به گزارش 598، وبلاگ آرمانگرایی دانشجویی نوشت: سلطهگری و استثمار ملتها و جوامع ضعیف توسط کشورهای قدرتمند به 3 طریق در طول تاریخ تحقق عینی و ملموس یافته است؛ نخست استعمار کهنه که با اشغال نظامی کشورهای ضعیف توسط کشورهای قدرتمند محقق میشد؛ دوم استعمار نئوکلائیستی که از طریق حاکمیت عناصر و دولتهای وابسته تجلی مییافت و سوم عصر نظام نوین سلطه است که مبتنی بر یکسان سازی فرهنگهاست.
انقلاب اسلامی ایران در میان انبوهی از مطامع و نقشههای بلند مدت آمریکا در منطقه، همچون یک توهم برای استکبار رقم خورد؛ استکباری که دندانهای تیزش را حتی در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب میتوان شاهد بود. این رخداد مردمی فضای کبکگون سایر کشورهای جهان اسلام را نیز دگرگون ساخت و بر تلاش آمریکا برای نفوذ در لایههای قدرتمند منطقه بسیار افزود که شاید هر دولتی در آمریکا، بیش از نیمی از بودجههای مصوب خود را برای جنگهای نیابتی و از هم پاشیدگی حکومتهای اسلامی در منطقه مصروف میداشت.
انقلاب اسلامی، مانع بزرگی بر سر رودخانه خروشان استعمار در منطقه شد؛ در این میان اما مسئلهای که از همه مهمتر جلوه مییافت، برداشتن این مانع بزرگ بود؛ در سالهای دهه 60، استعمار کهنهای که سالها بر علیه کشورهای مخالف به کار بسته شد، این بار بر علیه حکومتی نوپا که تازه ارکان و ساختارش در حال شکلگیری بود و شاید از آن انسجام کافی و لازم نیز برخوردار نبود، پیشنهاد شد.
حمله عراق به ایران دقیقاً پیاده شده این تئوری بود که با درگیر کردن حکومت اسلامی در این جنگ، پایههای آن را سست و خیمه برافراشته شده را بر سر انقلابیون فرو بریزند؛ این سیاست اما دیری نپایید که با مسئلهای به نام «ملتِ مقاوم» با شکست روبه رو شد؛ هرچند که بعد از آن نیز تقلی برای ناامن کردن مرزهای کشور انجام شد ولی دیگر آتش بزرگ فروخفته بود.
پس از آن بود که دشمن به دنبال روی کار آوردن دولتهای متزلزل و سست عنصر رفت؛ دقیقاً این امر را در دولتهای پس از جنگ و به خصوص دهه 70 شاهد هستیم؛ دولتهایی که سنفونی رابطه با آمریکا را با صدایی رسا مینواختند؛ دیپلماسی تمدنی را پیش گرفتند و به خیال خود با ایجاد گفتوگو میتوانند رابطه از بین رفته ایران و آمریکا را احیا کنند.
اما هر چه پیش رفتند حاصلی جزء یک صدا که «شما باید به ما امتیاز دهید» و «شما محور شرارت هستید» شنیده نشد؛ هرچند صدای طمع ورز استکبار به انحای مختلف از زبان جمهوری خواهان آمریکا شنیده میشد ولی تنها رهبر معظم انقلاب و اصولگرایان بودند که با تمام وجود این را احساس و تذکر میدادند.
این تئوری نیز به زوال انجامید و شاید در هر انتخابات به دست سایر دولتمردان آمریکایی نیز پیگیری شد ولی حاصلی در برنداشت چرا که ملت، دستان رو شده آمریکا را دیده بودند.
سال 88 که مصادف با دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود، تلاش مذبوحانه استکبار برای نشاندن افراد سست عنصر در ایران بر کرسی ریاست جمهوری با شدت فزونی دنبال شد؛ از آنجاکه این سیاست سوخته قبلاً نیز امتحان شده و نتیجهای حاصل نگشته بود این بار با صرف هزینههای کلان توسط دستگاههای جاسوسی صهیونیستها و انگلیس و به رهبری آمریکا، با گذشت 6 ماه با شکست فضاحت بار روبهرو شد.
انتخابات سال 92 اما مسئلهای حیاتی و مهم برای استکبار بود، گزینههایی که در پازل انتخاباتی ایران توسط آمریکا چیده شده بود، از گردونه رقابت به کنار رفته شد و شاید امروز دولت اعتدال تنها نقطه امید آمریکا باشد؛ نگاه دولت اعتدال به دیپلماسی نوعی آدرس غلط برای آمریکا شد.
غافل از اینکه این دولت حاضر نخواهد بود روند در پیش گرفته شده مذاکرات سالهای اصلاحات را تکرار کند چرا که نتیجه آن را قطعاً رئیس جمهور درک کرده است و بدان اذعان میدارد؛ این همان نکتهای است که نه آمریکا و نه برخی خواص سست عنصر بدان توجه کردهاند.
در کنار این مباحث و ابراز سازش از برخی خواص در جامعه، آمریکا به فکر استعمار جدیدی افتاد که مقام معظم رهبری بارها از آن به عنوان «استعمار فرانو» یاد کرده است؛ در این نوع استعمار برای شکستن هیمنه یک نظام، درصدد گزینش برخی افراد سست عنصر برای ایجاد تنش و تشکیک در افکار عمومی است.
امروز نخستین هدف دشمن برای انحراف مسیر انقلاب، قبح زدایی از شعارهای استکبارستیز انقلاب است که اولین عناصر از دل خانواده معمارکبیر انقلاب گزینش شده و با گرفتن حمایت معنوی از برخی خواص، راه امام زدایی و محو بسیاری از اصول من جمله شعار «مرگ بر آمریکا» را در دستور کار خود قرار دادهاند.
وجود چنین هدفی صرفاً به دلیل این است که مردم در تبعیت از اصول خود دچار شک و تردید شوند و همین شک و تردید راه را برای سوء استفاده عناصر غرب زده در داخل فراهم کند و استکبار با جنگ رسانهای به تخطئه اصول بپردازد و هدف نهایی خود همانا محو نظام اسلامی است را محقق سازد.
امروز اما در آستانه 13 آبان شدت این تخطئهها افزایش یافته است؛ اگر بگویم 13 آبان امسال یک بزنگاه تاریخی برای ملت است، گزاف نگفتهایم؛ امروز دشمن از حضور مردم در صحنه ناامید شده است، تنها راه، حضور مردمی با اصول شک زده و پر از تردید است که میتواند فضای جولان را بر علیه نظام مقدس اسلامی فراهم کند.
با وجود این ملت در راه خود قطعاً ذرهای تردید نخواهند داشت؛ استدلال بسیاری از ملت در باور صحبتهای افراد، انقلابی بودن آنهاست، که به عینه شاهد هستیم چطور انقلابی بودن همین عناصر سست و مدعی، بارها زیر سوال رفته است؟
قطعاً دشمن در این هدف و مأموریت تعریف شده برای عناصر غرب زده در داخل، با شکست روبه رو خواهد شد ولی سوال اینجاست که تا کجا باید نظام با اینگونه صحبتها و سخنان که امنیت ملی را به خطر میاندازند، با تسامح و خویشتنداری برخورد کند؟