کد خبر: ۱۷۴۸۸
زمان انتشار: ۱۶:۴۹     ۲۲ مرداد ۱۳۹۰

رهبر معظم انقلاب اسلامي چهارشنبه‌شب در ديدار ساليانه خود با جمعي از دانشجويان محور اصلي بيانات‌شان را به موضوع "ثبات" انقلاب اسلامي اختصاص دادند و با يادآوري سرانجام انقلاب‌هاي بزرگ جهان در طول دو، سه قرن اخير، انقلاب اسلامي ايران را يك استثنا دانستند كه با گذشت بيش از سه دهه، نسل جوان آن نه تنها از شعارها و دغدغه‎هاي جوانان نسل اول انقلاب فاصله نگرفته بلكه اين دغدغه‌ها را با عمق و سنجيدگي بيشتري دنبال مي‌كند.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي بخش قابل توجهي از بيانات خود را به مرور تاريخ اين انقلاب‌ها اختصاص دادند و به جوانان نيز توصيه كردند كه تاريخ بخوانند.

ايشان پنج سال قبل نيز در سالروز ارتحال امام خميني به موضوع "حركت دوري" انقلاب‌ها پرداختند و با تشبيه نمودار انقلاب‌ها به مسير حركت سنگي كه به بالا پرتاب مي‌شود و پس از يك دوره اوج و رسيدن به نقطه بيشينه، حركت نزولي خود را آغاز مي‌كند، انقلاب اسلامي ايران را يك استثنا خواندند.

"ترميدور" يا حركت دوري انقلاب ها، نظريه اي است كه نخستين بار "كربن برينتون" مطرح كرد. براساس اين نظريه، تمامي انقلاب ها محكوم به عبور جبري از سه مرحله گذار خواهند بود. "حكومت ميانه روها"، "دوران تندروها" و سرانجام "دوره ترميدور".

اين نظريه كه با بررسي انقلاب فرانسه (1789.م) آغاز و به ساير انقلاب‌هاي بزرگ جهان؛ انگلستان، روسيه، امريكا و الجزاير تعميم داده مي شود، در پي اثبات اين گزاره است كه در پي وقوع هر انقلاب، حكومت‌داري از آن ميانه روهايي خواهد بود كه زاويه قابل توجهي با رژيم گذشته نداشته و اساساً از منظر ايدئولوژيك و آرماني به رفت‌وآمد حكومت ها نمي نگرند. اين افراد در دوره مبارزه با رژيم ساقط شده، يا به تدريس و تحصيل مشغول بوده اند و يا در ساختار ديوان‌سالارانه رژيم در رده مديران و كارشناسان مياني. اقتضائات حكومت‌داري، انقلابيون را ناگزير مي سازد كه از اين نيروها براي راست نگاه‌داشتن امور مُلك خود بهره بگيرند، اگرچه آن‌ها و مشي‌اشان را نپسندند.

با اين حال، انقلابيون به تدريج در جريان خم و چم حكومت‌داري قرار مي‌گيرند و در اين ميان، ميانه روها كه توان و اراده ارضاي منويات‌شان را نداشته و از سوي ديگر اكنون نيز كارويژه آنان در حال خروج از انحصار است، حذف مي‌شوند. اين دوره، مقارن با حكومت‌داري انقلابيوني خواهد بود كه "برينتون" از آن‌ها به تندروها ياد مي كند.

فروكش كردن هيجان‌هاي انقلابي، ساختار بروكراتيك، واقعيت هاي داخلي و خارجي درگير با يك ملت و دولت همگي انگيزاننده هاي مناسبي براي بازگشت ميانه روهاي عقل‌گرا و خطرناپذير خواهد بود. در اين مرحله، انقلاب از اهداف خود باز مي ماند و بازگشتي محتوايي به عصر ماقبل انقلاب خواهد داشت. دوران ترميدور آغاز شده و ميانه روها اين بار با اعتماد به نفس بيشتري كه متكي به شرايط واقعي جامعه و احتمالاً ناكارآمدي تندروها است، به عرصه اداره امور باز مي گردند.

تعميم الگوي فوق به چهار انقلاب بزرگ جهاني و تناظر آن با فرآيندهاي رخ داده، ضريب احتمال بالايي براي تكرار اين روند در ساير انقلاب هاي نوپا را نيز فراهم مي سازد.

اگر سلطنت طلبان فرانسه و سپس ژيروندن‌ها به تيغ ژاكوبن‌ها به رهبري دانتون و روبسپير در انقلاب فرانسه گرفتار آمدند، زمان زيادي نگذشت كه اين آتش به ميانه انقلابيون افتاد و دانتون به حكم روبسپير اعدام شد و كمتر از شش سال بعد، اين ناپلئون بود كه با يك كودتا، بساط ژاكوبن‌ها، هبرتيست‌ها و طرفداران بابيوف را برچيد و ديكتاتوري سلطنتي را بار ديگر جايگزين حكومت مشروطه كرد.

اگر رومانوف‌ها، يعني خاندان محافظه كاران سرزمين تزارها با قيام بلشويك‌ها سرنگون شدند و انقلاب پرولتاريايي لنين با شعار "صلح، زمين و نان" به پشتوانه كارگران و سربازان و سكوت رضايت‎مندانه دهقانان شوروي پيروز شد، عمر اين دولت هم مستعجل بود و مشكلات اقتصادي و نظامي كه عمدتاً ناشي از فرسايشي شدن جنگ جهاني اول بود، تروتسكي را مقابل استالين قرارداد و ديكتاتوري استالين به همراه سياست اقتصادي نوين در سال 1921، پرده ديگري از حركت دوري يك انقلاب بزرگ را به نمايش گذاشت.

ماجراي انقلاب 1646 انگلستان نيز بي ربط با مدل برينتون نيست چه آنكه پس از سقوط چارلزها، كرامول، اسكاتلندي ها را شكست داد و با تشكيل حكومت مشترك المنافع انگليس، هفت سال پس از انقلاب 1946، پارلمان را منحل كرد و درسال 1660 يعني تنها 16 سال پس از انقلاب، استوارت‌ها در هيئت سلطنت، بار ديگر به ثمره و تلاش هواداران پارلمان نيشخند زدند.

سر دراز قصه "ناپايداري انقلاب‌ها" را مي توان در انقلاب هاي الجزاير، نيكاراگوئه و امريكا هم ديد. شاید همین تعمیم یافتگی نیز بود که در سر برخي، هوس سرنوشت مشابه را برای انقلاب ایران نيز انداخت و قرائن موجود هم البته چندان با اين مدل ناسازگاری نداشت.

ديدگاه‌هاي اولين دولت پس از انقلاب اسلامي يعني دولت موقت به نخست‌وزيري مهندس بازرگان و تركيب آن يعني جمعي از ميانه‌روهاي ليبرال مطابق با نظريه برينتون بود و حتي پس از استعفاي اين دولت در 14 آبان 58 و برگزاري انتخابات نيز بني صدر تقريباً با همان ويژگي‌ها انتخاب شد.

پس از فرار بني صدر، شهيد رجايي و حضرت آيت الله خامنه اي به‌عنوان دو چهره ممتاز انقلابي راهي خيابان پاستور شدند و اين، همان پرده دوم نظريه برينتون يا دوران حكومت انقلابيون بود و دوره ترميدور نيز پس از جنگ تحميلي و استقرار پنجمين دولت در جمهوري اسلامي آغاز شد.

در اين دوره و سال‌هاي پس از آن، فاصله گرفتن از اهداف انقلاب اسلامي در ابعاد مختلف سياسي، فرهنگي، معيشتي، اقتصادي، سياست خارجي و تربيتي آغاز و زاويه انحراف در سال‌هاي منتهي به دوم خرداد و به‌ويژه در طول هشت سال پس از آن، چنان باز شد كه بسياري از تحليلگران، ادامه اين روند را به استحاله كامل اهداف انقلاب و بازگشت ناپذيري اين فرآيند تعبير مي كردند.

رهبر معظم انقلاب تیر ماه سال 86 در دیدار جمعی از کارگزاران نظام تاکید کردند: «شاید بعضی‌ها -حتی بعضی مخلصین انقلاب، نه بیگانه ها، بد دل ها، حتی نزدیکان- در طول بعضی از سال های گذشته تصورشان این بود که شعارهای اصلی انقلاب؛ سربلندی اسلام، مسئله عدالت، مسئله مبارزه با استکبار، تلاش و مجاهدت برای رفع استضعاف از مستضعفان، دیگر روزگارش تمام شده است! بعضی البته جسارت و گستاخی کردند و همین ها را نوشتند و گفتند! اشتباه می کردند، معلوم بود؛ می دانستیم اشتباه می کنند. اما این گستاخی، دل ها را خراش می داد.»

