر درباره لغو تحريم هاي اصلي، نشان
دهنده اين واقعيت است که زير پوست فضاهايي که در رسانه هاي غربي شاهد
هستيم، آمريکا کماکان، لااقل تاکنون، حاضر به تغيير رويکرد خود نشده است.
واقعيت اين است که نگاه آمريکا به تحريم هايي که عليه ايران اعمال شده نگاه
ساختاري و بنيادي است. اين شرايط باعث شده تا بتوانيم کمي واقعي تر به
مذاکرات امروز نگاه کنيم و همان طور که سخنگوي اشتون اعلام کرده منتظر
مذاکراتي «سخت» و «پيچيده» در ژنو باشيم. شايد به همين دليل باشد که وزير
امورخارجه کشورمان به فرانس 24 گفته « عدم توافق در ژنو به معناي «فاجعه»
نيست.» حق با ظريف است. مذاکرات هسته اي راه طولاني است که گردنه هاي سخت و
پيچ هاي تندي دارد و بايد پاي ميزمذاکره آن را طي کرد و البته نبايد
فراموش کرد که روز اول قرار نيست همه خواسته هاي ما را دو دستي به ما تقديم
کنند ما بايد از درون قوي باشيم تا «بچه هاي خودمان» بتوانند آن ها را
مجاب به رفتاري منطقي کنند پس بايد همچنان اميدوار بود.
محمد کاظم انبارلویی مطلبی را با عنوان«پيرمرد، چشم ما بود»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند که به شرح زیر است:
نيمه
دوم سال 57 بود كه رژيم شاه اكثر علما و مراجع را به شهرهاي دور افتاده
تبعيد كرده بود تا از تماس مردم با آنان براي گسترش نهضت امام (ره) جلوگيري
كند.اواخر پاييز سال 57 بود كه به همراه دو تن از دوستان به سردشت براي
زيارت آيتالله باريكبين كه در آنجا تبعيد بود رفتيم. در اين ديدار حضرت
ايشان فرمودند آيتالله رباني شيرازي هم در اين شهر تبعيد است، بهتر است با
او هم ديداري داشته باشيد.
وقتي به ديدار حضرت آيتالله رباني شيرازي
شرفياب شديم، از ايشان پرسيدم شمار زيادي از زندانيان سياسي بيرون
آمدهاند، ما جمعي هستيم كه اگر خدا بخواهد ميخواهيم براي نهضت امام خميني
(ره) كار كنيم. به نظر شما سالمترين جريان در ميان آنها كدام است تا با
آنها ارتباط بگيريم؟ ايشان فرمودند؛ مطمئنترين جريان همين"قتله منصور"
هستند، ارتباط خود را با اينها از دست ندهيد. گفتيم ما آنها را نميشناسيم و
نميدانيم چگونه با آنها ارتباط بگيريم. فرمودند: شما چطور مبارزي هستيد
كه آنها را نميشناسيد؟ بعد روي يك تكه كاغذ يك آدرس نوشتند و به ما دادند و
گفتند از اين طريق ارتباط بگيريد.
آدرس، تهران مغازه دوچرخهفروشي
يكي از اخوان اماني بود. از سردشت كه برگشتم رفتم سراغ آقاي اماني. وقتي
يادداشت و شرح ماجرا را دادم استقبال كرد و همان لحظه بنده را با يك همراه
فرستادند منزل آقاي حبيبالله عسكراولادي. ايشان در اين ديدار با روي خوش
بنده را پذيرفتند و فرمودند: "بزودي شاه سقوط ميكند، انقلاب پيروز ميشود،
ما بايد براي اداره كشور بويژه براي مسائل اقتصادي، برنامه داشته باشيم،
انقلابيون بايد متحد و يكپارچه باشند تا بتوانند بعد از پيروزي، انقلاب را
مديريت كند، ما جلساتي داريم حتما بايد در آن شركت كنيد تا اين ارتباطات
محفوظ بماند."
بنده به دليل اقامت در شهرستان و تحولات سريع و حوادث
پي در پي در انقلاب كه منجر به پيروزي نهضت در 22 بهمن 57 شد توفيق حضور
در آن جلسات را نيافتم. اما پس از پيروزي انقلاب با شكلگيري حزب جمهوري
اسلامي و پيوستن به آن به توصيه آيتالله رباني شيرازي در پيوستن به "قتله
منصور" عمل كردم. از آن زمان بيش از 30 سال است كه خوشه چين خرمن ادب، علم
و اخلاق و منش سياستورزي عسكراولادي هستم.نام عسكراولادي و به تعبير
مرحوم آيتالله رباني شيرازي "قتله منصور" با نام نهضت اسلامي عجين شده
است. او نمونه يك انقلابي در خط اصيل اسلام، فقاهت و مرجعيت بود. او
دلباخته امام و سياستمداري حكيم و بااخلاق بود و بيش از 14 بهار از بهترين
اوقات عمر خود را در زندانهاي رژيم شاه براي دفاع از شرف و عزت ملت ايران
گذراند.
او به همراه حاج مهدي عراقي از آغاز نهضت اسلامي امام خميني
(ره) در خدمت رهبري نظام قرار گرفت و به توصيه بنيانگذار جمهوري اسلامي
اين حضور به صورت متشكل به همراه شمار زيادي از علما و انقلابيون در دهه
40 و 50 بود كه بعدها نام هيئتهاي موتلفه اسلامي را به خود گرفت. همين
هيئتهاي مذهبي بودند كه در قيام خونين 15 خرداد 42 دفاع از نهضت اسلامي
امام خميني (ره) را كليد زدند. اين جماعت متشكل كه از همين مردم كوچه و
بازار بودند وقتي رهبري نهضت در 13 آبان 43 به تبعيد رفت با اعدام انقلابي
حسنعلي منصور اعلام كردند مقاومت ادامه دارد. از آن پس شماري از
بنيانگذاران به شهادت رسيدند. اما حبيبالله عسكراولادي و حاج مهدي عراقي
ماندند تا انقلاب و امام را ياري رسانند. در همان روزهاي نخستين دست تقدير
حاج مهدي عراقي را از انقلاب گرفت اما عسكراولادي ماند تا با همين تشكل
الهي به انقلاب خدمت كند.
عسكراولادي در تصفيه منافقين از انقلاب در
زندان و بيرون زندان نقش اول را داشت و يك بار هم هدف ترور قرار گرفت اما
خداوند خواست بماند و انقلاب از خدمات او محروم نشود.عسكراولادي در مقابله
با جريانهاي انحرافي بويژه فتنه سال 88 در صف اول نبرد نرم با دشمن بود و
در جمعآوري نيروهاي انقلاب در زير خيمه ولايت از آبرو و شرف خود هزينه
كرد.عسكراولادي در پايهگذاري گفتماني متفاوت در دهه اول انقلاب براي
جلوگيري از انحراف از خط اصيل امام و انقلاب در تاسيس روزنامه رسالت نقش
كليدي داشت. آن هنگام كه او مورد حمله برخي نامحرمان انقلاب قرار گرفت امام
(ره) از او تمام قد دفاع كرد و او را شخص "صالح"، "كارآمد"، "متدين" و
"فداكار" ناميد (صحيفه امام، 29 ارديبهشت 61)حضور مستمر مرحوم عسكراولادي
در هيئت امناي رسالت درخط دهي و تضمين حركت جريان "رسالت" در خط امام و
رهبري، جزء غنايم معنوي و الهي روزنامه رسالت است و تحريريه رسالت در
پاسداشت آن از هيچ كوششي دريغ نميكند و انشاءالله اين حركت كه او از آن
به عنوان "بيرق ولايت" نام ميبرد همچنان برافراشته خواهد ماند.
