رکن توصیف ابعادی معمای وارونگی ارزشها در رفتامد پیاده و سواره
توصیف دقیق یک پدیده، کمک زیادی به تبیین آن می کند. بنابراین باید با شناخت ابعاد پدیده، به جوهره آن پی برد تا به تبیین درست آن پدیده امیدوار شویم.
۱. طیف ارزشهای مورد بحث
سه ارزش مثبت و سه ارزش منفی که در این معما دخالت دارد در پی می آید؛ تا روشن شود که این وارونگی ارزشها، گاهی تا شش درجه قهقرایی می رسد!
الف. سه ارزشهای مثبت، شامل: رعایت حق دیگران؛ ایثار حق خود به دیگران؛ احساس رضایت از ماجرا و فرد مقابل. ب. سه ارزشهای منفی، شامل: تجاوز به حق فرد مقابل؛ عدم عذرخواهی از فرد مقابل؛ توهین به فرد مظلوم در صورت حقخواهی، و حتی عدم رضایت فرد ظالم از ماجرا و احساس طلبکاری بیشتر.
همه افراد جامعه دچار این حالت نیستند، بلکه تعداد افراد دچار این معما، تنها به حدی است که توجه انسان را جلب می کند نه بیشتر. بنابراین بخش عمده افراد جامعه از دچاری رویه ای به این معما، مبرّا هستند.
۳. گستره جغرافیایی و جامعه شناسی دینی افراد دچار معمای وارونگی ارزشها
الف. این پدیده در روستاها و شهرهای کوچک ایران، کمتر می باشد؛ این امر ممکن است به دلیل ویژگیهای اجتماعی مثل شناخت متقابل و پیوندهای اجتماعی و یا ویژگیهای دینی؛ مانند ایمان بیشتر باشد. ب. به نظر می رسد که این وارونگی ارزشها در جوامع دینی بیشتر معنا پیدا می کند؛ زیرا در محیطهای غیر دینی، نه در حالت پیاده و نه در حالت سواره، گذشت و ایثار چندانی وجود ندارد که وارونگی ارزشها در چشم بیاید. یعنی از قله به چاه نمی روند تا تفاوت روشن باشد.
۴. ضریب شدت وارونگی ارزشها
الف. به نظر می رسد که می توان نسبت وارونگی ارزشها را با سوار دوچرخه، موتور و خودرو بودن مرتبط دانست؛ یعنی این پدیده به ترتیب در حالت دو چرخه سواری، موتور سواری و خودرو سواری تشدید می شود. شاید یکی از علتهای آن، ترس از آسیب پذیری بیشتر در حالت رانندگی با موتور و ماشین باشد. اما بعید است که خطر رانندگی با دوچرخه را بیش از خطر رانندگی با خودرو بدانیم، لذا دلیل اصلی چیز دیگری است. ب. شدت و ضعف وارونگی ارزشها، با شدت و ضعف آشنایی مثبت و احساس پیوند با طرف مقابل، نسبت عکس دارد.
رکن تبیین عناصر مؤثر در وارونگی ارزشها در رفتامد پیاده و سواره
آنچه تا کنون بیشتر شاهد بوده ایم، طرح این معما و تحیر و تعجب از آن بوده است. برخی هم سعی کرده اند که از این معما برای تحقیر امت سربلند ایران و تعظیم فرهنگ اروپا و آمریکا بهره برداری کرده اند و علت شکل گیری این معما را «دورویی، ریاکاری و نفاق» مردم ایران دانسته اند. ما این تحلیل را سطحی و اشتباه می دانیم و به دقت به بررسی عوامل زایش «معمای وارونگی ارزشها» می پردازیم.
در آغاز نگاهی به مفروضات مهم بحث خواهیم داشت: الف. ما انسان را موجودی مختار می دانیم و لذا جبر محیط یا ابزار در تولید «معمای وارونگی ارزشها» را نمی پذیریم. هر چند که اگر کسی در محیطی اهلی با پیوندهای اجتماعی قرار بگیرد، امکان شکل گیری معمای وارونگی و نیز ضریب رفتار وارونه کمتر می شود. ب. ما پدیدآورندگان «معمای وارونگی ارزشها» را انسان های منافق، ریاکار یا دو چهره نمی دانیم. بنابراین نگاهی طیفی به عوامل پدید آمدن«معمای وارونگی ارزشها» داریم. نه انسان را اسیر چنبره و جبر محیط و ابزار می دانیم و نه همه تقصیرها را به گردن انسان انداخته، او را ریاکار و دو چهر یا نعوذ بالله منافق می دانیم. ج. انسان همواره رفتارش را مبتنی بر حب ذات و کمال جویی برای آن تنظیم می کند. و همواره می کوشد تا به منافع بیشتری برسد، پس در هنگام دچار شدن به وارونگی ارزشها نیز، دست به منفعت طلبی زده است، اما انتخاب وی اشتباه است؛ پس ذهنیت و تفسیری که از مصادیق دست یابی به ارزش می شود، نقش مؤثری در مسأله دارد. پس از تبیین مفروضات مسأله، به تبیین عواملی می پردازیم که به صورت با هم و هم افزا در تولید و تشدید معمای وارونگی ارزشها عمل می کنند.
۱. تبیین روان شناسی انسان – ابزار
انسان با هر چه انس بگیرد، از آن متأثر می شود. بنابراین انس با ماشین، سبب تأثیرپذیری از ویژگیهای آن و بی انعطاف شدن روحیه انسان می شود. زیرا هنگامی که ماشینی برای حرکت سوخت ندارد، امکان حرکت ندارد! حتی اگر از خواهش و التماس کردن از آن، جانت به لب برسد. نتیجه اینکه: انسان، در پی انس زیاد با ماشین، دچار عدم انعطاف در روحیات و عدم گذشت و و ایثار نسبت به دیگران می شود.
۲. تبیین روان شناسی انسا – اعضاء
انسان هنگامی که ابزاری را در اختیار خود ببیند، به گونه ای ان را یک عضو خارجی (اکسترنال) خود به حساب می آورد و قدرت آن ابزار را، قدرت خویش می پندارد. در هنگام رانندگی یا به دست گرفتن اسلحه، انسان قدرت خودرو را به نحوی به عنوان قدرت خویش به حساب می آورد. نتیجه اینکه: این احساس قدرت و استغنا، سبب طغیان و تجاوز به حق دیگران می شود: «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى ؛ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى». علق، ۶ و ۷.
۳. تبیین برتری جویی و استعلای نفسانی
نفس انسان میل به برتری جویی دارد. این میل، میل خوبی است، اما تا هنگامی که در جای خودش و در برابر کفار، منافقین و مشرکین و هیبت موهوم آنان باشد: «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُم» سستی نکنید و دعوت به سازش نکنید که شما برترید و خداوند با شما است. سوره محمد، آیه ۳۵.اما هنگامی که در جای خودش به کار نرود و در برابر برادر خود یا افراد غیردشمن به کار رود، منشأ خطرات خواهد شد: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»؛ قصص، ۸۳. آن سرای آخرت را گذاشته ایم برای کسانی که اراده نمی کنند برتری جویی در زمین و فساد را. بی شک شیطان و نفس امّاره سعی در به کارگیری برتری جویی در مواقعی می کنند که بین منافع دو نفر تزاحمی پنداشته شود.
۴. تبیین برتری جویی استکباری و تضاد کارکرد آن در سطح فرد و دولت در وارونگی ارزشها
یکی از پیامدهای برتری جویی، ظلم به زیردستان و سلطه گری است؛ چیزی که در ادبیات سیاسی ما استکبار نامیده می شد و در تیپولوژی روان شناختی، تیپ سلطه گر نامیده می شود. وقتی احساس انسانی به فرد مقابل نداشته باشی و به دلیل در اختیار داشتن ابزار یا اعضای انضمامی (اکسترنال)، خود را قدرتمند بدانی و با وسوسه نفسانی و یا شیطانی، خود را برتر بدانی، و در وضعیت تزاحم منافع قرار بگیری؛ طبیعی ترین حالت، ظلم کردن به کسی است که او را ضعیف می پنداری؛ یعنی تحقق «معمای وارونگی ارزشها». البته عنصر برتری جویی استکباری در سطح فردی سبب رویداد وارونگی ارزشها می شود. ولی کارکرد برتری جویی استکباری در سطح دولت، نتیجه معکوسی بر فرهنگ رفتامد دارد. اگر دولتی استکباری باشد، باید مردم خود را در مطالبات، مستضعف نگه دارد؛ مانند دولت آمریکا. زیرا اگر مردم روحیه حقخواهی داشته باشند، در برابر دولتی که حقوق اکثریت را به اقلیتی سرمایه دار و مستکبر می دهد، قیام خواهند کرد، چه رسد به اینکه مردم، روحیه استکباری هم داشته باشند. البته تیپ مطلوب ما، نه تیپ سلطه گر است و نه تیپ سلطه پذیر؛ بلکه تیپب منطقی است: «لایَظلمون و لایُظلمون»
۵. تبیین کلان در سطح روابط بین الملل و مبتنی بر «فرهنگ استراتژیک»: [۲] Strategic Culture
گفتیم که معمای وارونگی ارزشها عموما در جوامع دینی معنا پیدا می کند. اما به هر روی، ضریب از عدم وارونگی ارزشها در رفتار جوامع سکولار هم دیده می شود که نپرداختن به آن، ذهن مقایسه گر خواننده این مقاله را آزار می دهد. بنابراین مطالبی ذکر می شود: ابرخی از جوامع سکولار که نقشی برای دین در اجتماع و حقوق رفتامد نمی بینند، به دلیل نوع آموزشها، درگیر رقابت منفی با فرد دیگر نمی شوند. اگر چه این رفتار مثبت است، اما نمی توان آن را یک ارزش مثبت به حساب آورد! زیرا چه بسا منطق حاکم بر این رفتار، ترسی تزریقی از سوی مهندسین فرهنگ استراتژیک رئالیزم برای توجیه و بستر سازی رفتارهای استراتژیک دولت باشد. فرهنگ استراتژیک توجیه کننده رفتارها و تصمیمات استراتژیک دولت در قالب بسیار قابل فهمی به شهروندان تزریق می شود. آنان به مردم آموزش می دهند که اگر حق شما با حق فرد دیگری تزاحم داشت، به دلیل خطر مواجه شدن با ضرر بیش از حقی که از شما سلب می شد، بهتر است از حق خود بگذرید و در رفتامد خود، کوتاه بیایید؛ این عده همانند برخی متفکران اهل سنت، قائل ابتدا بین امنیت و عدالت دعوا به راه م ی اندازند و بعد می گویند که چون امنیت مقدم است، پس باید به عدالتی پناه برد! این منطق به شدت مورد نیاز کشورهای رئالیزم استکباری مانند آمریکا و هم نظرهای اروپایی وی است تا با نابود کردن روح شجاعت و دفاع از حق در مردم خود و نیز دولتهای دیگر، آنان را به افرادی ظلم پذیر و سازشکار مسخ کنند. افتادن در این ورطه مهندسان «فرهنگ استراتژیک» مبتنی بر نگاه برَدلی، مسلماً ضد ارزش است. چنانکه می دانیم، رئالیزم استکباری توانسته است روح شجاعت و سلحشوری و عدالت طلبی را در مردم کشورهای غربی به احتضار ببرد و آنان را به هویتهایی محافظه کار بدل کنند. رئالیستهای مستکبر، همین هدف را در سطح روابط بین الملل نیز در حال تزریق هستند. که مهمترین مصداق آن، فشارهای شدید امنیتی در حوزه بهداشت، اقتصاد و سیاست و حتی نظامی است تا بین امنیت و عدالت در ایران، دعوا به راه بیندازد و نتیجه را به نفع امنیت مصادره کرده، حقوق مسلم ایران را نابود کند.
۶. تبیین مبتنی بر آموزه های اعتقادی در سطح فرد، دولت و روابط بین الملل: متأسفانه آموزه های تحریف شده دین مقدس مسیحیت، زمینه ظلم پذیری و نظم ذلتبار را فراهم کرده است. اینکه اگر کسی حق شما را می گیرد یا در آستانه گرفتن حق شما است، با وی مقابله نکنید! ضرب المثل مشهوری که اگر کسی در گوش راست شما زد، گوش چپ هم تقدیمش کنید! اما روحیه عزتمند ایرانیان مسلمان نیاز جدی آنان در شرایط آخرالزمان در برابر مستکبران است و با کمک ولایت و امامت فراهم شده است. زیرا نظام ایران، نظام جمهوری اسلامی است. پس مردم مسلمان که نقش تعیین کننده ای در استقلال و پیشبرد نظام دارند، باید طبق قاعده «وَ أنتمُ الأعلَون»، دارای احساس عزت بالایی باشند تا بتوانند صحنه های سنگین و دائمی رویارویی با نظام استکباری غرب را مدیریت کنند. بر عکس نظامهای دیگر در دنیا که بر پایه قدرت جمهوریت و مردم نیست و مبتنی بر قدرت نظامی و دولت است. در آنجا استکبار در دولتها است و در ایران عزتمندی در مردم! البته وقتی سلاح عزت در اختیار ملتی قرار گرفت، طبعاً نشتی های منفی هم در برخی افراد و بعضی جاها خواهد داشت.
۷. تبیین اتساع زمان و اتساع منافع
گفتیم به نسبتی که فرد از حالت رفتامد پیاده به رفتامد سواره دوچرخه ای، موتوری و خودرویی برود، میزان وارونگی در ارزشها بیشتر می شود. این نسبت رابطه معناداری با فیزیک حرکت و اتساع زمان دارد. به هر میزان که ذهن انسان متوسط سرعت رفتامد با یک وسیله نقیله را بیشتر بداند، به اتساع زمان و اتساع منافع کشیده می شود. یعنی وقتی شخصی پیاده است، یک ثانیه ی او، به معنای یک متر جابجایی است. ولی هنگامی که سوار بر خودرویی است که متوسطه جابجایی وی با آن خودرو، حدوداً ۶۰ کیلومتر در ساعت است، یک ثانیه ی وی، دچار اتساع و کشش شده است و معادل ۱۶.۶۶ متر جابجایی است. این اتساع زمان و اتساع حرکتی، سبب اتساع منافع می شود. روشن است که توان ایمان بسیاری از افراد، آستانه مقاومت خاصی برای گذشتن از حق خود یا تجاوز نکردن به حقوق دیگران دارد. مثلا ایمان انسان ممکن است در او را در برابر ۱۰۰ تومان پول حرام، ایمن کند؛ اما اگر شدت منافع و لذت زیاد شد، حتی در برابر حرامترین کارها نیز حریم امنی در کار نخواهد بود؛ چنانکه حضرت یوسف در برابر عشوه و جاذبه آفرینی زنان قصر به خدا می گوید: اگر فریبندگی آنان را از من دور نکنی دلشده آنان می شوم: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنيإِلَيْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلين». یوسف، ۳۳.
