598: چطور می شود مرجع تقلیدی مثل آیت الله العظمی گلپایگانی تذکّری بدهند و خواستهای داشته باشند، و امام نسبت به آن خواسته هشت سال بی تفاوت بمانند!؟ مرجعی مثل آیت الله العظمی گلپایگانی(رحمت الله علیه) فقیه مبارزی است که همراه و همگام امام بود، بیانیّه و اطّلاعیه می داد و احترام فوق العاده ای برای امام قائل بود و همینطور امام نسبت به ایشان. یک مرجعی بیاید پشت سر حذف یک شعاری، بعد امام هم هیچ ترتیب اثر ندهد! پس معلوم می شود که در این وسط یک اتفاقی رخ داده است که آن را جناب آقای هاشمی بیان نکردند. آقای هاشمی باید حواشی این ماجرا را هم نقل می کردند.
به گزارش رجانيوز، حجت الاسلام و المسلمین صالحان در جلسه اخلاق و معارف که چهارشنبه هر هفته با حضور جمعی از جوانان نخبه و مدال آوران کشوری و جهانی تشکیل می شود، پس از شرح فرازی از مناجات محبّین مواردي را درباره سخنان يكي از مسئولين نظام درباره دو شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر ضد ولايت فقيه بيان كرد.
وي بعد از بیان خوف نفسی و خوف عقلی و جمع بین محبّت و مهاوت و خشیّت به مناسبت ذکر آیه «وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ»( سوره احزاب، آیه39) گفت: «در این چند روز گذشته خاطراتی از یکی از مسئولین نظام جناب آقای هاشمی رفسنجانی در سایتشان نقل شده که اگر کسی اندک بصیرتی داشته و روح غیرت دینی در او زنده بوده و از وضعیّت امّت اسلام و بیداری اسلامی آگاهی نسبی داشته باشد، نمی تواند در برابر چنین سخنان و نقل خاطراتی آرام بگیرد و به تنویر افکار عمومی خصوصاً نسل جوان که از رویش های انقلابند، نپردازد.»
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام و المسلمین صالحان آورده شده است:
اين حرفها زمان اصلاحات هم بود
خاطراتی که از آقاي هاشمي رفسنجاني نقل شده یکی مربوط به شعار"مرگ بر آمریکا" و یکی مربوط به شعار "مرگ بر ضدّ ولایت فقیه" است. البته توجه داشته باشید که در دوران دولت اصلاحات هم بحث خشونت را مطرح کردند که "اسلام دین رحمت است و خشونت ندارد" که بزرگان ما در همان زمان در سخنرانی ها و مناظرات، پاسخ منطقی و لازم را دادند که اسلام هم رحمت به جا دارد و هم خشونت به جا. و جلوی آفات این نظریه پردازی هایی که ولو با ده واسطه، هدفمند انجام می گیرد، گرفتند. البته من الآن هم نمی گویم که قصد آقای هاشمی این است، امّا در این شکّی نیست که اینگونه حرف ها، این پیامدها را دارد. ممکن است یک نفر قصدی نداشته باشد ولی حرفش طوری باشد که فرقی نمی کند چه عامد باشد و چه جاهل، آن اثر منفی را خواهد گذاشت.
نفرین بر ظالمان و مستکبران و متجاوزان به حقوق مظلومان یک وظیفه است
قبل از این که هر دو شعار را بررسی کنیم مقدمتاً باید عرض کنم که طبق آموزه های دینی، نفرین بر ظالمان و مستکبران و متجاوزان به حقوق مظلومان یک وظیفه است. شما وقتی ارتباط روحیتان با اولیاء حق و نائبانشان کامل می شود که به موازات تولّی، تبرّی هم داشته باشید. و الّا اگر تولّی تنها باشد و تبرّی نداشته باشید، ارتباط روحی شما ناقص خواهد بود و این از آموزه های دینی ماست که پشتوانه محکم روایی و قرآنی دارد. حال چه در قالب دلیل عام و چه در قالب دلیل خاص.
