شبکه ایران/مجید صالحی بازیگری که در اقدامی قابل توجه این روزها با نمایشی به نام «شایعات» به عرصه صحنه بازگشته است در تازه ترین گفتگویش با دنیا خمامی در «تماشا» هم از حضورش در این تئاتر صحبت کرده و هم از غیبت عطاران و مدیری در تلویزیون.
*بعد از 4سال دوباره به صحنه برگشتید ، قبل از اجرا استرس روبهرویی با مخاطب را نداشتید؟
چرا داشتم سکته میکردم ، تپش قلب داشتم بهطوریکه یادم نمیآید هیچوقت اینقدر استرس را یکجا تجربه کرده باشم. با فرزین صابونی صحبت کردم و احمد (ساعتچیان) و جواد(عزتی) کمی آرام شدم. آنها به من گفتند استرس طبیعی است و از آنجایی که تو چندسال است که از صحنه دوری استرست بیشتر از بقیه است. خب قطعاً برای جواد روی صحنه رفتن در این زمان راحتتر است چون قبل از اجرای شایعات ، نمایش «پسران آفتاب» را داشته و به همین خاطر آرامتر بود ، همینطور احمدساعتچیان و برخی از بازیگران دیگر کار.
*چطور با رحمان سیفیآزاد آشنا شدید؟
ایشان و گروهشان را از قدیم میشناختم ، همان زمان که با آقایان رایانی مخصوص و دکتر سلیمانی کار می کردند.اتفاقاً 12سال پیش یک همکاری با هم در نمایش «شبنشینی در جهنم» داشتیم. یادم میآید که آن نمایش پایاننامه من برای لیسانس بازیگری بود. خیلی لذتبخش بود در کنار ایشان و کارکردن با گروهشان و برای همین دوباره اتفاق افتاد.
*تئاتر یک بیرحمی دارد و آن هم این است که بازیگرانش باید هم وقت زیادی بگذارند و هم انرژی زیاد اما دستمزد خوبی برای این کار نمیگیرند و حتی ممکن است کارهای دیگر را هم از دست بدهند. این بیرحمی برای شما آزاردهنده نبود؟
اتفاقاً در شروع تمرینات بودیم که دوتا کار به من پیشنهاد شد. یکی که در یک لوکیشن ثابت بود و من برای 9 روز کار در آنجا 12برابر دستمزد 3ماه تمرین و اجرای این نمایش را میتوانستم بگیرم! اما نپذیرفتم به این خاطر که دلم نمی خواست بچه های گروه به خاطر دیرآمدن یا کار دیگر من دچار استرس بشوند و به کارشان خدشه وارد شود. آن دستمزد اصلا به من نمی چسبید اگر یک نفر در گروه از من ناراحت شود. اصلاً پشیمان نیستم از اینکه این کار را کردم. اما از صمیم قلب آرزو می کنم که دستمزد بچههای تئاتری زیاد شود آنها زحمت زیادی میکشند اما اصلاً پول خوبی نمی گیرند. برخی از دوستان تئاتری من به خاطر پول اجاره خانه مجبورند همزمان 3تا تئاتر کار کنند و این اصلاًمنصفانه نیست.
*در طول این سالها بیشتر درگیر کارگردانی شدهاید. کدامیک برایتان بیشتر اولویت دارد بازیگری یا کارگردانی؟
هیچ کدام برای من اولویت ندارد. دلم نمیخواهد صرفاً به خاطر پول کار کنم اصطلاحاً دوست دارم با کارم حال کنم! اما جدا از همه اینها برای من زندگی خیلی مهم است. من دوست دارم زندگی خوبی داشته باشم و از آن لذت ببرم. اصل زندگی مهم است اینکه بتوانی برای دیگران مهم باشی ، دوست دارم از موقعیتم یواشکی برای شادکردن دل همنوعانم استفاده کنم و از آدمهای جامعهام غافل نشوم. دوست دارم به جای میزان دستمزدم به بچهای فکر کنم که الان یک روپوش ندارد که به مدرسه برود ، این من را بیشتر از این ناراحت میکند که آن نقش به کدام بازیگر رسید و چرا به من نرسید. دوست دارم بیشتر به مادر دوستم فکر کنم که داروهای نایاب می خواهد و پول خریدش را ندارد. این از کارگردانی یک سریال الف ویژه مهمتر است!
*شنیدن این حرف از شما خیلی جالب است آن هم در شرایطی که خیلی از دوستان شما فقط به نقش و پول و رابطه فکر می کنند.
خداشاهده که اینطور نیست!آنها هم دلشان به درد میآید و انسانهای بیرحمی نیستند. اما نمیگویند که کسی خبردار نشود. من میدانم که رضاعطاران به خیلی جاها کمک میکند ، من خبر دارم که جواد عزتی و همسرش سال گذشته سال تحویل در کهریزک بودند ، من میدانم که امیرجعفری به چندتا از بیماران کمک میکند. اما آنها اینقدر باوجدان هستند که تو بوق و کرنا نمیکنند. وظیفهمونه!من هربار که کار خیری کردم با آسمان معامله کردم و 5برابرش را هم گرفتم.
*پس احتمالاً شما از مخالفان آن همکارانتان بودید که برای کمک به زلزلهزدهها کلی عکس یادگاری گرفتند؟
یک موقع خدای ناکرده از حرف من این استنباط نشود که من دارم کار شرافتمندانه الگوهایی چون پرویزپرستویی ، رضاکیانیان یا کمالتبریزی و... را زیرسوال میبرم ، نه ، اگر از عملکرد خیر و خوب آنها عکسی هست به خاطر زحمات همکاران شماست که دلشان میخواست اقدام خیر الگوهای مردم را رسانهای کنند تا مردم بدانند هنرمندانشان در کنارشان هستند.
*اقبال نمایش «شایعات» نزد مردم نشان میدهد که شما از آن دست بازیگرانی هستید که خیلی محبوبید و مردم هم دوستتان دارند ، گاهی محبوبیت آزارتان نمیدهد؟
برای من بیستسال گذشت. یادم است سال 72 با سام درخشانی کلاس میرفتم و وارد کار شدم تا الان. من نفهمیدم که چطور شد مردم من را شناختند ، چون این اتفاق یکشبه برای من نیفتاد. خیلی ذره ذره بالا آمدم از جنگ آفتاب و سیب خنده و .... من گاهی اوقات یادم میرود که بازیگرم ، مثلا می بینم یک کسی به من زل زده و با لبخند نگاهم میکند اینقدر نگاه میکند که از خودم میپرسم:«این چرا زل زده به من ، اینجوری نگام میکنه؟!» بعد یادم می افتد که بازیگرم! البته یک وقتهایی خیلی حال می دهد ، مثلاً همین دیروز در صف بانک بودم که مردم گفتند بفرمایید ، بفرمایید شما کارتان را انجام دهید!(می خندد)
*مغرور که نمیشوید؟!
تمام تلاشم را میکنم که نشوم. خداراشکر که یک ذره ظرفیت خدا به من داده. از این محبوبیت هم سوءاستفاده نمیکنم.
*یعنی نشده که از کسی پول بگیرید و او را جلوی دوربین ببرید یا معرفیاش کنید؟
نه واقعا. یادم میآید که سر کار «ترش و شیرین» من مشاوررضاعطاران بودم. خیلی پیش می آمد که کسی دلش میخواست بازیگر شود و پیشنهادی می داد اما ما واقعا می خندیدیم و هیچوقت این کار را نکردیم. اگر عطاران عطارانه برای اینکه لطف خدا پشتشه و ازین کارها نکرده.
*شما که اینقدر با رضاعطاران صمیمی هستید چرا از او نمیخواهید به تلویزیون برگردد؟
خب ببینید همه جا باید آدمهای بکر باشند ، او حتماً نباید که در تلویزیون باشد ، دارد در سینما کارش را میکند ، یا مهران مدیری دارد در شبکه نمایش کارش را می کند. تلویزیون هم باید به مهرههای جدید اعتماد کند. مثلاً همین محسن تنابنده دیدید چقدر جواب داد؟ باید تنابندهها را پرورش داد.
*اما خب همه که مدیری و عطاران نمیشوند.
به خاطر اینکه آنها دکترای جذب مخاطب دارند ، رنسانسی با آنها در تلویزیون اتفاق افتاد.
*سریال «سه در چهار» شما هم خیلی مخاطب داشت ، چرا دیگر از آن سریالها نمی سازید؟
آن سریال 93درصد رضایت مخاطب داشت و برای من هم خیلی جالب بود. حقیقتش را بخواهم بگویم این است که الان 3سال است با علی مسعودی معروف به علی مشهدی مشغول نگارش یک فیلمنامه هستیم که درگیرشیم و می خواهیم برای شبکه یک بسازیم.
*برای چه زمانی قرار است پخش شود؟
مناسب ماه مبارک رمضان است. الان نگارش قسمت چهارم هم تمام شد. داریم به بازیگران فکر می کنیم.
*خودتان هم بازی می کنید؟
نه فقط کارگردانی می کنم.
*شما در زمان کارگردانی هم همان مجیدصالحی بشاش و طناز هستید یا جدی کار می کنید؟
اوایل خیلی عصبی و جدی بودم. یادم است یکی از دوستان میگفت من با کارگردانان زیادی مثل حاتمی کیا و... کار کردم اما از تو خیلی می ترسم. الان خیلی بهتر شدم ، منطقیام و سعی می کنم همهچیز را با آرامش حل کنم.