کد خبر: ۱۷۳۶۹
زمان انتشار: ۱۴:۵۰     ۲۰ مرداد ۱۳۹۰

بولتن نیوز: خداوند حکیم در آیۀ صد و دهم سورۀ آل عمران می‌فرماید: «کُنتُم خَیرَ اُمَّهٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ تَنهَون عَنِ المُنکَرِ». یعنی شما (مسلمان‌ها) بهترین امت‌ها هستید زیرا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید. همانگونه که از این آیۀ مقدس پیداست، خداوند ما مسلمان‌ها را بهترین امت‌های روی زمین معرفی می‌کند، نه از این جهت که عالم‌تریم یا عابدتر و یا ثروتمندتر و شجاع‌تر. از بین همۀ ویژگی‌هایی که ممکن است یک جامعه داشته باشد، خداوند حکیم بر روی مقولۀ امر به معروف و نهی از منکر تأکید می‌کند و رعایت انجام این فعل را برگ برندۀ مسلمان‌ها و عامل تمایز ایشان از سایر ملل بیان می‌کند. و این نکته‌ایست هم جالب و هم تأمل برانگیز.

اما مقولۀ نقد که فارغ از معنای آن در جریان روشنفکری غربی، در کلیّت، ذیل موضوع امر به معروف و نهی از منکر قرار می‌گیرد، بار اصلی وجه سلبی آنرا در دنیای امروز به دوش می‌کشد. یعنی نقد (به معنای صحیح آن) جزئی بزرگ از امر به معروف و نهی از منکر است و لزوم توجه به این گذارۀ دینی، به طور تبعی لزوم عنایت به نقد را با خود به همراه می‌آورد، تا جایی که نقد صبغۀ دینی پیدا می‌کند و انجام دادن آن تا حد فریضۀ شرعی ارتقا می‌یابد.
 

                                

علت عقلی اهمیت نقد در جامعه چیزی است بدیهی که توضیح آن، ذکر واضحات است اما انگار برای عده‌ای هنوز این مطلب جا نیافتاده و به همبن دلیل مجبور به ذکر مجدد آن هستیم. در این مورد باید گفت به جز معصومین، هیچ فرد یا نهادی مصون از خطا نیست و اتفاقا اینکه کسی دچار اشتباه شود امری است کاملاً طبیعی. همۀ ما آدم‌ها در طول زندگی خود و در عرصه‌های مختلفی که حضور داشته و داریم، بارها اشتباه کرده‌ایم. هر گروه و سازمان و اداره‌ای هم به علت اینکه توسط ما آدم‌های ممکن الخطا ایجاد شده و اداره می‌گردد، پر است از خطا. این کاملا عادی است. «غیر عادی» جایی است که صاحبان اشتباه‌های طبیعی، نپذیرند که مثلاً در فلان جا به خطا رفته‌اند و بر روی نقایص موجود، پرده‌ای از بی‌خبری و غفلت بیاندازند.

اگر چنین اتفاقی بیافتد که می‌افتد و صاحبان اشتباه‌های طبیعی، نپذیرند که در کارشان خللی وارد شده و باید آنرا رفع کنند، چه وضعی پیش می‌آید؟ اگر اشتباهات طبیعی، تکرار شده و روی هم تل‌انبار شود، چه سرنوشتی را می‌توان برای آن فرد یا نهاد ترسیم کرد؟ قطعاً تراکم این نقایص و لجبازی برای نپرداختن به آنها، زمینه‌ساز خرابی‌های گسترده و در نهایت سقوط صاحبان خطا می‌شود. این قضیه اگر در مباحث سیاسی و مملکت‌داری به وجود آید، باعث اضمحلال تدریجی جامعه و به خصوص بسترسازی برای دسیسه‌چینی و دشمنی‌کردن مغرضان نظام سیاسی خواهد شد. به این ترتیب، نه تنها ماست‌مالی کردن ایرادات، چیزی را عوض نمی‌کند و نه تنها باعث از بین رفتن اندوخته‌های موجود می‌شود بلکه گناه مضاعفی را به دوش عاملان این عمل غیر عقلانی سنگینی می‌دهد و آن گناه این است که هیچ کس به اندازۀ سرپوش‌گذاران بر روی اشتباهات مقصر در اضمحلال پیش‌رو نیستند.

