در مورد سفر اخیر رئیس جمهور به نیویورک طی هفته گذشته مباحث مختلفی میان مطبوعات و رسانه ها در گرفت. از ذوق زدگی رسانه های اصلاح طلب معتدل نما تا توجیه آنان در مورد هماهنگ شده بودن این رابطه و نیز پیش بینی آنان در مورد آینده روابط ایران و آمریکا تا دست زدن آنان به جنگ روانی گسترده علیه مخالفین این رابطه که فعلا بدین وسیله می توانند فضا را به نفع طرفداران و دنباله های داخلی آمریکا دو قطبی کرده و در سایه مظلوم نمایی، اصل رابطه و شکسته شدن قبح آن را بشکنند.
اما در این مجال سعی داریم تا به برخی از زوایای ناگفته این جریان در حد رعایت اختصار بپردازیم.
در اینکه رابطه میان آمریکا و ایران رابطه میان گرگ و میش است و تا دشمن انقلاب اسلامی نخواهد دست از خوی گرگی خود بردارد این رابطه به نفع ما نیست، کمتر انسان منصفی تردید دارد. در لا به لای کلمات امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری هم در طول سی و اندی سال گذشته منطق این عدم رابطه به خوبی تبیین شده است. این منطق البته به زبان های گوناگون مطرح شده که ذکر آن از حوصله این مقال خارج است. اما برای اتقان بحث به برخی از آنها اشاره می کنیم
«ما روابط با آمريكا مي خواهيم چه بكنيم، روابط ما با آمريكا، روابط يك مظلوم با يك ظالم است. روابط يك غارت شده با يك غارتگر است. ما مي خواهيم چه كنيم آنها ميل دارند، كه باما روابط، آنها احتياج دارندكه با ما روابط داشته باشند، ما چه احتياجي به آمريكا داريم.»
«يك دسته اي نصيحت كنند ما را كه شما بايد صلح بكنيد، اين مال ضعف است، آن اشخاص ضعيفي كه هميشه در دام آمريكا بودند يا امثال اينها از اين مسايل مي گويند لكن ما تازه خارج شديم از اين دام، دوباره حاضر نيستيم وارد بشويم. »
«ما تا آخر ايستاده ايم و با آمريكا روابط ايجاد نخواهيم كرد، مگر اين كه آدم بشود و از ظلم كردن دست بردارد »
«اگر پياده شد آقاي كارتر از آن عرشي كه دارد آمد روي زمين نشين ها تفاهم كرد، ما هم با او تفاهم مي كنيم و به استثناي اينكه - بايد- آن ظلم هايي كه به ما كرده است بايد جبران بكند... تفاهم كند با ما، اينطور نباشد كه من در كاخ سفيد نشستم و شما در كوخ نشستيد و كاخ نشين با كوخ نشين بايد ارباب و رعيت باشد ما مي خواهيم چه كنيم كه پيشقدم بشويم براي اينكه نوكري كنيم؟! پيشقدم بشويم براي اينكه هم نوكري كنيم هم همه چيزمان را تقديم كنيم؟! آنوقت نوكر كه مي گرفتند يك اجرتي به او مي دادند، اينها نوكر مي گيرند و همه چيزش را هم مي گيرند، ما ميخواهيم چه كنيم با اينها رابطه داشته باشيم؟ هيچ لازم نيست رابطه داشته باشيم.»
و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی ما را بیدار کند و افراد ملت ما را بیدار کند. آنهایی که در خواب هستند، آنهایی که باز هم خواب میبینند، آنهایی که خواب آمریکا را میبینند خدا بیدارشان کند ...
شما میگویید که ما با یک کسی که خرد کرده است مسلمین را و به اسلام هیچ اعتقاد ندارد و هر روز زورش برسد اسلام را زیرپا میمالد و منهدم میکند، ما با او بنشینیم و دست دوستی بدهیم و بعد هم بگوییم که «سَلَّمَکُمُ اللّه» ! این چه منطقی است؟ منطق اسلام این است؟! شما اسلام شناسها این را منطق اسلام میدانید؟!
امریکا دشمن شمارۀ یک مردم محروم و مستضعف جهان است. امریکا با ایادی مرموز و خیانتکارش، چنان خون مردم بیپناه را میمکد که گویی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند...
باید بدانند که ایران کشوری است که رسماً با آمریکا میجنگد. نباید ما فراموش کنیم که در جنگ با آمریکا هستیم. ما در جنگ با امریکا و تفالههای امریکا[هستیم]، این تفالههایی که قالب زدند خودشان را و ما غفلت کردیم، الآن هم هستند...
خط این بود که اصلاً آمریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح میکردند تا امریکا منسی بشود، یک دسته «اللّه اکبر» را کنار میگذاشتند. خط این بود که این قضیۀ مرگ بر آمریکا منسی بشود...
حالا هم من به این آقایانی که اهل سدادند، اهل صلاحند، منتها اعوجاج فکری دارند،[میگویم که] آمریکا برای شما هیچ فایدهای ندارد... ما از نظام آمریکا و از حصر اقتصادیاش هیچ باکی نداریم...چیزی است که بر ملت ـ بر ملت بیدار ـ ثابت شده است که میخواهی بیدار باشی، میخواهی مستقل باشی، باید جورش را بکشی! میخواهی ذلیل باشی؟ برو پیوند کن با آمریکا، همۀ این حرفها تمام میشود، جنگ هیچ نمیشود…اگر نوکر نباشیم رابطهاش را با ما قطع میکند. ما از خدا میخواهیم که رابطه قطع بشود. ما ذلت را نخواهیم پذیرفت برای خاطر اینکه یک رابطه با یک ابرقدرت داشته باشیم. شرافتی نیست رابطه داشتن با امثال آمریکا. دولت آمریکا این است که دارید میبینید که مظلوم را در هر جا پیدا میکند پوست میکند. هر چه بتواند ذخایر ملتها را میبرد. ما بخواهیم روابط با اینها داشته باشیم؟ بهتر این است که ما با اینها روابط نداشته باشیم. بهتر این است با آنهایی که میخواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشیم.
یک جریانی در کار است که آن جریان انسان را از این معنا میترساند که بخواهد به طور خزنده این کشور را باز هل بدهد طرف آمریکا؛ بخواهند از این راه پیش بروند.
رابطه بین یک ملت بپا خاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بینالمللی با یک چپاولگر عالَمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک میگیریم؛....»
مقام معظم رهبری نیز پس از امام دقیقا بر مبنای همان منطق رفتار نموده اند. در این مدت بارها و بارها بحث مذاکره با آمریکا از سوی طرفداران غرب در ایران به بهانه های مختلف مطرح شد که ایشان نیز با برهان قاطع به رد این شبهات پرداختند. در ذیل به گوشه هایی از این فرمایشات تنها به عنوان تبرک جویی اشاره می شود:
«دولت آمريكا از اول با اين انقلاب با روى عبوس و چهره ترش و با لحن مخالفت روبهرو شد... ؛ اما از اول انقلاب دولت آمريكا - چه رؤساى جمهور جمهورىخواهشان، چه رؤساى جمهور دمكراتشان - با نظام جمهورى اسلامى بدرفتارى كرد؛ ... حالا دولت جديد آمريكا ميگويد ما مايليم با ايران مذاكره كنيم، بيائيد گذشته را فراموش كنيم. ميگويند ما به سمت ايران دست دراز كرديم. خوب، اين چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شده باشد كه يك دستكش مخمل رويش باشد، اما زيرش يك دست چدنى باشد، اين هيچ معناى خوبى ندارد.... ميگويند بيائيد مذاكره كنيم، بيائيد روابط ايجاد كنيم. شعار تغيير ميدهند؛ خوب، اين تغيير كجاست؟ چه تغيير كرده؟ دشمنى شما با ملت ايران تغيير كرده؟ كو علامتش؟ دارائىهاى ملت ايران را آزاد كرديد؟ تحريمهاى ظالمانه را برداشتيد؟ از لجنپراكنى و اتهامزنى و تبليغات سوء عليه اين ملت بزرگ و مسئولين مردمى آن دست برداشتيد؟ دفاع بىقيد و شرط از رژيم صهيونيستى را كنار گذاشتيد؟ حتّى ادبيات هم عوض نشده است. …شما امروز در دنيا منفوريد؛ اگر نميدانيد، بدانيد. ملتها پرچم شما را آتش ميزنند، ملتهاى مسلمان در همهى نقاط عالم «مرگ بر آمريكا» ميگويند. علت اين منفوريت چيست؟ اين را هيچ بررسى كردهايد؟ تحليل كردهايد؟ عبرت گرفتهايد؟ علت اين است كه شما با دنيا قيممآبانه برخورد ميكنيد، متكبرانه حرف ميزنيد، ميخواهيد ارادهى خودتان را در دنيا تحميل كنيد، در امور كشورها دخالت ميكنيد، در دنيا معيارهاى دوگانه به كار ميبريد....
امروز سی و چهار سال است كه هرگاه نام «دشمن» برده ميشود، ذهن ملت ايران متوجه دولت آمريكا ميشود. خوب است دولتمردان آمريكا به اين نكته توجه كنند … كه تا ميگويند دشمن، ذهن ملت ايران متوجه به آمريكا ميشود... اين هم يكی از آن لطائف عالم است كه آمريكائیها دشمنی ميكنند، ميگويند شما نفهميد كه ما با شما دشمنيم؛ مخالفت و عناد ميورزند، متوقعند كه ملت ايران نفهمد كه آنها معاندند و دشمنی ميكنند!.. امروز هم متأسفانه همان سياست را دولتمردان آمريكا ادامه ميدهند؛ همان پنجهی چدنيِ زير دستكش مخملی.... آمريكائیها مرتب از راههای گوناگون به ما پيغام ميدهند كه بيائيد دربارهی مسئله هستهای گفتگو كنیم؛ … من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربههای گذشتهی ما نشان میدهد كه گفتگو در منطق حضرات آمریكائی به این معنی نیست كه بنشینیم تا به یك راه حل منطقی دست پیدا كنیم ــ منظورشان از گفتگو این نیست ــ منظورشان از گفتگو این است كه بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول كنید!... لذا ما همیشه اعلام كردیم و گفتیم كه این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمیرود. من به این اظهارات خوشبین نیستم... آمريكائیها مرتب و پیدرپی پیغام میدهند كه ما در پیشنهادِ مذاكرهی منطقی صادقیم؛ یعنی صادقانه از شما میخواهیم كه مذاكره كنید و مذاكره منطقی بكنیم؛ یعنی مذاكره تحمیلی نباشد. من در جواب میگویم: ما به شما بارها گفتهایم كه در پی سلاح هستهای نیستیم، شما میگوئید باور نمی كنیم؛ ما چرا باید حرف شما را باور كنیم؟! وقتی شما حاضر نیستید یك سخن منطقی و صادقانه را قبول كنید، ما چرا باید حرفی را كه شما میزنید ــ كه خلاف آن بارها ثابت شده است ــ از شما قبول كنیم؟ برداشت ما این است كه پیشنهاد مذاكره از سوی آمریكائیها، یك تاكتیك آمریكائی و برای فریب دادن افكار عمومی است؛... در این مسئله این است كه اگر آمریكائیها صادقانه میخواهند كار تمام شود، بنده راه حل را ارائه ميدهم. راه حل اين است: آمريكائیها از دشمنی با جمهوری اسلامی دست بردارند، از دشمنی با ملت ايران دست بردارند.... اين بحث تمام شد».
اما علیرغم همه این تذکرات، در سفر اخیر که اولین سفر روحانی به آمریکا هم بود بنا بر اخبار رسیده بدان علت که تیم همراهان و مشاوران و دیپلمات های اطراف وی عقیده دارند اگر رابطه ما با آمریکا برقرار شود تمامی مشکلات از جمله تحریم ها حل خواهد شد و گشایش اقتصادی پایه های نفوذ متزلزل دولت یازدهم در میان مردم را مستحکم خواهد نمود و دولت می تواند بقیه اهدافش را با قدرت به پیش برد، این رابطه برقرار شد. اولین گفتگوی رو در رو میان وزرای خارجه ایران با آمریکا در حاشیه دیدار صمیمانه ایران با 1 5 و سپس گفتگوی تلفنی روسای جمهور ایران و آمریکا که بنابر قرائن توسط لابی کننده های دو طرف جوش داده شد در حالی صورت گرفت که از اکنون باید انتظار گشایش اقتصادی مورد نظر را داشته وعده ای که دولت در مدت ۱۰۰ روزه به مردم داده بود را محقق شده فرض نمود. اما واقعیت آن است که بر خلاف تصور متوهمانه چنین افرادی، تجربه ثابت نموده است که این پندارها محملی از واقعیت به خود نخواهد دید. تنها به عنوان مثال می توان سرنوشت کنونی کشورهایی نظیر مصر، پاکستان، ترکیه، عراق، سودان، سوریه، افغانستان و... را که از ابتدا با دولت شیطان بزرگ ارتباط داشته اما نه تنها هیچ یک از مشکلات شان کاسته نشده که هر روز و هر سال بر حجم آن نیز افزوده شده است اشاره نمود. اینکه دولت یازدهم تمام وقت خود تاکنون را در دیپلماسی مهربانانه با آمریکا مصروف کرده، حتی از برگزاری جشنواره های هنری مخالفان دولت آمریکا در ایران امتناع کرده تا این رابطه یکطرفه و عاطفی به شکست عشقی مبدل نشود، نیز اینکه دولت همه ابعاد اداره کشور از جمله وظیفه نسبت به رفع مشکلات اقتصادی و ادامه حرکت علمی کشور را هم به ایجاد رابطه منوط نموده است، به خوبی نشان می دهد که - در صورت ادامه یافتن این وضع- سرنوشتی بهتر از کشورهای یاد شده در انتظار ما نخواهد بود.
جالب آنکه همین دولت و پشت پرده های آن تا قبل از این، حتی سخن گفتن دولت قبلی از تحریم را بزرگنمایی تحریم دانسته و معتقد بودند که مشکلات داخلی ناشی از ضعف مدیران و سفاهت مدیران است و اگر عقلی بر مدیریت - شاید عقل آمریکایی- حاکم گردد همه مشکلات حل خواهد شد. اما این بلافاصله پس از انتخابات تغییر مسیر داده و دولتمردان برای رفع تحریم حتی از ابتدایی ترین مخالفت ها با غرب نیز امتناع ورزیده و حداقل در موضعگیری های رسمی از نام بردن و برخورد مقتدرانه با دولت های زورگویی همچون آمریکا ابا داشتند.
حال که تابوی عدم رابطه توسط شیفتگان مذاکره شکسته شد، منطقی ترین پرسش مردم آن است که در ازای این شکسته شدن رابطه - که نمادی از مقاومت نه تنها ملت ایران که مقاومت تمامی ملت های مستضعف در برابر استکبار بود- چه دستاوردی نصیب ملت ایران شده است. برای روشن شدن بحث، حداکثر سه امتیاز برای ایران می توان در نتیجه این رابطه بر شمرد. اولین آن به کار رفتن عبارت دست و پا شکسته فارسی «خداحافظ» از سوی پرزیدنت اوباما در پایان گفتگو با روحانی، دوم بدست آوردن جام شیردال از آمریکا و سوم ابراز تمایل اوباما برای تعویق چند روزه ابلاغ تحریم های جدید کنگره علیه ایران است!
امتیاز اول که جای دل بستن هم ندارد. دومی هم که گمان می شد شاید در حد واندازه همان «آب نبات» باشد با توجه به اخبار مستند رسانه ها، معلوم شد که احتمال تقلبی بودن آن فراوان است .گرچه از ابتدا هم مشخص نبود که چرا تحویل جام ایرانی اصلی - و نه تقلبی- که نه می تواند نشانه حسن نیت آمریکا بوده و نه می تواند جای چند ده هزار لوح هخامنشی را بگیرد، چگونه باید اینهمه مورد خوشحالی و غش و ضعف هیئت ایرانی همراه رئیس جمهور و روزنامه های وابسته تلقی شود؟
اما سومین امتیازی که ایران با دادن اعتبار مقاومت سی و اندی ساله خود به آمریکا هم از دست رفت همان سخنانی است که اوباما پس از دیدار با نتانیاهو ابراز داشت و گفت که نه فقط هیچیک از تحریم ها کاسته نمی شود که حتی گزینه نظامی علیه ایران نیز - به زعم وی- از روی میز برداشته نخواهد شد.
حال می ماند دولت ایران و یک سرافکندگی سیاسی-دیپلماتیک و نیز امتیاز هایی که با «هیچ» آمریکا معاوضه شده است. آمریکایی ها حتی اگر امتیاز کوچکی هم بدهند در درازمدت به دنبال گرفتن هویت ما هستند و این بازی را تا آخر با ما ادامه نمی دهند، چون گرگند و در ذات گرگ، درندگی نهفته است.
طبیعی است که این اقدام مداهنه آمیز در کشوری که مهد مخالفت اعتقادی با شیطان بزرگ است البته مخالفانی منطقی و مستدل و در عین حال مستحکم دارد. این قلم اما اساسا معتقد است تا زمانی که قلم و بیان وجود دارد باید با برهان قاطع و بیان روشن و مستدل از بهانه دهی به وادادگان سیاسی که درصدد مظلوم نمایی اند جلوگیری نمود و بر شیوه رهبری فرزانه انقلاب اسلامی و خواست ایشان رفتار نمود اما در سوی دیگر این میدان نیز باید دولت انتظار هرگونه مخالفت با اینگونه شکسته شدن بی منطق تابو با اقدامات ناشیانه خود را داشته باشد. در این راستا رئیس دولتی که معتقد بود در مخالفت با استبداد دولتی بر سر کار آمده و می خواهد فضا را آزاد کند، رئیس دولتی که معتقد بود سرهنگ نیست و حقوقدان است و با اقدامات گاز انبری مخالف است، نباید چنین گاز انبری، امنیتی و از روی عصبانیت و خشم با چند دانشجوی معترض خود برخورد کرده و بی تحملی خود را به این زودی در معرض افکار عمومی قرار دهد.
مع الاسف رئیس جمهور در مصاحبه خود با خبرنگاران پس از جلسه هیئت دولت، به جای پذیرش اشتباه و خط غلط در پیش گرفته خود و تیم دیپلماتش اعلام کرد که ما قدم های بلندتری می خواهیم برداریم و این قدم کوچکی بود. وی ادامه داد که دستوری داده است تا نظرسنجی در سطح کشور انجام شود تا ببیند که نظر مردم در این رابطه چه بوده است. این خود نشان می دهد که برخی در دولت در صددند تا فتح بابی تازه به راه انداخته و- به گمان خود- با فشار به ارکان حاکمیت تحت عنوان نظر مردم و مقبولیت رئیس جمهور در میان مردم از نظام اسلامی امتیاز اخذ نمایند. این در حالی است که اولا تجربه ثابت کرده که نظرسنجی در ایران پایه و مبنای علمی ندارد. این مدعا به خصوص برای سیاسیون- حتی خود آقای روحانی و اطرافیانش- در ایام انتخابات بارها به اثبات رسیده است. از سوی دیگر مگر مردم در طول سی و اندی ساله گذشته با بیان های مختلف نظر خود را در این باره اعلام نکرده و افراد مطلعی همچون جناب روحانی از آن خبر ندارند؟ مگر در هر راهپیمایی یا تظاهرات یا سخنرانی های عمومی مسئولین در طول سه دهه اخیر یا انتخابات های گذشته مردم نظر مخالف خود در مورد آمریکا را بیان نکرده اند؟ مگر در ۹ دیماه ۸۸ یا ۲۲ بمهن ماه هر سال، فصل اصلی اعلام نظرات مردم به ننگ و مرگ گویی علیه آمریکا اختصاص ندارد؟ واقعا اطرافیان و مشاوران حسن روحانی از این نظرسنجی و به خصوص تشویق رئیس جمهور به اعلام آن در افکار عمومی چیست و ایشان چه اهدافی را دنبال می کنند؟
اما نظام اسلامی ثابت کرده که هیچ گاه اهل باج دهی نبوده است. رهبری انقلاب نیز بارها اعلام کردند که امام باج نمی داد و من هم باج نمی دهم و بدین ترتیب همیشه طمع هوس بازان در نطفه خفه شده است.
در این بین نباید از زمینه چینی و تئوری پردازی مدت ها قبل هاشمی رفسنجانی برای سهل ساختن و مهیا کردن این رابطه چشم پوشی نمود. وقتی او همواره امام را در خواب می بیند و امام هم در خواب آنچه در حال تنهایی به او نگفته بودند را ابراز می کنند و وی هم در جلسه ای عمومی آن را بیان می کند یا وقتی که او جمله ای اساسا مخالف مسلک و شیوه امام را بیان کرده که امام تنها به وی فرموده است و هیچکس هم از آن خبر ندارد و مع الاسف موسسه ای هم که باید نسبت به این انتساب های ناروا موضعگیری نماید به راحتی از کنار آن می گذرد، باید به فکر اغتشاش فکری باشیم که وی و تیم همراه او در تاریخ و ذهن جوانان ایجاد کرده و بدین شیوه تحریفی در وقایع و شخصیت های انقلاب اسلامی پدید می آید. نکته آنجاست که این حرکت خزنده زمینه ساز حرکت های دولت شده که ترمزی هم برای آن تصور نمی شود. جالب آنکه اقدامات امروزی آقای رفسنجانی با گذشت و حلم بی معنای برخی از سیاسیون همراه می شود. کسانیکه امروز حتی جرات نقد دولت و پدرخوانده آن را از دست داده اند و دیروز از هرگونه بی انصافی و یا حتی فحاشی علیه دولت، فروگذار نمی کردند.