سه دیدگاه در حوزه علوم انسانی وجود دارد، نخست رویکرد تهذیبی دارای سابقه طولانی که البته مختص به ایران نیست، این رویکرد بدین صورت است که گزارههای علوم انسانی را -حتی تنها فرضیهها را- دریافت کرده و پالایش و اصلاح کنیم. دوم معتقدان به این که علوم سکولار به این راحتی قابل اصلاح نیستند چرا که یک مایهای متفاوت در تاروپود آنها ساری است که باید از آنجا اصلاح شوند، بنابراین در این بخش پیشنهاد فلسفههای مضاف را در علوم میدهند.
رویکرد سوم از این حد عمیقتر است و پیشنهاد یک نظام روش تحقیق را ارایه میدهد. بر این اساس روش تحقیق مدنظر میتواند عرصههای مختلف دانش را مبتنی بر حجیّت هماهنگ کند، فرهنگستان علوم اسلامی قم این دیدگاه سوم را مدنظر دارد لذا از فلسفه و روش تحقیق کار را شروع میکند نه فلسفههای مضاف.
آنها که در علوم به نگاه ایدئولوژیک قایل هستند در نهایت به تهذیب یا اصلاح بنیادین علوم روی میآورند، ما اعتقاد داریم که کل دانشهای بشری به صورت هماهنگ و از ریشه باید اصلاح شود.
این مقدمه بخشی از گفتوگوی فارس با آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری، رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
تولید مفهوم مهمترین وظیفه فرهنگستان علوم اسلامی قم است
* ما از قدیم در ذهنمان بوده که فرهنگستان علوم اسلامی قم یکی از مراکزی است که برای آینده نظام جمهوری اسلامی، در حوزههای مختلف فرهنگی، اقتصادی، هنری و اجتماعی تولید فکر میکند. لطفاً درباره آخرین فعالیتهای خودتان در فرهنگستان که به منظور آیندهسازی کشور انجام میدهید، بگویید؟
- فعالیت تخصصی ما به جز آنچه باید در حوزه انقلاب فرهنگی انجام دهیم، بحثهای بنیادین به خصوص در بحث تولید مفهوم است بنابراین برای تحلیل این دستگاه نیازمند ساختارهای اجتماعی دستگاه توزیع قدرت مبتنی بر این مفاهیم هستیم این ساختارها مفاهیم را تولید، درجهبندی و پس از آن براساس نتایج به دست آمده از اطلاعات، عناوین و سطوح افراد، حدود اختیارات را مشخص میکنند. ساختارهای اجتماعی ساختارهای توزیع قدرت مبتنی بر تولید مفاهیماند که عهدهدار نظام نیاز و ارضا در دستگاه مصرف است.
میتوانیم نقش حلقه واسط بین نهادها و مؤسسات برای تولید مفاهیم تخصصی باشیم
بنابراین اگر این نقش را برای مفاهیم در حوزه فرهنگ قایل شویم آنچه در حوزه تخصصی ما در فرهنگستان علوم اسلامی است مربوط به تولید مفاهیم بنیادین حوزه فرهنگ میشود، این تولید مفاهیم باید در نهایت به فرهنگی تخصصی در سه دستگاه فقاهت، علوم کاربردی و اجرایی تبدیل شود اینها در حوزههای تخصصی فرهنگ و تولید علوم، ادبیات تخصصی تولید میکنند و مبنای برنامهریزی قرار میگیرند بنابراین ما در همین لایه تخصصی کار قرار داریم، اما برای اینکه بتوانیم همین لایه تخصصی را با فرهنگ جاری جامعه مرتبط کنیم باید به حوزه مفاهیم راهبردی ورود کنیم و به صورت شبکهای با همکاری مؤسسات و سایر افراد حلقه واسطی شویم و کار را به نتیجه برسانیم امیدواریم که در زمینه تولید کارها توفیق پیدا کنیم برای تولید مفاهیم تخصصی نیز با توجه به اینکه این وظیفه دانشگاه، حوزه، سازمان برنامهریزی و ... به تنهایی نیست میتوانیم نقش حلقه واسطی ایفا کنیم تا تدریجاً مفاهیم تخصصی حول مذهب و دین شکل بگیرد.
کارکرد رسانهای در زمینه تولید مفاهیم
* بر مبنای تولید مفهوم در حوزه کاریتان فکر می کنید که کارکرد یک رسانه با بُرد گسترده و ارتباطات وسیع چیست و آیا میتوان آن را با چند مثال توضیح داد؟
- به طور مثال زمانی که ما میخواهیم احکام فقهی یک موضوعی را تعریف کنیم باید این فقه را با همه روابطش در نظر بگیریم البته گاهی هم آن را به عنوان یک موضوع خاص گاهی در یک ساختار روابط و گاهی تکامل آن را مطالعه یا در نظر میگیریم و براساس آن حکم میدهیم.
یک مثال دیگر این است که تصور کنید شما میخواهید راجع به یک اثر هنری نقاشی برمبنای اسلامی یا غیراسلامی نظر دهید در ارتباط با این نقاشی میتوان چند حکم داد، مثل اینکه تصویر روح جایز نیست که البته همین نقاشی را اگر در مجموعه روابط مطالعه کنیم آن را پدیده ای هنری میبینیم که ازاین طریق میتوانیم بیم و امید جامعه را تعیین کرده و در این زمینه فرهنگسازی کنیم، طبیعتاً حکم کنونی با در نظر گرفتن مجموعه روابط، متفاوت از زمانی است که یک کودک بدون توجه به روابط یک نقاشی را میکشد و توجهی به تأثیرات هنر ندارد، اینجا دیگر ممکن است رأی به یک فعل ساده بدهیم که جایز است در مقابل زمانی که یک هنرمند به تأثیرات هنر و روابط پیرامون آن توجه دارد دیگر نمیتوان به راحتی حکمی بدون توجه به بیم و امید جامعه و اینکه این نقاشی چه اختلافات یا تأثیرات ممکن است داشته باشد، بدهیم چرا که ممکن است حتی یک نقاشی هم تحول فرهنگی مثل رنسانس ایجاد میکند بسیاری از اندیشههای رنسانسی در هنر نهفته است چرا که برخی معتقدند هنر غربی و سکولار باعث این دیدگاه شده در نهایت گاهی ما این هنر را دقیقتر و به صورت تکاملی میبینیم اینجا دیگر مکاتب هنری ظهور میکند، پس برای درک غلط یا درست بودن یک نقاشی باید ببینیم که آن کار براساس چه مکتبی ترسیم شده و این محصول که با این نگاه تولید شده میتواند یک مکتب هنری جدید و دگرگونی ایجاد کند بنابراین اینجا دیگر فقط روابط و موضوع نقاشی مهم نیست بلکه تکامل اثر هنری مدنظر است.
همین نمونه مثالها درباره خبررسانی هم مدنظر است در یک ادواری واقعاً رسانهها تنها نقششان بیان حوادث و واقعهها بود آنجا باید مراقب میبودند که دروغ نگویند، غیبت و تهمت نزنند البته اکنون هم این مسایل مدنظر است و ما مجوزی در رسانه برای ارایه دروغ یا سایر بیاخلاقیها نداریم اما حکم اینجا مثل نقاشی که روابط در آن مهم نیست و تکامل هنر در نظر گرفته نشده است براساس دروغ و اتهام مدنظر است اما یک زمان خبر ابزار ایجاد بیم و امید اجتماعی میشود اینجا دیگر نمیتوان تنها به غیبت و تهمت توجه کرد حکم متفاوت میشود، بنابراین در اینجا ممکن است یک خبر به ظاهر صحیح باشد اما نقل آن به لحاظ عمومی خوف نابهجا در قلوب مردم ایجاد میکند، بنابراین نقل این خبر جایز نیست اما گاهی در کوچک سازی یا بزرگ نمایی یک واقعه کار رسانهای میشود این دیگر دروغپردازی نیست به طور مثال یک عکس کاریکاتوری به لحاظ ظاهری شاید نادرست نباشد ولی به لحاظ نسبت دروغ است و می تواند اثر گذار باشد و احساس نفرت، مظلومیت یا خشونت ایجاد کند بنابراین اثری که یک کاریکاتور ایجاد میکند در یک عکس طبیعی نیست.