۸. تبیین مغالطه تعمیم یا محدود شدن به نگاه نقطه ای
عادت ذهنی برخی از انسانها این است که نتیجه یک مسأله را به موارد دیگر نیز تعمیم بدهند؛ مثلاً اگر یک روحانی اشتباهی کرد، علاوه بر آنکه کل هویت آن روحانی دیگر اشتباه تلقی می شود، سایر روحانی ها هم از هویت ساقط می شوند. مسأله فیزیک حرکت، اتساع زمان و اتساع منافع، بستر مناسبی برای شکل گیری مغالطه «تعمیم» فراهم می کند. در این حال، دو نفر انسانی که منافع مشترک زیادی دارند، در یک نقطه دارای منافعی هستند که با به نحوی دچار تزاحم است. فرد الف روی قانون اتساع منافع و فیزیک حرکت سُر می خورد و این منفعت را تا جایی که راه دارد، به اتساعی موهوم می سپارد؛ شیطان و نَفس اماره آن قدر این منفعت را اتساع و عمومیت می دهد که انگار تمام منافع فرد، بلکه تمام جبهه کفر و اسلام در این نقطه به هم رسیده اند. در این حال و با توجه به فضای رانندگی و خستگی و ...، عوامل تشدید کننده این خطا زیاد می شود. از سویی، عادت اندکی از مؤمنین به «نگاه نقطه ای» در زندگی روزمره، سبب می شود دو فرد یاد شده، تمام منافع خود را نبینند و همه چیز را در این لحظه و در این نقطه خلاصه کند! گویا که علی (ع) در برابر عمرو بن عبد وَدّ قرار گرفته باشد! در این حالت، تنش، تشدید شده، به آستانه تشنج یا بحران یا حتی جنگ می رسد: «بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَه»؛ سوره قیامه، ۵.
۹. تبیین عدم شرایط هم افزایی نیروهای مثبت
سطح طبیعی هم افزایی مثبت این است که انسانها در مکانی نسبت به همدیگر قرار بگیرند که آستانه گرانش طرفین و همیاری قرار بگیرند. نکته در این جا است که هر چند آستانه همفزایی مثبت در میان مؤمنین عادی محدودتر از آستانه همفزایی نیروهای منفی است، اما میزان تساعد، تصاعدی است[۳]. آستانه همفزایی نیروی منفی گسترده تر از آستانه همفزایی نیروی مثبت است. زیرا انسان همین که منافع محدودی را تصور کند و حضور دیگری را نیز تصور کند، احساس رقیب بودن یا حریف بودن طرف مقابل در وی تشدید می شود. اما برای تشدید احساس مثبت، آستان خاصی لازم است که شواهدی از آن بیان می شود: الف. نگاه کردن به چهره مؤمن روبرو که در حکم عبادت است[۴]. وجه برجسته چهره نیز، چشمان است. این مساله به دلیل فاصله دو خودرو و احیاناً استفاده از شیشه دودی ماشین یا عینک، چندان مقدور نیست. ب. در برخی روایات آمده است که اگر دو مرمن به اندازه دور درخت نخل از هم فاصله گرفتند، مستحب است مصافحه [۵] کنند. در این جا، می توان به این نکته رسید که فاصله حدود یک متری، سبب نقض حلقه قدرت بیشینه در بین دو مؤمن می شود. این مساله در فاصله دو نمازگزار صفوف جماعت نیز به خوبی خود را نشان می دهد. زیرا اتصال صفوف جماعت از طرفین به این است که فضایی بیش از عرض بدن یک نفر بین صفوف خالی نباشد و فاصله آنان از جلو نیز در همین حدود است (فاصله سر نمازگزار صف پسین با پای نمازگزار صف پیشین. از سویی اگر نمازگزار صف عقبی، نماز گزار صف جلو را نبیند، اتصال برقرار نخواهد شد. این دیدن و ندیدن هم نکته نسبتا عجیبی در بیان اتصال حلقه قدرت و انرژی مثبت مؤمنین نسبت به یکدیگر است. البته در ادعاهای کسانی که انرژی چاکراهای بدن را مدیریت می کنند نیز آمده است که نیروی بیشینه بدن تا فاصله ای در همین حدود اتصال صفوف جماعت است. می بینیم که در رفتامدهای سوار بر خودرو، عملا میدان گرانش مؤمنی شکل نمی گیرد؛ نه از جهت فاصله و نه احیاناً از جهت نگاه به چهره و دیدن همدیگر. قرار گرفتن در آستانه تعاطی انرژی مثبت در حالت پیاده، دوچرخه سورای، موتورسواری و خودروسواری، به نحو معناداری کاهش می یابد. بنابراین افراد در این حالت، از همفزایی مثبت بهره کمتری می برند، اما متأثر از همفزایی نیروی منفی خواهند شد. ج. سلام و مصافحه و معانقه عامل بسیار حیرت آوری در افزایش انرژی مثبت است[۶]. متأسفانه در هنگام رفتامدهای ماشینی، عنصر سلام حذف می شود، چه رسد به مصافحه و معانقه!
رکن تجویز در جهت بهبود اختلال وارونگی ارزشها در رفتامد پیاده و سواره
فضای زندگی امروزی به گونه ای است که نه از آیات تکوینی نشان چندانی است و نه از آیات تشریعی. بنابراین؛ ۱. خوب است که آیات تشریعی قرآن و احادیث کوتاه مرتبط، به صورت خودکار در هنگام باز کردن در خودرو (بسم الله مجریها و مرسیها) و دیگر کارها یا توقفات کوتاه، تعبیه شود. ۲. با یادآوری پیامدهای منفی دچار شدن در وارونگی ارزشها یا دیگر اشتباهات، از میزان آلودگی به آن اشتباهات بکاهیم. ۳. نصب سامانه سلام بر روی خودرو، به گونه ای که هر کسی بتواند با گفتن سلام یا فشار دادن یک دکمه، امواج صوتی سلام را به ماشین مورد نظر در سمت راست، چپ، پس یا پیش رو منتقل کند. ۴. نصب سامانه مصافحه روی فرمان به گونه ای که هر گاه دو راننده خواستند با یکدیگر مصافحه کنند، بتوانندبا فشار دادن بخش خاصی از فرمان و یا یک دکمه، امواجی به خودرو مورد نظر در سمت راست، چپ، پس یا پیش رو ارسال کنند که بخشی از فرمان خودرو یاد شده، به حالت انقباض و فشار دست و حرارت درآید. ۵. طراحی سامانه درخواست محدود، عذرخواهی و تشکر، به گونه ای که اگر کسی عجله داشت، بتواند با ارسال پیامی صوتی راننده قرار گرفته در جهت مورد نظر را از درخواست خود مطلع کند و پس از آن با بیان تشکر، از وی قدردانی کند. یا اگر حقی از وی ضایع کرد، از او عذر خواهی کند. اکنون به دلیل فقدان این سامانه ها، و دشواری تفاهمات گفته شده در حین رفتامد، فرهنگ معاشرت ماشینی در وضعیت نارنجی قرار دارد. ۶. لحاظ سطحی از تقوا برای کسانی که قصد دریافت گواهینامه رانندگی دارند؛ چون اختیار جان دیگران در دست آنان است و حتی راننده یک خودرو سواری می تواند جان ۴۰مسافر اتوبوس را به خطر بیندازد. لذا این سطح از توان تصرف در جان دیگران، بی شک باید با سطحی از خودکنترلی و تقوا همراه باشد. اهمیت رانندگان به ویژه راننده اتوبوس «از جهت سلطه بر جان ۸۰ مسافر» اتوبوس خود و مقابل، شاید خیلی کم اهمیت تر از شرط عدالت برای امام جماعت نماز چند نفره نباشد. همان گونه که امام جماعت باید عدالت داشته باشد، راننده بی اخلاق، خشمالود و هوسران هم نمی تواند صلاحیت رانندگی داشته باشد؛ چون وی نیز امام این جماعت مسافران، با ریسک مرگ و زندگی به سمت مقصد است.
نتیجه: به نظر می رسد که این کارها می تواند بین ۱۵ تا ۳۵ درصد اختلالات رانندگی شهری را کاهش دهد. زیرا ملاقات دو مؤمن سبب صفای دل و شکوفایی عقل می شود، هر چند این ملاقات کوتاه باشد.[۷] این سامانه می تواند شبیه سامانه تذکرات مکانیکی خودروی فعلی سمند عمل کند. یعنی علاوه بر عیب یابی خودرو، توصیه ها، آداب معاشرت اسلامی و عیب یابی هایی برای راننده نیز در نظر گرفته شود.