27 سال پیش استاد سید احمد فردید در نامه ای خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی
رئیس مجلس شورای اسلامی و امام جمعه موقت تهران، درباره اعتدال و مفاهیم
چالش برانگیز دیگر، نکاتی را یادآورشده است.
به
گزارش بولتن نیوز، استاد فردید در این نامه ضمن باز تعریف مفاهیم مختلف
میانه روی، اعتدال، عدل، داد، و... مطالبی از مباحث تاریخی این مفاهیم را
یادآور شده است.
این نامه در سال 1385 توسط استاد سید احمد فردید خطاب
به آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشته شده و بسیار زیبا، مفاهیمی نظیر اعتدال
و میانه روی و دگماتیسم را به بحث گذاشته است.
در ابتدا به چکیده ای از نکات برجسته این نامه اشاره می کنیم و سپس متن کامل نامه از نظر گرامی مخاطبان خواهد گذشت...
بعضی
از نویسندگان اسلامی و حوزه علمیه قم می گویند که از قدیم عادت بر این
بوده که نه شرقی و نه غربی بودن اسلام را اینگونه مطرح کنند که اسلام در
میانه این دو نحله فکری جهانی قرار دارد ...
... در حدیثی شنیدم که عدل
عبارت است از امت وسط. اگر عدل را به معنی اعتدال بگیریم استنباط میانه روی
از امت وسط متقن مینماید، حال آنکه عدل به معنی داد آمده است خداوند
عادل است یعنی اهل "داد" است و از بی دادی دور... این وسط بودن غیر از
میانهروی و غیر انقلابی بودن است.
... از این جا عرض میکنم که "همج رعاع" همان میانه روهای بی درد و غافل از حقیقت هستند.
دفاع
در برابر حمله سپاهیان شیطان این نیست که خود را از دگم ها مبرا بدانیم.
امام امت یک بار فرمودند "اگر مبارزه با آمریکا جرم است ما مرتجع هستیم".
نامه ای به رئیس مجلس شورای اسلامی
جناب حجةالاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی
رئیس محترم مجلس شورای اسلامی و امام جمعه موقت تهران
پس
از سلام و تحیت، خطبه اول نماز جمعه دوم دی ماه سال جاری جنابعالی، حاوی
نکات قابل توجه و بحث انگیزی در مفاهیمی از قبیل ارتجاع و ترقی یا انقلابی و
مرتجع، میانه روی و دگماتیسم بود و برای اینجانب که از قدیم الایام
خطبههای شما را از میان ائمه جمعه تهران خصوصا استماع یا مطالعه می کنم و
بهره ها می برم، ابهامات و سوالاتی از جهت اختصار بحث شما ایجاد شده است و
گمان میکنم این سوالات بر برخی علاقه مندان دیگر نیز عارض شده باشد.
در
بین بعضی از نویسندگان اسلامی و حوزه علمیه قم از قدیم عادت بر این بود که
نه شرقی و نه غربی بودن اسلام را به این بینگارد که اسلام در میانه این دو
نحله فکری جهانی قرار دارد و فی المثل خوبی های هر دو را دارد و لکن
بدیهای آن دو را ندارد. این تفکر به نوعی دیگر در میان لیبرال های ایران و
نهضتی ها به اعتدال و میانه روی در تفکر اسلامی و مشی قرآنی تعبیر و تفسیر
گردید. حال آنکه به نظر اینجانب از آیه شریفه "و کذالک جعلناکم امتة وسطا
لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الناس علیکم شهیدا" مطلقا میانه روی و یا
به تعبیر دقیق تر محافظه کاری مصطلح سیاسی روز در نمیآید. امت وسط بودن
یعنی "میان دار" بود و میان داری به معنی داوری و میان دار میان داران
عالم، ذات باریتعالی است.
حافظ میگوید:
میان نداری و دارم عجب که هر ساعت
میان مجمع خوبان کنی میان داری
مهدی
موعود(عج) به یک تعبیر میاندار است و از آن جا امت محمدی(ص) میان دار و
داور همه امم و نحل است و به همین تفسیر شاهد بر همه است همه امم باید خود
را بر او عرضه کنند و این امت بر حق و باطل حکم میکند.
در حدیثی شنیدم
که عدل عبارت است از امت وسط. اگر عدل را به معنی اعتدال بگیریم استنباط
میانه روی از امت وسط متقن مینماید، حال آنکه عدل به معنی داد آمده است
خداوند عادل است یعنی اهل "داد" است و از بی دادی دور. داوری به داد میکند و
میان دار است و داوری عادل.
البته اگر وسط را به این معنی که این
امت بر صراط مستقیم میرود یعنی بر وسط جاده حقیقت به سوی مقصد می رود،
تعبیر کنیم کاملا صحیح است. این وسط بودن غیر از میانهروی و غیر انقلابی
بودن است. بدین معنی که از افراط و تفریط بدور است.
فی المثل در بحث فضیلت های چهارگانه که اهل حکمت گفتهاند، عدالت به معنی پرهیز از افراط و تفریط، کاملا روشن کننده مقصود ماست.
در
علم و حکمت گفته اند اگر افراط باشد شیطنت و جربزه است و اگر تفریط باشد
سفه، و میانه روی در حکمت وسط این دو است به نحوی که "انسان جاهل" در
احادیث صرفا انسان غیر عالم به معنی عادی لفظ نیست بلکه آن است که اهل
جربزه یا سفه باشد و "عالم"، آن که از این دو بدور بود و یا عالم ربانی
باشد و یا در طریق نجات. از این جا عرض میکنم که "همج رعاع" همان میانه
روهای بی درد و غافل از حقیقت هستند.
در باب دگم و دگماتیسم و دگماتیست
بودن، فرنگی ها و منور الفکران به "اصول عقاید" که نزد اهل ادیان و ملل
توحیدی تغییرناپذیر است می گفتند "دگم". سپس در قرن هجدهم که منورالفکران
غربی قصد هدم پایه های هرگونه اعتقاد اصیل دینی را کردند، حکم بر محو دگم
ها دادهاند و اهل بنیاد های دینی و اعتقادی را دگماتیست خواندهاند.
بنابراین اگر بدون ایضاح موضوع به تمامی، از آنان دانسته و ندانسته، و با
وام گرفتن از اصطلاح یاد شده دگماتیسم را محکوم کنیم بر صواب نخواهیم بود.
این
که غربی ها بعد از انقلاب اسلامی ما را بنیادگرا خوانده اند بیراه نرفتند و
نگفتند، اهل "الله" بنیادگرا هستند و به دگم – اصول عقاید – وفا دارند و
انسانی که دگم ندارد، انسان مسخ شده امروز غربی است که باب دندان مستکبران
است.
انسان بی سلاح و بی درد و بی ایمان که تحت تاثیر وسائط ارتباط
جمعی قرار داشته و در پنجه های قدرتمند علم و صنعت و تکنولوژی مقهور است.
دفاع
در برابر حمله سپاهیان شیطان این نیست که خود را از دگم ها مبرا بدانیم.
امام امت یک بار فرمودند "اگر مبارزه با آمریکا جرم است ما مرتجع هستیم".
در باب ارتجاع و ترقی با داشتن سابقه صدر مشروطه که در باب ترقی و پروقره داد سخنها دادند، بحث مفصلی میباید.
در
جهان امروز مدار و ملاک ترقی "غرب" و "تکنولوژی غربی" است، علم و صنعت و
تکنولوژی جای همه مباحث و حقایق دینی، فلسفی، حکمی و کلامی را گرفته است و
"مترقی" آن است که تسلیم این دجال آخر زمان باشد.
البته این بیشتر به
منورالفکران و فراماسون ها و وارثان زهواردررفته آنها ربط پیدا میکند و
روشنفکران غرب که با ظهور مارکسیسم و وضع ناموافقی که در برابر سرمایه داری
گرفته، مطرح شدهاند با حفظ صورت موضوع، ارتجاع و ترقی را به سرمایه داری و
سوسیالیسم رجوع میدهند و این تعبیر و یا اصطلاح سیاسی کاملا جا افتاده
است. حافظان وضع موجود در جهان که امپریالیسم و سرمایه داری باشد به صفت
مرتجع و انقلابیون تغییر دهنده آن مترقی نام یافتند، ولی سخنان جنابعالی که
فرمودید: "امروز دو صف شناخته شده مترقی و مرتجع در جهان وجود دارد" کاملا
مبهم است که کدام از دو تعریف را مراد کرده اید و یا تعریف سومی را مدنظر
دارید که در جهان شناخته شده نیست.
در مجموع بحث جنابعالی و مثالهائی
که از شوروی و گورباچف آوردید که از دگمها دارند دست میکشند و به صف ترقی
جهانی میپیوندند – مضمونا – ابهام و شبهه را بیشتر کرده است.
با پرهیز
از اطاله کلام چنانچه مسایل فوق که از سر ارادت و علاقه مندی بیان شد
درخور یافتید و سوال و ابهام حقیر را موجه، به هر نحو که صلاح میدانید این
جانب را با توضیحات خود روشن فرمائید.
با تشکر وسپاس، جلال میکانیکی، کارمند وزارت برنامه و بودجه، سرپرست دفتر حقوقی و امور مجلس
* این نامه را مرحوم جلال میکانیکی ، یکی از شاگردان فردید ، با نظر و اشاره ایشان نوشته است.