                                          

به طور مثال تصور کنید در یک نظام سیاسی، یکی از قوای سه‌گانه آنچنان بر مسیر خطا گام بر‌می‌دارد که نه تنها زیردستی‌های خود، که کل حکومت و شاید کل جامعه را با خود به چاه می‌اندازد. حال فکر کنید در این وضعیت که باید دید مشکل چیست و در جهت رفع آن اقدام کرد، آن قوه به هیچ‌وجه خواهان رفع مشکلات نبوده و حتی منکر چنین ایراداتی می‌شود. در این وضعیت چه آینده‌ای پیش‌روی آن قوه و نظام سیاسی قرار می‌گیرد؟ جواب کاملاً معلوم است؟ مرگ تدریجی. کی این وسط مقصر است؟ خود آن قوه. هرچند امکان دارد عامل خارجی نیز به سرعت این نابودی کمک کند و در وانفسای مخاطرات سیاسی-اجتماعی هی در بوق و کرنا کنند که دیگران ما را زمین زدند، اما آیا غیر از این است که بسترسازی داخلی و اصرار بر کتمان آن، علت العلل وضع پیش روست؟

در نتیجه عقل حکم می‌کند برای نرسیدن یک جامعه به چنین وضعیت پرمخاطره‌ای، مکانیزم انتقادی آن جامعه فعال باشد و بخصوص صاحبان قدرت سیاسی که در مقام عمل هستند و طبیعی است که در این بین اشتباهاتی هم انجام دهند، نقد پذیر بوده و همۀ ایرادات وارد شده بر خویش را به پای سیاسی‌کاری‌ها و دغل‌بازی‌ها نگذارند. عامل تمایز میان نقد مسئولانه و تخریب نیز این است که در نقد مسئولانه، تا حد امکان اراده‌ای برای نفی طرف مقابل وجود ندارد ولی در تخریب تنها چیزی که وجود ندارد مسئولیت و خیرخواهی است و همۀ هم و غم طرفین در این است که تا جای ممکن رقبا را از بالا به پایین بکشند و ایشان را از بین ببرند.

فرق دیگری که بین نقد مسئولانه و دشمنی مغرضانه وجود دارد این است که بدیل‌های ارائه شده توسط طرفین با هم تفاوت ذاتی و ماهیتی دارند. به عبارت دیگر، وجه مشترک نقد و نفی در این است که خطاهای موجود در طرف مقابل را نشانه می‌گیرند و هر دو در تلاش‌اند تا ایرادات موجود را بیان کنند. اما علاوه بر واقع‌نمایی ایرادات یا سیاه‌نمایی، تفاوت دیگری که بین نقد و نفی وجود دارد این است که اولاً نقد بر این طریق است که راهکاری ارائه دهد، در حالی که نفی لزوماً به کار نمی‌پردازد، ثانیاً اگر هر دو به ارائۀ طریق بپردازند، نقد راهکاری را پیش‌روی طرف مقابل قرار می‌دهد که درون گفتمانی و از جنس خود فرد یا نهاد باشد، در حالی که نفی، جایگیزنی‌هایی را پیشنهاد می‌دهد که هیچ تناسبی با فرد ندارند و همین است که باعث از بین رفتن او می شود.

به طور مثال اگر نحوۀ مراسم‌های مذهبی ما از سوی افراد مختلف مورد چالش واقع شد، آنی نقد است که اولاً داعیه‌دار حذف این مراسمات نبوده و در ضمن شکل صحیح عزاداری را برای مشتاقان اهل‌بیت عرضه کند. در حالی که چالش‌های مبتنی به نفی، آنهایی‌ست که کلاً عزاداری را رد می‌کنند و یا طوری به درمان درد می‌پردازند که مریض را به غسّال‌خانه بفرستند. پس ضروری است که بین نقد و نفی فرق بگذاریم و با این همانی کردن آن دو، خود را از نعمت نقد محروم نسازیم.

اما در آخر ذکر یک نکته حیاتی است و آن اینکه نقدی نقد است که زهر داشته باشد و بتواند طرف مقابل را بگزد و کامش را تلخ کند. نمی‌توان با رودربایستی و تعارف و حلوا حلوا کردن، دست به نقد کسی زد و انتظار داشت که ایرادات وارده، مثمرثمر واقع شوند. باید همۀ افراد به خصوص صاحبان قدرت سیاسی به این موضوع عنایت ویژه داشته باشند که در جریان نقدهایی که بر ایشان وارد می‌شود، آزردگی خاطر و ناراحتی و تلخی و چهره سرخ شدن، امری طبیعی و حتی لازمۀ نقد است و نباید به بهانۀ اینکه دارد به ما توهین می‌شود، نقد را کنار گذاشت و در آنرا تخته کرد. در نتیجه باید پذیرفت که هنگام نقد شدن ممکن است چند تا حرف درشت هم بار ما شود (البته منتقد حرفه‌ای و اصیل، از این کار دوری می‌جوید) اما باید تحمل‌ها را بالا برد و جواب بدی را با خوبی داد و با از بین بردن مشکلاتی که در نقدها وارد می‌شود، تلخی انتقاد را به شیرینی سازندگی تبدیل کرد.

سید مجتبی نعیمی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها