598؛ محمد مايليكهن هميشه حرفهايش را رك و صريح ميزند. حاجي از دليل صبحانه خوردنش با محمود احمدينژاد ميگويد و اينكه هنوز هم رييسجمهور سابق ايران را دوست دارد. سرمربي اين فصل صبا از داستان حكمي كه دادگاه در قبال شكايت علي دايي از او داد، گفت و اينكه دوست داشت مطابق با حكم اوليه دادگاه راهي زندان شود!
حاجيمايلي از بعد ديگر ناپاكيهاي فوتبال حرف به ميان ميآورد و مربياني كه دستشان به دهنشان ميرسد اما ساديسم دارند و شرطبندي ميكنند!
*** مربيان ثروتمند ما هم شرطبندي ميكنند
* اين روزها دايم حرف از ناپاكيهاي فوتبال زده ميشود در حالي كه شايد لايههاي اصلي مشكلات به چشم نيايند.
- دقيقا همينطور است. اين ناپاكيها فقط معطوف به داوريها نيست. اين معضل در سطح مديران باشگاهها هم وجود دارد. در ميان مربيان هم هست. همانطور كه بين بازيكنان هم وجود دارد. من هنوز به مهمترين چيزي كه در اين زمينه هست، ورود نكردهام كه بايد به آن هم پرداخت.
* چه بحثي؟
- مشكل اساسي ناپاكيها شرطبندي است. شرطبنديهايي كه در داخل فوتبال وجود دارد، نه اينكه خارج از آن باشد.
* يعني خانواده فوتبال با آن درگير هستند يا به شرطبنديهاي اينترنتي اشاره داريد؟
- نخير، منظورم شرطبنديهايي است كه مربيان هم در آن نقش دارند. شايد من مربي خيلي هم وضع ماليام توپ باشد اما در اين بحث وارد شوم. شنيدهايد كه مثلا يك آدم ثروتمندي عليرغم تمام داراييهايش از يك فروشگاه سوزن بلند ميكند؟! نه اينكه پول مذكور در فوتبال رقم كمي هم نباشد اما اين يك مريضي است.
* چطور ميتوان با اين ناپاكيها مبارزه كرد؟
- بايد يك همت اساسي به وجود بيايد. در بحث برنامه نود شما ديديد كه حرفهاي آن بدنساز درباره پرداخت رشوهها در داوري به كجا رسيد و دامان چه كساني را گرفت؟ مشخص است كه از چه زماني حرف ميزند. امروز يك داور به من زنگ زد و گفت اجازه ميدهد حتي از اسمش هم استفاده كنم و بگويم چه بر سرش آمده.
* چطور شده بود؟
- من اسمش را نميبرم. ميگفت به هر حال داور هم جزيي از خانواده فوتبال است. تعريف ميكرد كه يكي از رفقايش نمايندگي خودروسازي معروفي را احداث كرده بود كه فاصله مجازش تا نمايندگي بعدي رعايت نشده بود. داور موردنظر براي رفع مشكل دوستش با باشگاه مذكور تماس گرفت تا در صورت امكان راهحلي بهوجود بيايد. خلاصه گفت كه در پاسخ به درخواستش خبري نشد تا سهشنبه دو هفته بعد، سرمربي همان تيم با او تماس گرفت و گفت فلان مشكل كه در مورد آن تماس گرفته بوديد حل شد! داور مذكور هم پس از اينكه مطمئن شد تماس از طرف سرمربي آن تيم گرفته شده، تشكر كرد. ميگفت بعد كه رفتم خانه و ابلاغ داوريها را ديدم، متوجه شدم داور بازي همان تيم هستم! من هم قضاوتم را به بهترين نحو انجام دادم كه اتفاقا بازي مساوي شد. در حالي كه همه فكر ميكردند تيم مذكور راحت حريفش را شكست ميدهد. بعد هم متاسفانه در كنفرانس مطبوعاتي بعد از بازي عنوان كردند چون يكي از داوران چيزي از ما خواسته بود كه به آن عمل نكرديم، بازي مساوي شد!
*** پاي دايي ايستادم و حتي خرج مصدوميتش را هم دادم
* علي دايي بعد از بازيهاي مقدماتي جامجهاني 94 تا قبل از جام ملتهاي آسياي 96 با مشكل گلزني در تيمملي روبهرو شده بود اما شما پاي او ايستاديد. حالا پشيمان نيستيد؟
- نه، در آن مقطع كه شما ميگوييد مشكلاتي وجود داشت. ايشان مينيسك پايش پاره شده بود و شرايط خوبي نداشت. براي پرسپوليس هم گل نميزد كه در جريان تمرينات تيمملي مصدوميتي ديگر پيدا كرد. متاسفانه ايشان و آقاي فلاحتزاده (فرشاد) با يكديگر برخورد كردند كه هر دو بيهوش روي زمين ميافتند. وقتي هم بالاي سرشان رسيديم ديديم بيني ايشان شكسته بود.
* يعني مصدوميت روي مصدوميت؟
- خب آقاي غلامرضا ابراهيمي تداركات تيم با پيكان قهوهاياش ايشان را به بيمارستان دي برد كه تازه افتتاح شده بود. پولي هم در اختيارمان قرار نميدادند. گفتم آقاي ابراهيمي ايشان را ميبري و هر چقدر خرجش شد خودم ميدهم. خوشبختانه براي فرشاد فلاحتزاده هم اتفاق خاصي نيفتاد. ايشان (دايي) هم بعد از يكي، دو روز با بيني شكسته به تمرينات برگشت. ضمن اين كه فدراسيون هزينه بيمارستانش را پرداخت.
* مينيسكش كه آن طور بود، دماغش هم شكست. قرار بود تيمملي با قطر در تبريز بازي كند. آمد خوابگاهمان كه زير سكوهاي استاديوم 12 هزار نفري بود. ايشان كه آمد خواستم روحيهاش پايين نيايد، دستم را انداختم پشت گردنش و گفتم مصدوميت بيني سريعتر از تمام آسيبها خوب ميشود. ما ميرويم تبريز با قطر بازي ميكنيم و بعد با كويت بازي ميكنيم شما را هم ميبريم، يادت باشد كه من روي تو به عنوان مهاجم اول حساب ميكنم.
* حتي در آن شرايط؟
- به جان بچهام بله، خب به او اعتقاد داشتم.
* گفتيد كه پشيمان هم نشديد از تصميمي كه گرفتيد؟
- زمان ثابت كرد كه اين تصميم درست بود. گو اين كه فشار زياد بود ايشان را كنار بگذارم. ميگفتند وقتي گل نميزد و فلاني بهتر است چرا همچنان حضور دارد. اما من «ديد» خودم را داشتم. من كسي را ميخواستم كه خوب سر بزند و درگير شود و...
*** پيشگو نيستم كه بگويم
* جدال مايليكهن و دايي كي تمام ميشود؟ ته جدال رسانهاي و حقوقي مايليكهن و علي دايي كجاست؟ خيليها از شخصيت محمد مايليكهن لذت ميبرند. خيليها هم علي دايي را اسطوره خود ميدانند. اين حواشي و اين درگيريها سقف ندارد؟
- من كه پيشگو نيستم بدانم آخرش چه ميشود. حرف من هم چيز ديگري است. من ميگويم ما بايد اين خود بزرگبيني و غرور را كنار بگذاريم. ما چرا بايد همه ايران را براي آسايش خودمان بخواهيم؟ مساله اين است. اين خوب است كه دست به دست هم بدهيم و فوتبالمان را پاك كنيم تا همه از آن لذت ببرند اما ما ميخواهيم همه را «له» كنيم. اين كه فكر كنيم چون خودمان يك قدرتي به دست آوردهايم، ميتوانيم آبروي ديگران را ناديده بگيريم. من ميگويم نبايد همه آدمها را «له» كنيم. در همه دنيا دارند از فوتبال لذت ميبرند. چرا ما نبريم. منظورم تمام اعضاي خانواده بزرگ فوتبال و همه مردم هستند. منتهي متاسفانه ما منافعمان در شلوغكاريهاست. ببخشيد مگر كشورهاي ديگر اسطوره ندارند؟ مگر سال قبل كونته سرمربي يوونتوس نبود و قهرمان نشد؟ مگر بنا به دلايلي 6 ماه محرومش نكردند؟ مگر در شب فينال جامجهاني يوونتوس و آث ميلان را محكوم نكردند. اين برخوردها هميشه بوده است.