اما آنچه كه به‌عنوان يك واقعيت بيروني سير نظريه ترميدور را در ايران دگرگون كرد و غيرقابل اندازه گيري بودن تحولات اجتماعي و خدشه پذيري نظريات موجود در اين حوزه را به رخ كشيد، سوم تير 84 بود كه همه پيش بيني هاي آقاي برينتون را برهم زد و نقطه عطفي نه تنها در عرصه تحولات داخلي ايران بلكه در ميان نظريات جامعه شناسانه و علوم سياسي ايجاد كرد؛ "پايان ترميدور"

بر اين اساس، اگر روبسپير و كرامول و بلشويك ها خود جاده صاف كن ديكتاتوري و ناپديداري انقلابي بودند كه در آن نقش ايفا كردند، در ايران، پوست اندازي انقلاب، و انقلاب در انقلاب، به رويش نسل دوم و سوم اسلامگراياني انجاميد كه در مقابل جبر ساختگي مدل برينتون برآمده بودند.

سوم تير 84 با همين خاستگاه، از جنس يك جنبش اصلاح از درون و بلند كردن مجدد علم شعارهاي انقلاب بود. "ترميدور" به بن بست انقلاب ايران برخورد كرد و ديوار اين بن بست آن‌قدر سفت بود كه به تعبير رهبر انقلاب "آن كساني كه در طول اين سال هاي وسط ناگهان هيجان زده شدند، اعلام كردند كه انقلاب تمام شد، انقلاب مرد، امام فراموش شد، خطا كردند، بد محاسبه كردند، اشتباه كردند، انقلاب با نشاط تر شد. ارزش هاي انقلاب زنده تر شد. امروز آن كسي كه بيايد بين مردم و شعارهاي انقلاب را مطرح كند، مردم به او رأي مي دهند، مردم او را مي خواهند."

پايان دوره يكه تازي نظريه ترميدور با پيروزي "احمدي‌نژاد" در انتخابات رياست جمهوري نهم رقم خورد. وي با تأكيد و اصرار بر شعارهاي بنيادين و اصولي انقلاب اسلامي در شرايطي از مردم رأي گرفت كه رقيبان او ولو با تابلوهاي اصولگرايي به‌نحوي تبليغات و عمل مي‌كردند كه گويا گفتمان انقلاب اسلامي ديگر ظرفيت ايجاد مقبوليت ندارد.

حماسه سوم تير 84، از حيث مثال نقض نظريه هاي استوار علوم سياسي و جامعه شناسي، مي تواند موضوع پژوهش و تحقيقات گسترده نظري و ميداني قرار گيرد و شايد از آن رو كه تاكنون مشابهي براي آن در ميان ساير انقلاب هاي بزرگ دنيا روي نداده است، اطلاق تعابيري همچون "انقلاب سوم" براي تبيين اين رويداد متباعد نباشد.

تأكيد مكرر رهبري بر پايبندي دولت نهم بر اصول و احياي فراگفتمان انقلاب و امام(ره) در مقابل ساير انقلاب هاي قرن 19 و 20 دنيا كه بنا به نظريه ترميدور با گذشت زماني يك تا دو دهه اي از اهداف اوليه خود زاويه مي گيرند، در همين راستا قابل ارزيابي است، به طوري كه ايشان در اولين ديدار خود با هيئت دولت نهم فرمودند:

«من بايد از آقاى احمدى‏نژاد تشكر كنم كه ايشان كار جديدى كردند؛ عدالت محورى را به عنوان يك شعار گذاشتند وسط؛ اين كار خيلى بزرگى بود. وقتى كه ايشان تبليغات انتخاباتى مى‏كردند، به افراد خانواده‏ى خودم مى‏گفتم اگر آقاى احمدى‏نژاد رأى هم نياورد، اين خدمت بزرگ را به انقلاب كرد كه شعار عدالت محورى را مطرح كرد؛ نگذاشت به فراموشى سپردنِ اين شعار بشود يك سنت. اين شعار مطرح شد و ذهن‏ها را به خودش متوجه كرد. خوشبختانه مردم هم فهميدند، خواستند، دوست داشتند و رأى دادند.»

