پس از گزارش این قتل به بازپرس كشیك جنایی به دستور او تیمی از كارآگاهان ویژه مبارزه با قتل پلیس آگاهی تحقیق در این رابطه را بر عهده گرفتند آنها بعد از انتقال جسد به پزشكی قانونی به بازجویی از دوستان علی پرداختند.
یكی از آنها كه پسری 20ساله به نام «یاشار» است، گفت: من و دوست دیگرم حسن ساكن تهران هستیم، اما در دانشگاه سمنان درس میخوانیم و دو نفری آخر هفتهها با هم به تهران برمیگردیم این هفته هم طبق معمول به ترمینال سمنان رفتیم تا سوار اتوبوس شویم در آنجا با پسر جوان درگیری پیدا كردیم او هم در دانشگاه ما درس میخواند و ساكن تهران بود در ترمینال ما كمی با هم جر و بحث كردیم، اما با دخالت دیگران دعوا تمام شد.
این جوان ادامه داد: در طول راه چندبار بین ما درگیری به وجود آمد و حتی تا آستانه كتككاری هم پیش رفتیم اما هر دفعه بقیه مسافران دخالت و ما را از هم جدا كردند. به نزدیكی تهران كه رسیدیم من با علی كه از دوستان صمیمیمان بود تماس گرفتم و موضوع را به او اطلاع دادم و گفتم میخواهم درس ادبی به این پسر بدهم او هم قبول كرد به ما كمك كند. علی به ترمینال جنوب آمد و وقتی از اتوبوس پیاده شدیم، سه نفری او را تعقیب كردیم و در بیرون از ترمینال در نزدیكی مجتمع قضایی بعثت با هم درگیر شدیم. دعوا خیلی زود بالا گرفت و در این حین پسر دانشجو از جیبش چاقویی بیرون كشید و با آن ضربهای به علی زد و بعد هم فرار كرد.
در بررسی های بعدی کارآگاهان اداره یکم مشخص شد دانشجوی ناشناس به نام سعید 23 ساله و دانشجوی کاردانی به کارشناسی مهندسی عمران دانشگاه ایوانکی می باشد . کارآگاهان در اقدام بعدی خود با شناسایی منزل پدر متهم برای دستگیری وی به این آدرس رفتند که متهم پس از اطلاع از قتل " علی " خودش را به بازپرسی شعبه یکم دادسرای جنایی معرفی و تسلیم کرد .
با تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد که در شعبه۷۴دادگاه کیفری به ریاست قاضی اصغرعبداللهی و با حضور چهار قاضی مستشار به پرونده رسیدگی شد.
در ابتدای جلسه نماینده دادستان با قرائت کیفرخواست مجازات نامبرده را از محضر دادگاه خواستار شد. اولیای دم مقتول نیز درخواست قصاص کردند.
قاضی عبداللهی با تفهیم اتهام به سعید از او خواست به دفاع از خود بپردازد که متهم پس از قرار گرفتن در جایگاه با قبول اتهام خود گفت: دانشجوی عمران بودم و روز حادثه از ایوانکی به سمت تهران بازمی گشتم. دراتوبوس خواب آلود و خسته روی صندلی نشسته بودم که کمی جلوتر چند جوان دانشجوی دیگر به اتوبوس وارد شدند. سر و صدایشان خیلی برایم آزاردهنده بود. چند بار به آنها تذکر دادم که آرام شوند اما توجهی نمیکردند تا اینکه با یکی از آنها به نام یاشار درگیر شدم. او در تماسهای مکرر با دوستانش از آنها خواست تا برای دفاع ازوی به ترمینال جنوب بیایند چون مقصد این اتوبوس همانجا بود. من هم که آن روز تلفن همراه نداشتم گوشی یک نفر را در اتوبوس قرض گرفتم و با دوستم مرتضی تماس گرفتم و قضیه را برایش تعریف کردم و گفتم چاقو با خودت بیاور. درگیری لفظی ادامه داشت تا اینکه اتوبوس همه مسافران را در ترمینال جنوب پیاده کرد ما هم پیاده شدیم همراه یاشار که باعث درگیری شده بود به خیابان پشتی ترمینال رفتیم که دیدم سه نفر با شیشه شکسته من حمله کردند. همزمان مرتضی هم برای کمک به من رسید و چاقویی دسته قرمز را به من داد. هنگامی که خواستم با دست مانع ورود شیشه شکستهها به چشم خود شوم ناگهان دیدم که تیغه چاقو خونی شده و یاشار و گروهی که برای کمک به او آمده بودند محل را ترک کردند و من و مرتضی را تنها گذاشتند. به مرتضی گفتم که تیغه چاقو خونی شده شاید یکی از آنها چاقو خورده باشد و مسئله جدی شود. مرتضی گفت احتمالا چاقو به دست یکی از آنها اصابت کرده چون هر چهار نفر دویدند و رفتند. بعد از درگیری به خانه رفتم و به یکی از بچههای محل گفتم که این اتفاق افتاده و من میترسم. به ترمینال برو و پرس و جو کن ببین اتفاق بدی رخ نداده باشد. دوستم به ترمینال رفت و از رانندگان و افراد رهگذر پرس و جو کرد آنها فقط گفتند که ساعتی پیش یک درگیری پیش آمده که با ترک محل درگیری خاتمه پیدا کرده و مورد خاصی ندیدهاند. روز بعد از طریق یک از دوستانم مطلع شدم که دقیقا چنین قضیهای در روزنامه نوشته شده که این درگیری منجر به مرگ جوانی ۱۸ ساله به نام علی شده است که چاقو به درون سینه او فرو رفته و چند ساعت بعد جان خود را از دست داده است من هم به کلانتری محل رفتم و خودم را معرفی کردم.
پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش قضات حاضر در دادگاه برای صدور حکم برای سعید به جرم مباشرت در قتل عمد و شرکت در نزاع وارد شور شده و سعید را به قصاص محکوم کردند.افراد حاضر در این نزاع مرگبار نیز به مجازات زندان محکوم شدند.