* منظورتان به بخشهاي نظارتي فوتبال است؟
- كلي ميگويم. مثلا استقلال قبل از بازي با بوريرام معترض بود كه چرا بايد با ذوب آهن بازي كند. ديديد كه سرمربي تيم استقلال اعتراض ميكرد كه چرا اين بازي انجام شد و بايد آن را برميداشتند اما استقلاليها وقتي راهي تايلند شدند، تازه نشستند در استاديوم اختصاصي حريفشان و بازي اين تيم را قبل از ديدار با خودشان تماشا كردند! ميخواهم بگويم وقتي در فوتبال قوانين درست اجرا نميشوند همه را طلبكار ميكنيم. استقلال چهارشنبه از اينجا رفت و پنجشنبه رسيد و شنبه بازي حريفش را نگاه كرد. ما چون آن جاهايي كه بايد محكم بايستيم اين كار را نميكنيم جاهاي ديگر احقاق حق ميكنيم! تازه متهم ميشويم كه همكاري خوبي هم نداشتهايم. دليلش هم روشن است چون يك جاهايي بيجهت ميترسيم اعمال قانون كنيم. به خودم هم ميگويم كه يك جاهايي خودم هم طلبكارم. نميخواهم كسي را زير سوال ببرم. خداي ناكرده اگر به بوريرام ميباختيم مشكلات ديگري به وجود ميآمد. خوشبختانه بازي را هم بردند. به نظرم اگر همواره به قانون عمل شود و همه تابع آن باشند مشكلات حل ميشود. گويي كه دشوار است و جو رسانهاي به وجود ميآيد. واقعيت اين است كه يك تنه نميتوان معضلات را از بين برد. بعضيها هم رسانههاي مختلف را در اختيار دارند و هم راديو تلويزيون دارند و ...
*** من زمان خاتمي سرمربي تيم ملي شدم / بله، احمدينژاد را دوست دارم
* محمد مايليكهن هميشه محكوم بوده به دولتي بودن! چه حسي داريد كه با اين سابقه يك روز صبحانه خوردنتان با محمود احمدينژاد زير ذرهبين برود و روز ديگر متهم شويد كه مثلا چون به جناحي خاص وابستهايد به شما تيم دادهاند.
- ببخشيد آقايان وقتي نياز دارند خودشان با وزير اطلاعات صبحانه ميخورند و با رييس قوه قضاييه ناهار. چطور آنموقع اين آقايان خوب هستند اما بعد بد ميشوند؟
* ريشه اين داستان مرتبط كردن شما با آقاي احمدينژاد از كجاست؟
- من زمان آقاي خاتمي سرمربي تيم ملي بودم. زمان آقاي هاشمي رفسنجاني هم همينطور. خوشبختانه زمان آقاي احمدينژاد سرمربي نبودم (با خنده). من هيچوقت عضو دسته و گروهي نبودم. بله، من با آقاي احمدينژاد ارتباط خوبي داشتم. حالا هم دوستش دارم. كسي الان از اين جراتها ندارد كه علاقهاش به دكتر را علني كند اما من حرفم را ميزنم و علاقهام را نشان ميدهم. امروز كسي كه راكت را داد به او نميگويد من اين را به رييسجمهور دادم بلكه ميگويد به ايران دادم! (اشاره به ماجراي ارغوان رضايي و راكتي كه به احمدينژاد داد). من اعتقاد دارم دكتر احمدينژاد انسان فوقالعاده قابل احترامي است و كسي بوده كه از صبح تا شب براي اين مردم كار ميكرده چون دلش با آنها بوده. البته اشتباه هم داشته است.
* شما در دولت آقاي احمدينژاد سابقه مخالفت با زيرمجموعه او را هم داشتيد؟
- منظورتان آقاي عليآبادي است؟
* بله!
- خب 8-7 ماه بعد از حضورشان من مقابل كسي كه ايشان به عنوان رييس سازمان تربيتبدني قرار داده بود، حرفم را زدم. در حالي كه خودم كارمند تربيتبدني بودم. انتقادي كه من از آقاي عليآبادي كردم كسي انجام نداد. تيتر يك شد كه گفتم من به جاي عليآبادي بودم استعفا ميدادم و به استعفا افتخار ميكردم. در همه دنيا وقتي كساني ميآيند و كاربلد نيستند يا اشتباهي انجام ميدهند مثلا در شرق آسيا خودكشي (هاراگيري) ميكنند، ما اين را نميخواهيم اما وقتي بلد نيستند بگذارند بروند، همين.
* با دكتر روحاني هم رفاقت ميكنيد؟
- نه، من دفعه اولي كه كسي نميگفت آقاي احمدينژاد راي ميآورد، برايش تبليغ كردم. بعد از 40 روز هم ايشان مرا خواست. در حالي كه هنوز رييس سازمان انتخاب نكرده بود. خب ميتوانستم از شرايط موجود به نفع خودم بهره ببرم اما اين كار را نكردم.
*** در عمرم نه جبهه رفتهام، نه به تفنگ دست زدم
* يك داستاني هم مطرح شد كه وقتي برادر علي دايي در جبهه بوده، شما دنبال معافي از خدمت سربازي بودهايد!
- اين هم از آن حرفهاست. من ليسانس تربيتبدنيام را بهمن سال 1356 گرفتم و قبل از انقلاب هم كفالت گرفتم. برعكس گفته بعضي از آقايان كه فكر ميكنند زمان جنگ دنبال معافيام بودهام.
* هميشه يك سابقه انقلابي و بسيجي از محمد مايليكهن در اذهان وجود داشته كه سبب شده به طيفي خاص نسبت داده شود!
- بگذاريد همينجا اعلام كنم، نه جبهه رفتهام و نه تفنگ دست گرفتهام. حتي گاهي اوقات وقتي براي بعضي مراسمها كه دعوت شدهام به من گفتهاند بيا خاطراتت را از جبهه تعريف كن كه گفتم به پير به پيغمبر من جبهه نرفتهام و اين لياقت را نداشتهام. يك روز با بچهها اصفهان بوديم كه يك نفر آمد جلو و گفت سلام بيا با هم عكس يادگاري بگيريم همسنگر! خلاصه از من انكار كه اصلا جبهه نرفتم كه همسنگري داشته باشم و از او اصرار براي عكس يادگاري گرفتن!
*** من هميشه مستقل بودهام / با 920 هزار تومان، در انتخابات مجلس از خيليها بهتر راي آوردم
* يك مرتبه هم در انتخابات مجلس شوراي اسلامي شركت كرديد؟
- بله، يك بروشور تبليغاتي منتشر كردم كوچكتر از كاغذ A4 كه درون آن يك شعر زيبا كه محمد نوري آن را خوانده بود، به چاپ رساندم و نوشتم محمد مايليكهن فوقليسانس تربيتبدني و كانديداي مستقل مجلس شوراي اسلامي و اضافه كردم اگر مرا ميشناسيد و به من اعتماد و اطمينان داريد به من راي دهيد و به ديگران هم توصيه نماييد. بعد هم با اجازه شما آن موقع 95 هزار و 847 راي آوردم. خودم سر چهارراهها بروشورها را به مردم ميدادم. 920 هزار تومان هم هزينه تبليغاتم شد كه 900 هزار تومان بابت چاپ بروشورها و 20 هزار تومان هزينه ارسالشان از چاپخانه به درب منزلم بود. نفر 67 يا 69 هم شدم در حالي كه خيلي از دوستان با صرف هزينه سنگين براي تبليغات جايگاهي به مراتب پايينتر از من کسب کردند.