لذا برای کامل شدن ارتباط روحی با حضرت سیّدالشّهداء(علیه السّلام)،حضرات معصومین(صلوات الله علیهم أجمعین) توصیه فرمودند که کسانی که در حادثه عاشورا چه مباشرت در قتل داشتند و چه محرّک آن بودند و چه در تجهیزشان دخالت داشتند و چه راضی به این جنایت بودند و خلاصه هرکسی به هر نحوی مشارکت داشته، در هر زمانی نفرین و مرگ بر آن ها را باید یک وظیفه لازم بدانیم. چرا که چنین وظیفه ای مکمّل ارتباط درونی و قلبی ما با حضرت خواهد بود.
علّامه شهید آیت الله مطهری(قدّس السرّه) در جلد 17 مجموعه آثار در صفحه 567 می فرماید: «تجليل شهادت و جشن شهادت نيز اگر به شكل معنوى و اخلاقى باشد نه آنطور كه فعلًا در عيد كريسمس معمول است، ممكن است تشويق به جهاد در او باشد؛ اما تشويق به تنهايى كافى نيست؛ حبّ و بغض بايد با هم توأم باشد تا روح مبارزه در شخص پيدا بشود.(1)حياء روح مبارزه به اين است كه مظاهر ظلم و كفر همواره در برابر فرض شود و به آنها لعن و نفرين شود و آرزوى قطع و قمع آنها تلقين گردد، همانطور كه در رَمْى جمرات هميشه ما بايد شيطان را مجسم فرض كنيم و به او سنگ پرتاب كنيم. غرض اين نيست كه آرزوى مردن فقط تلقين شود. آرزوى مردن فقط خوب نيست. غرض آرزوى شهادت است. آرزوى شهادت وقتى محقَّق مىگردد كه انسان خود را در مقابل صف مخالف ببيند و از پيشرفت آنها و عملى شدن نقشه آنها در اجتماع متأثر گردد، و توأم با اشك شوق براى خوبان و سرمشقهاى عالى انسانيت، آتش خشمش براى مظاهر كفر و ظلم زبانه كشد.»(2)
پس باید مراقب بود که بعضی از حرف های نسنجیده و نقل بعضی از خاطرات زبانه این آتش خشم را در ما پایین نکشد. ما کجا "سلم" داریم که کنارش "حرب" نیست!؟ کجا "ولی" داریم که کنارش "عدو" نیست!؟ در زیارت جامعه کبیره آمده است:« مُوَالٍ لَكُمْ وَ لِأَوْلِيَائِكُمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِكُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ »و همچنین بارها در زیارت عاشورا خوانده ایم:«اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَ وَلِیُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ»
چرا در روز عزل بنيصدر جور ديگري رفتار كرديد؟!
امّا شعار "مرگ بر آمریکا". آقای هاشمی پس از نقل این خاطره که امام با حذف شعار مرگ بر آمریکا موافق بودند، می گویند: «به هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. ...درباره آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرفهای تند و فحاشیها مخالفم و آنها را مفید نمیدانم.»(3)
سپس ایشان اضافه می کند که: «مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بتها فحش میدادند – بت که مهم نیست - میگوید: "حق ندارید به بتهای آنها فحش بدهید؛ و لا تسّب الذین یدعون من دون الله" میفرماید: "بتها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد میگویند و باعث گمراهی بیشتر آنها میشوید."»(4)
به کلمات ایشان نقدهای جدّی وارد است. ایشان می گوید "موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. ...درباره آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرفهای تند و فحاشیها مخالفم و آنها را مفید نمیدانم." سئوال ما این است که اگر اینگونه هستید پس چرا در جلسه تصویب عدم کفایت سیاسی بنی صدر در خرداد سال60، جور دیگری عمل کردید!؟ آن هم به عنوان یک مقام رسمی نظام و در مجمعی رسمی به نام مجلس شورای اسلامی! وقتی نمایندگان پس از قرائت آرا و تصویب عدم کفایت سیاسی بنی صدر تکبیر گفته و شعار مرگ بر بنی صدر سر دادند، شما گفتید:« آقایان دیگر از این به بعد آقای بنی صدر بعنوان رئیس جمهور از قاموس جمهوری اسلامی حذف شده، شعارها برگردد بطرف آمریکا»(5)و سپس نمایندگان و حضار شعار"مرگ بر آمریکا" گفتند.
آمريكا كه عوض نشده، شايد شما عوض شدهايد!
سئوال دیگر ما این است که شما عوض شده اید یا آمریکا عوض شده؟ به پرونده آمریکا که نگاه می کنیم نه تنها عوض نشده بلکه ظلم و جنایتش بیشتر شده است. آیا پشتیبانیاش از اسرائیل کمتر شده است؟ آیا خدمتی به ما کرده است یا شدیدترین تحریم ها را در حقّ ملّت ما داشته است؟ در فتنه ی سال88 به گواهی اسناد غیرقابل انکار، به دنبال براندازی نظام ما بوده است. با همکاری تنگاتنگ با سرویس های امنیّتی و اطّلاعاتی اسرائیل، دانشمندان هسته ای ما را مظلومانه به شهادت رسانده است. منافقین را پناه داده و به آن ها کمک مالی کرده است. و در مقابل، حزب الله را تروریست اعلام کرده است. تکفیری ها و طالبان و وهّابی ها را تجهیز و تحریک و ترویج نموده است.
پس آمریکا عوض نشده و بدتر هم شده است. لذا توقع ما از آقای هاشمی این بود که چون جنایات آمریکا بیشتر شده می فرمودند "مرگ بر آمریکا را باید امروز پرحرارتتر و پررنگ تر از گذشته فریاد بزنیم." که به حمد الهی با این که ایشان به تصریح خودشان در صدد کمرنگ کردن این شعار هستند و "ذاتاً" با آن مخالفند، این شعار نه تنها پررنگ تر شده بلکه فرا منطقه ای و جهانی شده است. در هر کجای دنیا به سراغ مظلومی که بروید، شعار مرگ بر آمریکای او بلند خواهد بود. پس جناب آقای هاشمی، با توجّه به آن خاطره مجلس از یک سو، و بیان مخالفت ذاتیتان با این شعار از سوی دیگر، به تصریح خودتان شما عوض شده اید.
استفاده اولويت از اين آيه غلط است
از طرفی به صراحت فرمودید این روحیه را از یک اصل قرآنی پیدا کرده اید. و امّا این اصل قرآنی چیست؟ اولاَ ایشان می گویند:"بت که مهم نیست". با این تعبیر خواسته اند از آیه قرآن استفاده اولویّت کنند. به این شکل که وقتی بتی که مهم نیست نباید مورد سب قرار گیرد، پس به طریق اولی بت پرستان نباید مورد سب قرار گیرند. اتفاقاً اشکال ایشان همین است. بت از نظر شما مهم نیست، امّا از نظر بت پرستان بسیار قابل احترام و از مقدّسات درجه یک آن ها می باشد. هر اندازه ما خدای خود را تکریم می کنیم، آن ها نسبت به بت های خود چنین تکریمی دارند. و آیه در رابطه با توهین به خدایان آن هاست نه در رابطه با بتِ بتپرستان.
اینجا لازم است که به بیان مرحوم علامه طباطبایی(قدّس السّره) در ذیل آیه توجّهی داشته باشیم. ایشان می فرمایند: «این آیه یکی از ادبهای دینی را خاطرنشان میسازد که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینی محفوظ مانده و دستخوش اهانت و ناسزا و یا سخریه نمیشود، چون این معنا غریزه انسانی است که از حریم مقدسات خود دفاع نموده با کسانی که به حریم مقدساتش تجاوز کنند به مقابله برخیزد و چه بسا شدت خشم او را به فحش و ناسزای به مقدسات آنان وادار سازد، و چون ممکن بود مسلمین به منظور دفاع از حریم پروردگار بتهای مشرکین را هدف دشنام خود قرار داده در نتیجه عصبیت جاهلیت، مشرکین را نیز وادار سازد که حریم مقدس خدای متعال را مورد هتک قرار دهند لذا به آنان دستور میدهد که به خدایان مشرکین ناسزا نگویند، چون اگر ناسزا بگویند و آنان هم در مقام معارضه به مثل به ساحت قدس ربوبی توهین کنند در حقیقت خود مؤمنین باعث هتک حرمت و جسارت به مقام کبریایی خداوند شده اند.»(6)
به علاوه ما در قرآن و روایات و زیارات معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین) لعن و نفرین فراوان داریم. حتی در قرآن نسبت به ابولهب تعبیر به "تبّت" داریم. در زیارت سیّدالشّهدا(علیه السّلام) صد "لعن" قبل از صد "سلام" آمده است.