آنچه
كه عسكراولادي را در نگاهم عزيز ميدارد شجاعت انقلابي، سياستورزي
اخلاقي، دانش عميق مذهبي بويژه تسلط بر تفسير قرآن، ولايتپذيري، نجابت و
انصاف اوست. اما يك صفت او بيش از همه برايم عزيز و دوستداشتني است و آن
عشق به محرومان و مستضعفان است. او كار در كميته امداد را تا آخرين روزهاي
حيات خود عبادت ميدانست و اين باعث ميشد كه حتي جمعهها هم در دفتر كار
خود حاضر شود.يك بار اين اواخر عرض كردم حاجآقا جمعهها را استراحت كنيد،
شما اكنون در دهه 80 عمر خود هستيد. نياز به آرامش و استراحت داريد، ايشان
فرمودند؛ كار براي مردم بويژه محرومان جزء عمر آدم محسوب نميشود، من با
همينها زندهام. او جمعهها ساعتها براي گفتگو با محرومان وقت ميگذاشت و
از نزديك به درد دل آنها گوش ميداد و حاجات آنها را برطرف ميكرد.
عسكراولادي
الگوي يك انسان آزاده و پاكباز بود كه ابعاد فكري و روحي او را امام
خميني(ره)، بنيانگذار جمهوري اسلامي طي بيش از دو دهه شكل داده بود. او
چشم و گوش انقلابيون فداكار انقلاب بود. بسياري با چشم او ميديدند، با گوش
او ميشنيدند و او چشم ما بود.
رسانههاي كشور با هر گرايشي ديروز در
تكريم و تعظيم او سخن گفته و نيز صفحه اول خود را به او اختصاص دادند. او
عضو هيئت منصفه مطبوعات بود و همه او را به انصاف و عدالت ميشناختند.امروز
پيكر پاك و مطهر او بر دوش انقلابيون اوليه نهضت اسلامي، نسل دوم و سوم
انقلاب تشييع ميشود بيترديد زبان حال همه جريانها و سلايق سياسي و
اجتماعي كشور در بدرقه او به سراي ابدي اين خواهد بود:
اي جان واي دو ديده بينا، چگونهاي؟
وي رشك ماه و گنبد مينا، چگونهاي؟
اي ما و صد چو ما ز پي تو خراب و مست
ما بيتو خستهايم، تو بيما چگونهاي؟
اي كوه قافس صبر و سكينه، چه صابري؟
وي عزلت گرفته چو عنقا، چگونهاي؟
روزنامه وطن امروز در ستون یادداشت روز خود مطلبی را با عنوان«خزانه امنيت هم خالي است؟!»به قلم حسین قدیانی به چاپ رساند:
نه
به عنوان طعنه و نیش و کنایه، واقعا برایم سوال شده که چرا هر موقع
اصلاحطلبان در قدرتند یا نفوذ مضاعفی در سیاست دارند یا اگر هم در دولت
نیستند، حکایت سال 88 فتنهگری فزونتر دارند یا هر زمان روزنامههای
زنجیرهای بیشتری دارند یا برای عرضاندام گفتاری و البته مشوش، مجال جولان
بیشتری دارند یا مثل الان که با غفلت بعضیها، کلیددار مصادر مهمیاند،
ناگهان آمار ترور توسط تروریستهای حامی آمریکا در کشور، رشد چشمگیری پیدا
میکند؟! و چرا میان حضور مستقیم یا غیرمستقیم اصلاحطلبان در قدرت، با رشد
آمار ترور رابطه مستقیم وجود دارد؟! در آخرین نمونه از اقدامات ننگین
تروریستی، دیروز صبح دادستان زابل و راننده ايشان مورد هدف گلوله افراد
مسلح قرار گرفتند و به درجه رفیع شهادت رسیدند. در 10 روز اخیر برای
دومینبار است و در 100 روز اخیر برای چندمینبار که ملت ما، صبح را با این
قبیل پیامکهای تلخ آغاز میکند. این حق ملت سلحشور ما نیست.
واقعا
قول و قرار در ظرف مدت یکصد روز برای رشد چه بود؟! آیا وعده داده شد که
یکصد روزه اخبار ناامنی به گوش میرسد یا من باب بهبود اوضاع معیشتی،
کارهایی محسوس و قابل لمس انجام میشود؟! واقعا میان قلم زنجیرهایهای
مدعی طرفداری از دولت و گلوله تروریستهای ملعون چه رابطهای وجود دارد که
این همه همافزا با هم عمل میکنند؟! میان فتنه و ترور، میان قلم فتنهگران
حامی آمریکا با گلوله تروریستهای حامی آمریکا چه رابطهای وجود دارد؟! و
ناظر بر سخنان چندی پیش فلان فرصتطلب سیاسی درباره احتمال ترور در کشور،
آیا نمیتوان سرنخ بعضی اقدامات تروریستی را در پارهای اظهارنظرهای
غیرامنیتی و مشکوک رصد کرد؟! و آیا سخنان بودار، درجه آخر به تحرک بیشتر
مجموعههای تروریستی ختم نمیشود؟! از آنجا که هزینه نقشهکشیهای البته
مسبوق به سابقه اصلاحطلبان در ناامن کردن اوضاع کشور عمدتا توسط
مظلومترین مرزبانان ما و بیادعاترین دستاندرکاران امنیت در مرزهای شرقی و
غربی کشور پرداخت میشود، و از آنجا که آبروی هر بلدی به امنیت آن است و
«بهترین بلاد، امنترین آنهاست» جا دارد به همه این سوالات، پاسخهای محکمی
در مقام عمل داده شود.