در فرهنگستان به تکامل دستگاه تفقه دینی میپردازیم
*الان در فرهنگستان علوم اسلامی قم به جز حوزه فرهنگ در بحثهای هنر، اقتصاد و ... نیز مفهومسازی صورت میگیرد؟
-ما کار بنیادین مشترک در حوزههای فرهنگی انجام میدهیم و مباحث راهبردی را در چند بخش قرار میدهیم بنابراین آنچه ما در فلسفه سیاست بحث میکنیم همان است که در فلسفه اقتصاد انجام میدهیم فلسفه فرهنگ هم غیر از حوزههای بنیادین در ارتباط بین مباحث بنیادی و مفاهیم تخصصی نیست. حاصل ارتباط این بخشها در نهایت باید یک بخش در دستگاه تفقه دینی شود ما باید بتوانیم به اینها کمک استراتژیک ارایه دهیم چرا که این عمق استراتژیک به کل دستگاه تفقه دینی کمک میکند و ساحت کارش را تکامل میبخشد بنابراین خدمتی که ما در فرهنگستان به این حوزه میکنیم به تکامل دستگاه تفقه دینی است.
در پاردایم جدید تحقیق و تفکر باید آغاز شود
*آیا در این حوزه فضای موجود امید آفرین است؟
-در مجموع اتفاقاتی که در سه دهه اخیر افتاده توانسته مرزهای دانش را بشکند یعنی تک صدایی در تولید دانش را از بین ببرد و براساس ادبیات پس از رنسانس قله دانش را تا حدودی فتح کردیم این واقعیت مشخص است اما این شکستن مرز دانش نیست بلکه شکستن مرز دانش به این معنا است که در پارادایم جدید تحقیق و تفکر آغاز بشود تا در نهایت مبدأ پیدایش نظام مفاهیم و دانش جدید و کارآمدی شود این نکته است که دشمن را نگران میکند.
*دراین راستا فکر میکنم مقام معظم رهبری هم تأثیرگذار باشند...
-به نظر من آنچه در دو دهه اخیر اتفاق افتاده خود مقام معظم رهبری محور تحولات فرهنگی است و مستقیماً در این تحولات دخالت داشتهاند.
نیازمند یک بستر تفکر انقلابی در دستگاه فقاهتیم
*آیا دستگاهها مثل حوزه و دانشگاه هم در این امر پایه کار هستند؟
-امیدواریم که باشند کما اینکه دانشگاه به راحتی پایه کار نمیآید مگر اینکه یک دستگاه موازی در درون همین دانشگاه تعبیه شود که بتواند به بدنه نفوذ کرده و به دنبال آن دانشگاه را به این سمت بکشاند البته اگر دراین مسیر منحل نشود چراکه خطر انحلالش بسیار است در نهایت ما ناچار هستیم یک بستر تفکر انقلابی در دستگاه فقاهت ایجاد کنیم که هم سالم و هم انقلابی بیاندیشد این کار آرام میتواند فضای حوزه و سایر دستگاهها را تغییر دهد پس ما نمیتوانیم به طور مستقیم دراین دستگاهها تحول انقلابی ایجاد کنیم مگر اینکه یک بخشهایی را همانطور که گفتم فعال کنیم و از آن طریق راه صحیح را پیش ببریم.
مرزهای دانش در حوزه و دانشگاه در حال شکستن است
*در زمینه تحول علوم انسانی مورد تأکید مقام معظم رهبری وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
-این فرآیند سالهاست که شروع شده منتها راهی طولانی است بنابراین اعتقادم این است که مرزهای دانش در حوزه و دانشگاه در حال شکستن است.
سه نگاه درباره تحول علوم انسانی
*درباره علوم انسانی آیا اعتقادتان بر این است که باید تولید علوم انسانی را از درون اسلام آغاز کنیم یا اینکه برخلاف آن براساس علوم تطبیقی دادهها را از علوم غربی گرفته و با آنها همراه شویم؟
-سه نگاه در این حوزه وجود دارد، نخست رویکرد تهذیبی دارای سابقه طولانی که مختص ایران نیست این رویکرد بدین صورت است که گزارههای علوم انسانی را -حتی تنها فرضیهها را گرفته- و پالایش و اصلاح کنیم. دوم معتقدان به این که علوم سکولار به این راحتی قابل اصلاح نیستند چرا که یک مایهای متفاوت در تاروپود آنها ساری است که باید از آنجا اصلاح شوند، بنابراین در این بخش پیشنهاد فلسفههای مضاف را در علوم میدهند رویکرد سوم از این حد عمیقتر است و پیشنهاد یک نظام روش تحقیق را ارایه میدهد بر این اساس روش تحقیق مدنظر میتواند عرصههای مختلف دانش را مبتنی بر حجیت هماهنگ کند فرهنگستان علوم اسلامی قم این دیدگاه سوم را مدنظر دارد لذا از فلسفه و روش تحقیق کار را شروع میکند فلسفههای مضاف.
