به گزارش 598، سیدمحمدمهدی توسلی در جوان نوشت؛ ایران به دلیل منابع طبیعی و موقعیت استراتژیکی که در منطقه دارد، همواره مورد توجه و طمع استعمارگران است و تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دست امپریالیستها و چپاولگران در ایران حقوق مردم این کشور را به غارت برده است.
امام خمینی(ره) در مقابل حکومت طاغوتی که نوکر حلقه به گوش استکبار بود، ایستاد و شعار «نه شرقی، نه غربی جمهوری اسلامی» را مطرح کرد تا به جهانیان نشان دهد خواستار تشکیل حکومتی الهی است که اجازه تجاوز استعمارگران را نخواهد داد و در این حکومت حقوق پابرهنگان و مستضعفان را پیگیری خواهد کرد و حق را به حقدار خواهد رساند.
در طول سالهای قبل از انقلاب یکی از کشورهایی که همواره دست خود را به سوی ایران دراز کرد امریکا بود، انگار در طول تاریخ معاصر ایران میراث مردم این سرزمین همواره بین امریکا و انگلیس تقسیم میشد زیرا گاهی دست چپاولگر امریکا از دست حکومتهای مسلط بر ایران بیرون میزد و گاهی دست انگلیس در چپاول منابع کشور بود.
با توجه به شعار استقلال بنیانگذار انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) و ایستادگی مردم بر ارزشهای مطرح شده در نفی رابطه با استکبار به خصوص امریکا و انگلیس همواره این موارد به عنوان آرمان و ارزش در برخورد با مسائل مختلف سیاست خارجی به حساب میآید.
حال با توجه به سفر اخیر رئیسجمهور روحانی به نیویورک و بحثها و مواضعی
که ایشان در این سفر مطرح کردند و نیز بر اساس 35 سال عمر انقلاب اسلامی که
تقریبا اکثر مسیرها در سیاست خارجی توسط دولتها انجام شده است، برای آنکه
همه مردم از برخوردهای امریکا و غرب در مقابل ایران شناخت کاملی به دست
آورند و متوجه «روباه» بودن انگلیس و «شیطان بزرگ» بودن امریکا شوند،
رویکرد دولتها را در برخورد با «رابطه با امریکا» در زیر بررسی میکنیم.
* دولت موقت و «رابطه با امریکا»
پس از پیروزی انقلاب اسلامی دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان شکل گرفت. پایههای اعتقادی این دولت در برخورد با مسائل مختلف، دیدگاه ملیگرایی لیبرال بود. برای فهمیدن بنیان فکر دولت موقت میتوان به اظهارات بازرگان اشاره کرد. بازرگان در مورد هدف دولت میگوید: «هدف دولت موقت خدمت به ایران از طریق اسلام بود در حالی که هدف امام خمینی خدمت به اسلام از طریق ایران بود. این تفکر میتواند بر دو محور «ملیگرایی» و «لیبرالیسم» استوار باشد. در گفتمان ملیگرایی و اختلاطش با لیبرالیسم مقابله با امریکا و عدم رابطه با امریکا به عنوان کشوری مستکبر جایگاهی نخواهد داشت. وقتی امام خمینی (ره) هم روابط امریکا و استکبار را نفی میکند و امریکا را شیطان بزرگ خطاب میکند، ناشی از روحیه توحیدی و فرهنگ الهی مکتب خمینی کبیر است ولی در فرهنگ لیبرالی و ملیگرایی مقابله با ظالم جایگاهی ندارد.
اشتیاق و رابطه با امریکا را در دولت موقت میتوان با اظهارات مهدی بازرگان، پس از یک هفته از گذشت پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه با نیویورکتایمز فهمید زیرا بازرگان در این مصاحبه گفت:«دولت ایران مشتاق است روابط خود با امریکا را از سر بگیرد.»
خوشخدمتی و اشتیاق بازرگان برای ارتباط با امریکا هم برای امریکاییها محرز بود و این مسئله را میتوان در یادداشتهای سفارت امریکا در آن دوران فهمید. سفارت امریکا در یکی از یادداشتهای خود مینویسد:«مناسبات حسنه با ایالات متحده از اعتقادات شخصی نخست وزیر (بازرگان) است. هنگامی که دادن پست وزارت خارجه به ابراهیم یزدی مورد بحث بود، نخست وزیر از یزدی درباره این نکته پرسیده بود تا اینکه اطمینان حاصل کرد که یزدی از مناسبات دوستانه با امریکا پشتیبانی میکند...»
بر این اساس مشاهده میشود که دولت موقت از مواضع و آرمانهای انقلاب
اسلامی و امام خمینی(ره) فاصله زیادی میگیرد و این اختلاف به حدی است که
امام خمینی(ره) میفرمایند: «اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح
آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور به امریکاست و در این باره از هیچ کوششی
فروگذار نکرده است.»
**دولت بنیصدر و «رابطه با امریکا»
تفکرات بنیصدر نیز به ملیگراهای لیبرالیسم نزدیک بود و وی مانند بازرگان به ارتباط با امریکا اعتقاد داشت تا جایی که در دو واقعه طبس و نوژه دست بنیصدر از آستین امریکاییها بیرون زد و نشان داد بنیصدر برای خوشخدمتی به امریکا در واقعه طبس و نوژه گام برمیدارد.
پس از آنکه عملیات امریکاییها در طبس با شکست روبهرو شد، نیروهای امریکایی فرار کردند. پس از فرار آنها از ایران، کاخ سفید اعلامیهای را منتشر کرد که در آن اعلامیه نوشته بود: «امریکا در عملیات صحرای طبس که جهت آزادی جان گروگانهای اسیر در ایران بود با شکست روبهرو شد و اسناد سری و مهمی در درون هلیکوپترها به جای مانده است.»
پس از اعلامیه کاخ سفید بنیصدر به طور مشکوکی دستور داد که بقایای
تجهیزات نظامی امریکا را منهدم کنند. این اقدام حتی باعث به شهادت رسیدن
شهید منتظر قائم یکی از مسئولان سپاه پاسداران شد، البته بنیصدر در مورد
این اقدام خود توضیحاتی داد ولی آیتالله هاشمیرفسنجانی در واکنش به
اقدام بنیصدر و توضیحات وی در نماز جمعه تهران گفت: «پس از شکست عملیات
چند بالگرد زمینگیر شد و اسنادی به جا ماند. با زمینگیر شدن این بالگردها،
بنیصدر که آن موقع رئیسجمهوری و فرمانده کل قوا بود، دستور بمباران منطقه
را صادر کرد. من مأمور شدم بررسی کنم که علت بمباران چه بوده است؟
امریکاییها که رفته بودند، چه ضرورتی برای بمباران منطقه وجود داشت؟...
اتفاق مهمی رخ داد و البته توجیه شد. شهید منتظر قائم که از یزد برای بررسی
موضوع به منطقه اعزام شد در جریان این بمباران شهید و بسیاری از اسناد به
جا مانده از میان رفت. برای پاسخ به این سؤال مهم تحقیقات زیادی صورت گرفت
اما به نتیجهای منجر نشد.»
**دولت میرحسین موسوی و «رابطه با امریکا»
دولت میرحسین موسوی نیز از جمله دولتهایی بود که برای مذاکره با امریکا و
ارتباط با این کشور اقداماتی را انجام داد. محسن کنگرلو، مشاور امنیتی
میرحسین موسوی به مذاکراه با امریکا پرداخت. مایکل لدین مشاور مک فارلین
درباره طرف مذاکره در ماجرای مک فارلین میگوید:«کسانی که ما با آنها وارد
گفتوگو شدیم افرادی از دفتر نخست وزیری بودند، از دفتر میرحسین موسوی و
اطرافیانش. من فکر میکردم اگر قرار است با کسی در ایران گفتوگو شود،
اینها کسانی هستند که باید طرف صحبت باشند.»
** سیاست خارجی در دوران دفاع مقدس
امریکا وقتی بنیصدر را که به عنوان تنها نیروی خود در ایران بود از دست داد و در طبس نیز شکست خورد، نتوانست در مقابل این شکستهای پیدرپی تاب بیاورد و به کمک صدام رئیسجمهور عراق رفت تا با اقدام نظامی از سوی رژیم بعث عراق به ایران حمله کند و پس از آن بتواند شرایطی را برای تسلط بر ایران به وجود آورد.
در این دوران هیچ یک از سیاستمدارانی که مسئولیتهای مختلف را بر عهده
داشتند در خصوص عدم رابطه با امریکا تردیدی نداشتند یا به دلیل شرایط جامعه
و کینهتوزی و عداوت امریکا که کامل در جنگ ایران و عراق متجلی شده بود،
نمیتوانستند در مورد رابطه با امریکا صحبت کنند ولی در دوران کنونی گویا
خیلی از همان اشخاص کینهتوزی و عداوت امریکا را در برخورد با ایران فراموش
کردند.
** دولت سازندگی و «رابطه با امریکا»
در دوره ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی هم مشاهده میکنیم که نجات گروگانهای امریکایی در لبنان از اولویتهای دولت سازندگی قرار میگیرد که فواد ایزدی کارشناس مسائل امریکا در اینباره میگوید: «زمانی که جمهوری اسلامی در دولت سازندگی برای آزاد کردن برخی گروگانهای امریکایی در لبنان کمک کرد و پیامهایی از طرف ایران پس از پایان جنگ به امریکا داده شد، نشان میداد تحلیل قوه مجریه این است که اگر با امریکا به تعامل برسد، میتواند با دست بازتری اقدام به بازسازی کشور کند.»
در دولت سازندگی،هاشمیرفسنجانی از محسن رضایی به عنوان فرمانده سپاه پاسداران خواست تا با برخی از گروههای فلسطینی و لبنانی برای آزادی گروگانهای امریکایی ارتباط بگیرد. بالاخره پس از رایزنیها و پیگیریهای هاشمیرفسنجانی گروگانهای امریکایی در مدت 5/2 ماه یکی پس از دیگری آزاد شدند و آخرین نفری که در این جریان آزاد شد، «اندرسون» گزارشگر امریکایی بود.
آزادی اندرسون برای امریکاییها آنقدر اهمیت داشت که برنت اسکوکرافت،
مشاور امنیت ملی امریکا در این باره میگوید: «وقتی تریاندرسون آزاد شد،
رئیسجمهور به من گفت ایران با این کار نه تنها کار بسیار بزرگی از لحاظ
انسانی انجام داد بلکه تمام سیاستهای امریکا در منطقه خاورمیانه را نیز به
شدت تحت تأثیر قرار داد و یکدفعه تمام ابرها کنار رفتند و حقیقت پیدا
شد.»
** دولت اصلاحات و «رابطه با امریکا»
دولت اصلاحات در دوم خرداد 76 با شعار و رویکرد صلح با دنیا و پیام آشتی با همه کشورها بر مسند اجرایی و دیپلماسی کشور مینشیند و شعار «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» مطرح میکند و چارچوب فعالیتهای دیپلماسی خود را در ذیل این شعار پیش میبرد.
دولت اصلاحات بعد از دوران سازندگی رویکرد توسعه سیاسی را در سیاست داخلی اتخاذ کرد و در سیاست خارجی نیز تشنجزدایی و گفتوگوی تمدنها را در پیش گرفت. هر چند طرح موضوع گفتوگوی تمدنها در سازمان ملل متحد مورد توجه قرار گرفت و سازمان ملل متحد سال 2001 را با عنوان «گفتوگوی تمدنها»، نامگذاری کرد ولی در همین سال وقایعی همچون 11 سپتامبر و حمله نظامی امریکا به افغانستان اتفاق افتاد.
از سوی دیگر در این دوران با توجه به اینکه چهره صلحطلبی از ایران ساخته شده بود و دولت نیز به دنبال تشجزدایی در روابط خارجی بود ولی مشاهده میکنیم که پرونده هستهای کشورمان حتی در غنیسازی به حالت تعلیق درآمد و همچنین فعالیتهای مربوط به UF6 و UCF تعطیل شد.
در دولت اصلاحات طرح مذاکره با امریکا مطرح شد و کاهش تنشها بین این دو کشور به صورت جدی مطرح و پیگیری میشد ولی به دلیل اصرار امریکا بر سیاستهای شیطانی و خصمانه علیه کشور و ایستادگی و عزم ستودنی رهبر معظم انقلاب و مردم برای جلوگیری از انحراف از مسیر انقلاب اسلامی طرح موضوع مذاکره با امریکا راه به جایی نبرد.
یکی از اقدامات دولت اصلاحات برای برقراری بیشتر رابطه با امریکا، نامهغیررسمی دولت در سال 2003 به دولت بوش بود. این نامه توسط مسئولان سیاست خارجی دولت نوشته شده بود. بر اساس گزارش شورای روابط خارجی امریکا، مدت کوتاهی پس از حمله امریکا به عراق، ایران پیشنهاد مذاکره با واشنگتن را مطرح میکند.
** دولت احمدینژاد و «رابطه با امریکا»
محمود احمدینژاد با رویکرد متفاوتی از دولتهای گذشته با شعار «عدالت» سکان قوه اجرایی کشور را در دست گرفت و در رابطه با موضوع امریکا همواره موضع متفاوتی را نسبت به سایر دولتها در پیش گرفت. محمود احمدینژاد همواره در مجامع بینالمللی و سخنرانیهای خود نسبت به زیادهخواهیهای امریکا اعتراض کرد و به دنبال به چالش کشیدن رژیم صهیونیستی بود تا بتواند حق مظلومان فلسطینی را از این رژیم غاصب و جعلی در مجامع بینالمللی مطالبه کند.
این موضعگیری محمود احمدینژاد باعث برآشفتگی سران امریکایی و رژیم صهیونیستی شد و آنها نیز عصبانیت خود را با بهانههای مختلف به فشارهای اقتصادی و سیاسی در ایران تبدیل کردند، البته باید به این موضوع توجه کرد که ایستادگی بر اصول و ارزشها هر چند فشارهایی را به کشور و مردم تحمیل کرد ولی دستاوردهای بسیار زیادی را برای استقلال و پیشرفت کشور داشت.
ایستادگی ملت در راه اصول و ارزشها طی سالهای پس از انقلاب باعث شد در دوران دفاع مقدس در مقابل 38 کشور بجنگیم و در نهایت پیروز میدان باشیم. این فرهنگ عاشورایی است که «خون بر شمشیر» پیروز است. در این دوره بود که بهرغم عدم مذاکره با امریکا، پیشرفتهای بزرگ هستهای، فضایی، اقتصادی، سیاسی و... را برای مردم و کشور به همراه داشت.