فارس: یکی از موضوعاتی که در روزهای گذشته در صدر اخبار ایران و جهان قرار داشت و هنوز هم دستمایه گزارشها و تحلیلهای رسانههای داخلی و خارجی قرار دارد موضوع سفر دکتر روحانی رئیس جمهور کشورمان به نیویورک و حواشی به وجود آمده در این سفر بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیرشان در هفتمین مراسم مشترک دانش آموختگی، تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران با اشاره به سفر رئیسجمهور به نیویورک فرمودند: «ما از تحرک دیپلماسی دولت حمایت میکنیم و به تلاش دیپلماسی اهمیت میدهیم و از آنچه در سفر اخیر بود، حمایت میکنیم البته برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بهجا نبود.»
حال سئوالی که مطرح میشود این است که ماهیت این رخداد چه بود و رهبر انقلاب اسلامی کدام بخش از عملکرد دستگاه دیپلماسی را نابهجا دانستند. برای یافتن پاسخ این سوالات به سراغ دکتر صالح اسکندری استاد دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی رفتیم و گفتوگویی را در این خصوص با وی انجام دادیم.
در موضوع رابطه با آمریکا و اتفاقاتی که در سفر دکتر روحانی به نیویورک افتاد شاهد گشایش دیپلماتیک در روابط ایران و غرب بودیم، البته برخی از رسانههایی که خود را نماینده و همسو با دولت میدانند این گشایش را به شکل یک گشایش استراتژیک در روابط دو کشور ترجمه میکنند. گشایشی استراتژیک که نوعی تجدید نظر و تغییر وضعیت در استراتژیهای کلان دو کشور ایجاد شده است، در حالی که به این شکل نیست. چون استراتژی مسیری برای رسیدن به اهداف ملی است.
در اتفاقاتی که در نیویورک رخ داد تغییری در استراتژی ایران و یا آمریکا رخ نداد، بلکه گشایش و لبخند دیپلماتیک بین دو کشور به وجود آمده است که البته ممکن است این لبخند در ادامه موجب نوعی همسوییها شود ولی فعلاً در حد یک دیپلماسی سطحی است ولی در سطح دیپلماتیک درست است که دیپلماتها باید لبخند داشته باشند ولی از سوی دیگر باید مراقب باشند که فریب نخورند.
از سوی دیگر برخی افراد سعی میکنند اتفاقاتی که در نیویورک افتاد را به اتفاقاتی که در دهه شصت قرن بیستم میلادی بین چین و آمریکا رخ داد تشبیه کنند ولی باید دقت کرد که وضعیت ایران و چین بعد از انقلاب مائو به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست، آمریکا در اسارت منافع لابی اسرائیل است و ایران نوعی تضاد ماهوی با این رژیم دارد و طبق فرموده امام راحل رژیم صهیونیستی غده سرطانی است که باید از خاورمیانه حذف شود، با توجه به این اختلافات و تضادهای ماهوی به هیچ عنوان نمیتوان گفت که رویهای که در چین به وجود آمد شامل حال ایران نیز خواهد شد.
تحریمهای اقتصادی و سیاسی بعد از جنگ علیه ایران، فشارهای حقوق بشری و از این دست اقدامات خصمانه آمریکا را که در طول نیم قرن کنار هم قرار میدهیم موجب میشود که فضای عمومی در ایران به مراتب نسبت به آمریکا منفی باشد و ما باید طلبکارانه وارد گود مذاکرات شویم و نباید وانمود کنیم که ایران بر اثر تحریمها و فشارهای آمریکا و متحدانش حاضر به مذاکره و گفتوگو شده است.
ولی متأسفانه در گفتار برخی دیپلماتهای ما در نیویورک به نحوی وانمود شد که ما در شرایط سخت اقتصادی هستیم، آمریکا خود کشوری بحرانزده است، آیا درست است در چنین شرایطی که کشورمان سرشار از توانمندی و اقتدار است دست خود را به سوی دولتی که قادر نیست حتی بودجه داخلی خود را تأمین کند دراز کنیم؟
مسئله دیگر این است که ما باید از عملکرد دولت در رابطه با نرمش قهرمانانهای که مد نظر رهبر انقلاب اسلامی است دفاع کنیم اما این مسئله با معنای این نیست که از عملکردهایی که به نام نرمش انجام میشود و مخالف با منافع کشور است نیز دفاع کنیم.
از سوی دیگر در حالی که دکتر روحانی در هواپیما در راه بازگشت به ایران بود اوباما بلافاصله پس از پایان تماس تلفنی در جمع خبرنگاران حاضر شد و از گفتوگوی تلفنی خود با رئیس جمهور ایران سخن گفت. این شتاب برای اعلام خبر پیامی در بر داشت که ایرانی که 34 سال حاضر به گفتوگو نبود بر اثر فشار تحریمها وادار به مذاکره و گفتوگو با آمریکا شده است.
به نظر میرسد کسانی که داعیه دیپلماسی دارند و میگویند در کار ما دخالت نکنید، باید اجازه دهند دیدگاههای دیگر هم در خصوص ایجاد رابطه با آمریکا مطرح شود و اجماعی در کشور نسبت به این موضوع به وجود آید و در این مسئله ما به نقطه تکامل برسیم و در راستای منافع ملی به این موضوع وارد شویم.