کد خبر: ۱۷۶۱۸۳
زمان انتشار: ۲۱:۲۱     ۰۳ آبان ۱۳۹۲
به گزارش وبلاگستان 598، وبلاگ کلبه بصیرت در آخرین مطلب خود نوشت:

به گزارش خبرنگاری " خالینا" شخصی به نام " ز.ن " که ادعا می کرد فامیل امام می باشد ،

و سخنان کذبی را به امام منتسب کرده بود به دادگاه فراخوانده شد  .

 قاضی دادگاه جناب " وجدان نیمه بیدار " ،

دادستان جناب " نفس لوامه" و وکیل مدافع " نفس اماره " بودند.

در اینجا شما را در جریان خلاصه جلسه علنی دادگاه قرار می دهیم

 

قاضی : جناب فامیل تقلبی ، شما در این دادگاه حاضر شده اید که حتی برای یکبار هم شده

راست بگویید .

 ما از شما می خواهیم جز سخن راست بر زبان نرانید .

دادستان : شما علاوه بر این که مدعی هستید فامیل امام هستید ، سخنان کذبی را از امام

نقل نموده اید که به صورت خلاصه به شرح زیر می باشد :

می گویید که برای امام مسئله پوشش زیاد مهم نبوده است ،

 هرگز به حجاب برتر یعنی چادر نیز اعتقادی نداشته اند .

 در جایی دیگر هم گفته اید که امام به مسئله امر به معروف و نهی از منکر نیز اهمیتی

نمی داده اند ، مخصوصا در خانواده خود .

لطفا بفرمایید که چرا اینچنین ادعاهایی از جانب شما بیان شده ؟


فامیل تقلبی : با عرض سلام خدمت جناب آقای قاضی محترم و دادستان گرامی

امروز خیلی خوشحالم که برای اولین بار شما را ملاقات می کنم .

من امروز قصد دارم صادقانه به تمامی اشتباهات خود اقرار کنم .

 به امید اینکه دادگاه محترم نیز ، تخفیف قابل توجهی در حکمم در نظر بگیرد .


قاضی : جناب فامیل تقلبی، اگر تصمیم گرفته اید که برای اولین بار صداقت را در سخنان خود استفاده نمایید ،

دادگاه نیز سعی خواهد کرد که در حکم شما ، تخفیف مناسبی اعمال نماید .


فامیل تقلبی : با عرض تشکر از جناب قاضی و دادستان گرامی

که باعث بیداری من از خواب چندین ساله شدند .

 فقط قبل از شروع سخنانم از شما خواهش می کنم که این " نفس اماره " را که امروز به

عنوان وکیل مدافع من حاضر شده است ،

و تمامی بدبختیهایم از اوست را از جلسه دادگاه بیرون نمایید .


قاضی :  صد البته خود شما باید سعی کنید که دیگر در دام این " وکیل مدافع " نیفتید .


فامیل تقلبی : جناب قاضی ، داستان از انجا شروع شد که

 امام عزیز پس از سالها تحمل رنج و سختی تبعید ، به خواست مردم به ایران برگشتند

 تا حکومت دست نشانده پهلوی را سرنگون کنند و

حکومتی بر پایه احکام اسلام تشکیل دهند 

دست ابرقدرتها را از این مملکت کوتاه کنند و در مردم حس خود باوری را زنده نمایند .

 و شاید یکی از مهمترین اهداف امام ، از بین بردن فسادی بود که در دوران پهلوی دامنگیر این مملکت شده بود .

مردم هم با تمام وجود به امام عشق می ورزیدند .

 و کافی بود که امام اشاره ای کنند تا مردم جان خود را برای دفاع از این کشور ، فدا کنند .

مردم ، به ما هم به عنوان فامیل امام خیلی احترام می گذاشتند .

این احترام روز به روز بیشتر می شد ،

 تا بجایی رسید که با خود فکر می کردیم شاید مردم به خاطر خصوصیات شخصی خود

ماست که اینقدربه ما احترام می گذراند .

و همینجا بود که غرور و  تکبر و خودبرتر بینی دامنگیر ما شد .

خودمان را یک سر و گردن بالاتر از دیگران می دانستیم .

به تدریج این حس خود برتر بینی ، ما را به جایی رساند

 که با خود گفتیم برای اینکه ثابت کنیم کسی هستیم ،

  باید دستورات و رهنمودهای امام را نیز نادیده بگیریم .

 کسی را که همه به حرفش عمل می کردند ،

اگر ما این توانایی را داشته باشیم که به سخنانش عمل نکنیم

، احساس کاذب، بزرگ بودن و   با شخصیت بودن به ما دست خواهد داد .

حتی می شد گاهی امام با مهربانی به ما تذکر می دادند که ،

" این پوشش شما  حتی در شان یک مسلمان مخصوصا  خانواده رهبر جامعه نیست .

شما باید الگوی بقیه باشید .

 اخلاق و اعمال و گفتار شما نباید بازیچه دشمنان و شیپورهای خبرپراکنی آنها قراربگیرد .

مراقب باشید که شما زیر ذره بین این دشمنان هستید و کوچکترین حرکت شما به وسیله آنان

مورد توجه قرار می گیرد.

 شما بایستی بهترین و کاملترین پوشش را داشته باشید .

 با هرکسی نباید هم کلام شوید .

هر سخنی را نباید بر زبان بیاورید .

هر جایی نباید بروید .

 و بدانید که باید سخت مراقب کارهای خود باشید .

شاید جمله ای را سهوا بر زبان بیاورید ، و همین جمله دستاویز دشمنان قرار بگیرد و

صدمات و لطمات جبران ناپذیری را به انقلاب و مردم وارد نماید .

در تمام مراحل زندگی خود باید پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد .

مراقب باشید  که انقلاب ثمره خون هزاران شهید می باشد ،

 هنگامیکه شما در راحتی و آسایش تحصیل می کردید ، هزاران جوان در جبهه های جنگ

، جان خود را مقابل تانکهای دشمنان قرار می دادند .تا دشمنان نتوانند بر شما مسلط شوند .

 مبادا روزی به آنها توهین نمایید .

مبادا بازیچه دست دشمنان قسم خورده انقلاب نشوید

از تشویق و هورای آنها به خودتان مغرور نشوید .

 اینرا بدانید ، اینان تا زمانی شما را بالا می برند که به مردم خود خیانت کنید .

 و روزی که احساس کنند دیگر برای آنها کارآیی ندارید ،

شما را به زباله دانی تاریخ می اندازند و

آنجاست که هم از مردم رانده می شوید و

هم به آن چیزهایی که می خواستید برسید، نخواهید رسید."


دادستان :  شما بر خلاف اظهارات کذب خود که همیشه بر زبان می راندید و به امام ربط

می دادید ،

امروز جملاتی بر زبان آوردید که شان واقعی امام را مشخص می کند و این می تواند

مجازات شما را تخفیف دهد .

ولی سوال من از شما اینست که آیا رهنمودهای آن امام راحل را به کار بستید ؟

 و اگر جواب شما منفیست ، علت را بفرمایید ؟


فامیل تقلبی : راستش را بخواهید ، از همان روز اول هم به علت تکبر وغرور و

خود برتر بینی  ، هرگز این حرفها را قبول نداشتیم .

اصلا نصیحت را دوست نداشیتم .

 دوست داشتیم راحت و آزاد باشیم.

هرچه که می خواهیم بپوشیم .

 هرکار که می خواهیم بکنیم . و به هیچ کس جواب پس ندهیم .

 یادم می آید که چقدر امام را اذیت می کردیم . به جای اینکه قوت قلبی برای او باشیم ، تا

بتواند با خیالی آسوده از جانب خانواده ، به مقابله با مشکلات بزرگی که دامنگیر انقلاب شده

بود بپردازد ، خود ماهم شده بودیم مایه دردسر امام ،

و روزی نبود که خبری از جانب ما پخش نشود و امام را غمگین نکند .

البته دلیل مهم دیگری هم هست و آن حس حسادت است .

وقتی می دیدیم که بعضی از فرزندان مقامات که از نظر شان اجتماعی از ما خیلی پایین تر

بودند ، دربسیاری از فعالیتهای اجتماعی شرکت داشتند،

طرفدارهای خاص خودشان را داشتند ،

 به راحتی و با حمایت پدرانشان مقابل اصول نظام می ایستاند ،

  ولی امام اگر می دیدند که ما مقابل نظام حرکت می کنیم ،

با قدرت با ما برخورد می کردند ،

و این هم مایه حسادت می شد و هم خیلی رنج می بردیم .

برای همین پس از امام احساس کردیم که هیچ مانعی وجود ندارد

و قدر آزادی جامعه را ندانستیم .

 سعی می کردیم در جهت جریانهای مخالف نظام حرکت کنیم .

 بر خلاف اصول نظام و امام حرف می زدیم .

دوست داشتیم که بیشتر دیده شویم و مردم از ما صحبت کنند .

 دوست داشتیم تاثیر گذار باشیم .

 ولی هرچه بیشتر صحبت می کردیم ، مردم کمتر به ما توجه می کردند .

 و فقط به خاطر احترام امام به ما کاری نداشتند و این خیلی برای ما سخت بود .

و ما اشتباها امام را مسبب این شرایط می دانستیم .

 به همین دلیل تصمیم داشتیم به هرقیمتی شده ،

این کوه اعتقادی را که امام بنا کرده بود را تخریب نماییم .

ولی این را نمی دانستیم که با این کار چاهی کندیم و خود در این چاه سقوط کردیم

و همان اندک اعتبار را هم از دست دادیم و

  افکار امام بیشتر و دقیقتر مورد توجه جوانان قرار گرفت

 و باعث شد جایگاه امام در جامعه رفیع تر بشود .

 از اینطرف دیدیم کسانی را که به ظاهر الگوی خود قرار داده بودیم نیز روز به روز در دره

گمراهیخود بیشتر سقوط کردند و جز بدنامی چیزی سوغات نبردند .

پشیمانیم از اینکه ،

چرا به جای اینکه از افکار و آرمانهای امام در مقابل کسانی که قصد تحریف آنها را

داشتند دفاع کنیم ،

خود نیز آنها را همراهی می کردیم و خود نیز آرمانهای امام را واژگون نشان می دادیم.

امروز هم ناراحتیم که چرا اینچنین گذشته خود را تباه کردیم و هم خوشحالیم که بالاخره این

وجدان خوابیده بیدار شد و ما را به پای میز محاکمه کشاند .

امیدواریم که بتوانیم ذره ای از کارهای اشتباه خود را جبران نماییم .


دادستان : اینجانب به عنوان دادستان از قاضی محترم دادگاه تقاضا دارم ، به علت اینکه ،

مجرم ، به اشتباه خود پی برده است ،

فرصت دیگری را در اختیار وی قرار دهیم تا بتواند ، گذشته خود را جبران نماید .


قاضی : تنفس اعلام می نمایم .


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها