کد خبر: ۱۷۸۶۰۰
زمان انتشار: ۱۰:۳۹     ۱۲ آبان ۱۳۹۲
در زمینه پیوند خانوادگی، اگر خانواده ها به سمت تک فرزندی پیش بروند، این فرزند در نسل آینده خود نه عمو و عمه و نه خاله و دایی خواهد داشت. با این نگاه، پیوند خانوادگی بسیار ضعیف و سست خواهد شد.

خانواده هسته اصلی تعاملات اجتماعی است و از این جاست که الگوهای رفتاری برای تشکیل یک پهنه اجتماعی شکل می گیرند. از این رو مطالعه خانواده منظرگاه فهم دقیق تر ان چیزی است که در جامعه شکل گرفته یا درحال گذار به سوی آن است چرا که این رفتار ها و تعاملات با تاخیر زمانی نمودهای بیرونی اجتماعی می یابند. ویژگی های خانواده در این رویکرد بسیار مهم می نماید و می تواند منشا اصلاح و افساد اجتماعی باشد. در گفت و گو با دکتر حبشی به بررسی ویژگی های خانواده پرداخته ایم.

ویژگی هایی که خانواده را در کشور ما را از سایر کشور ها متمایز می کند، چیست؟

برخی عنوان کرده اند خانواده ایرانی اسلامی. ویژگی یک خانواده ایرانی اسلامی عنوان درست و مرتبی نیست. بلکه درست آن است که بگوییم، خانواده های ایرانی با توجه به اعتقادات و باور های دینی شان، می بایست چه ویژگی هایی داشته باشند. چرا که ما ایرانی داریم که مسلمان نیست و نوع رفتارش به خاطر داشتن دین و مذهب دیگر یا حتی دین دار نبودن، متفاوت از رفتار ما مسلمانان است. بلکه حتی اینگونه دقیق تر است که بگوییم: عموم و اکثریت ایرانی ها با توجه به اعتقادات اسلامی شیعی که دارند، چه ویژگی هایی دارند.

برای بررسی تمام ویژگی های این خانواده ها، باید دو مقوله ایران و اسلام شناخته شود تا تاثیرات فرهنگی متقابل را در دل هم پیدا کنیم. به همین خاطر نیاز است که شاخص های فرهنگ ایرانی که متاثر از فرهنگ دینی در نوع نگاه ولایتی و شیعی است را بررسی کنیم. این شاخص ها متعدد هستند، اما کلیدی ترین آن ها شامل چند نکته است:

شاخص اول: پیوند خانوادگی در خانواده مسلمان ایرانی بالاست

"پیوند خانوادگی” در خانواده مسلمان ایرانی بالاست. علت این که در غرب ارتباطات انسانی سست شده به خاطر این نیست که ترکیب های صنعتی وارد شده است. چرا که در شرق هم شما می بینید که صنعت وارد شده ولی خانواده ژاپنی و چینی هنوز ارتباطات عاطفی خودش را از دست نداده است. این پیوند خانوادگی در تقسیم فرهنگ شرق و غرب و در فرهنگ ایرانی، شاخصه ای بسیار پررنگ است. در غرب به خاطر همین سست شدن پیوند خانوادگی است که سبب عمیق تر شدن فاصله ارتباطات انسانی در وضعیت صنعتی شده است.

"پیوند خانوادگی” فوائد بسیار فراوانی دارد که از جمله آن ها می توان به این چند مورد اشاره کرد: احساس امنیت، احساس آرامش، پشتوانه و احساس تعلق خاطر داشتن.از باب نمومنه اگر بخواهم همین تعلق خاطر را توضیح دهم. می بایست گفت:

همین تعلق خاطر داشتن، در بسیاری موارد مانع انجام خطاهای اجتماعی افراد می شود. چرا که افراد در بسیاری موارد به این عنوان که آبروی پدر بزرگ یا حرمت خانواده شان از دست نرود، مرتکب خطایی نمی شود. این در عین حالی است که الان غرب با گسست پیوندهای خانوادگی مواجه است و در نتیجه از این مزایا محروم است.

البته "پیوند خانوادگی” عوارضی هم به همراه دارد که شامل: دخالت خانواده ها و تاثیرگذاری آن ها بر یکدیگر، عدم رهایی و آزادی مناسب، حاکمیت کلام والدین بر فرزندان، می شود.

شاخص دوم: جاری بودن محبت بین یکدیگر

دومین ویژگی اساسی این است که در جامعه ما "محبت” بسیار جاری است. البته به این معنا نیست که بی احساسی و بی محبتی در جامعه وجود ندارد. نگاه ما از حوزه رفتار نیست. چرا که این موضوع را نباید در حوزه های رفتار مشاهده کرد، بلکه می بایست آن را از حوزه های ماهیت ببینیم. مثلا از نگاه ماهیت، در جامعه ما هر چیزی که نیاز به محبت بیشتر دارد، جایگاه محبتی بیشتری در خانواده های ما دارد.

به عنوان نمونه بچه های خردسال، چون نیاز به آموزش و حمایت بیشتری دارند، مورد توجه و محبت بیشتر قرار می گیرند؛ یا در جامعه ما زنان به نسبت مردان، چون نیاز به محبت بیشتری دارد، بیشتر رعایت حال شان می شود. مثلا وقتی در حال رانندگی هستید، وقتی ماشینی جلوی شما بیاید، اگر راننده مرد باشد، ممکن است بوق ناجوری برای آن بزنید ولی اگر خانم باشد مراعات می کنید و بوق نمی زند.

ناخود آگاه نسبت به آن کسی که ضعیف تر است و نیاز به محبت بیشتری دارد، دچار حس عاطفی بیشتری می شوید. در جامعه ما ممکن است که موفق نشده باشیم که کننده مهربانی باشیم ولی مهربانی را دوست می داریم.

چنین مهر و محبتی که شما در مورد جامعه خودمان تعریف کردید در جوامع غرب وجود ندارد؟

خیر، البته نه به این معنا که غرب کلاً خالی از محبت است ولی در واقع این میزان از محبت که در جامعه ما جاری است، در غرب جریان ندارد. چرا که وقتی می بینند کسی اتفاقی برایش می افتد، خیلی راحت از کنارش رد می شوند.

به عنوان نمونه در کشور ما، وقتی اتفاقی برای فردی می افتد، عموم جامعه قلب شان جریحه دار می شود و عکس العمل های جدی نشان می دهند. مثلا وقتی در دعوا به کسی حمله شود، و به ناحق کسی کشته می شود، بسیاری می پرسند، چرا کسی او را پشتیبانی نکرد تا چنین اتفاقی افتاد. تا جایی که ما بارها در حوادث داشته ایم که افراد برای جداکردن دعوا رفته اند ولیکن کشته شده اند. یعنی مخاطب دعوا سالم مانده ولی کسی که به خاطر محبت جلو آمده کشته است.

شاخص سوم: حق مداری

در سومین شاخصه و بارزترین ویژگی مردم کشور مان باید به "حق مداری” اشاره کرد. به خاطر همین ویژگی بسیار با ارزش است که کربلای امام حسین (علیه السلام) در جامعه ما بسیار پررنگ و گسترده و فراگیر است؛ البته وقتی در همین حادثه کربلا دقت می کنید، چند مورد مثل، خیمه های سوخته، عطش، علی اصغر، دختر 3 ساله و بعضی دیگر، جلوه بیشتری دارد. همه این مثال ها نشان می دهد جامعه ما بسیار حق مدار و ظلم ستیز است.

در جوامع غربی کمتر حرکت اجتماعی بر علیه ظلم صورت می گیرد. مثلا شما می بینید، مردم آمریکا می دانند کشورشان حمایت مالی عظیمی از رژیم اشغالگر صهیونیستی دارد و آن رژیم غاصب روزانه در حال آدم کشی است و حتی به کودکان و زنان هم رحم نمی کند، ولی هیچ حرکت عمومی مستمری بر علیه آن صورت نمی گیرد.

ولی این جا در کشور ما،  اگر کوچکترین ستمی به مردم جهان شود، ممکن است منجر به یک حرکت عمومی بر علیه ظلم و یاری مظلوم در سطح جامعه شود. به عنوان مثال مردم ما، همیشه حمایت های عمومی نسبت به کشورهایی از جمله فلسطین، عراق، لبنان، سوریه و میانمار، افغانستان و هر کشور مظلوم دیگر داشته است.

شاخص چهارم: مهمان نوازی

ویژگی بعدی جامعه ما "مهمان نوازی” است. چرا که همیشه در فرهنگ ما اینگونه مطرح بوده که مهمان حبیب خداست و با خودش برکت می آورد. به همین علت، به طور معمول بهترین امکانات یک خانواده از غذا، لباس، وسایل منزل و حتی بخشی از خانه را به عنوان اتاق مهمانخانه برای مهمان قرار می داده ایم.

این که همیشه ما بهترین هایمان را برای مهمان می گذاریم کار ارزشمندی است یا صرفا چون فرهنگ ماست، کار خوبی است؟

ترجیح دادن دیگری بر خویش یک فرهنگ دینی است. حتی مهمان هایی که از کشور های دیگر می آیند مورد مهمانوازی ما  ایرانی ها قرار می گیرند. شما ببینید در دهه پیش چند میلیون افغانی وارد کشور ما شدند ولی ما با آن ها کنار آمدیم و مشاهده می کنید که در عین حالی که در مرزهای با افغانستان بسیار کشته می دهیم، ولی این سبب نشده که در داخل ایران افغان ها توسط مردم مورد حمله و کشتار قرار بگیرند. تا جایی که حتی آن ها از امکانات عمومی مردم ما هم استفاده می کنند، و کسی مانع آن ها نشده است. در واقع اگر شما ببینید کسی از کشور یا شهری دیگر آمده و غریب است به شما حس کمک و یاری دست می دهد.

چطور می توان خانواده ها را به این نمایه ها نزدیک کرد؟

عوامل فرهنگی – اجتماعی مثل آموزش و پرورش، صدا و سیما، روزنامه ها یا به عبارتی رسانه های عمومی می بایست در گسترش ماهیت فرهنگ دینی و ایرانی کمک کنند. کمک آن ها، باید اینگونه باشد که نمایه هایی از جمله: عدالت، پیوندخانوادگی، مهروزی، نوازشگری، مهمانوازی، حق پذیری و ظلم ستیزی را در جامعه پررنگ کنند و آن را گسترش بدهند. البته این کار می بایست با کمک همه عوامل فعال و موثر در این زمینه صورت بپذیرد تا حرکتی مبارک شکل بگیرد.

مشخصا یک خانواده چه کاری می بایست انجام دهد تا این نمایه ها را بتواند احیا کند و در خانواده خود به صورت پررنگ و جدی داشته باشد؟

در مرحله اول باید خانواده فرهنگ دینی داشته باشد و در مرحله بعد این نمایه ها را شناسائی کرده و آن ها را بشناسد و در نهایت دنبال گسترش و عمل به آن ها باشد. به عنوان مثال در زمینه پیوند خانوادگی، اگر خانواده ها به سمت تک فرزندی پیش بروند، این فرزند در نسل آینده خود نه عمو و عمه و نه خاله و دایی خواهد داشت. با این نگاه، پیوند خانوادگی بسیار ضعیف و سست خواهد شد و اثرات سوء خود را در آینده با از بین رفتن این نمایه، نشان خواهد داد.

احسان کفشدارطوسی

منبع: رصد

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها