به گزارش 598 به نقل از گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از بنیاد کارنگی، کارشناس مسائل ایران در این اندیشکده معتقد است که اتحادیه اروپا از قطع روابط با ایران و تحریم این کشور هیچ سودی نمیبرد لذا لازم است روابط و تعاملات پیشین این اتحادیه با ایران تجدید شود.
گرم شدن قابل توجه روابط میان ایران و آمریکا، توجه بسیاری را به خود جلب کرده که البته قابل درک است. اکنون اتحادیه اروپا در موضعی قرار گرفته است که مرزهای این همگرایی تازه شکل گرفته با تهران را گسترش دهد. در کوتاه مدت، یک توافق هستهای بدون شک اولویت دارد و پیشرفت مذاکرات این هفته در ژنو در این باره بسیار دلگرم کننده است. اما در نهایت بسیار مطلوب است که ببینیم این ارتباط به تدریج به فراتر از مذاکرات دولت با دولت در باب مسئله هستهای ارتقا مییابد.
نکته قابل توجه این است که اتحادیه اروپا پیشتر در همین نقطه قرار گرفته است. این مرحله جدید از روابط با ایران نیازمند این خواهد بود که اتحادیه اروپا درسهایی را که از آخرین دور همکاریها با جمهوری اسلامی گرفته است، به کار بندد.
در پنج تا شش سال پس از انتخاب محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور ایران در سال 1997، اتحادیه اروپا به نحو شایستهای همکاری خود را با ایران در حوزههای مختلف گسترش داد. دیدارهای بسیاری در سطح عالی از ایران و از اروپا انجام شد. «گفتمان انتقادی» به «گفتمان فراگیر» تغییر شکل داد. اتحادیه اروپا و ایران کارگروههایی را در عرصه تجارت و سرمایه گذاری تشکیل داده و همکاری در بخش انرژی را از سرگرفتند. در سال 2002 مذاکراتی را برای یک توافقنامه تجاری و صادراتی آغاز کردند. اتحادیه اروپا در برابر تلاشهای آمریکا برای اعمال تحریمهای مضاعف بر روابط تجاری، رویکرد مخالفت و ایستادگی را در پیش گرفت و تلاش کرد این روابط تجاری با ایران را حفظ کند.
گفتمان امنیتی و ضد تروریستی که پس از یازده سپتامبر آغاز شد، نیز سرآغازی بود برای آغاز گفتمان حقوق بشر میان اتحادیه اروپا ـ ایران. شماری از اعضای دولتی اتحادیه اروپا گفتمان حقوق بشری دوجانبه خود با ایران را آغاز کردند؛ دانمارک از جمله این کشورها بود. شماری هم «برنامههای حاکمیت قانون» را به طور مشترک با ایران اجرا کردند از جمله آلمان و انگلستان. دولت فرانسه نیز برنامههای جامعه مدنی را با ایران آغاز کرد. سازمان حمایت از دموکراسی و حقوق بشر اتحادیه اروپا نیز پروژههای جدیدی را در ایران آغاز کرد.
البته پس از آنکه محمود احمدی نژاد در سال 2005 به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد این حوزههای همکاری به تدریج کاهش یافت.
راه طولانی در پیش است تا به عمق و گستردگی روابط که اتحادیه اروپا در گذشته با ایران داشت برسیم. به طور خاص دیپلماتها اعتراف کردهاند که ایران خارج از واکنشهای اتحادیه اروپا نسبت به بهار عربی نگاه داشته شد و هدف تلاشهایی قرار نگرفت که پس از سال 2011 برای ارتباط با جامعه مدنی در جهان عرب آغاز گردید. اگر اتحادیه اروپا قصد آن را دارد تا بازیگرانی چند را وارد ماجرا کند ـ و فقط روی یک تیم منعطفتر در مذاکرات هستهای با ایران متمرکز نشود ـ در نتیجه از همینک باید مبنایی را بنا گذاشته و در سطوح پایین همکاریها را آغاز کند.
افرادی که با دیده شک به این ماجرا نگاه میکنند معتقدند که لازم است چیز زیادی به سرعت به ایران داده نشود. با این حال آنچه که از مذاکرات پیش از سال 2005 برمیآید، دقت بیشتر در عملکرد است.
اتحادیه اروپا باید هوشیار باشد که بیش از حد روی یک رئیس جمهور به ظاهر اصلاح طلب سرمایه گذاری نکند. تعاملات اتحادیه اروپا در زمان خاتمی متوقف شد، نه تنها به این خاطر که نیروهای محافظهکار ایران واکنش منفی نشان دادند، بلکه به این خاطر که اتحادیه اروپا در میان بخش قابل توجهی از اصلاحطلبان ایران اعتبار خود را از دست داد. به رغم گستردگی عرصه تعاملات، اصلاحطلبان اتحادیه اروپا را به مثابه بازیگری میدیدند که همه تخم مرغهای خود را در سبد رئیس جمهوری چیده است که در اقدامات اصلاح طلبانه خویش به شدت محتاط است. اتحادیه اروپا از حمایت از اصلاحطلبان و دانشجویان بلند پروازتر در زمانی که علیه خاتمی در حال بسیج شدن بودند، خودداری کرد.
نتیجه این ماجرا این است که روابط آتی نه تنها به رئیس جمهور حسن روحانی بستگی دارد بلکه ارتباط میان بازیگران اجتماعی و اقتصادی نیز بسیار مهم است. این امر به طور خاص از این جهت مهم است که رئیس جمهور وفادار به حکومت ایران به احتمال بسیار آن دسته از کسانی که در ایران امید به اصلاحات سیاسی بسیار عمیقی دارند را ناامید خواهد کرد. این به هیچ وجه به معنای سیاست مقابله جویانه تغییر رژیم نمیباشد، اما به مثابه آماده کردن بستر برای مشارکت حداکثری بازیگران مختلف است تا شرایط اقتصادی و اجتماعی فراهم آمده و همچنین استانداردهای حکومتداری نیز در همین ساختار کنونی ایجاد گردد.
غرب همچنین باید به فضای منطقهای که ایجاد روابط حسنه در آن در حال شکل گیری است نیز دقت داشته باشد. اتحادیه اروپا میتواند با گفتمانی شفافتر در سطح منطقهای از نگرانیهای ملموس در منطقه، به ویژه در کشورهای حاشیه خلیج فارس بکاهد و از این طریق فرایند مصالحه میان آمریکا ـ ایران را تکمیل کند.
روحانی یکی از «عملگرایانی» است که قادر به اعمال وعدههایی نیست که ایران با اتحادیه اروپا در اوایل دهه 2000 منعقد کرد، که بخشی از آن به این دلیل است که سیاست داخلی این کشور در آن دوره مسیر دیگری را درپیش گرفت. در واقع او باید هوشیار باشد که مسئله هستهای نمیتواند به راحتی حل گردد. دولتهای اروپایی نیز باید این موضوع را در خاطر داشته باشند.
کارشناسان معمولاً مدعی هستند که در ایران، بر خلاف دیگر کشورهای خاورمیانه، منافع غربی و ارزشهای حقوق بشری به طور آشکاری به هم پیوند خوردهاند. این بسیار سادهانگارانه است: تغییرات سیاسی داخلی ضرورتاً نتایجی به بار نمیآورد که به طور کامل برای غربیها رضایت بخش باشد. اما این درست است که داد و ستدهای میان منفعت استراتژیک و حمایت از یک حکومت دموکراتیکتر در کشورهایی همچون مصر و عربستان سعودی به آن راهی نمیرود که قرار است برود. بدون شک، اگر مذاکرات هستهای ثمرهای ملموس نداشته باشد، غرب نیازمند راههایی دیگری است تا مانع از دست رفتن فرصت برای تعامل با ایران شود.
نقش آشکار اتحادیه اروپا این است که در جایگاه تسهیل کننده تعاملات آمریکا ـ ایران قرار گرفته است. در حالی که این امر بدون هیچ شکی بسیار اهمیت دارد، اتحادیه اروپا همچنین باید با اشتیاق فراوانی به دنبال بازگرداندن چیزی باشد که پیش از دوران ریاست جمهوری احمدینژاد با ایران آغاز کرد. اما اتحادیه اروپا باید چنین تعاملی را به نحوی با ایران آغاز کند که در بلند مدت پایدارتر و مشروعتر باقی بماند.