زنده ترشدن شعارهاي انقلاب ايران پس از سه دهه قطعاً باب ميل بازيگران هم نقش روبسپر، كرامول و استالين در ايران نيست. بازيگراني كه هم عرض تاكيد بر "تجديد نظر طلبي"، به صحنه آوردن تمام ظرفيت‌هاي داخلي و خارجي خود، سازوكارهاي خشونت آميز و شورش هاي خياباني را در 18 تير 78 و فتنه عظيم و پيچيده 88 آزموده اند.

و باز هم عجيب نيست كه اين بازيگران از درد حماسه سوم تير 84، امتداد آن در 22 خرداد 88 و غالب شدن گفتمان عدالت‌خواهي همچنان به خود بپيچند و بخواهند به‌خاطر لغزش‌هاي فردي، اين حماسه و به‌طور غيرمستقيم، هدايت‌گر اصلي آن يعني رهبر حكيم انقلاب را هدف تيرهاي طعنه و تهمت خود قرار دهند، چرا كه موتور محركه اصلي اين حركت، بسترساز براي بازگشت تفكرات انقلابي و عدالت‌خواهانه و منجي انقلاب از حركت دوري انقلاب‌ها شخص رهبر معظم انقلاب بوده و تأكيد و گفتمان‌سازي حضرت آيت الله خامنه اي بر مفاهيم و ارزش هاي بنيادين انقلاب به واسطه جايگاه محوري ايشان، نقش اصلي را در اين بازگشت و پيروزي هاي جريان اصولگرا داشته است.

پادزهر اينكه انقلاب اسلامي در 33 سالگي‌اش خموده كه نشده بلكه جوان‌تر شده است، عنصر محوري ولايت فقيه است و بر همين اساس نيز هست كه حتي در صورت لغزش‌هاي آقاي احمدي‌نژاد به‌عنوان حماسه‌ساز سوم تير 84، حماسه سوم تير و گفتمان انقلاب اسلامي نه تنها آسيب نمي‌بيند، بلكه با آب‌ديده‌تر شدن و انداختن زنجيرهاي تعلق به افراد، شتاب بيشتري مي‌گيرد.

مقام معظم رهبري در بيانات روز 14 خرداد 85 خود در مرقد مطهر امام(ره)، راز اين پايداري و ثبات انقلاب اسلامي را اين‌گونه توضيح دادند: «در انقلاب اسلامى پادزهرِ فرود انقلاب در خود اين انقلاب گذاشته شده است. بارها عرض كرده‌ايم كه تجسم انقلاب در "جمهورى اسلامى" و در "قانون اساسى جمهورى اسلامى" است. نويسندگان قانون اساسى كه از نظر امام و مكتب امام درس گرفته بودند، در خود اين قانون عامل تداوم‌بخشِ انقلاب را گذاشته‌اند: پايبندى به مقررات اسلامى و مشروعيت بخشيدن به قانون، مشروط بر اين كه بر طبق اسلام باشد؛ و مسأله‌ى رهبرى.»

با اين حال، اگرچه سوم تير به‌مثابه يك انقلاب در انقلاب بود و انقلاب اسلامي را از سير نزولي بازداشت اما بايد دائماً مراقبت و رصد شود كه مبادا بازگشتي ظريف تر و لايه اي به مرحله دوم و سوم مدل برينتون انجام شود، يعني ساختار قدرت جريان مؤمن و انقلابي را چنان شيداي خود كند كه طبقه جديدي از "نوميانه روها" يا همان "نومحافظه كاران" از دل اين جريان متولد شود.

مهم‌ترين آسيب متوجه اين انقلابي كه از درون انقلاب بيرون زده و پوست اندازي اصلاحي در راستاي اهداف اوليه انقلاب كرده است، محافظه كاري و تولد نسل جديد محافظه كاران يا همان طبقه جديد اشرافي است. اصالت اين جريان در بازتوليد مفاهيم انقلاب و به‎روز كردن آن‌ها است.

گويا جريان سوم تيري نيز همين را پذيرفته و متوقف در افراد نمانده كه با لغزيدن افراد معطل آن‌ها شود، اگرچه علاقه‌مند به بازگرداندن آن‌ها است اما سرمايه اجتماعي خود را به فرد گره نمي‌زند كه با نوسان فرد، جريان متلاطم شود. اين همان راه خالص‌سازي و عيب‌زدايي دائمي برگرفته از الگوي ديني امر به‌معروف و نهي از منكر دروني است كه غير از آن هم راهي براي تداوم حيات گفتمان اصيل انقلاب اسلامي نيست.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها