مرحوم آقاي حاجسيدمحمدتقي مقدم روز شنبه یازدهم آبان ماه در مشهد دارفانی را وداع گفتند.
به گزارش رجانیوز، مرحوم آقاي
حاجسيدمحمدتقي مقدم متولد 1302 شمسي از سادات اعرجي سبزوار و اجداد او از
علماء و نقبا بودند. او از كودكي با هجرت به مشهد در زمرة مدافعان شريعت
بود. گرچه اختناق رضاخاني موجب شده بود كه او در حرفههاي مختلف اشتغال
يابد ولي بمحض سقوط آن ملعون، بهمراه دوستان خود "جعفرجورابچي" و "كاظم
شانهچي" به تحصيل علوم دين روآورد و با استعداد خارجالعاده به سرعت پيش
رفت و اساتيد او عمدتاً مرحوم "ميرزااحمد مدرس" و "فقيه سبزواري" و مرحوم
آقاي "ميلاني" بودند.
در سفري به نجف اشرف از مولاي خود
قطرهاي از دانش را ميطلبد تا بتواند در برابر كفر و الحاد و فسق و فجور
آن زمان بايستد. از آن پس ديگر نزد استادي نرفت و خود پاي در ميدان جهادي
طولاني در عرصه دفاع از حريم تشيع در همه عرصههاي علمي و عملي نهاد.
عرصه اول كار او منبر بود. او از بهترين
سخنوران مشهد در دهة سي و چهل و تا حدودي پنجاه بود. البته كار منبر را تا
آخرين سالهاي عمر ولو محدود ادامه داد.
محور ديگر كار او تشكيل هيأتهاي ديني
در قالب هيأتهاي صنفي از سماورساز و زواركش ـ تودرداريها و غيره هم بود كه
هر شب با هر يك از آنها جلسات آموزش و تربيتي و موعظه داشت.
محور ديگر تأسيس بناي محمديه در كوچه
جديدها در زماني بود كه هنوز حضور جهودها در آن بود. اين بنا علاوه بر محلي
براي جشنها و عزاداريها و تعظيم شعائر يك دبستان ديني بود كه
دانشآموزان متدين در آن تحصيل ميكردند. دو فرزند برادر مرحوم آقاي ميلاني
(كه دو قلو بودند) و نيز برادران دهنوي كه سه نفر آنها شهيد و دو نفر
جانباز شدند از تحصيلكردگان اين مدرسهاند.
محور اصلي كار ايشان عرصه كتاب بود. در
دهة سي كه دهة هجوم همه جانبه كفر به اعتقادات مردم بود، كتابي كه اسلام را
تا حدي معرفي كند و از ايمان مردم نگهباني كند به زبان مردم، در دسترس
نبود و او از پيشگامان تأليف كتابهاي ديني به سبك جديد بود."راهنماي
بهشت" (در پنج جلد در اعتقادات)- "كيفر كردار" (در دو جلد در اخلاق و
رفتار)- "سرمايه سعادت و نجات" (در تقوا)- "صفات متقين" – "معراجالمؤمن" ـ
"گنجينه كل نمازهاي اسلام" ـ "دستورات زندگي"(از ولادت تا دفن)- "ختوم و
اذكار" و عناويني كه بيش از پنجاه و نزديك به صد جلد كتاب است. تأثير اين
كتابها چنان بود كه علماء بزرگ تقريظهاي مهمي به آن نوشتند. مرحوم آقاي
ميلاني در يكي از اين تقريظها به ايشان لقب "ذخرالاسلام" دادند.
محور ديگر كار علمي و تحقيقي بود. ايشان
در علوم مختلف اهل تحقيق و نظر بود. از جمله در "رمل" و "جفر" و نيز
"ادبيات عرب" به طوري كه بسياري از قواعد ادبي را به شعر عربي و فارسي
سرود. ايشان درسهاي تفسيري را براي بعضي از دانشجويان در سالهاي 50 ـ 47
داشت.
از محورهاي مهم ديگر كار ايشان كارهاي
تبليغي بود. علاوه بر دو دهه عزاداري در منزل، برگزاري دعاي ندبه در شبستان
حرم و دعاي كميل در ايوان غربي مسجد گوهرشاد كه پس از اخراج از مسجد، دعاي
كميل در مسجد ملاحيدر و ندبه در منزل ادامه يافت. بعدها خود حسينيهاي
تأسيس و اين مجالس را در آن برگزار ميكرد.
در عرصهي هنري نيز فعال بود. او شعر
ميسرود و "ديوان مقدم" و "نغمههاي مقدم" و "مناجاتنامه مقدم" از آثار
اوست. بعضي از سرودهها را توسط گروههاي سرودي كه از جوانان داشت،
نغمهپردازي كرد و يا مداحان بزرگ از جمله مرحوم اشراقي ـ هنرور ـ توحيدي ـ
واحدي و موسويان به زيبائي خواندهاند كه با اينكه اين آثار ثبت و ضبظ
نشده ولي بعلت كثرت فعاليت، امروز گنجينهاي از نوارهاي سخنرانيها و
سرودها موجود است.
عرصه ديگر فعاليت ايشان خدمات بود. وي
در كنار فعاليت فرهنگي به كار عمراني پرداخت و ساختمانهاي زيادي احداث و
واگذار كرد. ايشان اهل وجوهات نبود و از كار و فعاليت جانبي و درآمد
اقتصادي امرار معاش ميكرد. لذا در بعضي ادوار بشدت دچار عسرت بود. گرايش
او به اقشار مستمند بود. بيشتر جلسات او در طلاب و پائين خيابان بود و اهل
جلسات او را اقشار ضعيف تشكيل ميدادند.
ايشان از دوستان شهيد نواب بود. آقاي
عبدخدائي خاطرات زيادي از ايشان دارد. در نهضتهاي سالهاي 43 ـ 40 فعال
بود. در سال 43 كتاب "ظهور ولايت در غدير" را كه با عكسهاي امام زينت شده
بود، منتشر و رايگان توزيع كرد و مورد مؤاخذه شديد ساواك واقع شد. در
سالهاي اختناق آرام نبود و به اشكال مختلف مبارزه را ادامه داد. با
اوجگيري نهضت وارد ميدان شد و در بسيج تودههاي مردم متدين بسيار نقش
داشت. با پيروزي انقلاب او به تداوم كارهاي فرهنگي سابق و تأليفات جديد
پرداخت. او در دوره اختناق از مروجان مرجعيت امام بود و نيز از ارادتمندان
رهبر عظيمالشأن انقلاب بود.
او عاشق اهلبيت(ع) بود. بارها با
خطرپذيري در سالهاي 30 و 40 به عتبات مشرف شد. در سال 44 به حج مشرف و در
بازگشت به زيارت بيتالمقدس رفت و از آنجا عازم عتبات عاليات شد و علاوه بر
زيارت نجف و كربلا به محضر امام هم شرفياب شد.
از عرصههاي ديگر فعاليت او، عرصه نشر
بود. وي ناشر كتابها و تأليفات خود بود. فروشگاه كتاب او در فلكه جنوبي
حضرت كه بعدها در طرح توسعه آستان قدس واقع شد، به بازار بزرگ (فرش) منتقل
شد كه هنوز هم پابرجاست. ولي همه مراحل نشر كتاب را او شخصاً عهدهدار بود.
از مهمترين كارهاي او ارتباط با مردم
بود. او حتي در شرايطي كه در بستر بيماري بود و تا آخرين روزهاي عمر، درب
خانهاش به روي مردم باز بود و مردم براي رفع گرفتاريها به او مراجعه
داشتند تا براي آنها دعا كند، استخاره كند و يا نسخهاي بدهد و يا ختمي و
ذكري را توصيه كند و خدا را شكر كه حوائج بسياري از آنها هم برآورده ميشد و
در تماس خود اطلاع ميدادند و تشكر ميكردند.
او لحظهاي آرام و قرار نداشت و از هر
فرصتي براي ترويج دين بهره ميگرفت. ذهن قوي و حافظه كمنظير او تا آخرين
روزهاي عمر -كه با فضل خدا از 90 سال فراتر رفته بود- زبان او را به اذكار و
ادعيه مختلف و كلمات حكمتآموز باز نگه داشته بود.
او گرچه در عمر خود بسيار رنج و زحمت
تحمل كرد ولي از اينكه ميشنيد كه ترجمه كتاب "فضائل الزهرا(س)" او به زبان
اردو موجب گرايش جمع كثيري از مردم در پاكستان به مذهب تشيع شده است،
بسيار خوشحال بود و كتاب "ختوم و اذكار" و "معراج المؤمن" او را در
كشورهاي عربي ترجمه كرده بودند و مورد استقبال وسيع مردم بود.
او راجي به تفضل پروردگار و همه توفيقات
را به بركت همان كرم علي(ع) ميدانست. آرزوي او رواج احكام اسلام و رشد
فرهنگي و علمي و اسلامي جامعه بود.
با اينكه در اواخر عمر با بيماريها دست
به گريبان بود، لحظهاي از كار غافل نبود و در حال تأليف كتابي در شرح
دعاي امام زمان(عج) بود.
او براي خود چيزي نخواست و زندگي
زاهدانهاي داشت و عمر را براي خدمت به بندگان خدا ميدانست و لحظهاي از
اين مطلب غافل نماند و بالاخره در آستانه ماه خون و قيام و ماه سالار و سيد
خود حضرت اباعبدالله(عليهالسلام) و در ايام مبارك پاياني ماه
ذيحجهالحرام سال 1434 به سوي معبود پر كشيد و ما را به سوگ نشاند.
پيوسته ميگفت من هيچ پاسخي براي
پروردگار ندارم جز اينكه هر چه وي سؤال كند عرض كنم: «عفوك». ما نيز همنوا
با او عرضه ميداريم پروردگارا «عفوك عفوك عفوك».
اللهم احشره مع محمد و آل محمد(عليهالسلام)