حسین شمسیان ستون سرمقاله روزنامه کیهان را به مطلبی با عنوان«شیطان بزرگ زیر پای مردم»اختصاص داد:
طوفان
پرقدرتی که روز سیزدهم آبان در بیش از هفتصد شهر کشورمان برپا شد، آنقدر
سهمگین و کوبنده بود که غرب را در شوک و جهان را در حیرت فرو برد! چند هفته
تبلیغات رسانهای و آتشباری پرحجم رسانهها و محافل سیاسی غرب، کمکم امر
را بر خودشان هم مشتبه کرده بود که ایران، نیازمند و زمینگیر شده و دیگر
کسی از آن خروش «مرگ بر آمریکا» را نخواهد شنید! ایران مجبور به عقبنشینی
از آرمانهایش شده و نسل جوان بیش از نیم قرن خیانت و خباثت آمریکاییها را
از یاد برده است! آنها در این طمع بودند که بتوانند شکافی بین دولت و مردم
و یا بخشهای مختلف حاکمیت درست کنند و از همان روزنه نفوذ کنند. مطمئن
بودند که تبلیغات رسانهای و هیاهوی بوقهای تبلیغاتیشان نتیجه داده و دیگر
کسی در راهپیمایی سیزده آبان مرگ بر آمریکا را با صدای بلند فریاد
نمیکند! از دیگر سو، عدهای هم در داخل مرگ بر آمریکا را به مخالفت با
دولت محترم و منتخب تعبیر میکردند و آن را برخلاف سیاستهای دیپلماتیک
دولت نشان میدادند! این عده اندک که خود را برتر از مردم و دولت و به نوعی
پدرخوانده میدانند در رسانههای وابسته و زنجیرهای چنین القاء و وانمود
میکردند که وقتی دولت در حال مذاکره با آمریکاست شعار مرگ بر آمریکا یعنی
تضعیف دولت! و مدتی این توهم را به زبانهای مختلف ترویج کردند.
آنها
بیآنکه متوجه باشند با این رفتار، توهینی بزرگ به دولت و خادمان ملت
میکردند و مرگ بر آمریکا را مساوی مرگ بر سیاستهای دولت نشان میدادند!اما
وقتی یک روز قبل از حماسه تاریخی 13 آبان، رهبر معظم انقلاب در جمع پرشور
دانشجویان و دانشآموزان، ماهیت پلید آمریکا و خوی خیانت و استکباریاش را
تشریح کردند و وقتی به دفاع از دولت در موضوع دیپلماسی اخیر و تعیین دقیق
مرز آن یعنی موضوع هستهای پرداختند، به ناگاه همه رشتههای غربیها و
آرزومندان داخلیشان بر باد رفت و نور خدا بار دیگر چشمهایشان را کور کرد
که «یریدون این یطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوکره الکافرون» 24
ساعت بعد، بیش از هفتصد شهر کشور شاهد خروش بینظیر و غریو یکپارچه مردم
با یک شعار بود «مرگ بر آمریکا».
همه آنها که چشمشان به کلام رهبر
انقلاب بود آمده بودند، فرقی نمیکرد از چه جناحی باشند مقامات دولت قبل و
دولت یازدهم آمده بودند، نسل اولیها و نسل آخریها همه آمدند تا یک حقیقت
را به رخ جهان بکشند و آن چیزی نبود جز اطاعت امت از اشارت امام راحل(ره) و
خلف حاضر او. بسیاری از آنها که دل در گرو انقلاب داشتند و همیشه در همه
عرصهها حضور فعال داشتند راهپیمایی امسال مردم در سیزده آبان را بیسابقه و
بینظیر میدانستند. امری که از دید رسانههای خارجی هم پنهان نماند و
علیرغم بغض و عنادی که همواره داشته و دارند، مجبور به اقرار و اعترافشان
کرد. ای.بی.سینیوز نوشت: «مردم ایران هر ساله در مقابل سفارت آمریکا
(لانه جاسوسی) تجمع میکنند اما تظاهرات امسال در نوع خود بزرگترین تظاهرات
در مقایسه با سالهای قبل بود، مردم مرگ بر آمریکا میگفتند و تصاویر
اوباما و پرچم آمریکا را زیر پاهای خود لگدمال میکردند».
فاکسنیوز
که بعنوان رسانه رسمی جنگسالاران آمریکا شناخته میشود، نوشت: «تظاهرات
مردم ایران به مناسبت 13آبان، بزرگترین راهپیمایی ضد آمریکایی در چند سال
اخیر بود» بنگاه خبری آسوشیتدپرس راهپیمایی امسال را پرشورتر از گذشته
دانست و واشنگتنپست اقرار کرد که شعار مرگ بر آمریکای مردم ایران نشان
دهنده وجود تنش و بیاعتمادی در رابطه با تهران است. حتی تایمز اسرائیل این
راهپیمایی را پرشورتر از همیشه و شعار محوری آن را مرگ بر آمریکا اعلام
کرد.این گزارشها پردهای از حقیقت روز سیزده آبان در ایران عزیز و مقتدر
بود. برای آنها که آرزو داشتند ما را در موضع ضعف و ذلت و آرزومند مذاکره و
گدای رابطه ببینند، همه چیز تمام شد و سیلی مردم خواب را از چشمشان پراند.
خوابی که با فریادهای مردم به کابوسی وحشتناک بدل شد
اما چه شد که
ناگهان چنین شد؟! سالها قبل تحلیلگر غربی گفته بود مردم ایران مردمی
غیرقابل پیشبینی هستند و ممکن است در لحظه عمل، برخلاف همه تحلیلها و
پیشبینیها عمل کنند! به یقین آنها چون از راز ارتباط امت و امام هیچ
نمیدانند، هرگز نمیتوانند حرکت بعدی ملت را پیشبینی کنند. یقینا طوفان
خشم مردم ایران را باید ناشی از دم مسیحایی رهبر انقلاب در روز دوازدهم
آبان دانست که طی آن تکلیف چند چیز را به زیبایی روشن کردند:
1-
اقتدار و موقعیت باثبات ایران در مقابل آمریکا با هزاران میلیارد دلار بدهی
و عجز آنها در محاسبه مسائل مالی با انحرافی نزدیک به سیهزار میلیارد
دلار! همین گزینه کافی بود تا دلهای آنها را که در هیاهوی تبلیغات اخیر
لرزان شده بود آرام کند و آنها را هم که بانی این هیاهو بودند ناامید و
سرخورده!
2- پشتیبانی از تیم دیپلماسی دولت با عنوان «بچههای
خودمان» که هم به آنها امید داد در داخل از عالیترین حمایت یعنی حمایت رهبر
انقلاب برخوردارند.
3- هشدار به مذاکرهکنندگان که صحنه را دقیقا و
با بصیرت ارزیابی کنند و از فریبی که برخی لبخندهای دیپلماتیک حریف در متن
خود دارد برحذر باشند.
4- تعیین مرز مذاکره موضوع بسیار مهمی بود
که خیال مردم را راحت کرد. مدتها بود عدهای راه افتاده بودند و دنبال پهن
کردن فرش قرمز برای یانکیها بودند و هر شب خواب پنبه دانه میدیدند! آنقدر
باورشان شده بود که تبلیغات ضدآمریکایی در سطح شهر را مانع رویای
شیرینشان میدانستند! اما تصریح رهبر انقلاب بر اینکه «مذاکره صرفا در
موضوع هستهای است ولاغیر» مهر بطلان بر این آرزوها زد. مذاکرهای محدود که
بیسابقه هم نبود و پیش از این در مواردی همچون گروگانها، مسائل عراق و
افغانستان اتفاق افتاده و اینبار برای بحث هستهای چنین مجوزی صادر شده
است.
5- تورق تاریخ پر از خیانت آمریکا به کشورهای جهان و حتی
متحدان خودش، نکتهای بود که نسل جوان را دیگر بار به ماهیت استکباری و
غیرقابل اطمینان آمریکا رهنمون شد و خشم انقلابی آنها را به عرصه آورد.
6-
تاکید مجدد بر غیرقابل اطمینان بودن حریف، و عدم خوشبینی به نتیجه
مذاکره با آمریکا که به روشنی و با صداقت کامل با مردم و دولتمردان در
میان گذاشته شد.
و اینگونه بود که آمریکا، سیلی دیگری از مردم این
مرز و بوم دریافت کرد. حرف همه آنها که حماسه عظیم سیزده آبان را خلق کردند
به رهبر انقلاب این بود «این بادهای به غیرت درآمده، تسلیم امر توست که
طوفان نمیکند».سرمایه عظیم این روز و حمایت مردم و رهبر از دولت، سرمایه
گرانبهایی است که دولت میتواند به عنوان پشتوانهای ارزشمند، در مذاکرات
هستهای با شش کشور و عرصههای دیگر بر آن تکیه کند و با کار و تلاش و
برنامهریزی قدردان این سرمایه و این نعمت الهی باشد.
روزنامه خراسان در مطلبی که با عنوان«جلوي سقوط شاخص فضاي کسب وکار را بگيريد»در ستون یادداشت روز خود به قلم مهدی حسن زاده به چاپ رساند این چنین نوشت:
هفته
گذشته بانک جهاني با اعلام سقوط ۷ پله اي ايران در شاخص جهاني فضاي کسب و
کار اعلام کرد که ايران رتبه ۱۵۲ در بين ۱۸۵ کشور جهان از نظر فضاي مساعد
براي فعاليت هاي اقتصادي را داراست. بدون ترديد يکي از اصلي ترين شاخص هايي
که مبناي کارآمدي يک نظام اقتصادي براي جذب سرمايه است، شاخص جهاني کسب و
کار است که شامل ۱۰ مولفه در زمينه روندهاي اداري انجام فعاليت هاي اقتصادي
است. طي سال هاي اخير جايگاه جهاني ايران در اين شاخص همواره روند نزولي
داشته است. چنان که ايران از سال ۲۰۰۶ که رتبه ۱۱۳ جهان را داشت، هم اکنون
به رتبه ۱۵۲ از نظر فضاي مساعد کسب و کار نزول يافته است. آنچه از دلايل
کاهش رتبه ايران در اين شاخص، مهمتر است برنامه ريزي براي بهبود جايگاه
اقتصاد ايران در اين زمينه مي باشد. يادآوري نکات ذيل ضروري است:
۱ -
نگاهي به جزئيات گزارش بانک جهاني نشان مي دهد طي يک سال اخير عمده
روندهاي اداري براي شکل گيري فعاليت هاي اقتصادي از نظر مدت زمان و سهولت
نسبت به سال گذشته تغيير چنداني نداشته است، با اين حال نزول ۷ پله اي
ايران در شاخص جهاني فضاي کسب و کار نشان مي دهد رقباي جهاني براي کوتاه
کردن فرآيندهاي اداري، چابک سازي دستگاه اجرايي و به روز کردن صدور مجوزها
به سرعت در حال حرکتند و تثبيت وضعيت موجود در زمينه فضاي کسب و کار به
معناي بدتر نشدن جايگاه ايران در اين باره نيست.
۲ - اقتصاد ايران
در شرايط تحريم ها با موانع جدي در ارتباط با جذب سرمايه هاي خارجي مواجه
است و تلاش هاي دولت جديد که يکي از شعارهاي خود را جذب سرمايه گذاري خارجي
اعلام کرده است و حتي در اين زمينه اقداماتي در وزارت نفت براي تغيير
شرايط قراردادهاي نفتي در حال پيگيري است، زماني به نتيجه مي رسد که بتواند
به سرمايه گذاران خارجي اطمينان دهد که زنجيرهاي بوروکراسي اداري جلوي
فعاليت آن ها را در اقتصاد ايران نخواهد گرفت. در اين ميان نگاه سرمايه
گذاران خارجي بيش از شعارها و وعده ها به آمارهاي رسمي مراکز جهاني است و
بهبود رتبه ايران در شاخص جهاني فضاي کسب و کار بهترين انگيزه براي جذب
سرمايه هاي خارجي است.
۳ - از منظر سرمايه گذاران داخلي نيز نزول
جايگاه ايران در شاخص فضاي کسب و کار به معناي تداوم و يا بدتر شدن عملکرد
مجموعه اداري و پشتيباني دستگاه هاي اجرايي براي شکل گيري فعاليت هاي
اقتصادي است. براي اين که بدانيم چرا پديده انحراف نقدينگي در اقتصاد ايران
رخ مي دهد بدون ترديد بايد فضاي مساعد کسب و کار را مد نظر قرار داد و
توجه کرد که اقتصاد ايران در شرايط افزايش قابل توجه حجم نقدينگي براي
مديريت کردن سيل مخرب نقدينگي نياز به رشد سرمايه گذاري هاي مولد دارد و
سرمايه گذاري مولد بيش از همه تحت تأثير فضاي مساعد کسب و کار قرار مي
گيرد.
۴ - طي سال هاي اخير گام هايي لازم اما ناکافي درباره پيگيري
بهبود فضاي کسب و کار انجام شده است. ابلاغ سياست هاي کلي اصل ۴۴ و تصويب
قانون مربوط به آن به صراحت بهبود فضاي کسب و کار را جزو الزامات تحقق
سياست هاي کلي اصل ۴۴ مي داند. بر همين اساس ۲ سال پيش با وجود تعلل دولت
وقت، مجلس قانون بهبود مستمر فضاي کسب و کار را مصوب کرد که با مقاومت دولت
گذشته اين قانون براي اجرا ابلاغ نشد و اکنون که رئيس جمهور يکي از وعده
هاي انتخاباتي خود را بهبود فضاي کسب و کار و اجراي قانون مصوب مجلس اعلام
کرده است ضرورت دارد آيين نامه هاي اين قانون نيز به سرعت تدوين و ابلاغ
شود و علاوه بر شوراي گفت وگوي دولت و بخش خصوصي ساير اجزاي اين قانون نيز
اجرايي شود.
۵ - به نظر مي رسد ضروري است دستگاه هاي نظارتي، برنامه
ريزي و آماري کشور در موضوع فضاي کسب و کار حضور فعال تري داشته باشند.
مرکز پژوهش هاي مجلس از حدود يک سال پيش طي نظرسنجي هايي ديدگاه فعالان
اقتصادي درباره موانع کسب و کار را به صورت فصلي جمع آوري مي کند که حرکتي
در خور تقدير است. اما ضروري است مرکز آمار نيز در زمينه سنجش فضاي کسب و
کار و معاونت برنامه ريزي رياست جمهوري درخصوص تشويق و تنبيه دستگاه هاي
متخلف درباره فضاي کسب و کار با توجه به عملکرد اين دستگاه ها اقدام کند.
در
نهايت به نظر مي رسد علاوه بر جنبه هاي اداري و اجرايي موثر در بهبود فضاي
کسب و کار ضروري است دستگاه هاي مختلف دولتي و به ويژه مسئولان دولتي در
موضوعات اقتصادي حساسي نظير نرخ ارز و متغيرهاي کاملاً اثرگذار بر اقتصاد
هماهنگي بيشتري داشته باشند تا فعاليت هاي اقتصادي نيز بهبود يابد، چرا که
ذهنيت فعالان اقتصادي از فضاي کسب و کار تأثير به سزايي در فضاي عيني کسب و
کار دارد و فضاي آشفته اي که از منظر اظهارنظرهاي مختلف درباره سياست هاي
اقتصادي ايجاد مي شود، مي تواند در بهبود فضاي کسب و کار اخلال ايجاد کند.
سید مرتضی نبوی مطلبی را پیرامون درگذشت حبیب الله عسگر اولادی در ستون سرمقاله روزنامه رسالت با عنوان«حبيب خدا به خدا پیوست»به چاپ رساند:
روح
بزرگ حاج آقا حبيبالله عسكراولادي شاد و راهش پررهرو. او الحق حبيب خدا
بود، براي رضاي خدا مبارزه كرد، زندان رفت، شكنجه ديد و در راه خدمت به خلق
خدا عمري پربركت را سپري كرد. استاد اخلاق، بردباري و فكر و ذكر ما از
پيشتازان نهضت حضرت امام خميني ارواحنا فداه بود. يقينا نام او بر تارك
هيئتهاي موتلفه كه در امتداد نهضت حسيني (ع) دعوت عاشورايي امام بزرگوار
را (آنهم در دوران غربت آن حضرت) لبيك گفتند ميدرخشد. كيست كه از علاقه
حضرت امام و رهبر معظم انقلاب به آقاي عسكراولادي و از ارادت ايشان به محضر
ولايت فقيه در هر زمان بياطلاع باشد!
از اعتمادامام و رهبري به
آقاي عسكراولادي همين بس كه از ابتداي تاسيس كميته امداد امام خميني(ره)
ايشان به عنوان نماينده ولي فقيه در اين موسسه سراسر خير و بركت منصوب
بود.اين يار ديرين ولي فقيه از طرف امام و رهبري اذن دريافت وجوهات را داشت
و واسطه فيض بسياري از كساني بود كه ميخواستند سهمين خود را به محضر مرجع
تقليدشان تقديم كنند.استاد مجاهد ما براي خدمت به مردم نيازمند، جمعه و
شنبه نميشناخت براي ديدن خانوادههايي كه مشكل حاد داشتند، روزهاي جمعه
قرار ميگذاشتند و پذيراي آنها در دفتر ساده خود در طبقه دهم ساختمان امداد
واقع در خيابان سميه بود.
ما بردباري، تسامح و تساهل و ادب را در
حين بحثهاي داغ سياسي و در برهههاي بسيار حساس تاريخ انقلاب از محضر
ايشان آموختيم. در جلسات هيئت امناي روزنامه رسالت با هر لحني ولو تند به
اين بزرگ مرد انتقاد ميشد، با آغوش باز پذيرا بود و هرگز از كوره در
نميرفت. خداوند به او فكر بكر و راهگشا عنايت كرده بود وقتي عرصه تنگ
ميشد و بن بستي در كارهاي سياسي و اجتماعي رخ ميگشود او از امام آموخته
بود: دست راست بر پيشاني ميگذاشت و چند بار در دل بسم الله الرحمن الرحيم و
لاحول و لاقوه الابالله ميگفت و سپس بن بست گشايي ميكرد.
خداوند
كريم آبرو و اعتبار عظيمي به وي بخشيده بود و اين مبارز نستوه از سرمايه
اجتماعي گرانقدري برخوردار بود. البته اين سرمايه را در راه خدمت به
مستضعفان و نيازمندان صرف ميكرد و جز براي باز كردن گره از كار كساني كه
گره به كارشان افتاده بود، استفاده نميكرد.
همت آقاي عسكراولادي براي
انجام كارهاي سخت كم نظير بود. در شرايط بسيار سخت سياسي در اوايل دهه 60
همراه با برخي از اساتيد معظم جامعه مدرسين قم تصميم گرفتند روزنامه رسالت
را با ديدگاه انتقادي راهاندازي كنند. اگر انگشت گرهگشاي ايشان نبود تا
كنون چند بار روزنامه تعطيل شده بود.