اگر نیمنگاهی به اوضاع و احوال ناامن
کشورهای همسایه بیندازیم و اگر اندک تاملی در اخبار هر روزه عراق و
افغانستان و پاکستان داشته باشیم، قطعا خواهیم پذیرفت که به لطف نیروهای
خدوم نظامی و انتظامی و صدالبته به یمن خون سرخ شهیدان، ایران عزیز ما
امنترین و ایمنترین کشور دنیاست، لااقل با احتساب شرایط همسایگانش. در
گرداگرد دهانه این آتشفشان سراسر گدازه، حقا که نعمت امنیت در ایران عزیز
ما ستودنی است. خب! جا دارد بررسی کنیم که متاثر از کدام شل آمدنها، کدام
سخنان سست، کدام وا دادنها، کدام مواضع چندپهلو و کدام امتیاز نابجا به
فتنهگران در جابهجاییها، گروهکهای تروریستی احساس میکنند شرایط برای
کارهای جنایتبارشان فراهم شده؟! و جا دارد دقت کنیم که رفتار و گفتار
بعضیها به وجودآورنده کدام خلا است که مجموعههای تروریستی در پر کردن
آن، با آسودگی احساس تکلیف میکنند؟! و باز جا دارد بررسی کنیم متاثر از
کدام عمل فرصتساز، گروهکهای تروریستی حامی آمریکا وسوسه میشوند نقشههای
خود را عملیاتی کنند؟! آیا جز این است که سپردن کلید بعضی مناصب حساس، به
فتنهگران حامی دشمن، خواسته یا ناخواسته سبب افزایش شعاع حرکت گروههای
ترور حامی دشمن میشود؟! و این ظن را در ایشان باعث میشود «فضا برای کار
ما فراهم شده»؟!
آقايان سياسي! اگر 100 روزه، برخلاف وعده داده شده،
خبر خوشی برای معیشت مردم ندارید، لااقل دمی درنگ کنید که بعضی عزل و
نصبهای شما و پارهای رفتار و گفتارتان– بیآنکه خود بدانید و بخواهید-
نزد مجموعههای تروریست حمل بر کدام چراغ سبز میشود؟! جناب رئیس دولت! به
جای آنکه دستیار ویژه امور اقوام و اقلیتهای دینی منصوب کنید که با توجه
به سابقهاش(!) معلوم نیست دقیقا دارد چه کار میکند(!) آیا بهتر نیست به
فکر امنیت حداکثری آحاد این ملت یکپارچه باشید؟! کشور یک کشور است و ملت یک
ملت و امنیت یک امنیت و جمهور یک جمهور و رئیسجمهور یک رئیسجمهور! ما در
این کشور، اکثریت و اقلیت و این قوم و آن قوم و این دین و آن دین نداریم.
فهم این چیزهای بدیهی که دیگر به مذاکره با آمریکا نیاز ندارد! آقای
روحانی! در خزانه امنیت این ملک، خون مقدس 300 هزار شهید میدرخشد. باور
کنید حق این مردم بیش از آن است که صبح را به جای اخبار خوش اقتصادی با خبر
ترور آغاز کنند!
روزنامه ی جمهوری اسلامی در «تحلیل سیاسی هفته»این هفته ی خود در ستون سرمقاله اش اینچنین نوشت:
هفته
جاري به لحاظ برخورداري از مناسبتهاي مذهبي و انقلابي، ويژگي خاصي داشت؛
از اين جنبه كه بازخواني و تبيين مستمر رخدادها و حوادث آموزنده و
عبرتانگيز، ضرورتي اجتناب ناپذير و حياتي براي ما به شمار ميرود علاوه بر
اينكه وقايع اين هفته، از رويدادهاي مهم و الهامبخش نيز محسوب
ميشوند.سيزده آبان، روز ملي مبارزه با استكبار جهاني در اين هفته باعث
فراگير شدن مجدد شعار "مرگ بر آمريكا" و انعكاس دكترين استكبارستيز انقلاب
اسلامي و مقاومت و صلابت ملت ايران در جهان شد. با گذشت 34 سال از تسخير
لانه جاسوسي آمريكا در تهران، مردم جهان بويژه سردمداران كاخ سفيد بار ديگر
ديدند كه ملت ايران همچنان توفنده و پرخروش در مقابل جنايتها و خباثتهاي
جهانخواران ايستاده و حاضر نيست گامي به عقب بنشيند. اين ايستادگي ملت
ايران، حداقل اين دستاورد را در سطح بينالملل داشت كه امروز ملتهاي جهان
شاهد فروافتادن نقاب ريا و تزوير از چهره كريه آمريكا و برملا شدن اقدامات
ننگين كاخ سفيد در شنود مكالمات همپيمانان اروپايي خويش و جاسوسي از
دولتمردان و مردم ديگر كشورها بودند و امروز جهانيان همانند ملت ايران
دريافتهاند كه اطلاق "لانه جاسوسي" براي سفارتخانههاي آمريكا در جهان،
واژه مناسبي است و از اين پس ملتها بايد غفلتها و اعتمادهاي غيرهوشمندانه
به آمريكا را كنار گذاشته و با سردمداران كاخ سفيد به عنوان سركرده جاسوسي
جهان برخورد كنند.
اين هفته همچنين شاهد سالروز تبعيد حضرت امام
خميني(ره) از ايران به تركيه در سال 1343 به علت اعتراض به لايحه ننگين
كاپيتولاسيون و مصونيت مستشاران آمريكايي و كشتار وحشيانه دانشآموزان
انقلابي در سال 1357 توسط رژيم سفاك پهلوي بوديم. مجموعه اين وقايع، و
سياهه توطئهها و جنايات آمريكا ورژيم دستنشاندهاش در ايران، چيزي نيست
كه از خاطره ملت ايران زدوده شود، زيرا تبديل به نفرت و كينهاي انقلابي
شده كه همه ساله در شعارهاي با صلابت "مرگ بر آمريكا"، در 13 آبان ماه در
سراسر كشور متجلي ميگردد.رهبر معظم انقلاب نيز در اين هفته طي ديدار با
هزاران نفر از دانشجويان ودانشآموزان انقلابي به تبيين ريشههاي دشمني
استكبار با ملت ايران پرداخته و با اشاره به سه حادثه تاريخي روز 13آبان،
آنرا نشات گرفته از خباثتهاي سران كاخ سفيد دانستند. ايشان با تاكيد بر
اينكه دولت امريكا دولتي استكباري است كه براي خود، حق مداخله در امور همه
ملتها را قائل است، افزودند: "ملت ايران با انقلاب خود، در واقع در مقابل
زورگويي و تسلط آمريكا ايستاد و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز، ريشه
مستكبرين را در داخل قطع كرد و برخلاف برخي كشورها، اين كار را نيمه تمام
نگذاشت كه چوب آن را بخورد."
رهبر انقلاب اسلامي سپس به بيان چند
نكته مهم و اساسي درباره مسائل جاري با امريكا پرداخته، ضمن حمايت از
مجموعه مسئولان و مذاكرهكنندگان با گروه 1+5 تاكيد كردند: "اينها فرزندان
انقلاب و ماموران جمهوري اسلامي هستند كه با تلاش فراوان در حال انجام دادن
ماموريت سخت خود ميباشند و هيچكس نبايد آنها را تضعيف كند، مورد توهين
قرار دهد يا سازشكار بداند". ايشان در عين حال به مسئولين عرصه ديپلماسي و
مذاكره توصيه كردند "مراقب باشيد كه لبخند فريبگرانه دشمن، شما را دچار
اشتباه و خطا نكند."در اين هفته بار ديگر در وديوار شهرها و روستاهاي ايران
و هر كوي و برزني در سراسر كشور با پرچمهاي عزا، سياهپوش شد و از آمدن
"محرم" خبر داد. كاروان حسيني به سرزمين تفتيده نينوا رسيد و عمود خيمههاي
آلالله براي تثبيت دين رسول خدا در مقابل رجالههاي يزيدي به اهتزاز
درآمد. ماه حماسه و فداكاري از راه رسيد و نويد غلبه حق بر باطل و
حكومتهاي شيطاني داده شد.
ملت ايران نيز به تاسي از اين قيام بزرگ
و مكتب درسآموز عاشورايي به استقبال كاروان حسيني رفت و با شوري
وصفناپذير، آماده خلق مراسمي حماسي در رثاي شهداي دشت خونين كربلا شد.
البته اين مراسم كه هر سال با شكوهتر از سالهاي ديگر برگزار ميشود،
نيازمند دقت و مراقبتهاي ويژهاي است تا از هر گونه گزند و آسيبي در امان
باشد. براي بهرهگيري هر چه بهتر از اين فرصت لازم است هياتهاي مذهبي،
حسينيهها وتكايا از حضور پرشور جوانان بيشترين استفاده را برده و با تشريح
علل و عوامل حادثه عاشورا در جلسات، از نتايج پربار اين واقعه براي تعميق
آموزههاي ديني و تربيتي بهرهبرداري كنند. خطبا و وعاظ نيز فضاي مجالس را
به آموزههاي قرآني، روايات گهربار معصومين و فضائل شهداي كربلا عطرآگين
كرده و از بيان مسائل حاشيهاي و بعضا غير مستند پرهيز كنند و مجالس را به
گونهاي سازماندهي كنند كه گويي در حضور ائمه هدي و در محضر آنان به
عزاداري ميپردازند.
در اين هفته رئيسجمهور طي نامهاي، براي سومين
بار، فردي را به عنوان وزير ورزش و جوانان جهت گرفتن راي اعتماد به مجلس
معرفي كرد تا بدينترتيب ليست 18 نفره وزراي دولت يازدهم تكميل شود ولي باز
هم شاهد بوديم كه ورزش و موضوعات پرحاشيه آن، جوانان را به حاشيه رانده و
شخصيتي كاملا ورزشي براي تصدي اين سمت معرفي شده است. مساله اينست كه از
زمان دولت گذشته كه با تبليغات پر طمطراق، وزارتخانهاي به نام "ورزش و
جوانان" ايجاد شد، هرگز فرد شايستهاي كه بتواند اين دو مقوله بزرگ و پر
اهميت را به طور متوازن مديريت كند، در اين سمت قرار نگرفت و اين وزارتخانه
تنها با يك بال ورزشي قصد پرواز كرد كه به همين دليل همچون يك بار سنگين
روي زمين ماند و توان اوجگيري نيافت؛ لذا در دولت جديد، توقع از شخص
رئيسجمهور اعتدالگرا اينست كه در معرفي وزير اين وزارتخانه پر مسئوليت و
خطير، فردي را براي اين سمت در نظر بگيرد كه بتواند ضمن جبران كاستيهاي
گذشته، توقعات جامعه ورزشي و خيل عظيم جوانان را برآورده سازد.
در
مسائل بينالمللي، اين هفته در حاليكه واكنشها و اعتراضها به جاسوسيهاي
آمريكا ادامه داشت، ابعاد تازهاي از اين جاسوسيها فاش گرديد. در اين هفته
فاش شد كه دولت آمريكا علاوه بر جاسوسيهاي مستقيم از دولتها، نظارتهاي
غيرقانوني و شنود مكالمات رهبران سياسي كشورهاي جهان، سايتهاي عمده
اينترنتي را نيز تحت فشار قرارداده و آنها را مجاب به افشاي اطلاعات
كاربرانش كرده است. رسانههاي خبري به نقل از مطالب افشاشده توسط "اسنودن"
كارمند سابق سازمان اطلاعات آمريكا كه هماكنون در روسيه به سر ميبرد،
عنوان كردهاند كه آمريكا به اطلاعات فردي و دادههاي شخصي ميليونها كاربر
در دو سايت عمده جهاني يعني "گوگل" و "ياهو" دستبرد زده و دزدانه و به طور
غيرقانوني مطالب به دست آمده را در انبارهاي اطلاعاتي خود ذخيره كرده است.
مفهوم
اين اقدام آن است كه آمريكاييها براي تامين اهداف استعماري و منافع
فراقانوني خود، مرزهاي حقوق فردي و حاكميت كشورها را مورد تجاوز قرار
دادهاند و اين اقدام نقض آشكار پيمانهاي بينالمللي و منشورهاي جهاني است
و جا دارد مجامع بينالمللي به اين تجاوزات آشكار و جاسوسيهاي علني
رسيدگي كنند ولي از آنجا كه اين مجامع تحت سيطره آمريكا قرار دارند
متاسفانه چنين امكاني عملاً وجود ندارد.سازمان امنيت ملي آمريكا كه متولي
موضوع جاسوسي جهاني آمريكاست، وقيحانه مدعي شده كه براي جاسوسيهايش از
مركز نظارت بر فعاليتهاي خارجي آمريكا مجوز گرفته است. اين درحالي است كه
مركز مذكور اساسا در راستاي منافع آمريكا عمل ميكند و توسل به مصوبه اين
مركز، در واقع تمسخر شعور جهاني و عذر بدتر از گناه است.
اين هفته،
تحركات ديپلماتيك براي تهيه مقدمات كنفرانس صلح "ژنو 2" درباره بحران سوريه
فشردهتر شد و در اين باره اخضر ابراهيمي، نماينده سازمان ملل در امور
سوريه به ديدار خود با مسئولان چند كشور درگير با مسئله سوريه ادامه داد.
در اين ميان، رئيس ائتلاف مخالفان دولت سوريه در ادامه موضعگيريهاي
غيراصولي، شرط شركت مخالفان در ژنو2 را عدم حضور جمهوري اسلامي ايران و عدم
مشاركت بشار اسد در آينده سوريه عنوان نمود. اين درحالي است كه ائتلاف
مخالفان به شدت دچار تفرقه است و در عمل، در اين ائتلاف، چند گروه بيشتر
باقي نماندهاند. برخي دولتهاي عرب منطقه كه احساس ميكنند پول و حيثيت
آنها در سوريه برباد رفته است براي جبران شكست خود به مخالفان فشار
ميآورند و آنها را مجبور به موضعگيريهاي اين چنيني ميكنند.
همزمان
با اين تحولات سياسي، گزارشها از صحنههاي درگيري حاكي از ادامه پيشروي
ارتش سوريه است و نيروهاي دولتي چند منطقه مهم را نيز از شورشيان و
تروريستها پاكسازي كردهاند.اين هفته، در مصر، دولت دستنشانده كودتا در
اقدامي ديگر براي تثبيت جايگاه نامشروع خود، محمد مرسي رئيسجمهور بركنار
شده مصر را به دادگاه آورد تا وي و چند تن از مقامات دولت گذشته را به
اتهامهاي واهي محاكمه كند. آنچنانكه اعلام شد اين جلسه محاكمه به دليل عدم
همكاري مرسي و سردادن شعارهاي ضدكودتا در جلسه دادگاه متوقف شد و جلسه
بعدي به آذرماه موكول گرديد. همه ميدانند آنكس كه بايد محاكمه شود
كودتاچيان هستند كه با توسل به زور، دولت منتخب و رئيسجمهور قانوني مصر را
كه با راي اكثريت مردم به قدرت رسيده بود، بركنار كرده و خود، به طور
غيرقانوني بر مسند قدرت نشستهاند.
البته بر عملكرد اخوانالمسلمين
و شخص مرسي در دوران يكسالهاي كه قدرت را در دست داشتند انتقادات جدي و
متعددي وجود دارد ولي اين مسئله هرگز نميتواند مجوزي براي كودتاچيان باشد و
اقدام غيرقانوني و قلدرمآبانه آنان را توجيه كند. متاسفانه مجامع
بينالمللي و مراكز جهاني نيز كه در موارد مشابه اعتراضات شديد و جار و
جنجال به راه انداختهاند، در برابر تحولات مصر و عملكرد كودتاچيان، خود را
به سكوت و بياعتنايي زدهاند كه اين موضوع نيز بر كينه پنهاني آنها از
حاكميت اسلامگرايان در كشورهاي منطقه دلالت دارد. با اينحال، اين هفته نيز
اعتراضات در مصر عليه دولت نظامي به طور گسترده ادامه داشت و اين مسئله
بيانگر آن است كه مردم مصر به وضع موجود و تثبيت حاكميت كودتاچيان رضايت
نخواهند داد.
محمد اسلامیان ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را به مطلبی با عنوان«تاملی بر معضل بیکاری» اختصاص داد:
مرکز
آمار ایران گزارشهای نگرانکنندهای از بیکاری در کشور ارائه داده است.
با رفع محدوديتها از حوزه اطلاعات و آمار کشور، باید امیدوار بود با ارائه
گزارشهای دقیق، حداقل بدانیم درکجا قرار گرفتهایم. این مساله برای تحلیل
شرایط و درک مسائل، یک اولویت مهم است. نرخ بیکاری 12 درصد برای جامعه و
26 درصد برای جوانان میتواند هشداری برای کشور باشد. در کنار ارقام مذکور،
تورم 40 درصد و رشد اقتصادی 4/5- درصد نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
این
در شرایطی است که طی هشت سال گذشته، بالاترین درآمدهای نفتی عاید کشور شده
است؛ بنابراین ولو با فرض حل مساله تحریم، به این نکته استراتژیک باید
توجه کنیم که بدون تجزیه و تحلیل درست مسائل و مشکلات و صرفا به دنبال
منابع گشتن چارهساز نیست، زیرا اگر درآمدهای نفتی میتوانست راهگشا باشد،
پس از هشت سال باید در شرایط دیگری ميبوديم. از سالهای اخیر اگر تنها یک
درس گرفته باشیم، کافی است و آن این است که ما در حوزه اقتصاد و اداره کشور
نیاز به یک تغییر نگرش و تحول جدی داریم.
1- دولت توسعهگرا
دولت
باید با همه وجود و تلاش به دنبال توسعه کشور باشد و در این مسیر باید
نظام شایستهسالاری حاکم شود. در این حوزه باید قوانین و مقررات متناسب با
شرایط روز اصلاح شود. تفکر توسعه در میان مقامات و استانداران به عنوان یک
اصل باید پذیرفته و الزامات آن طراحی شود. رتبه کشور در فضای کسبوکار
بسیار پایین است. همت دولت و اجزای آن در جهت بهبود فضای کسبوکار بهکار
گرفته شود. مقرراتزدایی در همه حوزهها یک نیاز الزامی است.
2- اقتصاد دولتی
باید
بپذیریم برای دستیابی به توسعه، چارهای جز عبور از اقتصاد دولتی نداریم.
کشور ما تحتتاثیر عقاید چپگرا در گذشته به این سو کشیده شده است. نگاهی به
بنگاههای بزرگ دولتی و شبهدولتی و بهرهوری موجود در آنها و تضییقاتی که
برای مردم ایجاد میشود، نشان میدهد ادامه این مسیر جز اتلاف منابع،
حاصلی به همراه نخواهد داشت. تغييرات مكرر مديران، تصميمات غيراقتصادي و
سوءمديريت، بنگاهها را در مسيري منفي قرار ميدهد. تجربه جهاني نشان داده
است مراكز مالي ميتوانند در حوزه سهام فعاليت كنند و بلوكهاي مديريتي به
مردم واگذار شود. متاسفانه اصل 44 قانون اساسي وارونه عمل شده است. قانون
نياز به اصلاح فوري دارد، در صورتيكه واگذاريها با بررسي اهليت متقاضيان و
شكل درستي انجام شود، ميتوان اميدوار بود بدون نياز به سرمايهگذاري با
جهش در بهرهوري، شاهد دستيابي به رشد اقتصادي باشيم. اين روند نياز به يك
اجماع ملي، اراده و شجاعت هوشمندانه تغيير دارد.
3- امنيت سرمايهگذاري
يكي
از ويژگيهاي كشور ما سرمايهپذير بودن آن است. كشورهاي توسعهيافته به
دليل اشباع سرمايهگذاري در زيرساختها و صنايع، قابليت كمي در
سرمايهپذيري دارند. يكي از علل ركود اقتصادي در غرب نيز به همين دليل است.
منابع بزرگ خدادادي، اقليم متفاوت و موقعيت جغرافيايي و جمعيت، امكاناتي
است كه سرمايهپذير بودن كشور را توجيه ميكند. سرمايه از جنس ترس است و
صرفا در سرزميني امن فرود ميآيد. كشور ما از جهات مختلف يكي از امنترين
نقاط در منطقه است ليكن برخوردهاي سليقهاي و رانتهاي موجود و سامان
نداشتن كارآفرينان، از دلايلي است كه باعث ناامني اقتصادي ميشود. در
برخورد با تخلفات اقتصادي نياز به بگير و ببند نيست، زيرا تخلفات از طرق
مختلف قابل احصا است. بايد اصل را به حفظ بنگاه و اشتغال داد و بررسي مفاسد
اقتصادي با رعايت اصول مذكور باشد.آمارها و ارقام نشان ميدهد كه كشور
نيازمند يك تحول جدي اقتصادي است. جهت تحول مذكور، نياز به يك اجماع ملي بر
درك شرايط راهحلها داريم. كشور بهرغم همه مشكلات پتانسيل بالقوه جهت
عبور از مشكلات را دارد.