دیدگاههای سکولارها و ایدئولوژیکها به علوم
*آیا این روش جواب داده و آن را مناسب ارزیابی میکنید؟
-به هر حال این ایده ماست که در برخورد انظار با هم برآیند اجتماعی ایجاد میکند اما در دامنه وابستگی به این ایدئولوژی اختلاف وجود دارد چرا که برخی معتقدند علوم مطلقاً ایدئولوژیک نیستند این نظر سکولارهاست، علم را جهانی و همگانی میبینند دیدگاه دیگر علوم انسانی را ایدئولوژیک میبیند و در نهایت دیدگاه آخر نیز کل علوم را ایدئولوژیک به شمار میآورد که نگاه ما براساس رویکرد سوم است آنها که در علوم به نگاه ایدئولوژیک قایل هستند در نهایت به تهذیب یا اصلاح بنیادین علوم روی میآوردند ما اعتقاد داریم که کل دانشهای بشری به صورت هماهنگ و از ریشه باید اصلاح شود.
سه دیدگاه در زمینه تعامل دستگاهها و نهادها
*آیا این تعامل بین دستگاهها و نهادها برای چنین کاری وجود دارد؟
-سه دستگاه تفقه، معادله و اجرا به صورت تخصصی و مبنایی باید با هم هماهنگ شوند چرا که نمیتوان ورود اینها را در یک حوزه بدون تولید علم هماهنگ کرد اتفاقی که اکنون در حال رخ دادن است تلاش میشود تا نخست خروجی فقه را با خروجی برنامه ریزی مبتنی بر دانش سکولار از طریق شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام هماهنگ سازیم بدون اینکه در این میان محتواها با هم هماهنگ شوند.
یک نگاه دیگر این است که محتوا را براساس فلسفه مضاف طراحی کنیم و نگاه سوم این است که این سه دستگاه ذکر شده باید با یکدیگر یک شبکه شوند و خودشان را تکامل دهند چرا که این تکامل دیده میشود و این نگاه ما در فرهنگستان علوم اسلامی قم است که البته راه دراز و طولانی در پیش داریم، البته از سه دهه گذشته تا امروز دارایی های ما در دانشگاه و حوزه خوب شده ، متون قوی و نگرش های مناسبی ایجاد شده است و اینها همه افقهای روشن کار هستند
نیازمند مدل منطقی انتشار اخبار هستیم
*در حوزه رسانه ارتباطات و وضعیت اخبار را به چه صورت میبینید؟
-غیر از اینکه باید احکام اخبار را به لحاظ موضوعی تعقیب کنیم باید بتوانیم آثار و روابطش را هم بررسی کنیم کاری که غرب دراین حوزه انجام میدهد حتی گاهی چیزی که وجود ندارد را طوری جلوه میدهند که انگار وجود دارد یا بالعکس به واقع دروغ نمیگویند لذا اعتماد جلب میکنند اما این واقعه را در یک نظام منطقی براساس یک مدل طوری ارایه میکنند که یک خبر را بزرگ و یک خبر را کوچک تا بیم و امید جامعه جهانی را بدست آورند.
کار مهم رسانه تصمیمسازی است نه اطلاعرسانی
*در صحنه سیاست چه مثالی در این زمینه میتوان زد؟
-فرض کنید اکنون به لحاظ میدانی نیروهای معارض در سوریه ضعیف هستند و نیروهای مقابله کننده قوی در رسانه های غربی طوری این وضعیت به تصویر کشیده میشود که کاملاً اتفاق در اذهان برعکس جلوه میکند به طوریکه دشمنان را امیدوار و دوستان را مأیوس میکند اینجاست که گروه قوی به غلط تصمیم می گیرند و رسانههای غربی به دنبال چنین تصمیمگیری اشتباهی هستند بنابراین یک کار مهم رسانه ها سیاست تصمیم سازی است نه اطلاعرسانی و تقویت بیم و امید و ترساندن انقلابیون ،بنابراین سیاستهای تنظیم خبری باید به گونهای باشد که سیاست های دیگر را خنثی ساخته و به تعبیر دیگر پیش برنده باشد.
لزوم ایجاد مکتب رسانهای بومی/ سه مکتب فعال فکری در جهان
*در زمینه تکامل رسانه خود با توجه به وضعیتی که در رسانههای خودمان وجود دارد باید چه گامی برداشته شود؟
-در زمینه تکامل رسانهای باید افق رسانه و کارآیی آن را وارد فضایی متفاوت از فضای کنونی کنیم بنابراین اینجا بحث مکاتب مطرح است اینکه باید مکتب رسانهای داشته باشیم مکتبی که با بقیه علوم یک مجموعه به هم پیوسته باشد. در حال حاضر سه مکتب فعال در جهان وجود دارد یک مکتب سکولارها که همه چیز را عرفی و زمینی میبینند و در حیات اجتماعی ارتباطی با وحی و دین برقرار نکردهاند و بر همین امر سرمایهگذاری و سیاست خبریشان را تنظیم میکنند دوم کسانی که به دنبال یک سکولاریته دینیاند گاهی از اینها به طرفداران مدرنیته اسلامی یا سکولاریسم اسلامی تعبیر میکنیم اینها هم جریانی گستردهاند که یک طیف سکولارهای مسلمان هستند که حتی نماز هم می خوانند ولی واقعا به حکومت دینی معتقد نیستند، دیندارانی که رابطه دین و ولایت را نمیخواهند و دین را تنها در حد شریعت تعریف میکنند و آن را در مسایل خصوصی میگنجانند که اگر برای دین ولایتی هم قایل باشند آن ولایت عرفانی یا فردی است نظیر صوفیان که معتقدند دین ولایت دارد اما ولایت عرفانی فردی پس رابطه دین و ولایت را در حد اجتماعی تعریف نمیکنند امروز در دستگاه اهل تسنن هم وضعیت به همین منوال است.
مرز سه مکتب را اصحاب رسانه بشناسند
*خب این گروه که رابطه دین و حکومت را تنها به شریعت محدود میکنند آیا در عرصههای اجتماعی هم ظهور پیدا میکنند؟
-بله قشرهایی از اینها به راحتی تبدیل به ابزارهایی در خدمت جامعه جهانی و طبیعتا دشمنان میشوند و در گروههایی قرار میگیرند که هدفشان شبکه سازی در عالم اسلام است و در نهایت به مجامعی پیوسته که در ترکیه، مالزی و دیگر کشورها فعال است تبدیل میشوند، اینها یک جور حرف میزنند، از هم دفاع میکنند و حتی به دیگران هم خط میدهند که مثل آنها فکر کنند.
علاوه بر اینها یک جریان سومی هم وجود دارد که طرفدار دخالت دین و تمدن دینی است اصحاب رسانه باید در تنظیم اخبارشان مراقب بوده، مرز این سه مکتب را بشناسند و دائم محور کارشان درگیری با آنها باشد بنابراین اینکه خبر برسانیم که منافع یکی از اینها به خطر افتاده یعنی مکتب را مورد هدف قرار دادهایم به طور مثال در داستان سوریه مکاتب با هم درگیر هستند سیاست خبری ما هم درگیری با این تمدنهای سکولار و سکولاریست مسلمان است.
غرب از سکولاریسم تمامیت خواه عقب نشینی کرده است
غرب امروز یک قدم از سکولاریسم تمامیت خواه عقب نشینی کرده و به یک مقدار آزادی مذهبی مثل ترکیه معتقد شده است بنابراین درحال ایجاد یک تجزیه فرهنگی در جهان اسلام است بنابراین محور درگیری ما باید با مکاتب و سیاستگذاریهای آنها باشد باید بتوانیم این حوادث را از زاویه مکاتب بررسی کنیم.
برای حرکت در مسیر تمدن اسلامی به تحلیل صفبندیها و درگیریها بپردازیم
*رهیافتهای خودمان در درون مکتب چیست؟
-اگر به دنبال تمدن اسلامی هستیم باید بتوانیم درگیری و صفبندیهای مختلف را تحلیل کنیم از یک سو جریان تجدد و سکولاریسم اسلامی مثل ترکیه وجود دارد و سوی دیگر جریان تحجر که با سکولاریسم اسلامی همراه شده است. این جریان پس از اشغال لانه جاسوسی از طریق یک ارتباطات ویژه عربستان صعودی و سایر کشورهای حاشیهای را فعال کرد و در حال توسعه اسلام از طریق سلفیت و وهابیت است بنابراین این ایدئولوژی به دنبال تحجر است که در افغانستان حکومت طالبانی را راه اندازی کرده حتی اینها رییسشان را امیرالمومنین و استاندارشان را والی مینامند بنابراین اینها میدانند که چنین روندی رقیب تمدنی مدرن نیست، آن فرهنگی که میتواند تمدن غرب را در خود هضم کند همان اسلام ناب است که با آن هم درگیر هستند.
در آخرالزمان تقیه از بین میرود
مرحوم میرزای شیرازی پس از فتوای تنباکو پیروز شد اما گریه کرد وی گفت که تازه دشمن فهمیده باید کجا را هدف گذاری کند و همین اتفاق هم افتاد بنابراین امروز دشمن میداند که جای پنهان کاری نیست و این از علایم آخرالزمان است که تقیه به یک معنا از بین میرود، سرمایهگذاری اهل بیت (ع) در طول تاریخ به منصفه ظهور میرسد و یهود و نواصب متوجه اتفاقات شده و با هم متحد میشوند دراین زمینه نیاز به یک تحلیل ایدئولوژیک وقایع است نباید به این مسایل فقط سیاسی نگاه کرد بلکه اصل قضیه فرهنگی است فرض کنید زمانی که درباره اعتدال صحبت میکنند باید دقت کنیم که چطور مسایل را تحلیل و تعریف میکنند.
با حزبها نجنگیم با مکاتب بجنگیم
*در برابر این ایدئولوژیها چه عکسالعمل مناسبی باید به صورت رسانهای صورت گیرد؟
-ابتدا بگویم که علوم را باید ایدئولوژیک تعریف کنیم و به این نکته توجه کنیم که جبهه مقابل چه میکند و سکولاریستهای مسلمان در دنیا مثل ترکیه را از نظر دور نکنیم بنابراین برای مقابله با اینها باید افشاگری ایدئولوژیک داشته باشیم تا ایدئولوژی آنها در نهایت مهجور شود نه حزب آنها. با حزبها نجنگیم با مکاتب بجنگیم تا در نهایت مشخص شود که برآیند کار به نفع کدام مکتب است. بنابراین حوادث را در مکاتب جستجو کنیم، درگیری یک بعدی ایدئولوژیک نداشته باشیم و حادثهها را همینطور تحلیل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... کنیم.
اسلام آمریکایی، اسلام ناب و جریان تجدد
*امروز درگیری اصلی بین چه مکاتبی است؟
-الان درگیری بین سه مکتب اسلام آمریکایی ، اسلام ناب به تعبیر امام راحل و جریان جهان تجدد است. امام خمینی (ره) معتقد بود که در نهایت اسلام آمریکایی با آمریکا کنار میآید ذهن ما باید اینگونه تحلیلی به همه مسایل بپردازد تا انقلابیون متوجه شوند که قصه ترکیه یک بدل حکومت دینی است و اصلا حکومت دینی این نیست بلکه بدلسازی شده دشمن با یک جریان اسلامی و نگرش سکولار است که به تشکیل یک حزب میانجامد درحالیکه ایدئولوژی کاری با حزب ندارد اینها یک دین حداقلی را هم که هیچ مزاحمتی با برنامههایشان ندارد و صرفا یک آزادی ظاهری است به رسمیت میشناسند البته در دهههای گذشته همین دین را هم به رسمیت نمیشناختند اما اکنون به تعبیر خودشان توسعه فرهنگی را مبنا قرار دادند نه نوسازی را و تلاش دارند فرهنگها را به عنوان خرده فرهنگ به رسمیت بشناسند.
بنابراین سخن اصلی من این است که اگر تحلیل کلان در شناسایی این مکاتب نداشته باشیم کاری نمیتوانیم بکنیم حتما باید جریانشناسی را توسط یک تیم قوی دنبال کنیم و در مواقع مهم به آنها ضربه وارد کنیم، چراکه عیناً این جریان در ترکیه، مصر و دیگر کشورها دنبال میشود.
نیازمند یک ایدئولوژی قوی و نقد در حوزه تولید فکر هستیم
*درست است البته در این دنبال کردن یک مقدار موفق بودیم اما در حالت کلی کار دشواری است...
-باید بتوانیم شبکهها به لحاظ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... دنبال کنیم بنابراین نیازمند یک ایدئولوژی قوی و نقد دراین حوزه هستیم تا بتوانیم در یک بخشهایی فکرسازی کنیم من معتقدم که جریان سکولاریسم در ایران و نه در دنیای اسلام هم طرفداران زیادی ندارد در حال حاضر اصلاح طلبان سکولار هم از طریق درگیری در حوزه مباحث تخصصی از سکولاریسم طرفداری میکنند و از حوزه فلسفه عبور کردهاند چرا که متوجه شدند در این وادی چیزی بدست نمیآوردند و آن را پاشنه آشیل خود میدانند بنابراین همه مناظرات خود را به حوزه تخصصی میبرند واین البته قابل پیشبینی بود و ما هم باید همین نگاه را دنبال کنیم.
فرض کنید این افراد بحث حزب را به منظور خصوصی سازی قدرت در دست صاحبان ثروت مطرح میکنند چرا که حزب در مفهوم غربی در اختیار صاحبان ثروت است ما باید جلوی این تفکر بایستیم چرا که این تفکر دینی نیست بنابراین رصد کردن اینکه اینها سیاستهایشان در چه حوزهها و چه مرحلهای است و افشاگری آن بسیار با اهمیت است. زمانی که این جریان دنبال شود خودشان هم میفهمند که در حال رصد شدن هستند و این در روحیهشان بسیار با اهمیت است.
پیشبینی ما در مصر تقویت جریان مقاومت است
*ما در خبرگزاری به رصد تحولات خبری جهان میپردازیم به طور مثال امروز همه دفاتر ما در مصر، سوریه، لبنان، آسیای میانه و ... فعال است.
-در کنار اینها نیازمند تحلیلهای عمیق هم برای پر کردن خلاءهای نظری هستیم باید بتوانیم تحلیلهای عمیق ارایه دهیم که برخی را بترساند اینها در کنار خبر به لحاظ نظریههای جدید هم تعادل جهانی را تغییر میدهد. نیازمند یارگیری هستیم الان درباره مصر باید بتوانیم تحلیلی ارایه دهیم که انقلاب به نفع جبهه مقاومت در حال تغییر است یا در دهه آینده تشیع در مصر رشد میکند ،خود این تحلیل وضعیت جهانی را تغییر میدهد.
تحلیل ما و پیشبینی در مصر پا گرفتن جریان مقاومت است باید برای سامان دهی این امر خودمان تحلیلی ارایه دهیم که واقعا این شرایط چطور تبدیل به بستر رشد مقاومت براساس کتب اهل بیت (ع) میشود البته اینها نباید به آنها گفته شود چراکه احتمال موضعگیری تند حتی در دنیای اسلام وجود دارد.
سکولارها در چند جریان دچار اشتباهات فاحش شدند
*آیا اعتقاد دارید که اخوان المسلمین ایدئولوژیش تغییر کرده است؟
-اینطور فکر نمیکنم اما بدنه عمومی حتماً تغییر میکند یک رویکرد متحجر سنتی در حکومت اهل سنت طالبان در افغانستان وجود داشت، یک تفکر هم از دانشگاه الازهر بیرون آمد که هر دو هم شکست خوردند اما شیعه 35 سال در حال مقاومت است و این تفکر اخوان نتوانست پاسخگوی واقعیت جهان اسلام باشد اما در نهایت وضعیت را به نفع جنبش مقاومت تغییر داد و خود سکولارها هم به لحاظ ایدئولوژیک به این اشتباه دامن زدند البته سکولارها در چند جریان دیگر چون اشغال لانه جاسوسی که در نهایت منجر به انقلاب اسلامی ایران، دوم جنگ تحمیلی و سوم قصه سوریه که در اینجا پیروزی نسبی با ما بود و در ابرقدرت شدن ایران بسیار تأثیر داشت و حتی خودشان هم به این امر اعتراف کردند.
بنابراین امروز ایدئولوژیها در رسانهها میجنگند بنابراین داشتن ایدئولوژی بسیار با اهمیت است و اگر یک نگرش مکتبی جامع به این امر نداشته باشیم تلاشمان بیفایده خواهد بود.
لزوم ایجاد شبکه بین محافل فرهنگی، نخبگان و رسانهها
*امروز در دنیا رسانههای بزرگ و مراکز علمی به یکدیگر متصل هستند ولی متأسفانه این اتصال را در اینجا مشاهده میکنیم...
-باید بتوانیم شبکهای بین خود و محافل فرهنگی و نخبگان ایجاد کنیم و موضوعات این باشد که موضع اصلی درگیری در حوزه فرهنگ پنج ساله آینده چیست؟
در درون دستگاهها حادثه سازی کنیم
*البته ارتباط گرفتن با اصحاب فکری کار دشواری است چرا که شکل این ارتباط به لحاظ کاری برایشان تعریف نشده است.
-با آدمها ارتباط نگیریم با دستگاهها و نهادها تعامل خبری ایجاد و در درون خود دستگاهها حادثه سازی کنیم بنابراین سیاست تنظیم خبریمان باید خوب باشد تا شبهات عظیم فرهنگی و بزرگ کنیم و حساسیت دستگاهها را تحریک سازیم بعد از همین طریق راه ارتباط با آنها را بیابیم و در حوزه فرهنگ حادثه سازی کنیم بنابراین اگر این نگاه را به خبررسانی تخصصی کنیم به طور مثال در خبرگزاری فارس کارها بر محور تخصصی پیش برود دستگاهها خودبهخود حساس و براساس موضوع رصد میشوند. الان اگر بزرگترین آکادمیهای دنیا را مشاهده کنیم مثل در بریتانیا تأکیدشان در سرمایه گذاری علوم انسانی بر اقتصاد ارزان نیست بلکه فیسبوک و امثال آن است چرا که اعتقاد دارند از طریق فرهنگ اقتصاد هم به دست میآید. در نهایت اگر همین رصد را آغاز کرده، موضوع اصلی را بر کار آینده قرار دهیم و بر جریانات تفکری سرمایهگذاری کنیم خود به خود دستگاهها حساس میشوند.
موضوع اصلی دهه آینده این است که چطور ارتباطات را مدیریت کنیم
*بنابراین آیا معتقدید که ما هم باید نظیر چنین شبکههایی چون فیسبوک را راه اندازی و تقویت کنیم؟
-این گام بعدی ماست نخست باید بتوانیم آثار سوء ابزار موجود را کم کنیم و به نفع خود استخدام کنیم و در گام دوم به طراحی ساختارهای جدید متناسب هدف خود بپردازیم و در نهایت در دهه آینده همزمان هم برنامه ریزی و طراحی آنها را به نفع خود در آورده و هم طراحی خودمان را داشته باشیم. پس موضوع اصلی ما در دهه آینده این است که چطور ارتباطات را مدیریت کنیم.
اتفاقات سوریه و آخرالزمان بی ارتباط با هم نیستند
*در نهایت این سؤال را بپرسم که آیا اتفاقات و بحثهایی که در سوریه میشود، ادامه مسایل آخرالزمانی است؟
-البته به احتمال قوی بی ارتباط نیستند این حوادث و روابط با هم قابل تطبیق است منتها به این سادگی نباید به آنها نگاه کرد.
*دیدگاهی در این حوزه دارید؟
-این اندیشههایی که امروز مطرح میشود پشتوانه تفقد در روایات نیست درستش این است که دکترینی براساس اندیشه انتظار با نگاه فلسفه تاریخی ترسیم کنیم که از داخل آن برنامهای استراتژیک استخراج میشود.