اين خاطره حاشيهاي هم دارد كه آقاي هاشمي نگفته است
و امّا شعار"مرگ بر ضدّ ولایت فقیه". در سایت آقای هاشمی مطلبی را از خاطرات ایشان برای دومین بار منتشر کرده بودند(7)، در رابطه با شعار"مرگ بر ضدّ ولایت فقیه". جریانی را نقل کردهاند از مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی(رحمت الله علیه) که ایشان طیّ سخنانی با دادن این شعار موافق نبودند. و بعد امام هم با پخش نوار این سخنان موافقت کردند.
این خاطره را آقای هاشمی کی نوشته اند؟ سال60. حضرت امام کی رحلت فرمودند؟ سال68. ما به آقای هاشمی عرض می کنیم از سال 60 تا سال68 هشت سال فاصله دارد. الآن هم سی و سه سال از آن زمان می گذرد. مردم در طول این مدّت "مرگ بر ضدّ ولایت فقیه" می گفتند یا نمیگفتند؟ مسلماً می گفتند. حضرت امام هم شخصیتی بودند که با هیچ کسی رودربایستی نداشتند. وقتی مطلبی یا انحرافی را در جامعه ملاحظه می کردند که نیاز به تذکّر داشت، بی هیچ ملاحظه ای تذکّر می دادند. نظیر انحرافی که در مسئله قائم مقام رهبری رخ داد، که فرمودند با اینکه "حاصل عمرم" بود کنار گذاشتم. و یا نظیر سخنرانی مرحوم آقای فخرالدّین حجازی در حسینیّه جماران، که وقتی نسبت به شخصیّت امام تعریف ها و تمجیدهای خاصّی کرد، ایشان بلافاصله پس از صحبت های آقای حجازی به وی تذکّر دادند.
حال چطور می شود مرجع تقلیدی مثل آیت الله العظمی گلپایگانی تذکّری بدهند و خواستهای داشته باشند، و امام نسبت به آن خواسته هشت سال بی تفاوت بمانند!؟ مرجعی مثل آیت الله العظمی گلپایگانی(رحمت الله علیه) فقیه مبارزی است که همراه و همگام امام بود، بیانیّه و اطّلاعیه می داد و احترام فوق العاده ای برای امام قائل بود و همینطور امام نسبت به ایشان. یک مرجعی بیاید پشت سر حذف یک شعاری، بعد امام هم هیچ ترتیب اثر ندهد! پس معلوم می شود که در این وسط یک اتفاقی رخ داده است که آن را جناب آقای هاشمی بیان نکردند. آقای هاشمی باید حواشی این ماجرا را هم نقل می کردند.
من آن اتفاق را برای شما بیان می کنم. این حاشیه دارد. حاشیه اش چه بوده؟ چه شد که نظر آیت الله گلپایگانی(رحمت الله علیه) برگشت؟ یکی از فقهای بزرگوار که من اسم ایشان را عرض نمی کنم، رفتند خدمت مرحوم آیت الله گلپایگانی(رحمت الله علیه). آن هایی که می توانند بروند در قالب یک مصاحبه بپرسند، خود آقای هاشمی بگویند آن فقیه که با آیت الله گلپایگانی(رحمت الله علیه) صحبت کرد، که بود؟
جریان این طور بود که وقتی شعار مرگ بر ضدّ ولایت فقیه داده شد، تصوّر مرحوم آیت الله گلپایگانی(رحمت الله علیه) این بود که ما بعضی از فقها را داریم که نظریّه ولایت فقیه را به این شکلی که حضرت امام فرمودند، قبول ندارند، مثل مرحوم شیخ انصاری(رحمت الله علیه). پس وقتی ما می گوییم مرگ بر ضدّ ولایت فقیه، گویا شعار می دهیم مرگ بر شیخ انصاری.
آن فقیه بزرگوار در مراسمی که در بیت آیت الله گلپایگانی و با حضور ایشان برگزار شد، سخنرانی کرده و گفتند:" وقتی ما می گوییم مرگ بر ضدّ ولایت فقیه، منظور این نیست. منظور مردم از از شعار مرگ بر ضدّ ولایت فقیه یعنی مرگ بر کسانی که مانع حاکمیت فقه شده اند. مرگ بر کسانی که مانع اجرای احکام الهی می شوند. مرگ بر کسانی که در راه رسیدن کشور به آن هدف های دینی سدّ ایجاد می کنند. منظور از ضدّیت در این شعار، عناد و مقابله با ولایت فقیه هست، نه کسانی که صرفاً این نظریه را قبول ندارند."و امثال این تعابیر... که وقتی ایشان صحبت کردند آیت الله گلپایگانی(رحمت الله علیه) قانع شدند، و لذا امام هیچ مانعیّتی برای این شعار در طول این هشت سال بعدی ایجاد نکردند. در سال های بعد نیز می بینیم که ارادت مرحوم آیت الله گلپایگانی(رحمت الله علیه) و شناختشان نسبت به حضرت امام طوری بود که پس از رحلت امام، در نماز میّتی که حضرت آیت الله گلپایگانی(رحمت الله علیه) بر پیکر مطهّر امام خواندند، عبارت"إنْ كَانَ مُسِيئاً فَتَجَاوَزْ عَنْه وَاغْفِرْ لَهُ" را برای امام نخواندند.
بنده خودم در سال59 خدمت ایشان رسیدم. زیر کرسی نشسته بودند. نظرشان را درباره ولایت فقیه سئوال کردم. ایشان آقازاده شان را صدا کرده و فرمودند "آن کتاب ولایت فقیه من را بیاورید، ایشان مطالعه کنند". آن کتاب را که تقریر آیت الله صابری همدانی بود به بنده دادند و من دیدم که ایشان نظر مثبتی نسبت به مسئله ولایت فقیه دارند.
آیت الله مشکینی فرمود: مرگ بر ضد ولايت فقيه شعار زمان ظهور هم هست
نکته بعد این است که در اواسط سال 69 که یک سال و اندی بود حضرت آقا به رهبری رسیده بودند، در مجلس سوّم برخی از نمایندگان که حالا من اسمشان را نمی برم، حرف هایی زدند که مقام معظم رهبری در دیداری با مردم نسبت به آن سخنان فرمودند: «اين مجلس براى ملت سنگر است؛ اما سنگرى در مقابل دشمنان، در مقابل آمريكا، در مقابل ضد انقلاب. آن كسى كه مردم او را به اين سنگر مىفرستند، مىفرستند تا در اين سنگر، از انقلاب دفاع كند. در اين چند وقتِ گذشته، بعضى حرفها از بعضى از نمايندگان مجلس شنيده شد كه حرف خوديها نبود؛ حرف غريبهها بود! ما شبيه آن حرفها را در اين چند ساله، جز از راديوى اسرائيل و راديوى آمريكا و راديوى منافق نشنيده بوديم و در مجلس، كسى از اين حرفها نزده بود! نروند بگويند ما در مجلس آزاد نيستيم. خير، نماينده در مجلس آزاد است. كسى نبايد بيايد آزادى را به ماها، يا به اين مسؤولان امروز كشور ياد بدهد كه عمرشان را براى آزادى به مجاهدت گذراندند. آزادى، حق نماينده و حق ملت است؛ اما آزادى در چه؟ آزادى در اينكه عليه ملت و برعكس خواستهى ملت در آنجا بايستند و مثل سخنگوى راديو اسرائيل حرف بزنند؟! نه، اين آزادى نيست. در جامعهى اسلامى، اين آزادى براى هيچكس نيست.»(8)
خب از سویی یک رهبر جوان که یک سال و چند ماه است به رهبری رسیده اند، و از سوی دیگر برخی از نمایندگان مجلس که گستاخی کردند. حالا من می خواهم در این زمینه خاطره ای عرض کنم. بعد از اینکه آقا این مطلب را فرمودند، در قم، بنده به اتفاق حجت الاسلام حاج آقای باقی زاده(داماد حضرت آیت الله شرعی) و حضرت آیت الله سیّد احمد خاتمی(امام جمعه موقت تهران) جلسه ای را تشکیل دادیم که قم یک حرکتی برای حمایت از این سخنان رهبری و تبرّی از این سخنانی که در مجلس شده، داشته باشد. این راهپیمایی در روز جمعه اتّفاق افتاد.
جناب آقای هاشمی شاهد نقل نکردند، امّا ما شاهد نقل می کنیم که اگر کسی می خواهد، برود بپرسد. راهپیمایی که شروع شد، یک چند قدمی که از حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) فاصله گرفتیم به سمت مصلّی، جناب حجت الاسلام حاج آقای حسینی(اخلاق در خانواده) را دیدیم که آمده بودند قم برای زیارت. ایشان وقتی دیدند راهپیمایی شکل گرفته، خودجوش و از روی غیرت دینی رفتند پشت آن وانتی که بلندگو ها را بسته بودند و میکروفن بود و شروع کردند به شعار دادن. و با آن ادبیات بیانی که دارند، جوش و خروش خاصّی ایجاد کردند.
راهپیمایی رسید به مصلّی. مرحوم آقای فاکر به عنوان سخنران پیش از خطبه ها سخنرانی کرده و سپس حضرت آیت الله مشکینی(رحمت الله علیه) برای خطبه ها آمدند. هنگام خطبه ها بنده در کنار حضرت آیت الله سیّد احمد خاتمی و حضرت آیت الله سیّد محمّد سعیدی(تولیت فعلی آستانه مقدسه حضرت معصومه(سلام الله علیها)) بودم. این ها را به عنوان شاهد عرض می کنم که بدانید. مرحوم آیت الله مشکینی خطبه خواندند و فرمودند: «این شعار مرگ بر آمریکا در دوران ظهور و حکومت امام عصر(علیه السّلام) نخواهد بود، چون آن روز دیگر آمریکایی نیست.(منظور ایشان از جهت استبداد و استکبار بود نه از نظر جغرافیا) آن روز دیگر شعار مرگ بر اسرائیل نخواهد بود. تنها شعاری که در زمان ظهور و حکومت حضرت بقیة الله الاعظم(ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) هم آن شعار باقی خواهد ماند، شعار "مرگ بر ضدّ ولایت فقیه" است.» بعد ایشان اینگونه استدلال کرده و فرمودند:« چون امام عصر(علیه السّلام) ، افقه الفقها هستند.»
امروز که آمریکا و ایادیش عمود خیمه انقلاب یعنی ولایت فقیه را نشانه رفته اند، جوانان ما پررنگتر از گذشته و با شورتر و حرارت بیشتر شعار "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر ضدّ ولایت فقیه" را در روح و زبان خود دارند و حذف این دو شعار، آرزوی ناممکنی برای خواهندگان آن خواهد بود.
پاورقي
1.و به عبارت ديگر مكتب عزاى حسينى مكتب تأثّر محض نيست، مكتب ثوره و انقلاب است. در طول تاريخ اسلامى اين حادثه منشأ انقلابها شده و كاخهاى ظلم را در اثر برانگيختن تأثر و بغض منطقى و اجتماعى واژگون كرده است و در آينده نيز خواهد كرد.(این پاورقی متعلق به کتاب است)
2.مجموعه آثاراستاد شهيد مطهرى، ج17، ص 567
3.آدرس مستقیم:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی
4.همانجا
5.سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، مشروح مذاکرات، دوره1، جلسه168
6.ترجمه تفسیر المیزان، ج7، ص434
7.این خاطره علاوه بر چاپ در کتاب خاطرات سال 60 ایشان با عنوان"عبور از بحران"، درتاریخ دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۱در سایت ایشان منتشر شد که در روزهای گذشته نیز مجدداً روی صفحه ی اصلی سایت ایشان گذاشته شد و البته پس از برخی عکس العمل ها، برداشته شد.
8.سخنرانى در ديدار با گروهى از آزادگان و جمعى از خانوادههاى معظم شهدا و جانبازان،2/8/1369