سید جواد سید پور در مطلبی که با عنوان«ریشه ترور»در ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز به چاپ رساند به مطالب زیر اشاره کرد:
ترورهاي
كوري كه اينروزها در برخي نقاط كشور بهويژه در سيستان و بلوچستان رخ
ميدهد، ريشه در چه عواملي دارد و هدف طراحان اصلي اين ترورها چيست و
بهدنبال كدام مقصود هستند؟ آنچه مسلم است اين ترورها مانند ترور دادستان
زابل يا تحركات تروریستی مانند حمله به پاسگاه مرزي ايران در سراوان از نظر
نظامي فاقد كمترين ارزش است و اصولا بررسي چنين اتفاقاتي در قالب رخدادهاي
نظامي نميگنجد. چرا كه واضح است حمله به يك پاسگاه مرزی كوچكترين تاثيري
بر بنيه نظامي ايران ندارد يا باعث تزلزل مرزهاي ايران نميشود. بنابراين
روشن است كه طراحان چنين تحركاتي دنبال اهداف نظامي نيستند بلكه از طريق
چنين اقداماتي دنبال اهداف ديگري هستند كه با كمي جستوجو ميتوان پشتپرده
آن را آشكار كرد.
اگر به پيرامون ايران و در مجموع خاورميانه
نگاهي بيندازيم، ايران در شمار معدود كشورهاي منطقه است كه از ثبات و امنيت
كامل برخوردار است. هيچ گروه تروريستی و یا برخی كشورهاي مخالف ايران چه
در منطقه و چه در خارج از منطقه بهرغم تلاشهاي زيادي كه كردهاند،
نتوانستهاند ايران را با بيثباتي مواجه كنند. اين در حالي است كه بسياري
از كشورهاي خاورميانه در ناآرامي كامل به سر ميبرند در حاليكه آرزوي
كشورهايي مانند آمريكا و برخي كشورهاي حاشيه جنوب خليجفارس به همراه رژيم
صهيونيستي غير از اين وضعيت است. انان دقيقا دنبال ناامن كردن ايران و در
عوض خريدن امنيت براي كشورهاي دنباله رو خود هستند. تمام تحركات آمريكا،
اسرائيل و برخي شيخنشينهاي جنوبي خليجفارس در اين راستا است. آنان هر
چه بيشتر سعي ميكنند ايران را بهورطه ناامني بكشانند ليكن نتيجه كمتري
ميگيرند.
بررسي محتوايي سخنان مقامات اين كشورها بهخوبي نمايانگر
نارضايتي آنان از اوضاع مناسب امنيتي در ايران است. به نظر ميرسد
كشورهايي مانند آمريكا به همراه رژيم صهيونيستي چون در رسيدن به مقصود اصلي
خود كه همانا ناامن كردن ايران است، به نتيجه نرسيدهاند، لذا از سرناچاري
تاكتيك ناامن نشان دادن ايران را جايگزين ناامن كردن ايران كردهاند.
بعبارت ديگر حاميان پيدا و پنهان ترورها و حملات كور تروريستي چون
نتوانستهاند در عمل ايران را بهورطه ناامني بكشانند، لذا با برخي
عملياتهاي ايذايي اما فاقد هرگونه ارزش نظامي در صدد برآمدهاند ايران را
به صورت ظاهری ناامن نشان دهند. چنين تاكتيكی سادهتر از آن است كه بهرهاي
را براي طراحان عملياتها در پي داشته باشد.
سيستم امنيتي كشور در
سنوات قبلي با گستراندن يك تور امنيتي توانسته بطلان نتيجه بخش بودن چنين
اقداماتي را به طراحان آن ثابت کند. شكار عبدالمالك ريگي در آسمان يكي از
اين نمونههاست كه براي مدتي باعث از هم پاشيدن حلقههاي ترور در جنوب شرقي
ايران شد. ليكن پس از معدومسازي گروهک ريگي، شواهد نشان ميدهد
شيخنشينها و آمريكاييها دست به بازسازي اين گروهكها زدهاند كه البته
ناكام ماندن آنان در رسيدن به اهدافشان از همين حالا قابل تشخيص است. سيستم
امنيتي ايران كه در بالاترين استاندارد جهاني قرار دارد، همانگونه كه
توانسته تمام تحركات خارجي براي ناامن كردن ايران را ناكام بگذارد به همان
ميزان و بسي بيشتر هم قادر است تحركات كور داخلی را براي ناامن نشان دادن
ايران ابتر بگذارد.
روزنامه ابتکار نیز در ستون سرمقاله خود مطلبی را با عنوان«آقاي فرجي دانا قرص و محکم بايستيد!» از صادق زیبا کلام به چاپ رساند که در زیر مطالعه میکنید:
هنوز
جوهر مهر و امضاء وزارت دکتر فرجي دانا خشک نشده بود که افراطيون اصولگرا
در مجلس در برابر ايشان صف آرايي کردند، بهانه شان اين است که چرا آقايان
دکتر توفيقي و ميلي منفرد را ايشان به سمت مشاور و معاون منصوب کرده اند.
بهانه ديگرشان اين بوده که چرا ايشان براي صدها دانشجوي ستاره دار مجوز
ادامه تحصيل صادر کرده اند.آنقدر فشار وارد کرده اند که وزارت علوم مجبور
شد پاسخ دهد که چند صد دانشجوي ستاره دار نبوده بلکه 127 نفر بيشتر نبوده
اند به عبارتي ديگر؛ کانه آقاي فرجي دانا گناهي و خطايي مرتکب شده، بايستي
به افراطيون توضيح دهند که تعداد ستاره دارها که مجوز ادامه تحصيل دريافت
کرده اند خيلي زياد نبوده که جاي نگراني داشته باشد. اين واقعاً جاي تاسف
است که فرزندان و دانشجويان اين مملکت که چشم و چراغ و آينده اين مملکت
هستند به واسطه دلايل سياسي از حق تحصيل -که از اوليه ترين و بديهي ترين
حقوق شهروندي است- محروم شده اند و آن وقت دولت جديد که بر آمده از راي
مردم است ميخواهد اين حق کشي و اين ظلم فاحش به حقوق هزاران شهروند مملکت
را درست کند، عده اي اعتراض نمايند که چرا دانشجويان ستاره دار دارند به
دانشگاها باز ميگردند ؟و آن وقت دولت آقاي روحاني به جاي آنکه قرص و محکم
بايستد و بگويد که شما کار خطا کرديد،شما ظلم کرديد، شما حقوق شهروندي آنان
را به زير پا گذارديد،حالت عذر خواهي به خود گرفته و ميگويد که چند صد تا
نبوده و فقط 120 تا يا 130 تا بيشتر نبوده.نه جناب آقاي فرجي دانا، مردم
به دولت شما راي دادند که حتي يک دانشجوي ستاره دار هم ديگر در مملکت
نماند.
