1
اصولاً خانواده آقای هاشمی از بس صاف و صادق هستند، مانند آینه بوده و در واقع هر کس به طرف ایشان سنگ پرتاب کند فیالواقع به طرف خودش سنگ پرتاب کرده و هر کس آنها را زیر سؤال ببرد، حکماً علایم حیاتی خود را زیر سؤال برده است. بنابراین ما خیلی قصد فضولی در فرمایشات ایشان را نداریم اما چه کنیم که یکی از اتفاقات هفته گذشته بیانات ایشان بود که اعلام کردند قیمت تمام شده گوشت در ایران 10 دلار است.
بر اساس شایعاتی که عمراً تایید نمی شوند، خیل عظیم مردم در تماس با مجمع تشخیص مصلحت خواستار اعلام قیمت سردست گوساله، فیله گوسفندی، چرخکرده کم دنبه، یک دست کله و پاچه کامل و... شدند.
این افراد ضمن تشکر و قدردانی از تلاشهای جدید رییس مجمع در تشخیص مصلحت مردم خواستند تا بخش اعلام روزانه قیمت اقلام خوراکی در سایت مجمع رونمایی شود.
به نظر این افراد با توجه به حضور سه ساله مهدی هاشمی در لندن که اکیداً موقتی است، سایت مجمع میتواند به مقایسه قیمتها در ایران و لندن نیز بپردازد اما اکیداً فراموش نشود که هر گونه مقایسه تاریخی قیمتها جرم محسوب شده و پیگرد قانونی دارد!
2
پروژه دونی شهرداری کی خالی میشود
یکی از اتفاقهاي زیبای هفته گذشته افتتاح 120 پروژه در شهرری توسط شهردار تهران بود. از آنجا که در این لیست 120 تایی موادی زیبا، جادار و مطمئن به چشم می خورد، چند سؤال برای مردم ممکن است ایجاد شود که البته چون بنرهای تبلیغاتی شهرداری در دهان ایشان قرار گرفته و فرصت تکلم را سلب كرده است، ما به جای مردم به آنها اشاره می کنیم:
1- در لیست معزز 120 پروژه افتتاحی موردی به نام "رفع آبگرفتگی معابر" به چشم می خورد. در اینجا این سوال اساسی رخ مینماید که اصولاً رفع آبگرفتگی را چگونه افتتاح میکنند؟ به چه طریق می توان یک آبگرفتگی رفع شده را افتتاح كرد؟ نه، ببین یک جایی آب گرفته است، قبول؛ شما راه آب را باز کردی، باز هم قبول؛ اما حالا این کار را چطور افتتاح خواهی کرد؟! حالا کاری نداریم که این اصلاً پروژه هست یا نه ها، بلکه اصلاً شما چه جوری موفق شدی این پروژه رو افتتاح کنی داداش جون؟!
2- بعد از سؤال قبل که کمکم دارد جای سؤال اساسی اول مرغ بود یا تخم مرغ را می گیرد (نه جداً فکر کنید ببینید چطور میشود رفع آبگرفتگی را افتتاح کرد! این قضیه یه چیزی است تو مایه های دزدیدن چاله اسکندرون تو برره!) می رسیم به این سؤال که چطور آدم می تواند چند روز قبل یک جایی را افتتاح کند و چند روز بعد آنجا را همراه با چند پروژه دیگر باز هم افتتاح کند؟! این پرسش وقتی ایجاد می شود که جناب قالیباف چند روز قبل حضوراً ورزشگاه جانبازان را در شهرری افتتاح میکند و روزنامه همشهری خودش را می کشد و باز چند روز بعد این ورزشگاه را همراه با 119 پروژه دیگر افتتاح می کند و باز روزنامه همشهری خودش را می کشد. اصولاً مگر یک جا چند بار قابل افتتاح کردن است؟ مگر یک روزنامه چند تا جان دارد که هی خودش را برای یک پروژه می کشد. اصلاً اینها را بی خیال، مگر یک روبان چند بار ظرفیت پاره شدن دارد؛ صدایش در میآید ها!
3- سؤال دیگری که ایجاد میشود در حوزه واژه شناسی است و آن اینکه اصولا افتتاح یعنی چه؟ در عرف به چه چیزی افتتاح کردن یک پروژه می گویند؟ افتتاح پروژه ای که شش ماه قبل آغاز بهکار کرده و حتی فیلمهای جشنواره فجر را هم نمایش داده است، چه معنی دارد؟ یعنی پس از این چه اتفاقی در سینما راگا خواهد افتاد که تا حالا نیفتاده بوده است؟ یعنی اگر آن یک متر روبان پاره نمیشد، چه اتفاقی می افتاد؟
4- آیا آقای قالیباف که آنقدر سرشان برای تهیه و تنظیم لیست افتتاح پروژه ها در مناطق شلوغ است، فرصت کافی برای تهیه لیست انتخابات مجلس را هم دارند؟ لطفاً برای این نیاز اساسی مردم هم وقت بگذارید آقا، مردم معطلند!
3
فریاد عدالت خواهی زمین خواران مظلوم
تعدای از زمینخواران غیور در اقدامی قابل تحسین از دولت شکایت کرده اند که صرف تصور این موضوع مستلزم قهقهه است اما از آنجا که هیچ بعید نیست در طی فرآیند دادرسی دولت محکوم شود، قصد داریم دلایل احتمالی این شکایت را حدس بزنیم:
1- شکایت زمین خواران از دولت بهخاطر معده درد است زیرا آلودگی اراضی به انواع زباله ها موجب شده است تا زمینخواران دچار سوءهاضمه شده و پس از خوردن زمین معدهشان درد بگیرد!
2- عدم برخورد قاطع دولتهای گذشته با زمین خواران موجب پرخوری ایشان شده و آنها به حدی چاق شده اند که دیگر در زمینهای خورده شده هم جا نمیشوند. فلذا به هم خوردن تناسب اندام این عزیزان "آکل ارض" موجب شکایت ایشان از دولت فعلی است، چون دستشان که به دولتهای قبلی نمیرسد!
3- برادران زمین خوار دچار عذاب وجدان شده و قصد تسلیم کردن خود را داشته اند اما از آنجا که تا جرم به صورت دسته جمعی صورت نگیرد، با آن برخورد قاطع نمیشود (مانند قضیه تجاوز در خمینی شهر که متجاوزان قبلاً سابقه تجاوز به عنف فردی را داشته اما راست راست می گشته اند)، این زمین خواران تواب تصمیم گرفته اند با شکایت دسته جمعی حساسیت قوه قضاییه را نسبت به خود بالا ببرند.
4- یک احتمال هم این است که اینان با مشاهده قضیه کاوه اشتهاردی و خانواده آقای هاشمی گفته اند "سنگ مفت، شکایت هم مفت"، می زنیم شاید گرفت دیگر!
4
پاچه هایی که از فرط خواراندن خون افتاده اند
شایعه شده در جلسه مدیران اجرایی کشور، یکی از استانداران که جزو همان 13 نفر معروف است، در اقدامی رکورد چاپلوسی را جابجا کرده و گفته اند قبلا ایران را به کوروش کبیر می شناختند و امروز به محمود کبیر. اگرچه این شایعه هنوز تأیید یا تکذیب نشده است اما با توجه به اینکه قطعاً آقای رییس جمهور با اینگونه تملقات مخالف هستند، ما منتظر تأیید و تکذیب نشده و بر همین اساس تملقات جدیدی را که احتمالا در آینده درباره افراد مختلف بیان خواهد شد، ذکر می کنیم:
درباره آقای هاشمی: این انقلاب بی نام هاشمی در هیچ کدام از کوچههای لندن شناخته شده نیست.
درباره آقای مشایی: قبلا اسلام را به قرآن می شناختند اما الان به مشایی.
درباره آقای کفاشیان: قبلا فکر می کردند در فوتبال پیروزی مهم است اما امروز فهمیدند کلا فوتبال مهم نیست.
درباره آقای جوانفکر: قبلا فکر می کردند انسان می تواند بنویسد اما حالا دریافتند انسان باید بنویسد.
درباره آقای علي لاریجانی: برخی از علما پیغام داده اند که اگر ایشان برای دور بعدی مجلس از قم نامزد نشود، درسهایشان را به نشانه تأسف تعطیل می کنند.
درباره آقای علي مطهري: مردم تهران قطعاً دور بعد هم به ایشان رأی می دهند(داشتی تملق رو؟!)
5
چشم هالیود را در آوردیم
یکی دیگر از اتفاقات هفته پیش که با حفظ سمت جزو اتفاقات فرهنگی نیز مینمود، اکران نسخه سینمایی "یوسف پیامبر" بود.
این حرکت فوق العاده فرهنگی به ما یادآوری میکند که باید از داشتن چنین مدیران فرهنگی به خود ببالیم و برای هالیود زبانمان را در بیاوریم و به آنها بگوییم دماغ سوخته خریداریم.
بعد ازاینکه حسابی از خجالت هالیود زپرتی درآمدیم، بهتر است به این سؤال هم فکر کنیم که اصولاً چه کسانی برای دیدن فیلمی که یک سال سریالش را دیده اند، به سینماها می روند. جواب:
1- افرادی که برخی قسمت های سریال (مخصوصاً قسمتهای زلیخا دارش) را ندیده اند و با یک حساب سرانگشتی فهمیده اند که هزینه خرید سی دی های سریال از بلیط سینما بیشتر است.
2- سربازهایی که مرخصی آخر هفته گرفته اند و حالا نمی دانند تا صبح کجا سر کنند.
3- تهیه کنندگانی که دو سال است دنبال پیدا کردن یک سالن برای نمایش فیلمشان هستند و دنبال یک آبسردکن می گردند تا روزه شان را باز کنند.
4- آقای سلحشور به همراه امیرحسین مدرس و مصطفی زمانی.
5- دخترهای اول تا سوم دبیرستان در حالی که جلد یک مجله که عکس یوزارسیف را داشته است، قایمکی کنده اند.
6- افرادی که واقعاً می خواهند بدانند چه کسی می رود این فیلم را ببیند!
6
دعوای فقهی در مجلس
خب به خوشی و سلامتی کابینه ترمیم شد و مجلس به هر چهار وزیر رأی اعتماد داد اما جلسه آن روز مجلس حاشیه هایی به همراه داشت.
حتما فکر کرده اید می خواهم به مخالفت آقای مطهری بپردازم اما زهی خیال باطل. راستش ما دیگر خودمان خجالت می کشیم در مورد ایشان چیزی بنویسیم. یعنی احساس می کنیم بالاخره حالا بعضی ها به ایشان رأی داده اند دیگر، کاری است که شده، انشاءالله جبران می کنند اما ما که هی نباید نتیجه عملشان را بیاوریم جلوی چشمشان و بکوبیم به سرشان.
اتفاق دیگری که در مجلس افتاد، دعوای فقهی و طلبگی دو نماینده مجلس بود که نمی دانستند کدامشان روزهاشان باطل شده و باید آن را افطار کنند. از یک طرف ونايي نماینده ملایر معتقد بود که داریوش قنبری نماینده ایلام که بدجوری در اقلیت است (ایشان آنقدر در اقلیت است که توانسته سخنگوی فراکسیون اقلیت باشد!) دروغ گفته و باید روزه اش را باز کند و از طرفی هم قنبری اعتقاد داشت که حرفهایی که درباره شیخ الاسلام زده، درست بوده و تازهاشم خود ونايي روزه اش باطل شده است.
ما که اصولاً جرأت نداريم در مسایل فقهی ورود کنیم؛ مخصوصاً که حاج علی آقای لاریجانی آنجا بوده و اگر لازم بود، خود ایشان حکم قطعی را می دادند، اما یک توصیه ای به این دو نماینده داریم و آن هم اینکه خیلی پی این قضیه را نگیرند، چون اگر قرار باشد هر کس به خاطر چهار کلمه حرف دروغ یا تهمت دروغ روزه اش را بخورد که نميشود! بیایید با هم دوست باشیم.
7
ریشخندهای مرغ خوشخوان
خبر آخر را هم باز اختصاص می دهیم به یک اتفاق فرهنگی تا نشان دهیم ما چقدر آدم فرهنگیای هستیم.
هفته گذشته وزارت ارشاد خبر داد که آلبوم جدید محمدرضا شجریان به نام "مرغ خوشخوان" مجوز نشر گرفته و به زودی وارد بازار خواهد شد. ما که به شدت تحت تأثیر این روحیه فرهنگی مدیران فرهنگی خود هستیم و از اینکه آنها اصلاً سیاست را با هنر قاطی نمی کنند، در پوست خود نمی گنجیم، طبع هنریمان گل کرده است و شعری را که هم اکنون به ذهنمان رسیده، به مدیران ارشاد تقدیم می کنیم تا برای آن نیز مجوز صادر کنند بریم پی کارمون داداش:
بی بی سی/ وی او ای/ این "مرغ های خوشخوان" دموکراسی
مدیر فرهنگی/ مسئول مجوز/ او که مدیر شده اتوبوسی
من/ ندا آقا سلطان/ مخملباف/ چه فرقی داریم
وقتی من برای فتنه می خوانم/ او برای فتنه می میرد/ دیگری برای فتنه پول می گیرد
چه غم اگر مردم کوچه و خیابان/ به من فحش داده است
چه شوق اگر به پاس این فحش ها/ بیگانه به من رخش داده است
همه فدای تو/ فدایت ای مدیر/ که چشمهای پاک تو به آینه ندید/ آنچه کودکی درون خشت خام می بیند