در اين چارچوب بايد بر اين نکته توجه داشته باشيم که در مرحله نخست در حوزه سياست خارجي بنا بر قانون اساسي بايد کشورهاي همسايه و پيراموني بر اساس اولويت حرکت سياست خارجي قرار بگيرد. اگر چه ممکن است در بافت هاي موقعيتي زماني متفاوت اولويت سياست خارجي ايران تغيير کند اما آن چه که در حوزه سياست خارجي ايران پذيرفته شده تأکيد بر منافع ملي و مصالح ديني در جغرافياي مکاني کشورهاي پيراموني و همسايه يعني کشورهاي مسلمان و همسايه در مرحله نخست و بعد از آن در حوزه نظام بين الملل است. بنابراين اگر ما مي خواهيم تعامل سازنده را در حوزه سياست خارجي عملياتي کنيم يکي از وجوه قابل پذيرش و مورد تأکيد آن در ارتباط با جغرافياي مکاني پيراموني ما در حوزه کشورهاي اسلامي و کشورهاي همسايه معنا مي شود و نقطه تلاقي کشورهاي همسايه با کشورهاي اسلامي و گلوگاه اصلي آن ها از منظر جغرافيايي قدرت، کشور عربستان است.
بنابراين نزديکي به کشور عربستان در چارچوب تنش زدايي منطقه هم مي تواند زمينه ورود ايران به تنش زدايي هاي موجود با کشورهاي پيراموني خود از جنس همسايگي و هم از جنس کشورهاي اسلامي باشد و هم پيامي خاص را به منطقه و از طريق منطقه به نظام بين الملل مخابره کند. در اين چارچوب است که نزديکي به عربستان از اهميت فراوان و جدي برخوردار مي شود چرا که عربستان به عنوان جغرافياي تعريف شده در جهان اسلام به واسطه ويژگي هاي کلاسيک و سنتي جغرافياي عربستان براي مسلمانان به واسطه وجود کعبه و زمينه هاي متفاوتي که پيرامون همين محور شکل و محتوا مي پذيرد از منظر کلاسيک مطرح است. از منظر مدرن بايد بپذيريم که لبه تحرکات بين المللي از نظر سنتي و کلاسيک در ارتباط با جغرافياي خاورميانه هم هنوز کشور عربستان است اگر چه ترکيه در اين زمينه به عنوان يک مدل اسلام گرايي مدرن متعادل مطرح شده است اما بايد بپذيريم هنوز عربستان به عنوان پايگاه اصلي اتصال به قدرت هاي فرامنطقه اي در نظام بين الملل در بعد منطقه اي مطرح است و نزديکي هر دولتي در ايران به عربستان در چارچوب تنش زدايي و ايجاد روابط سالم محترمانه و مقتدرانه بين ۲ دولت در ميان کشورهاي منطقه نگاه به ايران را در چارچوب تلاش کشورهاي فرامنطقه اي براي انزواي سياسي کشورمان با چالش جدي روبه رو مي سازد.
از اين رو است که هم عربستان به خوبي به اين نکته واقف است که نزديکي ايران
به عربستان مي تواند پايگاه کلاسيک عربستان را در منطقه تقويت کند و هم
ايران مي داند که نزديکي به عربستان در بافت موقعيتي کنوني ناشي از نرمش
قهرمانانه و تنش زدايي در حوزه روابط بين الملل پيام بسيار مهمي را به
جامعه جهاني مخابره خواهد کرد. ايران و عربستان در حوزه درون منطقه اي و
فرامنطقهاي داراي چالش هاي جدي و قابل تأملي هستند ولي اين چالش ها موجب
نميشود هر دو کشور براي حل اين چالش ها در بستر احترام متقابل اقدام نکنند
و ضمن اين که ايران و عربستان نقاط چالش برانگيزي دارند داراي نقاط مشترک
تأمل برانگيزي نيز به همان اندازه هستند.
عربستان و ايران به عنوان دو کشور اصلي در جغرافياي اسلام از منظر منطقه اي و فرامنطقه اي پايگاهي تعريف شده دارند و نزديکي آن ها مي تواند به قدرت افزايي دروني منطقه براي امتيازگيري از بيرون منطقه منجر شود. بنابراين نزديکي دو کشور مي تواند در زمينه حل چالشهاي درون منطقه اي و فرامنطقه اي باشد.
پس بايد بپذيريم خرد سياسي ايجاب مي کند که با وجود چالش هاي موجود و آگاهي هر دو کشور به رفتارهاي سياسي و کنش هاي استراتژيک طرف مقابل در محدودسازي قدرت يکديگر در درون منطقه و استفاده از قدرت هاي فرامنطقه اي در اين زمينه باز هم مي توانند در چارچوب يک عقلانيت تکامل يافته سياسي به نام خرد سياسي وارد عمل شده و اين تنش زدايي را در دستور کار خود قرار بدهند. بي ترديد در نظام بين الملل و در حوزه روابط بين الملل و هم چنين روابط خارجي که هر عضو از اين نظام بين الملل با کشورهاي متفاوت دارد مفهوم رقابت يک مفهوم کليدي است. بي ترديد بين ايران - عربستان، عربستان - ترکيه، ترکيه - اردن، اردن - عراق و همه اين ها با يکديگر يک رقابت تعريف شده از منظر بافت نظام بين المللي وجود دارد که گريزي از آن نيست اما آن چه که آقاي روحاني در ارتباط با حل بحران هاي منطقه اي و بين المللي در مجمع عمومي سازمان ملل بر آن تأکيد کرد، استفاده از همگرايي و صلح به جاي خشونت و جنگ در حل بحران هاي منطقه اي و بين المللي است. بنابراين اگر ما بپذيريم که در جهان امروز ۲۰۰ کشور وجود دارند که کم و بيش با يکديگر در رقابت معنادار دور و نزديک قرار مي گيرند، بايد بپذيريم که در اين حوزه رقابت اگر بتوانيم ابزار سالم رقابت را يعني همگرايي و تنش زدايي را به جاي خشونت و درگيري و مقابله جايگزين کنيم برد از آن همگان خواهد بود و همگان هزينه کمتري خواهند داشت.
اگر اين مطلب را به عنوان يک باور يا پارادايم و يا آيين حاکم بر رفتار سياسي در نظام بين الملل بپذيريم بي ترديد ميان کشورهايي که بالاترين ميزان تنش را با يکديگر دارا هستند مي توان راه هايي براي ايجاد فضاي مناسب حل آن تنش ها و مديريت چالش هاي موجود براي رسيدن به تفاهم هاي اوليه به وجود آورد. بين ايران و عربستان به طور مثال هم اکنون مسئله اي به نام سوريه وجود دارد و نگرش هاي متفاوتي از سوي عربستان و ايران درباره سوريه به عنوان کشور هدف مطرح است. در شرايط فعلي نيز شرايط در سوريه به نفع عربستان نيست و حتي مي شود گفت که اين شرايط تا حدي به نفع ايران رقم خورده است. اين تنش ها تنش هاي تعريف شده اي است. اين تنش ها هم مي تواند به درگيري منجر شود و هم مي تواند با در نظر داشتن چارچوب هاي مديريت حل اختلافات براي رسيدن به تفاهم به فضاي همکاري تبديل شود که در آن فضا ما حرکتي به سمت برد - برد به جاي باخت - باخت و يا برد - باخت داشته باشيم.
در اين ميان البته در شرايط فعلي با توجه به اين که اوضاع سوريه تا حد زيادي به زيان عربستان در حرکت است و همچنين کم رنگ شدن تنش در روابط ايران و آمريکا مسئولان سعودي را به تکاپو براي خروج از حالت انزوا در منطقه واداشته است که در اين زمينه سعي خواهند کرد تا حدي از حالت تخاصم با ايران کاسته و خود را حداقل در فضاي به وجود آمده منطقه اي و جهاني در استقبال از رويکرد ديپلماتيک دولت يازدهم در موضع مخاصمه با ايران قرار ندهد که اين فرصت ميتواند مجال مذاکرات ميان ۲ طرف را براي از بين بردن سوء تفاهم ها و چالشها فراهم کند. بنابراين خرد سياسي براي سران اين کشور اين نکته را ديکته مي کند که بيش از افزايش سطح اصطکاک ها به گسترش نرمش در رفتار و کنشهاي سياسي منطقه اي و بين المللي بينديشند.
روزنامه دنیای اقتصاد برای روزنامه خود مطلب " تجدید ساختار خصوصیسازی " را که قلم حسن خوشپور نوشته شده است به چاپ رسانده:
ميگويند تعلق به قدرت، انسان را محافظه کار ميکند. آب و هوا و مقتضيات قرار گرفتن در چارچوب «پوزيسيون» دولت يازدهم، به گونهاي است که تلاش دولت و اکثر وزرا،براي تغيير وضع موجود دچار محذورات و معاذير چند سويه شده است.
قصه غم انگيز انتخاب استانداران کم کم دارد به تراژدي تبديل ميشود. مطالبات تودههاي مردم، طبقه متوسط، گروههاي اجتماعي و سياسي در تطبيق با اقدامات دولت نگران کننده است. دولت يازدهم عليرغم موفقيتهاي تاريخي در عرصه بينالملل، در سياستهاي داخلي و گرفتار شدن در چنبره محذورات و معاذير، گويا تدبير و اميد را اولويت نميداند !وزير خارجه به حاشيهسازيهاي افرادي از کميسيون مجلس به اسپاسم عصبي گرفتار آمده و وزير کشور به قهر و آشتي نمايندگان وقت ميگذراند و برخي وزرا و استانداران منصوب شده هم به رفت و آمدهاي سهم خواهان و تعاملات دوستان و آشنايان و فاميل سرگرم و مشکلات اساسي مردم هم پا برجا! در اين ميان آنها که در سالهاي اخير چاي و قهوهاي در ساختمان مرکز تحقيقات استراتژيک تشخيص مصلحت نوشيدهاند، رداي مسووليت بر دوش و صداي طبل محافظهکاريشان بلندتر به گوش ميرسد.
زمان به سرعت در گذر است و دولت بيش از نيمي از فرصت صد روزه براي عبور از پيچ نخست که گزارش صد روزه است را سپري کرده است و از انديشههايي که جنبه راهبردي، راه حلي و تدبير دارند، سخني در ميان نيست و يا اگر هست، اطلاعرساني نميشود.
نظرات و انديشههاي صاحبنظران و دوستان و منتقدان دولت از جهت نوع کارکرد مترتب بر آنها مثل تمام انديشهها به 3 گروه تقسيم ميشود:
گروه 1 نظرات و انديشههايي است که جنبه شناختي دارند و به توصيف تبيين واقعيتها ميپردازند و از چگونگي و چرايي گرانيها، بيکاريها، تورم، ناهنجاريها و... سخن ميگويند و بيشتر جنبه هستيشناسانه دارند.
گروه دوم نظرات و انديشههايي است که جنبه هنجاري دارند. اين انديشهها به صدور احکامي در زمينه خوب و بد، بايد و نبايد، شايسته و ناشايسته و... مشغولند.
گروه سوم انديشههايي که جنبه راه حلي، راهبردي و تدبير دارند و به پيشبرد امور و مسايل اجتماعي در شرايط زماني و مکاني موجود توجه ميکنند و براي آنها راهحل ارائه ميکنند و مشکلات را تدبير مينمايند.
دولت يازدهم که نام تدبير و اميد را بر خود نهاد،قرار بود خود را در گروه 1 و 2 گرفتار نکند و کنشهاي ممکن و نه حتي مطلوب را مورد تأکيد قرار دهد و بر آنها تمرکز کند.قرار نبود در گرداب توصيههاي اين و آن و نمايندگان و سهم خواهي دوستان و آشنايان و گروههاي اجتماعي گرفتار آيد. اين موارد در گروه دوم هستند و براي دولتي که در پي تدبير است و ميخواهد اميد بيافريند نميتواند کارکرد داشته باشد. برهمين اساس و بمنظور همراهي و کمک به دولت گروههاي مختلف اصلاح طلبان از ابتدا اعلام کردند که انتظار سهمي از دولت ندارند و تنها براي مطالباتشان پاسخ ميخواهند. يا دولت تئوري تدبير و اميد را تغيير دهد و يا براساس اين تئوري عمل کند. اولويتهاي اجتماعي در حال حاضر مشخص است، دولت بر اين اولويتها متمرکز و نه فقط به چرايي وجود آنها که به اين سوال که براي حل آنها چه ميتوان کرد راه حل ارائه نمايد. برخي از اين اولويتها که به اجماع رسيده است و همه از آنها سخن ميگويند و شايسته دولت تدبير و اميد است که در گزارش صد روزه براي آنها راه حل ارائه نمايد عبارتند از:
- کاهش نرخ بيکاري و تلاش براي افزايش اشتغال.
- توجه به معيشت و رفاه مثبت و نه فقط رفاه متعارف.
در رفاه متعارف، دولت در قبال افراد و اقشار مختلف و در معرض آسيب مسئول است ولي در رفاه مثبت تنها دولت مسئول نيست، بلکه نهادهاي مدني، نهادهاي اجتماعي و اقتصادي و خود شهروندان هم مسئول هستند و با همکاري يکديگر تبعيضها را تخفيف ميدهند. منظور از نهادهاي اجتماعي، اقتصادي و اجتماعي، نهادهايي چون : کميته امداد، بنياد مستضعفان،ستاد اجرايي، بنياد برکت، آستانههاي مقدسه، اوقاف و... است که امکانات اجتماعي و اقتصادي فراواني را به هر علت در اختيار دارند و در شرايط موجود، با همکاري، هماهنگي و هم افزايي با دولت ميتوانند بسيار راهگشا شوند.
- برقراري نظام جامع و فراگير تأمين اجتماعي
- استاندارد سازي درمان و تصحيح رابطه بيمار، پزشک، بيمارستان به رابطه بيمار، بيمارستان.
- آسيبهاي اجتماعي (مواد مخدر، بزه کاريهاي سازمان يافته و غير سازمان يافته،...)
- اقتدار نهادهاي مدني و احزاب
- بهرهمندي مردم از حقوق شهروندي و حاکميت مردم بر سرنوشت خويش. رعايت حقوق شهروندان به استقرار عدالت اجتماعي مؤثر ميانجامد و همزيستي مسالمت آميز همراه با تعاون و عرصه اجتماعي مطلوب را خلق ميکند.
- اجراي کامل اصول قانون اساسي به ويژه اصولي که با حقوق فردي و آزاديهاي عمومي پيوند دارند از جمله اجراي اصول 19 تا 42 که برتساوي حقوق و حمايت قانوني يکسان، تضمين حقوق اقشار مختلف، منع تفتيش عقايد، آزادي مطبوعات، منع سانسور، آزادي احزاب، آزادي تشکيل اجتماعات، حق داشتن شغل، برخورداري از تأمين اجتماعي و آموزش و پرورش رايگان، حق داشتن مسکن، منع دستگيري افراد، حق دادخواهي، حق انتخاب وکيل، اصل برائت، منع هتک حرمت و حيثيت، منع اضرار به غير و.... تصريح دارد.
دولت يازدهم چون دولت تدبير و اميد است، بايد به لحاظ انديشه و نظر و کارکرد در گروه 3 يعني انديشههايي که جنبه راه حلي و راهبردي و تدبير دارد متمرکز شود و اجازه ندهد او را در گروه 1 و 2 گرفتار کنند. به قول شاعر:
تير فرصت در کمان جهد توست
ميرود تير از کمان، انديشه کن!
" دور جديد مذاكرات هستهاي و اميدواريهاي تازه " عنوان مطلبی است که در ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسیده است:
ليبي اين روزها با موجي از ناآراميها همراه شده است كه مهمترين آن را ربودن زيدان، نخستوزير اين كشور تشكيل ميدهد. هر چند كه وي پس از ساعتي آزاد شد، همچنان اين سوال باقي است كه ريشه اين اقدام چه بوده است و چه عواملي بيشترين نقش را در آن داشتهاند؟ در پاسخ به اين پرسش بررسي روند تحولات ليبي قابل تامل است.