مردم به شما راي دادند که اساتيد کشور که به جرم داشتن افکار
و عقايدي در انتقاد از دولت و مسئولين، اخراج، بازنشسته يا ممنوع التدريس
نشوند و آنان هم که اينگونه مورد ظلم واقع شده اند به دانشگاه بازگردند. و
الا اگر همچنان خواهان اين امر بوده اند که وزارت علوم دانشجويان را که مثل
حکومت فکر نميکنند از تحصيل محروم نمايد ميتوانستند به آقاي دکتر سعيد
جليلي راي دهند.جناب فرجي دانا ! يقين بدانيد که اگر در برابر تندروها عقب
نشيني کنيد و آقايان دکتر توفيقي و ميلي منفرد را عزل نماييد، تندروها نه
تنها از شما تشکر نخواهند کرد بلکه فردا باز به سراغتان خواهند آمد و
خواهان اخراج مجدد همان 127 دانشجوي ستاره دار خواهند شد.اگر اين خواسته
نامشروع آنها را هم برآورده سازيد، پس فردا هم باز به سراغتان خواهند آمد و
از شما ميخواهند که حجت الاسلام آقاي دکتر صدرالدين شريعتي رئيس قبلي
دانشگاه علامه طباطبايي را مجددا ابقاء نماييد.
قرص و محکم بايستيد و
آنها را جدي نگيريد. البته که خواست و اراده مجلس تاج سرماست. البته که
مجلس قطعا در راس همه امور است اما کدام مجلس؟ مجلسي که نمايندگان آن منتخب
اکثريت مردم باشند؟ برخي نمايندگاني که با 5 درصد يا حتي کمتر از حوزه
انتخابيه شان به مجلس راه يافته اند، چگونه ميتوانند مدعي نمايندگي مردم
آن حوزه باشند؟ نمايندگاني که برخي از آنها80 درصد و حتي 90درصد مردم حوزه
انتخابيه شان به آنها راي ندادند چگونه ميتوانند مدعي سخن گفتن از جانب
مردم شوند؟جناب فرجي دانا، قرص و محکم بايستيد و به حول و قوه الهي و
استعانت از پشتيباني مردم از تهديدات نمايندگان اقليت تندرو هراسي به دل
راه ندهيد.حمايت کسر قابل توجهي از اساتيد و دانشجويان کشور پشت شماست.قرص و
محکم و با قاطعيت تمامي دانشجويان ستاره دار را به تحصيل بازگردانيد.آنان
هيچ گناهي و خطايي مرتکب نشدند.
اساتيدي را که به اجبار بازنشسته
کرده اند، يا آنان را اخراج و ممنوع التدريس کرده اند به خدمت فراخوانيد.
اساتيدي را که بدون رعايت اصول و ضوابط علمي و استخدامي بورسيه شده اند يا
به استخدام دانشگاه درآمده اند را زير نظر هياتي صالح از اساتيد همان
دانشگاهها مورد يک بررسي مجدد قرار دهيد. حتي اگر استيضاحتان کردند(که
نخواهند کرد) و راي هم نياورديد(که يقيناً خواهيد آورد) دست کم نام شما در
رديف چهرهها و شخصيت هاي وطن پرست ايران قرار خواهد گرفت.
سید ابواقاسم رئوفیان در ستون یادداشت روزنامه حمایت در مطلبی با عنوان«نیاز دیپلماسی به انسجام داخلی»اینگونه نوشت:
مقام
معظم رهبری در فرمایشهای اخیر خود خطاب به آحاد جامعه در باره تیم
مذاکرهکننده هستهای فرمودند: «هیچ کس نباید آنها را تضعیف کند، مورد
توهین قرار دهد و یا سازشکار بداند.» به نظر میرسد چنین فرمایشی که از سوی
ایشان مطرح شده است، ناظر به بداخلاقیهایی است که از سوی برخی رسانهها و
شخصیتهایی که تریبونهایی را در اختیار دارند و نمیتوانند چنین دیپلماسی
فعالی را از سوی مذاکرهکنندگان ببینند، بیان شده است. در حقیقت باید گفت
که بیانات رهبر معظم انقلاب هشدار و نصیحتی بود برای تمامی افرادی است که
سعی دارند دیپلماسی دولت و به ویژه تیم مذاکره کننده هستهای را نقد کنند؛
هرچند که باید بر این موضوع تاکید کرد که ضمیر مرجع خود را پیدا میکند.
نکته
دیگر آنکه از زمانی که دولت یازدهم روی کار آمده است برخی همواره برای
آنکه دولت را نقد کنند، سعی میکنند رویکرد جدید سیاست خارجی را به کلی را
اشتباه نشان دهند و به نوعی آنها را خارج از محدوده رهبری و متمایل به غرب
معرفی کنند. نکته دیگر آن است که همواره برخی از گروههای تندروی سیاسی
سعی دارند تا با افراطیگری تفکر خود را بر جامعه حاکم کنند در این میان
حمایت مقام معظم رهبری از تیم مذاکرهکننده هستهای پیامی آشکار برای
افراطیان داشت که همیشه سعی میکنند تا با تندروی مشکلاتی را برای نظام به
وجود آورند.
اکنون با توجه به آنکه دولت در مرحله کارزار دیپلماسی
قرار دارد، انتظار میرود که همه جریانهای سیاسی رویکرد خود را بر حمایت
از تیم مذاکرهکننده هستهای ایران با 1+5 قرار دهند زیرا این موضوع از
جنبههای مختلف حائز اهمیت است. نکته اول آن است که ایران برای موفقیت در
موضوع سیاست خارجی نیاز به یک انسجام داخلی دارد و فرمایشهای اخیر مقام
معظم رهبری میتواند آغازگر این انسجام داخلی باشد. نکته دوم آنکه به دنبال
این انسجام، غرب دیگر نمیتواند از اختلافات موجود در ایران استفاده کند و
امتیازی بگیرد. نکته سوم این بیانات اخیر مقام معظم رهبری شامل مسئولان
نیز میشود و «پیام یک صدایی» برای مسئولانی دارد که مرتبط با برنامه
هستهای ایران هستند.
ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را با هم مرور میکنیم که به مطلبی با عنوان«روحاني پس از 13 آبان»از سینا خسروی اختصاص داده شد:
اين
روزها کمتر سياستمداري در داخل و خارج پيدا ميشود که بخواهد جاي حسن
روحاني باشد. او که با شعار آشتي ملّي و آشتي جهاني آمد، در حاليکه سه ماه
از تحويل گرفتن دولتش ميگذرد و اگرچه با دستاوردهايي در عرصه بينالمللي
مواجه بوده، اما در داخل با مشکلات پيچيده و عديدهاي روبهرو شده است.
استراتژي دولت روحاني در عرصه جهاني بر خلاف برخي دولتهاي منطقه مانند
ترکيه که سياستي تهاجمي داشته و از رابطه با کشورهاي ديگر به دنبال نفوذ
اقتصادي و تسخير بازارها هستند، در حال حاضر سياستي براي بازسازيِ اقتصاديِ
داخل است. او که حضور توامِ تحريمهاي ناجوانمردانه خارجي و مديريت ضعيف
داخلي را دليلي براي نابوديِ اقتصاد کشور ديده، سعي بر اين دارد تا با باز
کردن فضاي خارجي، فشارهاي بينالمللي براي افزايش تحريمها را تعديل کند.
