مادر شهیدی از کاشان دستبند طلایی را که برای آینده فرزندان خود کنار گذاشته بود در سال 67 به امام خمینی هدیه می کند تا هزینه جبهه های جنگ نماید.
به گزارش 598 به نقل از بولتن از مشرق مادر شهید سید علی اصغر کیا در نامه خود به حضرت امام آورده است:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
محضر مقدس رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامى حضرت آيت اللّه العظمى امام خمينى -روحى فداه - سلام عليکم از آنجا که مايل نيستم در اين شرايط حساس وقت شريف را تصديع نمايم بدون مقدمه سخنانم را آغاز مى کنم.
من مادر يک شهيد به نام سيد على اصغر کيا از خيل عظيم شهيدان اسلام عزيز هستم.
خود در اوايل زندگى بر اثر حادثه اى همسر عزيز خود را که از سادات بود از دست دادم و با چهار فرزند به يادگار از آن مرحوم مانده زندگى را ادامه دادم و يکى از آنها را در جنگ تحميلى تقديم اسلام و آن حضرت نمودم و اکنون نيز آماده انجام تکليف مى باشم.
اماما، پيام پر از درد و محنت شما در پذيرش قطعنامه 598 آسايش را از روح و جسم ملت ايران و مستضعفان جهان بويژه خانواده شهيدان گرفت و مطمئن باشيد که آنها هم همانگونه که فرموديد آن را مانند جرعه زهرى نوشيدند ولى تحمل هر چيزى براى رضاى خدا و مصلحت اسلام عزيز گواراست.
دشمنان قسم خورده اسلام عزم خود را جزم نموده اند که دين مقدس اسلام را منهدم و نابود نمايند و اين را از اجداد و پيشينيان پليد خود به ارث برده اند. اما زهى خيال باطل.
خدايا تو شاهد باش که ما هم با تاسى به پيشوايان بزرگمان همچون ابراهيم و محمد و على و زهرا و فرزندان معصومشان - صلواتاللّه عليهم اجمعين - و با تقليد از مرجع و ملجا عظيمالشان انقلاب عزم خود را جزم نموده ايم که تا آخرين نفر و آخرين نفس با اهداف نامبارک آنها مبارزه کنيم.
اماما، راهپيمايى روز عيد غدير ثابت کرد که مردم شريف ايران مرگ را تحمل مى کنند ولى ننگ خوارى و ذلت در مقابل دشمنان اسلام را نه .
آنها با اين حضور نشان دادند که همواره گوش به فرمان رهبر الهى خود هستند و اين اطاعت را به حکم آيه شريفه (اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول) تکليف شرعى خود مى دانند.
اماما، مبادا که شرايط روز دامان کبريايى شما را غبارآلود و دل مبارکتان را رنجور نموده باشد.
ما به شما اطمينان مى دهيم که با اشک چشمانمان دامان و دلتان را شستشو و با خونمان نهرى و با اجسادمان سدى در مقابل دشمنان اسلام ايجاد خواهيم کرد که در آن غرق و زمينگير شوند.
اماما، اينجانبه هديه اى ناقابل را که ذخيره نموده و دهها فکر و خيال براى مصرف آن جهت رفاه خود و فرزندانم داشتم به منظور رفع نياز جبهه هاى جنگ تقديم مى نمايم و همچنين نذر نموده ام که حقوق شش ماه خود را تقديم نمايم.
لذا اکنون هديه مذکور (يک قطعه دستبند طلا) را به همراه مبلغ سى هزار ريال (حقوق يک ماه ) تقديم و بقيه را نيز تحويل خواهم داد.
انشاءاللّه.
در خاتمه آرزوى دعاى خير و تقاضاى عاجزانه دارم که با دستخط مبارک (ولو کوتاه ) جواب نامه را مرقوم فرماييد.
از خداوند تبارک و تعالى به همراه همه مستضعفان و مسلمين و شيعيان طول عمر آن حضرت را با سلامت کامل خواهانم.
حاجيه شمسى نورانى، از طلاب علوم دينيه و از خدمتگزاران امداد امام خمينى کاشان، والده شهيد سيد على اصغر کيا.
والسلام عليکم و رحمةاللّه.
بسمه تعالى
فرزند عزيزم، خانم حاجيه شمسى نورانى نامه پر احساس شما را خواندم.
از شما و افرادى مانند شما نمى دانم چگونه بايد قدردانى کرد.
من که در مقابل اينهمه محبت و صفا غير از تشکر و دعا کارى نمى توانم انجام دهم.
دستبندت را برايت مى فرستم تا از جانب من هديه اى باشد براى تو، و معادل آن را با نذر حقوق ششماهه ات را من خود به جبهه مى فرستم.
از قول من به فرزندان عزيزت، اين عزيزان ملت شريف ايران، سلام گرمم را برسان.
خدا يار و نگهدارت باد.
23 / 5 / 67