فکر میکردم به دانشگاه که بروم مشکلات زندگی ام حل خواهد شد. سه خواهرم نتوانستند ادامه تحصیل بدهند و از زندگی خود رضایت چندانی نداشتند. آنها همیشه مسائل خصوصی زندگی خود را به خانه ما میکشاندند و من که دختر کوچک خانواده بودم از یک سو باید پدر و مادرم را آرام میکردم و از سوی دیگر با خواهرانم و شوهرانشان صحبت میکردم و میانجی دعواهای آنها بودم. متاسفانه حسادت آنها نسبت به همدیگر همیشه دردسرساز بود و من نیز در این شرایط وقتی با ابراز عشق و علاقه یکی از همکلاسیهایم روبهرو شدم به وی علاقهمند شدم.
ساسان ظاهری فریبنده و زبانی چرب و نرم داشت. از آنجایی که شوهرخواهرهایم سواد دانشگاهی نداشتند میخواستم همسر آیندهام یک سرو گردن بالاتر از آنها باشد.
ارتباط ما اوایل عاطفی بود اما در مدت کوتاهی رنگ و بوی دیگری به خود گرفت.
ما به بهانه اردوی دانشگاهی با هم به مسافرت هم رفتیم و همیشه تصور میکردم خیلی زرنگ هستم و سر خانوادهام را کلاه گذاشتهام. دلم برای خودم میسوزد چون خیلی دیر فهمیدم چه اشتباهی کردهام.
ساسان پس از سه سال گفت هیچ اعتمادی نسبت به من ندارد و نمیخواهد با هم ازدواج کنیم.
ما با هم قطع ارتباط کردیم. حدود 8 ماه گذشت و با پسر عمویم ازدواج کردم ولی پس از مدتی سر و کله ساسان پیدا شد و روزگارم را سیاه کرد.
کار من و شوهرم به دادگاه کشیده شده است. خواهش میکنم راه نجاتی نشانم دهید.
در مورد سرنوشت این دختر به صورت کلی میتوان به موارد کاربردی اشاره کرد؛ نخست اینکه در فرایند زندگی ممکن است ما شاهد بحثها و اختلافات خانوادگی زیادی بین هر کدام از اعضا باشیم، اما آنچه مهم است اینکه ما نه پلیس هستیم نه مددکار اجتماعی و نه مشاور و روانشناس. ما فقط عضو کوچکی از آن خانوادهایم و وظیفه ما بعد از یک میانجیگری اولیه ارجاع آنها به یک مرکز مشاوره است. پس نخستین اشتباه این دختر ورود به اختلافات بوده که مثل موجی او را با خود برده و متهم به دفاع از این و آن شده است.
دومین اشتباه بزرگ این دختر ارتباط با ساسان بوده که متاسفانه باعث شده عوارض ناشی از این ارتباط مثل یک سرطان همه روانش را درگیر کند. بارها اشاره شده در زمان شروع یک ارتباط، ابتدا یک علامت سوال بزرگ جلوی آن بگذارید و هدفتان را مشخص کنید: «ازدواج یا فقط رابطه سرطانی؟».
اگر هدف، ازدواج است پس هر چه سریعتر و قبل از ایجاد هرگونه رابطه عاطفی و فیزیکی شرایط آن را بررسی کرده، اقدام کنید و اگر شرایط ازدواج فراهم نیست یا هدف ازدواج نیست، آسیبهای ناشی از این رابطه را دقیقاً بررسی کنید. متأسفانه برای رهایی از خلأ و تنهایی تن به رابطههای پوشالی میدهیم و غافلیم که طرف مقابل مثل یک مخدر به روان ما تزریق شده و اگر خواسته باشیم قطعش کنیم مثل یک اعتیاد به مشکل بر میخوریم و بدتر اینکه اگر این رابطه منجر به ازدواج نشود که اغلب هم نمیشود باعث خواهد شد تصاویر و خاطرات مثبت و منفی زیادی از او در ناخودآگاه و خودآگاه ذهنمان داشته باشیم که تا زندهایم با ما خواهد بود و شما که این مطلب را مطالعه میکنید فکر نکنید این اتفاق فقط برای همین دختر افتاده و وضعیت شما متفاوت است. نگویید مورد من فرق میکند، من به او اعتماد دارم، او به من قول داده است، من او را خوب میشناسم و...
اگر درگیر چنین روابطی شدهاید هر چه زودتر وضعیت این رابطه را مشخص کنید. فراموش نکنید یک پایان تلخ از یک تلخی بیپایان بهتر است، پس نگذارید قربانی بعدی شما باشید. برای خودتان ارزش قائل باشید، عزت نفس داشته باشید و احساسات پاکتان را به ارزانی نفروشید و از روان و جسم تان مثل طلا و جواهر محافظت کنید. پس آنتیویروسهایی در خودتان نصب کنید که شما را در مقابل ویروسهای محیطی محافظت کند و نشان دهید یک دختر اصیل و باحیای ایرانی هستید.
فردا دیر است، لطفاً از همین حالا شروع کنید.