فارس - روز جمعه 6 اکتبر سال 1978 هواپیمایی از مبدأ بغداد بر روی باند فرودگاه «رواسی» پاریس به زمین نشست.
پیرمردی 76 ساله با محاسن بلند خاکستری و عمامه ای سیاه رنگ از هواپیما پیاده شد. او در یکی از روستاهای حومه پاریس به نام «نوفل لوشاتو» دو خانه اجاره کرد یکی با پنجره های آبی برای خانواده اش ودیگری برای دیدار با میهمانان خاص و ویژهاش.
این بخشی از گزارش کوتاه روزنامه فرانسوی فیگارو درباره امام خمینی بود.او آیتالله خمینی رهبر مذهبی ایرانیان بود که آمده بود تا روزگار نه چندان طولانی تبعید را در این روستا بگذراند و «میشل ستبون» عکاس 26 ساله فرانسوی به محض ورود امام خمینی (ره) به فرانسه، از جمله اولین عکاسانی بود که موفق به ثبت تصاویری از ایشان شد. از جمله عکس معروفش از این رهبر ایران زیر درخت سیب در باغ نوفل لوشاتو.
عکس هایی که میشل جوان از این روحانی مقتدر تهیه کرده بود، در بسیاری از رسانه های جهان منتشر شد. مردم دنیا باور نمی کردند که یک روحانی با دست خالی و بدون هیچ پشتوانه ای بتواند علیه یک نظام شاهنشاهی قیام کند و حکومتی را تغییر دهد اما میشل جوان به این باور رسیده بود. از خیلی پیشترها علاقه مندی خود را برای عکاسی از اوضاع ایران در سال 1978 به آژانس متبوع خود «سیپا» اعلام کرده بود. همکارانش به او می خندیدند که در ایران خبری نیست اما او اصرار داشت که به این کشور سفر کند.
روزی که امام خمینی در 31 ژانویه 1979 سوار بر هواپیمای ایرفرانس، پاریس را به مقصد تهران ترک می کرد، میشل ستبون نیز در همین هواپیما نشسته بود و تصاویر منحصر به فردی از ایشان در قاب دوربینش ثبت کرد.
میشل ستبون شهرت خود را در زمینه عکاسی خبری مدیون ایران می داند چرا که تجربه عکاسی او از تحولات انقلاب ایران باعث شد که آثار او در سطح دنیا منتشر شود و از او یک عکاس خبری مشهور و بین المللی بسازد.
در آخرین سفری که میشل ستبون به ایران داشت، دعوت خبرگزاری فارس را برای انجام یک گفت وگو صمیمانه پذیرفت و پاسخگوی سوالات خبرنگار فارس شد.
بخش اول این گفت وگو را پیش رو دارید:
* کتابی که میشل ستبون را روانه ایران کرد
شما اولین کسی بودید که از وقایع انقلاب ایران عکاسی کردید، چه چیز شما را ترغیب به عکاسی در ایران کرد و چرا بعد از انقلاب دیگر دیگر به ایران سفر نکردید؟
از سال 1978 تا 1979 میلادی یعنی از زمان شکل گیری انقلاب اسلامی تا اولین تسخیر سفارت آمریکا من در ایران حضور داشتم و شروع به عکاسی از رویدادهای مختلف کردم و بعد از انقلاب نیز ایران را ترک کردم. زمانی که ایران بودم انگیزه ام بیشتر انتشار کتابی درباره ایران بود که وقایع انقلاب ایران را پوشش می داد و به همین دلیل بعد از انقلاب به پاریس برگشتم تا کتابم را منتشر کنم، در این مدت وظایف من را دیگر عکاسانی که ایرانی بودند به انجام رساندند.
زمانی که انقلاب تمام شد، عکاسان خوبی در ایران بودند که عکاسی می کردند و به زبان فارسی هم مسلط بودند بنابراین من بهترین گزینه برای عکاسی از وقایع ایران نبودم و به همین دلیل به پاریس برگشتم و نسل جوان بعد از من که استخدام آژآنس سیبپا بودند، کار عکاسی از ایران را بر عهده گرفتند.
* نایاب شدن اولین کتابی که درباره انقلاب ایران در دنیا منتشر شد
کتابی که درباره ایران منتشر کردید چه بود؟
این کتاب اولین کتاب درباره انقلاب ایران و البته اولین کتاب من بود که با عنوان «ایران، انفجار» در سال 1981 در پاریس منتشر شد و اکنون دیگر نایاب شده است. انقلاب ایران فرصتی را به من داد که توانستم جایگاه خود را به عنوان عکاس خبری در سطح بین المللی باز کنم و شهرت بین المللی کسب کنم. من همیشه به خاطر این که این فرصت در اختیار من قرار داده شد، مدیون ایران هستم و به این کشور بسیارعلاقه مندم.
*عکاسی از امام خمینی(ره) پاسخی به نیاز مردم دنیا بود
شما جزء اولین عکاسانی بودید که از امام خمینی (ره) در روستای نوفل لوشاتو پاریس عکاسی کردید، عکاسی از این رهبر مذهبی ایران چه اندازه برای شما مهم بود و به نظر شما تفاوت ایشان با سایر رهبران مذهبی دنیا چه بود؟
زمانی که امام خمینی (ره) به پاریس وارد شدند، بسیاری از مردم دنیا با چهره و تصویر ایشان آشنا نبودند و دوست داشتند که چهره و تصویری از ایشان را ببینند. بنابراین عکاسی و انتشار عکس های ایشان در سطح رسانه های جهان، اتفاق جذابی بود.
* عکس معروف امام خمینی زیر درخت سیب
شما چگونه توانستید در بسیاری از رویدادهای مهمی که امام خمینی (ره) حضور داشتند، از نزدیک از ایشان عکاسی کنید؟ آیا ممانعتی به لحاظ امنیتی برای شما وجود نداشت؟
در آن زمان من توانستم ارتباط دوستانه ای با اولین حلقه اطرافیان امام خمینی برقرار کنم و به همین دلیل در همه مراسم ها و رویدادهای مختلفی که امام خمینی (ره) حضور داشتند، من هم دعوت می شدم که از نزدیک از ایشان عکاسی کنم.
به طور مثال روز اولی که ایشان وارد نوفل لوشاتو شدند، من از افراد معدودی بودم که آن جا حاضر بودم. تمام افرادی که روز اول حضور امام خمینی (ره) آن جا بودند، کمتر از ده نفر بود. بعد از خواندن اولین نماز که من آن را عکاسی کردم، امام همه را دعوت به نشستن درمحوطه باغ کردند تا ضمن دیدار صحبت کنند. همان جا بود که من عکس معروف امام زیر درخت سیب را گرفتم چون تعداد افراد کمی گرد ایشان جمع شده بودند ولی روز بعد، جمعیت بسیاری گرد امام حلقه زدند.
آیا امام خمینی با شما آشنایی داشت؟
امام خمینی دقیقاً می دانست که من چه می کنم و برای چه آنجا حضور دارم. ایشان همه کسانی را که آن جا بودند به طور دقیق نمی شناخت اما نسبت به کار همه آنها آگاه بودند و موضوع فعالیت تک تک افراد حاضر در آن جا را می دانست.
* امام خمینی بر مواضع خودشان ثابت قدم بودند
درباره رفتار و شخصیت ایشان توضیح ندادید؟ آیا وجه متفاوتی با سایر رهبران دنیا داشتند؟
تمرکز ایشان روی کار و هدفی که داشتند برای من جالب بود. بسیاری از خبرنگاران می خواستند که امام برخورد دیگری داشته باشند و حرف های تازه تری بگوید اما ایشان همان حرفهایی را که همیشه زده بود و باور داشت، تکرار می کرد. ایشان به کرات درباره درگیری های داخل ایران سخن می گفتند و نکته جالب این بود که در تمام مدت، تغییر عقیده ندادند و روی حرفشان ایستادند.
*عکسهایم گزارش تصویری کاملی از انقلاب ایران است
به نظر خودتان تفاوت عکس های شما از انقلاب اسلامی ایران با آثار دیگر عکاسان ایرانی و خارجی چیست؟
شاید نتوانم به این سوال شما پاسخ درستی بدهم. اما تفاوت و تمایز عکس های من از انقلاب ایران به جامع بودن آن برمی گردد. من گزارش تصویری کاملی از تمام اتفاقات انقلاب ایران را داشتم و تمام حرکت هایی که منجر به انقلاب ایران شده بود، پیگیری و عکاسی کرده بودم ولی دیگر عکاسان هر کدام به طور موردی برخی از وقایع را عکاسی کردند. از سوی دیگر در عکاسی شاید هزاران عکاس از یک موضوع خاص عکاسی کنند و همه تصور کنند که اینها با هم یکی است، اما شاید در مقایسه با هم تنها یک عکس بتواند به طور تمام و کمال آن اتفاق را به خوبی روایت کند.
* وقوع یک انقلاب را در ایران حس کرده بودم/ نوارهایی که قدرتمندتر از سلاحهای ابرقدرتها عمل کرد
آیا عکاسی از رخدادهای انقلاب ایران خواسته شخصی شما بود یا آن که آژانس سیپا از شما خواسته بود؟
سفر به ایران و عکاسی از انقلاب ایران به علاقه شخصی من برمی گردد که به سیاست بین المللی علاقه مند بودم.آن زمان که اصرار داشتم به ایران سفر کنم و می دانستم در ایران اتفاقی در شرف وقوع است، همه همکارانم به من می خندیدند و می گفتند که هیچ اتفاقی در ایران در حال رخ دادن نیست. مردم دنیا از جمله همکاران من در آن زمان اصلاً تصور نمی کردند که فردی همچون امام خمینی که در عراق اقامت دارد، بتواند نیروی بزرگی همچون نیروی شاهنشاهی را شکست دهد. اما این حقیقت به اثبات رسید که نوارهای کاست امام خمینی که از عراق به ایران می رسید، بسیار قدرتمند تر از سلاح هایی بود که شاه ایران برای مقابله با مردم از غرب خریداری می کرد.
* ماجرای عکسی از امام خمینی که به دست بازاریان تکثیر شد
درباره ماجرای عکس امام خمینی (ره) که برای تهیه کلیشه در اختیار بازاریان تهران قرار دادید، توضیح دهید که موضوع آن چه بود و آیا این به نوعی همراهی شما با مردم ایران در یک حرکت انقلابی بود؟
من آن زمان عکاس خبری بودم و یک عکاس خبری نمی تواند در عکسهایش جهت گیری سیاسی داشته باشد و باید خنثی فعالیت کند، از این نظر من دستم بسته بود و نمی توانستم حمایت واضحی از مردم ایران در زمان انقلاب داشته باشم، به همین دلیل وقتی بازاریان تهران به من مراجعه کردند تا یکی از عکسهای امام خمینی (ره) را به آنها بدهم، به آنها گفتم که من نمی توانم عکس هایم را در اختیار شما بگذارم، اما شما می توانید از روی این عکسهای من دوباره عکس بگیرید و بعد از آن استفاده کنید و به این ترتیب من بدون آن که کاری را بر خلاف قوانین روزنامه نگاری و عکاسی خبری انجام بدهم، به مردم ایران هم در مسیر رسیدن به خواسته خودشان کمک کردم.
*عکسهایم از امام خمینی که دست مردم بود باعث غرورم بود
بعد از این که مشاهده کردید مردم تهران از عکس شما کلیشه تهیه کردند و تصویر امام خمینی روی در و دیوار نقش بسته بود چه احساسی داشتید؟
خیلی باعث غرورم بود که می دیدم عکسی را که من گرفته بودم، دست مردم بود ولی با این حال خیلی مراقب بودم که از حد بی طرف بودن در حرفه خودم تخطی نکنم و طبق قوانین حرفهای عکاسی خبری عمل کنم.
*مهمترین عکسهای میشل ستبون از انقلاب ایران
از میان عکس هایی که درباره انقلاب ایران به ثبت رسانده اید کدام یک برای خود شما تأثیرگذارتر و مهمتر است؟
تعدادشان زیاد است ولی به چند مورد اشاره می کنم. یکی عکسهایی که از اولین تظاهرات مردم در میدان ژاله (شهدا) گرفتم که این تظاهرات یک هفته قبل از تظاهراتی بود که منجر به کشتار مردم در میدان ژاله شد، این تظاهرات بسیار مهم بود و البته به طور مسالمت آمیز به اتمام رسید. در آگوست 1978 نیز اولین عکسی که از اولین نماز جماعت مردم گرفتم بسیار مهم بود چرا که نشان می داد، اتفاقی در حال وقوع است. این عکس بسیار شاخصی شد و همه جا منتشر شد، به گونه ای به سمبل انقلاب اسلامی تبدیل شد.
یکی دیگر از این تصاویر نیز عکس امام زیر درخت سیب بود که روز اول رسیدن امام خمینی به نوفل لوشاتو گرفتم این عکس از این بابت برایم مهم است چرا که بعد از آن دیگر هیچ وقت این فرصت پیش نیامد که تنها و در یک فضای کم جمعیت از امام عکس بگیرم.
عکس دیگری که از امام خمینی در هنگام بازگشت به ایران و در مدرسه علوی گرفتم نیز عکس بسیار مهمی شد. این تصویر برای خود من هم از نظر حرفه ای بسیار مهم بود چون این تصویر جز صد تصویر برتر جهان شناخته شد و این انتخاب فقط به خاطر هنر عکاسی من نبود بلکه به خاطر حضور پرشور مردم بود.
* بارها در جریان انقلاب ایران از نیروهای شاهنشاهی کتک خوردم
در جریان عکاسی از انقلاب مردم ایران، مردم چه واکنشی نسبت به شما داشتند و گارد شاهنشاهی چه رفتاری با شما داشت؟
نکته مهم این بود که من آن زمان من در میان مردم بودم و تفاوتی میان من و تظاهرات کنندگان نبود و با ورود پلیس و گارد سلطنتی مردم خیلی به من کمک می کردند که من را پنهان کنند و این روابط اجتماعی بعدها به من خیلی کمک کرد.
برای مردم هم مهم بود که من از این صحنهها عکاسی کنم تا این تصاویر و خاطرات آنها جایی ثبت شود و از طریق انتشار عکسهایم صدای انقلاب مردم ایران به جهانیان برسد.
در این میان حمله کردن نیروهای پلیس و گارد شاهنشاهی اتفاق قابل پیش بینی بود همان طور که بارها نگاتیوهای من را گرفتند و بارها در حال فرار کتک خوردم.
اما علیرغم این مخاطرات آن چه ارزشمند بود این بود که ایران از جمله مراکز مهم دنیا بود که اتفاق بزرگی در آن در حال اتفاق افتادن بود.
* چرا مکانهای خاطرهانگیز دوران انقلاب تفاوتی با سایر مکانها ندارند!
شما در این سفر اخیرتان به ایران در تهیه یک فیلم مستند درباره حضور شما در انقلاب ایران مشارکت داشتید و از مناطقی که در آن زمان عکاسی کرده بودید،بازدید کردید، این اماکن را بعد از 35 سال چطور دیدید و چه تفاوتی نسبت به زمان انقلاب داشت؟
حضور من در این مکانها خیلی خاطرات را برایم زنده کرد، احساس خوبی بود اما نکتهای که وجود دارد این است که در این مکانهایی که بعد از 35 سال از زمان انقلاب ایران دوباره بازدید کردم، علامت مشخصهای که نشان دهد اتفاق تاریخی خاصی در این مکان رخ داده وجود نداشت. در خانه امام خمینی و مدرسه علوی هیچ متن و نوشتهای یا علامتی از بروز یک سری اتفاقات تاریخی در این مکانها وجود ندارد، هیچ توریستی دیده نمیشد و هیچ اطلاعاتی درباره آن مکان و رویدادهای تاریخی آن نبود. این مکانها که در تاریخ انقلاب ایران نقش مؤثری داشتند هیچ تفاوتی با دیگر مکانها و خانهها نداشت و کاملاً معمولی و بینشان بودند و این برای من بسیار حیرتانگیز بود که چگونه نسبت به این مکانها هیچ گونه توجهی نشده است تا یادآور خاطرات آن برای نسلهای بعدی باشد.