پیشنهاد دشمن‌ شکن‌ برادر "نهاوندیان" !

به گزارش 598 به نقل از تسنیم، سعی کرده‌ایم در این مقام طنز اکثر روزنامه های کشور را جمع کنیم تا دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.

**جام جم: آب و برق مهر

نه که از قدیم الایام به ما گفته بودند: «هرکس چاه می کند، از قبل فکر خاکش را هم می کند»؛ فلذا همچین خیال می کردیم که مثلا اگر دولت قبلی، طرح خوب مسکن مهر را راه انداخته، پس حتما و حکما فکر همه چی اش را کرده و لازم نیست بقیه غصه بخورند. چیزهای بهتری برای خوردن هست. (از مشاوران و متخصصان علم تغذیه سوال کنید، حتما راهنمایی تان می کنند.)

هیچ وقت هم به شایعات واهی در این رابطه گوش ندادیم که چو انداخته بودند که در برخی مناطق، میزان مهر را چنان رقیق می کنند که خانه هایی می سازند با تیرآهن هایی کمی درشت تر از سیخ کبریت! (محض احتیاط، تاکید و تکرار می کنم که ما همواره این گونه شایعات کذب را محکوم کرده و الان هم که آن دولت رفته، باز هم محکوم می کنیم. به این به اصطلاح می گویند: «مرام»؛ هرچند که ما ادعایی نداریم.)

فرمایش وزیرنیرو: «وزارت نیرو تمام تعهدات خود در قبال آبرسانی و برق رسانی به مسکن مهر را انجام داده؛ منتها برای ادامه این آبرسانی و برق رسانی به واحدهای مسکونی مسکن مهر، منتظر اعتبار جدید هستیم.» ـ به نقل از جراید دنبال مسکن

بسته پیشنهادی: اگرچه ما در دولت گذشته به اندازه یک وجب و نیم هم از مسکن مهر استفاده نکردیم و عطایش را به لقایش بخشیدیم؛ اما چون هستند عده ای از ـ به قول دوست عزیزم محمد صالح علاء ـ «هموطنان جان»که هنوز درگیر مسکن مهرند و کلی هم پول پیش داده اند و نگران تامین مسائل جانبی و امکاناتی آن می باشند و حق دارند از بلاتکلیفی احتمالی آن حرص بخورند؛ لهذا شرط انصاف و جوانمردی حکم می کند که در این خصوص نیز از سر مهر(مهرورزی غیرسیاسی و بدون چشمداشت رای آوردن)، رهنمودهایی راهگشا داشته باشیم:

1ـ واگذاری جایگزین: تا زمان تأمین اعتبار لازم برای رساندن آب و برق لازم به واحدهای مسکن مهر، عجالتا و لااقل، وزارت نیرو به میزان لازم، شمع و آب معدنی در اختیار صاحبان و ساکنان مسکن مهر قرار دهد. به هرحال، کاچی بهتر از هیچی است. تا این که مشکل بتدریج حل شود. سعدی: ز مسکن مهر، مهری نشسته در دل / بیرون نمی توان کرد، الا به روزگاران!

2ـ آب و برق مهر: دولت جدید هم به شکلی دیگر، مهرورزی درست و حسابی کند و حالی به ملت بدهد. تا مدتی آب و برق مسکن مهر را با ارفاقاتی چند و از سر مهر، تامین کند. ان شاءالله که اعتبارات آن هم تامین می شود. یک تعبیر دیگر «عزیزان مهربانی از دو سر بی» این است که دولت فعلی، دو سره مهرورزی کند. از یک سر، با خزانه نسبتا خالی به ارث رسیده از دولت قبل کنار بیاید؛ از یک سر دیگر نیز به صاحبان مسکن مهر، از سر مهر، آب و برق برساند. امروزی ها به این کار به اصطلاح «اِند مرام» می گویند.

3ـ مسکن اشتباهی: از آنجا که دولت جدید، طرح جایگزین کردن «مسکن اجتماعی» را با مسکن مهر در سر دارد؛ منتها دقت بفرماید که در فاصله این تبدیل و تغییر، ناخواسته یک«مسکن اشتباهی» مثل قارچ سر برنیاورد. مسکن بدون آب و برق بلاتکلیفی که نه جزو مسکن مهر به حساب آید که دولت باعث و بانی اش رفته است؛ و نه جزو مسکن اجتماعی که دولت جدید هنوز ابعاد اجرایی آن را روشن نکرده است. میان این دو مسکن هست راهی / غریبم، عاشقم، آن ره کدام است؟...

**سیاست روز: پایش ها و پوشش ها

رییس دفتر رییس جمهور: استان ها با یک سفر یا چند سفر شکوفا نمی شوند و اسم این برنامه را باید برنامه پایش و پویش استان ها بگذاریم.

با توجه به پیشنهاد دشمن شکن برادر "نهاوندیان" کدام یک از گزینه های زیر را به عنوان جایگزین سفرهای داخل شهری شهروندان (با مترو یا اتوبوس) انتخاب می کنید؟

الف) کوشش و پوشش

ب) گرمایش و فشارش

ج) سوزش و گدازش

د) ناز و نوازش

علی زاد سر – نماینده سابق جیرفت: من نامه ای به دکتر روحانی نوشتم تحت عنوان هفت نکته به هفتمین رییس جمهوری مبنی بر اینکه استانداران را دو هفته بعد از دولت تعیین کنید و هر وزیری برای معرفی استانداران برود نه فقط وزیر کشور برود.

به نظر شما برای آن که نامه این برادر به رییس جمهور ، تاثیر بیشتری داشته باشد باید به کدام یک از گزینه های زیر عمل کرد؟

الف) باید از روی نامه هفت بار بنویسند و در لای جرز هفت دیوار پنهان کنند.

ب) باید نامه را هفت بار بجوشانند و روزی هفت نوبت قبل و بعد از غذا مصرف کنند.

ج) باید این نامه را به "یونسکو" برد و ثبت تاریخی کرد تا استکبار جهانی نتواند ایده های برادر "زادسر" را بدزدد.

د) باید این نامه را در اختیار "بنیاد بازی های ملی" گذاشت تا از روی آن بازی های فرهنگی را طراحی و تولید کنند. مثلا یک وزیر دارم روزی سه تا استاندار را معرفی می کند...چرا سه تا؟... پس چند تا؟ ...پنج تا ... چرا پنج تا؟ ... پس چند تا؟... (الی آخر)

ریزعلی خواجوی – دهقان فداکار: من نمی دانم چرا درس "دهقان فداکار" از کتاب های درسی حذف شده است.

به نظر شما "دهقان فداکار" به کدام یک از دلایل زیر از کتاب های درسی حذف شده است؟

الف) ارتباط مشکوک با "چوپان دروغگو" و جریان انحرافی

ب) رابطه مرموز با "کوکب خانم" و سفارت هلند و شخصی معلوم الحال به نام "پطرس فداکار"

ج) تعامل تنگاتنگ با سران فتنه و در رآس آنان "حسنک"

د) اقدام به براندازی و انقلاب نرم در خطوط راه آهن

**شرق: دکتر شما هم؟

دبیر شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر استان تهران گفت: تحصیلات نیمی از معتادان دیپلم به بالاست.

تا همین چندوقت پیش برخی از مسوولان دولتی هم دیپلم به بالا (البته مجهز به انواع دکترای فوتوشاپی) داشتند. چه نتیجه ای می گیریم؟

الف- نتیجه ای نمی گیریم.

ب- تحصیلات مهم نیست. آشنا مهم است.

دیالوگ:

دکتر؟ شما هم؟ واقعا توقع نداشتم.

- چی چی رو من هم؟

با توجه به اینکه دبیر شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر استان تهران گفته تحصیلات نیمی از معتادان دیپلم به بالاست، شما هم که دکتری آدم خب شک برش می داره که شما هم بله.

راهکار مبارزه با اعتیاد

با توجه به اینکه نصف معتادان دیپلم به بالا دارند، پیشنهاد می کنیم سقف تحصیلات را تا دیپلم در نظر بگیریم. اگر مردم زیر دیپلم داشته باشند نصف نصف معتادان کم می شود.

**کیهان: کور (گفت و شنود)

گفت: «شلدون آدلسون» سیاستمدار سرمایه دار آمریکایی و حامی همیشگی رژیم صهیونیستی پیشنهاد کرده بود که برای پیشبرد مذاکرات باید در کویر ایران بمب اتمی انداخت!

گفتم: از سگ پیری پرسیدند چرا اینقدر زود پیر شدی؟ گفت از بس که واق الکی زدم!

گفت: یارو یادش رفته که رژیم صهیونیستی با آن همه ادعا در جنگ های 33 روزه و 22 روزه و 8 روزه از نیروهای مقاومت که فقط تحت حمایت ایران هستند به سختی شکست خورد و آمریکا در حمله به عراق و افغانستان زمین گیر شد و...