اما کارشکنيهاي داخلي، توسط همان سيستم مديريتي ضعيف، شايد به زودي توان
دولتش را تحليل برده و سايه سنگين نا اميدي را بر دولت اميدوارش گسترده
سازد.
اينها شايد اندکي، محصولِ سرديِ زودهنگامِ التهابات بنفش در
جامعه تلقي گردد، اما بيشتر تحت تاثير بحرانهايي است که روحاني اين روزها
با تمام وجود با آن دست به گريبان است. او از يک طرف براي کمک به ايران و
ايراني، تابويِ مذاکره با کشوري را شکسته که در طول 34 سال گذشته، گفتمانِ
ستيزِ با آن، همواره نقلِ محافلِ سياسي بوده و تا آنجا به پيش رفته که به
قول يکي از صاحب نظران سياسي، اين ستيز، تبديل به شنلي بر قامت ايران در
سطح جهان شده و هويتي مستقل براي آن سروشکل بخشيده است و از اين رهگذر،
البته، تلاشي جدي براي کسب اعتماد بينالمللي و به انزوا کشاندن اسرائيل را
هم آغاز نموده است. از ديگر سو، بحرانهاي روزافزونِ داخلي و فشارهاي همه
جانبهاي را براي به چالش کشاندنِ اين تلاش مشاهده مينمايد. تا آنجا که
يکي از رقباي انتخاباتياش را در سخنرانيِ روز ملي استکبار ميبيند که با
آن پشتوانه اندکِ رايِ مردمي و بدون آنکه به «نه» قاطعِ ملت وقعي بگذارد،
براي دولت منتخب تعيين تکليف ميکند؛ اينها چالشهايي است که حتي در همين
مدت کوتاه هم ميتواند انگيزههاي مردِ اميدسازِ جمهوري اسلامي را به شدت
تقليل دهد.
ورايِ اين موارد و چالشهاي مساله سازِ عامدانه،
ابهاماتي هم به درستي مطرح است. سوالات رهبر معظم انقلاب که «آيا اولِ
انقلاب که آمريکا تحريمهاي ايران را برقرار کرد و آن را ادامه داد، مساله
هستهاي در ميان بود؟ آيا هنگام هدف قراردادن هواپيماي مسافربري ايران و
قتل عام 290 نفر سرنشين آن، بهانهاي به نام مساله هستهاي وجود داشت؟ آيا
طراحي کودتاي نوژه و حمايت از گروهکهاي ضد انقلاب به بهانه مساله هستهاي
بود؟» سوالات هوشمندانه ايست که ميتواند نسل نوِ انقلاب را به تفکر
واداشته و زمينه تحليل دروني را براي اين نسل فراهم آورد که آيا واقعا
ميتوان به روند مذاکرات خوشبين بود؟ و آيا ميتوان روي حرفهاي
سياستمداران کشوري حساب باز نمود که به فرموده رهبري، پتانسيل احراز مقام
منفورترين کشور دنيا را داشته و در تاريخ ايران هم حتي به دوستان نزديکي
چون محمدرضا شاه وفادار نبوده است؟
از اينرو روحاني که وارثِ دولتي
شده که بنا به اظهار وزير جديد اقتصاد در شرايط حاد اقتصادي به سر ميبرد،
به نظر ميرسد بايستي قدري هم فرض شکست در مذاکرات خارجي را مدّ نظر داشته
و از همين حالا به فرموده رهبري سعي کند روي پاي خودش بايستد. ضمن آنکه
عامل زمان هم بسيار اهميت دارد. آنچه مشخص است تاکنون در بسياري از
استانهايِ کشور حتي نسيمي از تغيير هم وزيدن نگرفته و بدنه مديريتي آن
استانها، در جلسات مختلف حتي نامي هم از دولت تدبير به ميان نياورده و حتي
براي تصميمات متخذه در وزارتخانهها، ان قلت و ايراد هم ميتراشند و بعضا
سياستهاي دولت قبلي را پررنگ و وجيهتر جلوه ميدهند و اين ايراديست که بر
دولت اعتدال وارد است و انتقادهاي بحق و بيشماري را متوجه عملکرد کند دولت
در اين سه ماه نموده است.
بديهي است در صورتيکه وضعيت مديريتي
داخلِ کشور بر مدار مناسب خود قرارگيرد، آنگاه حتي اگر مذاکرات به بنبست
هم برسد، حداقل نيمي از راه توسط تيمهاي قدرتمند داخلي طي شده و نقاط
اميدوارکننده زيادي برجاي خواهد ماند. اما اينکه انرژي دولت، صرف امور بين
الملل گردد و داخل را به کلي فراموش کند، ممکن است در ادامه راه، کشور را
با معضلي به نام زمان از دست رفته، مواجه سازد. يکپارچگي مديريت در شرايط
فعلي قطعا کمک دستِ روحاني خواهد بود و نبايد رئيس جمهوري که منتخب بيش از
هجده و نيم ميليون نفر است، سعادت ملت را فداي درخواستهاي ديگراني بکند که
بعضا پشتوانه راي ايشان به پنجاه هزار نفر هم نميرسد. حفظ احترام متنفذان
محلي، نمايندگان محترم مجلس و ديگر صاحبنظران استاني، همواره بر دولت و
ملت واجب است اما سهمخواهيِ برخي از ايشان از مناصب دولتي در سطح
استانها، محلي از اعراب نداشته و نبايد دولت تا اين حد منعطف و دست به عصا
راه برود. چراکه در فردايِ پر از مشکلات مختلف سياسي- اقتصاديِ کشور، دولت
به تنهايي پاسخگو بوده و بسياري از متوقعينِ فعلي در جايگاه پرسشگرانهاي
نشسته و عملکرد دولت يازدهم را به بوته نقد خواهند گذاشت.
به هر
تقدير آنانکه تا ديروز، ديپلماسي مبتني بر دفعالوقت را دنبال ميکردند،
امروز بر ديپلماسي هدفمند و مبتني بر خرد و عزّت دولت روحاني که مورد حمايت
جديِ مقام عظماي ولايت هم قرار دارد، خرده ميگيرند و با کفش به استقبال
اعتدال ميروند، پس روحاني هم بايستي از مجموعه رخدادهايِ 13 آبان، درس
گرفته و با قاطعيت بيشتري عمل نمايد و با اغتنام وقت، لااقل شرايط داخل را
با سياستهاي خودش يکسو و يکپارچه ساخته و بر مبناي کلام پربار رهبري،
پايههاي داخل را به فوريت استوار نموده تا اميد براي روي پاي خويش
ايستادن، همواره پابرجا بماند. امري که هرچه به تعويق بيفتد، دودش نه تنها
به چشم اصحابِ اعتدال، که به چشم تمامي مردم ايران خواهد رفت.