شاقول استاد بزرگ ما در همه
كارها نظر ولي فقيه بود، او تلاش ميكرد باهوش خدادادي، ديدگاه رهبري را
كشف و آبروي خود را در جهت تحقق اهداف ولي فقيه نثار كند. او در هيچ
شرايطي، نه در جنگ و نه در صلح از نصيحت به امام مسلمين باز ننشست. او
مشورتهاي خود را به محضر امام و رهبري تقديم و بعد از آن مطابق نظر آن
بزرگواران اقدام ميكرد.اين بنده حقير توفيق آشنايي با ايشان را به همراه
شهيد صادق اسلامي از قبل از پيروزي انقلاب داشتم. هوش سياسي ايشان هميشه
برايم قابل ستايش و تكريم بوده است.او يك انقلابي تمام عيار با روحي بزرگ و
جوان بود، هيچگاه او را محافظه كار نيافتم، تلاش خستگيناپذير داشت كه خود
را نسبت به مسائل انقلاب به روز نگه دارد.
در ميان پيشكسوتان
انقلاب كسي را مانند ايشان سراغ ندارم كه در زمان حيات خود اصرار كند از
دبيركلي حزب كناره گيرد و قدرت سياسي را به نسلهاي بعدي واگذار كند. اين
درس استاد سياست، بايد براي همه ما نصبالعين باشد كه به موقع پذيراي چرخش
بين نسلي نخبگان باشيم و كمك كنيم نسلهاي جوانتر روي كار بيايند و اگر ما
هنري داريم پشت صحنه، جوانها را ياري رسانيم.خدا ميداند چه دلها و
قلبهايي در عزاي رحلت اين شايسته مرد حسيني ميسوزد و چه چشمهايي
اشكريزان خواهد شد. عسكراولادي را كه يك عمر مبارزه و يك عمر خدمت كرد،
نميتوان در چند سطر خلاصه كرد. از خداوند كريم ميخواهيم بهترين پذيرايي
را از او بر سر سفره گسترده حسيني در اين ماه عزيز به عمل آورد.
ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروز صبح روز چهارشنبه به مطلبی با عنوان«امین رهبری بود» از محمد رفیق دوست اختصاص یافت که در زیر میخوانید:
اگر
بخواهم درباره مهمترین وجه شخصیت سیاسی و مذهبی مرحوم آقای عسگراولادی
سخن بگویم واقعیت این است که بنده بیش از 50 سال خدمت ایشان ارادت داشتم و
با او محشور بودم؛ البته غیر از سالهایی که وی در زندان بوده است. شخصیت و
دغدغه او در 3 چیز خلاصه میشد: اسلام، ولایت و مردم. دو هفته قبل از
اینکه ایشان به بیمارستان منتقل شود، بنده را عصر جمعهای در کمیته امداد
خواست. رفتم دیدم 60-50 نفر در نوبت نشستهاند و ایشان دارد با این افراد
که از مستمندان و فقرا و از کارافتادهها بودند، دیدار میکند. گفتم
حاجآقا امروز همه معمولا کارها را تعطیل میکنند حتی مسؤولان مملکت. اما
شما این موقع و در روز جمعه با اینکه ما میدانیم چقدر کسالت دارید اما باز
به این کارها میپردازید. گفت: فلانی! من عرض حیات را دوست دارم طول حیات
به چه دردی میخورد؟ اگر بتوانم یک مشکلی را از یک نفر حل کنم آن روز خدا
را شکر میکنم.
نکته مهم و بارز در زندگی ایشان اعتدال واقعی بود.
حب و بغض او درباره همه افراد در نسبت آنها با خدا سنجیده میشد. یعنی او
بهخاطر خدا حرف میزد. به خاطر خدا قلم میزد. بهخاطر خدا عمل میکرد.
مرحوم عسگراولادی واقعا بینظیر بود و ما الان احساس میکنیم که یتیم
شدهایم.درباره مناسبات مرحوم عسگراولادی با ولایت نیز باید گفت چه در زمان
حضرت امام(ره) و چه در زمان مقام معظم رهبری بشدت مطیع و تحت امر بود.
همیشه هم به ما توصیه میکرد که پشت سر آقا حرکت کنید، نه یک قدم جلوتر و
نه یک قدم عقبتر. درست پشت سر حضرت آقا حرکت کنید. خودش هم همین کار را
میکرد. وی در طول دوران زندگی پربرکت خود آنچنان در ولایت غرق بود که
واقعا برای مفاهیمی چون ولایتمداری و ولایتپذیری برای همه حکم استاد را
داشت.
ایشان هم امین حضرت امام بود و هم امین مقام معظم رهبری.
درباره مواضع اخیر او طی یکسال گذشته درباره فتنه سال 88 و همچنین سران
فتنه نیز باید گفت وی در این موارد صرفا واقعیت را میگفت و تا روزهای آخری
هم که در قید حیات بود همین عقیده را داشت. حتی گفتند من دائما رصد
میکردم که واکنش مقام معظم رهبری نسبت به مواضع وی چگونه است. البته او
بسیار منتظر بود که سران فتنه بهخاطر اقداماتشان از ملت و رهبری عذرخواهی
کنند که این کار را نکردند. آنها عذرخواهی نکردند.
«نظام سلامت در اغماء»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به ستون سرمقاله ی خود اختصاص داد که در زیر مطالعه میکنید:
وقايعي
كه از ناحيه سوء تدبيرها و جهالتها در دولت گذشته بر اقتصاد، فرهنگ،
بهداشت، سياست و اخلاقيات جامعه رفت، حكايتي است كه اگر به بحث و كارشناسي
گذاشته شود، مثنوي هفتاد من كاغذ خواهد شد.هر چند عقلا و دلسوزان انقلاب در
شرايط خطير و حساس پرپيچ و خم گذار از عقبههاي تاريخي و نگاه كينه
توزانهاي كه دشمنان خارجي به ايران دوختهاند، چندان رغبتي به بررسي حوادث
تلخ گذشته و باز كردن پرونده دولتها? نهم و دهم ندارند ولي برخي از
خرابكار?ها و معضلات، آنچنان جدي است كه نميتوان با چشمان بسته از كنار
آنها گذشت، زيرا تبعات اقدامات دولت گذشته، مردم و مديران فعلي را بشدت
گرفتار كرده است.
يكي از وجوه آشكار اين سوءمديريت، فرو رفتن نظام
درمان و سلامت در حالتي از اغماست به گونهاي كه اين ميراث بجا مانده از
دولت نهم و دهم، نه تنها داد از نهاد مردم برآورده بلكه مديران و مسئولان
نظام بهداشتي را نيز به فغان آورده است.يك عضو كميسيون بهداشت و درمان مجلس
با به صدا در آوردن زنگ خطر و هشدار نسبت به ورشكستگي بيمارستانهاي دولتي
اعلام كرده كسري بودجه شديد در وزارت بهداشت و عدم پرداخت بدهيهاي كلان
بيمهها به بيمارستانها، مراكز درماني را كه بايد به داد بيماران برسند، به
حد بالايي از بيماري يعني اغماء كشانده است. وي علت اين امر را عدم اجراي
قانون، فراقانوني عمل كردن دولت گذشته، تخصيص ندادن بودجه مصوب به نظام
سلامت كشور و شعاري عمل كردن مسئولان سابق بهداشت و درمان كشور اعلام كرده و
تنها راه نجات اين بيمار و خروج از بحران نظام درمان و سلامت را اولويت
دادن به نظام سلامت و حوزه بهداشت و درمان دانسته كه اين امر با توجه ويژه و
فوري دولت و مجلس و اختصاص بودجه كافي به آن ميسر خواهد شد.
وي با
توجه به عدم وجود منابع مالي در خزانه دولت جديد براي اختصاص به اين امر و
خروج از بحران، پيشنهاد كرد با اختصاص 10 درصد از هدفمندي يارانهها به
نظام سلامت، 90 درصد مشكلات بهداشت و درمان كشور رفع خواهد شد، در غير اين
صورت هزينههاي درمان كه اكنون 70 درصد آن از جيب مردم پرداخت ميشود، به
100 درصد رسيده كه ضمن فلج كردن خانوادههاي بيماران و به زير خط فقر بردن
تعداد بيشتري از مردم، بيمارستانها را نيز به ورطه ورشكستگي خواهد
كشاند.كافي است اين زنگ خطر جدي با اين شعار آغاز دولت احمدي نژاد كه هشت
سال پيش در كوران شعارپراكنيهاي انتخاباتي گفته بود "دولت با تحقق عدالت،
وضعيت سلامت، بهداشت و درمان مردم را ارتقاء خواهد بخشيد"، در كنار هم قرار
داده شود تا بتوان بر آنچه در اين سالها برحال و روز بهداشت و درمان كشور
رفته، آگاهي يافت.
اكنون در پايان دوره هشت ساله دولت مدعي عدالت،
براي آنكه بتوان?د درباره مقوله ارتقاء بهداشت و درمان جامعه و سطح
رضايتمندي مردم از خدمات ارائه شده به قضاوت منصفانهاي دست ياب?د، كافي
است به يكي از مراكز بيمارستاني - اعم از دولتي و يا خصوصي - سر بزنيد و يا
گذرتان به يكي از مراكز ارائه خدمات بيمهاي همچون بيمه ورشكستهاي كه طرف
قرارداد بيمه تكميلي بازنشستگان و مستمري بگيران است - افتاده باشد تا
بتوانيد به عمق ماجرا پي برده و به دور از شعارزدگي، به قضاوتي واقع بينانه
از آنچه امروز در اين بخش حاكم است، برسيد و با يك جمع بندي كلي به فاصله
ميان "شعار" تا "واقعيت" پي ببريد.
واقعيت موجود در بيمارستانها و
مراكز درماني دولتي كشور اينست كه بيمارستانها به دليل عدم اختصاص بودجه و
بدهي سنگين بيمهها به اين مراكز، قادر به ارائه خدمات موظف و قانوني به
بيمه شدگان ن?ستند و مجبورند قسمت اعظم هزينهها را برخلاف قانون از
بيماران درخواست كنند. متأسفانه وضعيت دارو، بهداشت و درمان كشور عليرغم
همه تلاشهايي كه دولت يازدهم در چند ماهي كه از روي كار آمدن آن گذشته
انجام داده، با توجه به كمبود توان مالي سيستم بهداشت و درمان كشور، اصلاً
رضايتبخش نبوده و ميتواند آٍثار و تبعات جبران ناپذيري را به مردم و نظام
وارد سازد. متأسفانه شاخصهاي موجود علمي در سيستم بهداشت و درمان كشور نيز
همين گزارشهاي نگران كننده مردمي را تأييد كرده و بلكه ابعاد پنهان اين
هشدارها را نيز آشكارتر ميسازد. از اين رو كارشناسان و دلسوزان انقلاب
معتقدند اگر شرايط به همين منوال ادامه يابد، اين نابساماني در سال آينده
ميتواند نظام سلامت كشور را در اغمايي كلي و سراسري فرو ببرد. اگر قبل از
اينكه چنين بحراني پيش بيايد، مشكلات درمان و سلامت به نحوي علاج نشود،
مردم با مشكلاتي در اين زمينه مواجه خواهند شد كه غيرقابل جبران خواهد بود.
پرویز خسرو شاهی مطلبی را با عنوان«ارزش پول ملي»در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رساند:
مدتي
است ارزش پول ملي موضوع بحث روز شده است. دلايل و عواملي كه پديدههاي
اقتصادي (نرخ ارز، تورم، سود بانكي و ...) را توضيح ميدهند بسيار متعدد،
پيچيده و درهمتنيده هستند و در اغلب موارد خود اين پديدهها در زنجيره
علت و معلولي خويش قرار ميگيرند و تغييراتشان دلايل و عوامل موثر بر آنها
را در بازخورد مجددا تحتتاثير قرار ميدهند. در واقع پديدههاي اقتصادي
خودشان بر خودشان تاثيرگذار هستند. از سوي ديگر، منافع اغلب كسانيكه
درباره پديدههاي اقتصادي بحث ميكنند از اين پديدهها متاثر ميشود؛
بنابراين احتمال اينكه اينگونه اظهارنظرها داراي اريب باشد، بالا است. اين
مسائل، از عوامل مهمي است كه بحثهاي اقتصادي را دچار تشتت و سردرگمي کرده
و باعث ميشود علتها جاي خود را به معلولها يا بالعكس دهد (مانند مواردي
كه اخيرا در مناظرههاي تلويزيوني شاهد آن هستيم). يكي از راههاي گرفتار
نشدن در اينگونه مشكلات، تمركز بر بخش واقعي اقتصاد و توجه به عوامل كليدي
است.
ارزش پول ملي دو معني دارد. يكي از منظر مسائل داخلي و ارزش
دارایيهاي بانك مركزي است (پشتوانه پولهاي چاپ شده) و ديگري از جهت نرخ
برابري با پولهاي خارجي (ارز). بحثهاي جاري عمدتا از منظر دوم مطرح
ميشوند. روشن است كه نرخ برابري ريال با ارز، برآيند كنشها و واكنشهاي
متقابل عرضه و تقاضاي ارز است. منبع اصلي فروش ارز صادرات كالاها و خدمات و
هدف اصلي از خريد آن، واردات كالاها و خدمات است. علاوهبر صادركنندگان و
واردكنندگان، سفتهبازان و كساني كه براي حفظ ارزش داراييهاي خود ارز
نگهداري ميكنند نيز در ميان خريداران و فروشندگان آن هستند. البته دسته
دوم و سوم، فروشنده يا مشتري هميشگي در بازار ارز نيستند، بلكه عموما
بهدنبال نوسانات بازار ارز كه غالبا با بر هم خوردن وضعيت عرضه و تقاضاي
ارز روي ميدهد، وارد اين بازار ميشوند.
شكل پيوست، شماي كلي اين
موضوع را نشان ميدهد. نكته بارزي كه در اين تصوير مشخص است تمركز شديد بر
پرتفوي صادرات ايران است. به عبارت ديگر، تامين ارز مورد نياز واردات كشور
كه طيف وسيعي از كالاهاي مصرفي، واسطهاي و سرمايهاي را شامل ميشود
وابستگي تقريبا كاملي به ارز حاصل از صادرات نفت، گاز و فرآوردههاي نفتي
(بخش A) دارد و وقتي به هر دليلي صادرات آنها يا دسترسي به ارز حاصل از
آنها دچار مشكل ميشود بار تامين ارز مورد نياز واردات كشور بر شانههاي
بخش B متمركز ميشود. ضمنا در چنين مقاطع زماني، تقاضاهاي ديگري علاوهبر
تقاضاي مربوط به واردات، وارد بازار ارز ميشود كه فشار آن هم به ناچار به
بخش B منتقل ميشود.
در اين شرايط اگر بر فرض، بخش B به روند عادي
فعاليت خود ادامه دهد و حاضر باشد ارز در اختيار خود را در بازار ارز عرضه
كند باز هم توان پاسخگویي به عطش بازار را ندارد و لاجرم براي رفع اين عطش و
تخليه شدن كمبود ارز، نرخ ارز اوج ميگيرد و همين اوجگيري، تشديد تقاضا و
افزايشهاي سلسلهوار بعدي نرخ ارز را در پي ميآورد و نهايتا با كاهشهاي
شديد در ارزش پول ملي مواجه ميشويم.
با اين توضيح چنين ميتوان
نتيجه گرفت كه كاهش ارزش پول ملي كه هر از چند گاهي در برابر پولهاي
خارجي روي ميدهد، غالبا نتيجه تمركز شديد در پرتفوي صادرات كشور است.
اقتصاد ايران حداقل طي نيم قرن گذشته، معتاد به نفت و ارز حاصل از آن بوده و
ارزش موجود ريال در برابر ارزهاي مختلف، نتيجه دوپينگ اقتصاد ايران با
دلارهاي نفتي براي دهههاي متمادي است و چنين ارزشي، مصنوعي بوده و دوام و
قوام و طبعا افتخار ندارد. پول ملي زماني ارزش مييابد كه واردات كشور
بهجاي نفت با توليد كالاها و خدمات گوناگون پاسخ داده شود. اينكه گفته
ميشود ارزش پول ملي به قدرت اقتصادي كشورها بسته است، دقيقا به همين معني
است.
علاوهبر زمينهسازي ايجاد حباب در ارزش خارجي پول ملي،
دلارهاي نفتي اين امكان را فراهم کرده كه بتوان فعاليتهاي گستردهاي را در
قالب بخش دولتي بهراه انداخت بدون اينكه تقاضاي موثري براي آن وجود
داشته باشد. روشن است در زمانهايي كه جريان دلارهاي نفتي دچار مشكل
ميشود، نميتوان اينگونه فعاليتها را تعطيل كرد. در اين زمانها، دولت
براي تامين هزينههاي خود بهناچار دست به دامن بانك مركزي ميشود و از
طريق افزايش پايه پولي مشكل را حل ميكند؛ اما اين اقدام مترادف با كاهش
ارزش پول ملي در داخل است. پس دلارهاي نفتي در زمينه ارزش پول ملي از منظر
داخلي نيز بسيار تعيينكننده است.
جامعه ما براي حفظ يا افزايش ارزش
پول ملي دو گزينه كاملا متفاوت پيش رو دارد. يكي دوپينگ و تداوم مصرف
مواد نيروزا (يا همان دلارهاي نفتي) است و ديگري ترك اعتياد به نفت و كار و
تلاش و توليد مستمر و مسوولانه و تسخير بازارهاي داخلي و خارجي توسط
كالاها و خدمات ايراني بهمنظور از بين بردن تمركز ويرانگر موجود در پرتفوي
بخش صادرات تجارت خارجي كشور. آنانكه بحق خواستار حفظ ارزش پول ملي هستند
بايد روشن كنند كه دغدغه آنها صرفا حفظ ارزش پول ملي است يا اينكه نحوه
تحقق اين هدف نيز از نظر آنان اهميت دارد.
روزنامه تهران امروز در مطلبی از دکتر امان الله قرایی مقدم جامعهشناس و استاد دانشگاه با عنوان«جامعه دو ساختي و پديده طلاق»به نکات زیر اشاره کرد:
طبق
آمارهاي موجود 27 درصد ازدواجهاي كشور به طلاق منجر ميشود. به عبارت
دیگر در ازاي هر 4 ازدواج يك طلاق رخ مي دهد كه نشاندهنده هر طلاق در 2
ساعت، است. مطالعات نشان ميدهد كه عوامل متعددي در طلاق دخالت دارند. اما
عاملي كه فراتر از همه اين عوامل به مرز هشدار براي مسئولان رسيده، دوساختي
شدن جامعه است. دخترها و پسرها از دو نوع طرز تفكر پيروي ميكنند. به
عبارت ديگر پسرها گذشته نگرتر از دخترها هستند. اما در مقابل دخترها امروزي
و آينده نگرتر از پسران هستند. در فكر پسران اين است كه زن بايد مطيع و
فرمانبردار باشد، در صورتي كه زن به دنبال حق مساوي است. اين تضادها در طرز
تفكر دختران و پسران نشان ميدهد كه تناسب فكري پسرها و دخترها بههم
خورده است و ساخت كهن با ارزش و هنجارهاي آن در مقابل ساخت جديد جامعه
ايستاده است. يك عامل تاثيرگذار ديگر در افزايش آمار طلاق تصميمگيري
نادرست دختر و پسر در ازدواج است.
در ازدواج به طور كلي مطالعه
عميق و بررسي عقلاني در ميان جوانان وجود ندارد و در بسياري از موارد ملاك و
معيار معيني نیست. اينگونه افراد نه خانواده را در ازدواج خود دخالت
میدهند، نه شناختي در مورد فرهنگ و خصوصيات اخلاقي طرف مقابل خود دارند.
نوع تناسب سني بين دختر و پسر هم يكي از عوامل مهمي است كه در اين نوع
ازدواج ها به آن توجه نميشود. در اكثر موارد بالا بودن سن دختر از پسر
عاملي بر طلاق ميشود. البته طلاق در بين خويشاوندان كمتر است زيرا که
شناخت كافي از يكديگر دارند. بنابراين اگر دوران نامزدي بيشتر باشد زوجين
بيشتر به اخلاق و رفتار يكديگر شناخت پيدا مي كنند. عدم دخالت والدين در
ازدواج ها كه اين روزها بيشتر اينترنتي و... شده است نيز باعث شده كه
جوانها راهنماي درستي در زندگي نداشته باشند. كمرنگ شدن ارزشها، معنويات و
هنجارهاي جامعه نيز در طلاق زوجهای جوان بسيار موثر هستند.
روابط
غیراخلاقی و خارج از حريم خانواده نيز يكي از عواملي است كه در بسياري از
موارد، منجر به طلاق مي شود. ازدواج موقت و... از عواملي است كه باعث
ميشود ابتدا طلاق عاطفي در خانواده پيش بيايد و به مرور زمان منجر به طلاق
و جدايي دائمی زوجين گردد. عدم اشتغال (بيكاري) و مسائل اقتصادي نیز از
عواملي است كه نقش بسزايي در طلاق دارد. در برخي شغلها (مانند معلم ها)
طلاق كمتر دیده میشود. ضمن آنكه سه چهار سال اول ازدواج دوران بحران است و
اگر زوجين بتوانند از اين طوفان پرتلاطم زندگي به سلامت بگذرند، قطعا به
ساحل آرامش خواهند رسيد. از نظر فرهنگي هم ذهنيت مردم كاملا متفاوت شده
است. متاسفانه اکثر ازدواجها مادي و احساسی شده است. امروزه برخی جوانها
ازدواج ميكنند كه به ثروت و پول برسند. در ازدواج حالت معنوي كه ذهنيت
شهودي بر آن حاكم بوده از بين رفته است. اين ذهنيت مادي، احساسی و پولي
نهتنها در ايران بلكه در تمام دنيا حاكم است و به دليل رواج چشم و
همچشميها از اين زاويه به ازدواج نگاه مي شود.
محمد علی وکیلی در مطلبی که با عنوان«به احترام درگذشت سياستمدار متفاوت»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند اینگونه نوشت:
حاج
حبيب الله عسکراولادي در سن 82 سالگي دار فاني را وداع گفت. کارنامه اين
پيراصولگرا به گونه اي است که احترام همگان را در زمان حيات و تأثر و تأسف
را در هنگام وفات بر انگيخت.او به رغم اينکه محور جريان راست سنتي بود، ولي
انصاف و اعتدالش موجب احترام رقبايش بود. ويژگيهاي مرحوم عسکر اولادي از
او شخصيتي متفاوت با هم نسلان و همفکران خود خلق کرد. هيچگاه او گرفتار خود
حق بيني و خود نظام پنداري نگشت.داراي مواضع سياسي صريح بود و بر انتقادات
خود پاي ميفشرد ولي همواره در موضع خود رويکرد اثباتي داشت و از انکار
رقيب پرهيز داشت.
مرحوم عسکر اولادي جزو معدود شخصيتهاي بود که نقش
شيخوخيت براي همه جناحهاي سياسي را ايفا ميکرد. او در پشت صحنه مهره چفت
و بند اختلافات بود و تلاش داشت اختلافهاي فکري به شکافهاي اعتقادي
کشيده نشود. بي شک تمام صاحبان رسانههاي منتقد در اين سالها انصاف مرحوم
عسکر اولادي را از نزديک چشيدند و درک کرده اند.در سالهايي که او جزو هيات
منصفه مطبوعات بود اهالي مطبوعات در هنگام دادگاه علاقمند بودندکه جلسه
دادگاهشان با حضور آن مرحوم باشد. چرا که انصافش در قضاوت مو جب دلگرمي و
در عين حال ترمز مهمي بر تندروي برخي از افراطيون هم فکر خود بودند.
دينداريش
به او شجاعت و آزادگي داده بود مواضع يکسال گذشته اش شاهد خوبي بر عاقبت
بخيري و شجاعت وجوانمردي اش بود اگر چه اين مواضع افراطيون را برنتابيد و
در اين اواخر به ساحتش توهين و ترديد و تشکيک کردند ولي نشان داد که حاضر
نيست آخرتش را به پاي دنياي ديگران قرباني نمايد.جمله ي اخيرش که:« من
رفتني ام و آفتاب عمرم لب بام...اگر سکوت کنم نميتوانم در قيامت پاسخگو
باشم »؛ بيانگر آزادگي و حريت آن بزرگ مرد سفر کرده ميباشد.به هر روي رحلت
شخصيت معتدل و اخلاقگراي مرحوم عسکر اولادي باعث خلاء در اردوگاه
اصولگرايان و جايش پرناشدني است. وجودش به وزن اصولگرايي ميافزود و نبودش
باعث به هم خوردن توازن اعتدال و افراط خواهد شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
ستون یادداشت روزنامه حمایت را با هم مرور میکنیم که مطلبی را با عنوان«محرم، یادآور پیروزی معرفت و آگاهی بر جهل و خشونت»به چاپ رسانده است:
در
گذر ایام، به سرعت یک سال دیگر از محرم حسینی سال قبل گذشت و محرم سال
جدید فرا رسید. محرم که میرسد به صورت خودجوش پارچههای سیاه به نشانه
عزاداری و همدلی با مصیبت دیدگان واقعه جانکاه کربلا در کشور ما و بسیاری
از دیگر مناطق شیعه نشین جهان بر در و دیوارها نصب میشود و مردم بار دیگر
آماده میشوند تا در جریان عزاداریها و ابراز محبت به امام حسین (ع) و اهل
بیت ایشان و یاران با وفایی که در مسیر حق جانشان را نثار کردند، تمرینی
دوباره برای یادآوری پیامهای قیام حسینی داشته و از این دانشگاه همیشه فیض
رسان معرفت، درسی مجدد فرا گیرند و منش آزادگی را در زندگی خود برجستهتر
سازند. نظر به اهمیت این ایام، جا دارد ضمن عرض ارادت به یکایک شهدای کربلا
و احترام به منطق متعالی که در قیام عاشوراییان نهفته است و برای همیشه
تاریخ، الگوی شایسته و ماندگاری در مسیر عدالت خواهی و اصلاح امور جوامع
مختلف محسوب میشود، چند نکته را با مخاطبان در میان گذاریم.
از
زمان قیام امام حسین (ع) تاکنون تفسیر و تحلیلهای بسیاری صورت گرفته و
آثار تحقیقی متنوعی در این خصوص منتشر شده که برخی از آنها همانند آثار
شهید مطهری برای طیف وسیعی از مردم شناخته شده است. صرفنظر از تحلیلهای
منعکس شده در آثار منتشر شده، توجه به این زاویه از قیام امام حسین (ع)
حائز اهمیت بسیار است که این قیام چه نسبتی با مباحث حقوقی دارد؟آیا
میتوان قیام امام حسین (ع) را در پرتو موازین جهانی رعایت حقوق انسانی که
بشر معاصر مورد تاکید قرار میدهد نیز تحلیل و تفسیر کرد به نحوی که مخاطب
ما در هر نقطه جهان و با هر دین و مذهب و گرایشی آنرا درک کند و با آن
همنوایی پیدا کند؟ در پاسخ به این دو پرسش مهم اولا باید گفت در قیام امام
حسین (ع) مباحث حقوقی متعددی نهفته است که از منظر رشتههای تخصصی حقوق
خصوصا حقوق عمومی، حقوق بشر، حقوق کیفری و حقوق بشر دوستانه بحثهای تفصیلی
متعددی را در بر دارد. مثلا اینکه حکمرانی بر اساس چه معیارهایی قابل قبول
است و اگر آن معیارها رعایت نشود شهروندان دارای چه حقوقی در قبال
حکمرانان ستمگر هستند.
میتوان از روش و منش ابا عبدالله و اهل بیت
مطهر و یاران با وفایشان درسهای حقوقی ماندگاری گرفت. ثانیا در خصوص اینکه
آیا قیام عاشوراییان را میتوان در پرتو موازین رعایت حقوق بشر تحلیل کرد
آنگونه که مخاطبان فرهنگهای مختلف در جهان معاصر با آن همنوایی داشته
باشند؟ قطعا پاسخ مثبت است. در موازین حقوق بشر این امر پذیرفته شده است که
همه انسانها دارای حقوق ذاتی و آزادیهای فطری هستند که هیچ مرجع حکومتی
نمیتواند این حقوق ذاتی انسانها را سلب کند و آنها را از مقام انسانی
دور سازد. در موازین حقوق بشر تاکید شده که همه انسانها حق تعیین سرنوشت
دارند و نباید قدرتی سیاسی در یک جامعه یا از بیرون جامعه حق تعیین سرنوشت
مردم را سلب کند.در موازین حقوق بشر که برای همه جوامع قابل فهم است آمده
که حکومت بر آمده از روشهای ظالمانه هیچ مشروعتی ندارد و مردم ملزم به
تبعیت از آن نخواهند بود. در موازین جهانی قابل درک برای همه فرهنگها آمده
است که همه حق دارند برای تامین جامعهای بهتر و جلوگیری از نقض حقوق بشر
اقدام کرده و اعتراضات مختلف مسالمت آمیز را برای اصلاح امور عرضه دارند.
وقتی به قیام امام حسین (ع) نگاه میکنیم به روشنی ملاحظه میکنیم که جبهه
جهل و خشونت همه حقوق انسانی را نقض کردند و به هیچ یک از موازین حداقلی
رعایت حقوق انسانها پایبندی نشان ندادند.
بنابراین قیام امام حسین
(ع) قیام بزرگ انسانهایی بود که صرف نظر از جنبههای اعتقادی مورد تاکید
مسلمانان و به طور ویژه شیعیان، در مقابل انحراف از مسیر حق و عدل ایستادند
و با نثار هستی خود نهال آزادی و کرامت بشری را زنده نگاه داشتند و بر
همین اساس نیز برای همیشه تاریخ موجب تحرک جامعه بشری خواهند بود. منطق
روشن «هیات من الذلّه» (هرگز تن به ذلت و خواری نباید داد) یا منطق «اگر
دین و اعتقاد درستی ندارید باز حداقل آزادگی و معرفت پیشگی را رعایت کنید»،
هیچ گاه تازگی خود را از دست نمیدهد چرا که ریشه در فطرت انسانی دارد و
همه انسانها با هر فرهنگ و اعتقادی این منطق را درک میکنند و با آن همدلی
دارند. بر این اساس عجیب نیست که در ایام محرم به وفور میبینیم که حتی
پیروان ادیان توحیدی غیر اسلام نیز در مراسمهای عزاداری و بزرگداشت یاد و
خاطره شهدای کربلا شرکت میکنند چرا که در این مراسمها معرفت انسانی نشر
داده میشود و از منطق نهفته در فطرت آنها غبار روبی میشود و حیاتی تازه
روح و جانشان پیدا میکند.
با عنایت به آنچه گفته شد، حیف است اگر
افرادی در ماه محرم با عنوان مداح یا واعظ یا هر فرد تاثیر گذار دیگر
تصویری نامناسب از قیام ابا عبدالله (ع) ارایه کنند یا برخی ارادتمندان اهل
بیت به جای معرفت اندوزی و تاثیر پذیری مثبت در زندگی خود، با رفتارهای در
هم آمیخته با خرافات، سرگرم یکسری حواشی شوند و به این ترتیب بهانه به دست
دشمنان مکتب اهل بیت (ع) نیز بدهند. امید است محرم امسال چه در ایران و چه
در سایر بلاد منشا ارتقا معرفت و دانایی و بصیرت هر چه بیشتر عموم
علاقمندان به حق خواهی و عدالت ورزی شود و جبهه جهل و خشونت برگرفته از
منطق زر و زور و تزویر بیش از گذشته رسوا و منزوی شود.