به گجزارش 598 به نقل از افکار، همین كه نشست
تمام شد و از كتابخانه خارج شدیم فریادها و فحاشی ها دوباره بلند شد.وقتی
دقت بیشتری كردم متوجه شدم یكی از كادرهای قدیمی سازمان به نام خدام گل
محمدی كه در جریان درگیری با نیروهای ۹ بدر عراق برای همیشه معلول شده
بود،در وسط جمعیت قرار دارد و مورد ناسزا و توهین است.وقتی مسئله را جویا
شدم فهمیدم كه او قصد جدایی از سازمان یا به اصطلاح مجاهدین قصد خیانت به
رهبری را دارد.
عجب اوضاع بد و وحشتناكی بود.خدام به شدت بر افروخته و هراسان بود و سر در
گریبان در بین جمعیت ۳۰۰ نفره قرار داشت و حرف ها و توهین ها را می شنید و
دم بر نمی آورد.
دو روز از ماجرا گذشت كه در هنگام ظهر،خدام مقدار زیادی بنزین را كه برای
شستشو و تنظیف در كنار اسلحه قرار داده بودند بر روی خود ریخت و خودش را
به آتش كشید.
شعله های آتش از او زبانه می كشید؛صحنه وحشتناكی بود.تا چند نفری از بچه
ها به خود آمدند و شروع به تلاش برای خاموش نمودن او كردند چند دقیقه ای
طول كشید و او به جزغاله ای تبدیل شد.جسدش را به سرعت از قرار گاه خارج
كردند و هیچ گاه معلوم نشد كه دركجا به خاك سپردند و آیا خانواده اش از
خودكشی او گردید یا نه.