به گزارش
سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، روشن است که انقلاب ما هویتاً از انقلاب های دیگر متمایز است. حضرت امام کاملا بر اساس یک انضباط منبعث از دانش های دینی جامعه را هدایت فرمودند و این امر باید در میان نخبگان حوزوی ما تبیین بیشتری شود. در این راستا حجت الاسلام و المسلمین رضا اسلامی از اساتید سطوح عالی حوزه و عضو هيات علمي پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به تبیین این موضوع پرداخته است که یادداشت شفاهی ایشان که برای پایگاه 598 ارسال گردیده است در ادامه می آید.
یک حرکت اجتماعی علاوه بر رهبر حکیم و مقتدر نیاز به بستر اجتماعی مناسب نیز دارد که این عامل را هم باید ملاحظه کرد. بنده در بررسی ادوار علم فقه و اصول به این نکته توجه داشته ام. هر انقلابی یک جوهره ای دارد که توسط رهبر انقلاب که مقبول آن جامعه است، در جامعه دمیده می شود و هر کس از این جوهره فاصله بگیرد در اجتماع تنها می ماند. این جوهره در انقلاب ما اسلام خواهی است که در میان شیعه خالص تر و زلال تر است از جهان اهل سنت. این اسلام خواهی در تشیع پررنگتر و کمی کمرنگتر در اهل سنت و کمی کمرنگتر در میان پیروان ادیان به شکل بازگشت به معنویت به چشم می خورد.
اما ویژگی های اسلامی که شیعه آن را دنبال می کند چیست؟
1- امامت محوری (نظریه ولایت فقیه): در این نظریه مفتی و حاکم یکی هستند بخلاف اهل تسنن که حاکم جدای از مفتی است و آنجا مفتی باید تحت نظر حاکم کار کند لذا شان حکومت جدا از شان فقاهت است و به همین خاطر مفتی نمی تواند حرکت ایجاد کند مثلا در همین تحولات مصر برخی از مفتیان می گفتند که تظاهرات حرام است چون فتنه است. البته در دوران معاصر روشنفکرانی در آنجا هم ایجاد شده اند که می خواهند این تعارض اطاعت از اولی الامر و امر به معروف و نهی از منکر را یک جوری حل کنند و دچار یک تعارض ایدئولوژیک هستند. این اسلام کارآیی ندارد در عرصه اجتماع اما اسلام شیعی که در آن فقیه همان حاکم است، حرکت های اجتماعی دینی بسیاری پدید آورده است. پس خصوصیت اول اسلام شیعی، امامت محوری است که منتهی به نظریه ولایت فقیه شده است.
2- استکبار ستیزی: استکبار ستیزی در ذات اسلام شیعی ایرانی است یعنی متکی بودن به قدرت ملت ها و مستضعفین در برابر مستکبرین
3- معنویت گرایی: رهایی از تعلقات مادی و آفات آن یکی دیگر از ویژگی های اسلام شیعی است که در شخصیت رهبران آن جلوه گر شده است. شخصیت عرفانی حضرت امام(ره) که تحت الشعاع شخصیت سیاسی ایشان قرار گرفته، خیلی مهم است چراکه یکی از اسباب مهم موفقیت ایشان بوده است. چنین چیزی در رهبران اهل سنت یا سایر ادیان نمی بینیم.
4- عدالت گستری: تکیه بر عدالت اجتماعی در عرصه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ...
5- زمینه سازی برای موعود و منجی: بنده مقاله ای دارم که در مقاله مشرق موعود چاپ شده است با عنوان « دولت منتظر» که در آنجا گفته ام که به اندازه سنخیت ما با دولت موعود، ما به دولت اسلامی نزدیک شده ایم. بنده در آنجا امکان تاسی به دولت موعود را نیز اثبات کرده ام و ویژگی های دولت موعود را نیز اشاره کرده ام مانند تقدم نیازهای فرهنگی بر سایر نیازها. بنابر این دولتی اسلامی تر است که به این ویژگی های دولت موعود نزدیک تر باشد تا بتواند زمینه ساز تحقق آن باشند. کتابی است با عنوان «موازنه اسلامی بین دنیا و آخرت» که عده ای از مراجع فعلی نوشته اند اوایل انقلاب و در آن روایات فرهنگی و اقتصادی را دسته بندی کرده اند و ثابت کرده اند که نیازهای فرهنگی مقدم بر نیازهای اقتصادی است. امیر المومنین (ع) می فرماید: « یا معشر التجار! الفقه ثم المتجر» چون تا راه حلال کسب را ندانید، اقتصاد شما باعث مفاسد اقتصادی و اجتماعی و اخروی می شود! این یعنی تقدم نیازهای فرهنگی بر نیازهای اقتصادی. برای تعریف الگوی توسعه اقتصادی باید به این تقدم ها و ترتب های درون متون دینی توجه کرد و برای برنامه ریزان و دولت مردان این را جا انداخت. با ویژگی های دولت موعود می توان هر دولتی را که ادعای اسلامی بودن می کند محک بزنیم.
بنابراین گفتمان به معنای چارچوب ممیزه است و می توان گفت گفتمان انقلاب اسلامی و یا جوهره انقلاب اسلامی آن اسلام خواهی است که اسلام آن دارای پنج ویژگی فوق است. البته این ویژگی ها حصر ندارد. این همان گفتمان اسلام ناب است که حضرت امام(ره) مطرح فرموده اند.
خب راه اثبات این ویژگی ها برای ماهیت انقلاب یا گفتمان انقلاب چیست؟ چون ممکن است اینجا اختلاف پیش آید.
راه اول: رجوع به سخنان حضرت امام مانند پیام حج، صحیفه نور، سخنرانی های ایشان در هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری. کسی که این سخنان و پیام های امام را با دقت مرور کند، می فهمد که دید امام یک دید جهانی است نه داخلی صرف. امام به دنبال نجات مستضعفین جهان است نه فقط نان مردم. امام بسیار به استکبارستیزی و عدم سازش با جبهه استکبار تاکید داشتند و در تنفیذ حکم ریاست جمهوری مقام معظم رهبری به این مهم اشاره کرده اند. مقام معظم رهبری هم در حکم تنفیذ آقای هاشمی حکم خود را منوط به همین روش استکبار ستیزی ایشان کرده است.
راه دوم: توجه به شعار های مردم در انقلاب اسلامی که اگر ما در این شعارها به وضوح اسلام خواهی ملت را می بینیم و اینکه این انقلاب یک انقلاب فرهنگی بوده نه برای آب و نان.
راه سوم: اسناد بالادستی نظام مانند قانون اساسی که سند بسیار ارزشمندی است و یا سند چشم انداز بیست ساله کشور.
راه چهارم: قضاوت خارجی؛ توجه به استقبال ملل جهان از انقلاب اسلامی که بر اساس دین ظهور کرده است که در اسناد تاریخی موج می زند. جامعه شناسان و کشیش ها و مردم غرب جوهره انقلاب اسلامی را معنویت و دین می دانند.
اکنون نبرد ما با تمدن غرب در یک نقطه حساسی است و آنها هر موقع ما را قدرتمند تر ببینند، فشارها را بیشتر می کنند. برخی که وضع موجود را فقط ناشی از بی کفایتی دیپلماسی گذشته و راه حل ان را سازش با جهان می دانند، باید به پیامبر هم اعتراض کنند که چرا مسلمانان را به شعب ابیطالب افکندی؟ چرا همه قبائل را بر علیه خود در جنگ احزاب بسیج کردی؟ اتفاقا باید گفت این فشار بدلیل پایمردی دولت بر آرمان ها بوده است. البته می توان بحث کرد که آیا راه بهتری برای کم کردن فشار دشمن داشته ایم یا نه؟ مثلا تقویت انسجام داخلی باید صورت می گرفت یا باید میان دشمنان اختلاف ایجاد می کردیم.