گفتم: به یارو گفتند پدرت تیر خورد و مُرد. گفت؛ چقدر خوب شد که تیر توی چشمش نخورد وگرنه کور شده بود!

**تهران امروز: آتش سیگار توطئه

ای آن که کار تو شده انکار توطئه
ای غافل از فواید بسیار توطئه
اسرار کار را نه تو دانی نه من برو
ای بی خبر ز عالم اسرار توطئه
بازار کسب و کار و سیاست کساد بود
وقتی نبود رونق بازار توطئه
بسیار جیب ها پر و خالی شده ولی
خالی نمانده لحظه ای انبار توطئه
در فصل سرد، گرمی بازار سایت هاست
با تیترهای داغ از اخبار توطئه
در لحظه محاسبه رشد و توسعه
خارج شد از محاسبه آمار توطئه
بیهوده در تکاپوی دیدن سرک نکش
نادیدنی ست آن سوی دیوار توطئه
کی می رسد که بین سران سر درآوری
سر درنیاوری تو که از کار توطئه
ای پیک پر شتاب که پر بار می روی
خالی مباد کیسه ات از بار توطئه
از های و هوی توطئه و کشف توطئه
آشفته خواب دیو جهانخوار توطئه
در ساحت تمرکز دلال های ارز
شد ساعت تزلزل افکار توطئه
هشدار نرخ ارز مبادا که کم شود
کم می شود درآمد تالار توطئه
هشدار چیز خوب و مفیدی است ای پسر
هشدار اقتصادی و هشدار توطئه
مثل آچار فرانسه که هر پیچ و مهره را
پیچیده و گشوده به ابزار توطئه
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
خوش لحظه ای ست لحظه دیدار توطئه
آن لحظه ای که بخت بد از خواب خوش پرید
پرسید از دو دیده بیدار توطئه
از جیک و پوک و زیروبم و سرد و گرم کار
از نیش و نوش و از گل و از خار توطئه
او هر چه گفت، توطئه تنها سکوت کرد
خاموش بود آتش سیگار توطئه

**قدس: مش غضنفر و نمایشگاه کتاب

مو یارِ مهربونُم ... دانایُ خوش زبونُم؛ ببخشِن حرفِ کتاب رَفت، ناسَن جَو گیریفتُمُ یادِ ای شعرِ افتادُم که وَختی خُردو بودُم معلِمِما تو مَردِسه ایقذَر با لِقَط زد تو گُردَم تا بِلَخَره حفظِش کِردُم.

چَنروز پیشا شُنُفتُم که نِمایشگایِ کتاب به مِشَد واز رِفته، بِرِیِ هَمی جینگی کِلّه کِردُم اونجه تا هَم نایلُنُ خودکارُ ایجور چیزا اُشانتیون بیگیرُم، هَمَم از اَلَکی تو غرفه ها راه بُرُمُ کتابا رِ وَردارُمُ عَسکاشایِ نِگا کُنُمُ مُفته بُخوانُمِشا. اولِش که مُخواستُم بُرُم تو با خودُم گفتُم یَره حالا با ای گیریفتاریایُ گیرونیا دِگه کی کتاب مِخِره یُ مُخوانه، حَتمَنی الان تو نِمایشگا هَم یَک چُغوکیَم بال نِمِزِنه ولی وَختی رفتُم تو دیدُم یَره اَندِزه صَدتا صفِ شُله خِلایق توش لوکّه بودنُ دَم دَرِ هر غرفه یی یَک عالَم آدم تارُت پارت بودنُ هَموجور کتاب مِخِریدَن. یَکوَر بِچّه خُردویا بودن؛ یَکوَرِش پیرپاتالا؛ یَکوَر دانشجویایُ یَکوَرَم اینا که مِخَن بِرَن به دانشگا؛ باقی مردمَم که هَمّه وَرِش مُجُلّیدَن.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ماکه ایقذَر کتاب رِ دوست مِدِرِمُ تا هَم یَک نِمایشگایِ کتابی واز مِره که کتاب آرزونتر مِده، هَمّه کِلّه مُکُنِم مِرِم یَک عالَم کتاب مِخِرِم پس بِرِیِ چی وازَم ایقذَر آمار مطالعه به کیشورما پایینه؟ نکُنه هَمّه مردم عین مو فِقط کتاب رِ مِگیرَن که بِرِیِ قِشنگی بُگذارَن رو طاقچه خِنَشا؟!